شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
سیاره حلبی آبادها
ـ نام کتاب:سیاره حلبی آبادها (Planet of Slums)
ـ نویسنده:مایک دیویس(Mike Davis)
ـ سال انتشار:۲۰۰۶- انتشارات ورسو
ـ قیمت:۲۴دلار-۲۲۸صفحه
با گذشتن تعداد زاغه نشینان ساکن در حلبی آبادهای حومه های فقیر نشین شهر های بزرگ کشورهای جنوب - از دخمه های لیما تا تپه های زباله مانیل- از مرز یک میلیارد نفر (که ابعاد مختلف آن در گزارش های اخیر سازمان ملل نیز مورد بررسی قرار گرفته) درواقع باید پذیرفت که رشد ساختار شهرهای بزرگ جهان سوم، کاملا از رشد اقتصادی عقب افتاده است.
در دو دهه اخیر ، ما با دنیای نوظهور ناپایدارو نابرابری در ابرشهرهای کشورهای در حال توسعه مواجه شده ایم که ابعاد آن بسیار بزرگتر از تصورات ماست. و بی تردید آینده این مناطق شهری نامرتبط با فرایند صنعتی شدن و منقطع از اقتصاد رسمی دنیا که به صورت آتش فشانی در معرض انفجار در آمده ، بسیار هولناک و تکان دهنده وتیره و تار خواهد بود.
مایک دیویس جامعه شناس برجسته آمریکایی در کتاب اخیر خود با عنوان" سیاره حلبی آبادها " موضوع زاغه نشینی و حقایق فراسوی آن را مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
● اما مایک دیویس کیست؟
متولد ۱۹۴۶، یکی از مشهورترین نظریهپردازان مسائل شهری و مفسران اجتماعی رادیکالِ آمریکایی است. او تحصیلات خود را در مقطع لیسانس و فوقلیسانس در دانشگاه UCLA گذرانده و هماکنون استاد تاریخ در دانشگاه کالیفرنیاست. کتاب دورانساز او درباره آینده لسآنجلس با عنوان «شهر کوارتز» در سال ۱۹۹۰ پرفروشترین کتاب و متن درسی رشتههای مختلفی در جامعهشناسی شهری شد. دیویس یکی از سردبیران نشریه The Nation، عضو هیات تحریریه مجله «نیو لفت ریویو» و نیز از مقالهنویسان ماهنامه بریتانیایی «سوسیالیست ریویو»، ارگان حزب کارگران سوسیالیستِ بریتانیای بزرگ، است. کتاب سیاره حلبی آبادهای دیویس در مارس ۲۰۰۶ انتشار یافت، گرچه برمبنای مقالهای که پیشتر با همین عنوان به سال ۲۰۰۴ در مجله «نیولفت ریویو» به چاپ رسانده بود؛ تا پایان همان سال لااقل یک نشریه موضوع اصلی خود را از کتاب وی الهام گرفت، فعالیتی پرتبوتاب در شبکه رایانهها بر اثر آن پاگرفت، ریتورت (Retort)، اسلاوُی ژیژک و دیگران از اطلاعات جمعآوری شده و نظریهپردازیهای آن در زمینه گسترش شهرنشینی در زمانه ما در تفسیر و توصیف امپراتوری سرمایهسالار جهانگستر نوظهور بهره جستند. درست است که دیویس یکی از صاحبنظران مهم و برجسته در چپ روشنفکری و به همان پایه در مطالعات شهرنشینی به شمار میآمده است، اما «سیاره حلبی آبادها » در میان کتابهای وی جایگاهی منحصر به فرد دارد، هیچیک از نوشتههای با چنین شتابی در زمره متنهای «دورانساز» و «تاثیرگذار» قرار نگرفته است.
وی انگیزه اصلی از نگارش این کتاب را انتشار گزارش مسکن سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۳ میلادی، عنوان کرده است که باید آن را به عنوان « اولین گزارش واقعی جهانی از حقایق فقر شهری» به شمار آورد.
دیویس در کتاب خود معتقد است که هشدارهای مطرح شده در مورد فاجعه فقرشهرنشینان در این گزارش را باید اولین تلاش این سازمان در جهت رهایی از بند سانسور و نادیدهانگاری حقایق به شمار آورد. به علاوه فراموش نکنیم که در اکثر مراکز پژوهشی جهان پیشرفته، هیچ نشانی از افراد خانوادههای فقیر حاشیهنشین به چشم نمیخورد.
باید بدانیم که در سال ۱۹۵۰میلادی، ماتنها ۸۶شهر با جمعیت بیش از یک میلیون نفر در سراسر جهان داشتیم. اما اینک این عدد به ۴۰۰شهر و در ۲۰۱۵به ۵۵۰شهر خواهد رسید.البته این انفجاردر رشدجمعیت (که عموما در مناطق حاشیه ای متمرکز بوده)با رشد و توسعه اقتصادی و ایجاد شغل همراه نبوده است.
تعداد کارگران ساکن در شهرها از سال ۱۹۸۰میلادی بدین سو ، بیش از دو برابر شده و جمعیت شهرنشین اینک به ۳.۲میلیارد نفر افزایش یافته است(بیش از کل جمعیت دنیا در هنگام معارفه کندی)اما اکثر آنان درآمدی معنا دار از محل کارهای خود ندارند. بر اساس گزارش سیا در سال ۲۰۰۲ میلادی،در پایان دهه ۹۰میلادی ،یک سوم نیروی کار دنیا یعنی حدود یک میلیارد نفر فاقد کار مشخص و رسمی بوده اند.
برآوردهای تخمینی پروژه مطالعات شهرنشینی سازمان ملل حاکی از آن است که تا سال ۲۰۲۰ میلادی «فقر شهری در جهان ممکن است ۴۵ تا ۵۰ درصد از کل جمعیت شهرنشین را دربرگیرد». در همان حال ، بر اثر خارج شدن بخش وسیعی از نیروی کار از حوزه کشاورزی و به دنبال آن، نابودی قالبهای کهنتر زندگی روستایی، روز به روز بیشتر در سرتاسر کره خاک حالت شهری پیدا میکند و این تحولی است که به راستی ابعادی جهان- تاریخی دارد.
همچنین در ناحیه زیرِ خط صحرای آفریقا، زاغهنشینان هم امروز نزدیک به ۷۵ درصد کل جمعیت روستایی را تشکیل میدهند. آمارهای سازمان ملل نشان میدهد که در اتیوپی و چاد، درصدی باورنکردنی از شهرنشینان را میتوان به قرار فوق طبقهبندی کرد۴/۹۹درصد؛ رقمی به راستی شوکهکننده.
در اغلب کشورهای درحال توسعه ، به خاطر وجود موانع بی شمار درونی و خارجی و از جمله سلطه ی استبداد داخلی ، اقتصاد به طور کلی و به ویژه در عرصه ی صنایع عمدتاً محدود، پراکنده و نامتعادل (بدون وجود روابط ارگانیک زنجیره ای میان رشته های مختلف و به خصوص بین بخش های تولید کننده ی ابزار سرمایه و تولیدات مصرفی) و تا حدی کپی شده از روند مدرنیزاسیون در غرب رشد نموده است. بعد از سپری شدن تجربه ی ناموفق خودکفایانه (در هر دو مدل با سمت گیری سرمایه داری و سوسیالیستی) در تعدادی از این جوامع، از اواخر سال های ۷۰ به بعد، رژیم های دست راستی در توافق و همکاری با برنامه های نئولیبرال تجویز شده از طرف نهادهای امپریالیستی وابسته به آنها مثل صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و همزمان حذف یارانه ی دولتی به بخش های مستمند و به ویژه خرده مالکین کشاورز، اکثر این کشورها را به ورشکستگی اقتصادی کشانده مردم را با فاجعه ی افزایش در بیکاری و محروم از پایه ترین سطح زندگی مواجه نمودند. یکی از نتایج آن هجوم میلیون ها نفر از زحمتکشان و بیکاران روستایی به شهرها بوده که طبیعتاً به خاطر عدم جذب آنها به اشتغال در اقتصاد ضعیف و عقب مانده در این جوامع، باعث رشد بادکنکی جمعیت حاشیه نشین در اغلب شهرهای بزرگ گردیده است. به گفته ی مایک دیویس، در کتاب "سیاره حلبی آبادها" جمعیت های محروم ساکن در اطراف شهرهای صنعتی در کشورهای رشد یابنده، شدیداً رو به افزایش است و تنها در چین بالای ۱۹۰ میلیون، در هندوستان ۱۶۰ میلیون و بیشتر از ۷۰ درصد از جمعیت شهرنشین در کشورهای نیجریه، پاکستان، اتیوپی و سودان در این مناطق فقیرنشین در اطراف شهرهایی مثل مومبای بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون، مکزیکوسیتی و داکا ۱۰ میلیون و تقریبا ۷ میلیون در لاگٌوس ، قاهره ، کراچی ، کینشاسا ، برزیلیا ، سائپالو،شانگهای و دهلی زندگی
می کنند. بدیهی است که وضع توده های مردم در جهان سوم به مراتب وخیم تر است و در حالی که در کشورهای پیشرفته صنعتی، حاشیه نشینان محروم به حدود ۶درصد از جمعیت را تشکیل می دهند، در عوض در جوامع در حال رشد ، طبقات و اقشار محروم بیشتر از ۷۵ درصد از جمعیت شهرنشین را تشکیل می دهند.
این افراد از شهرهای کوچک و روستاها برای پیدا کردن کار ویا بدلیل آوارگی و رانده شدن از شهرهایشان روانه شهرهای بزرگ می شوند، اما مجبور به سکونت در زاغه های غیرقانونی و شبه قانونی پهناور و رو به گسترش می شوند.( حدود ۸۵ درصد ساکنان حلبی آبادها املاک خود را غیرقانونی تصرف کردهاند.)
ساکنان حلبی آبادها و زاغه ها(که در اقصی نقاط جهان پراکندهاند و به فرهنگهای گوناگون تعلق دارندو سریعالتکثیرترین و بیسابقهترین طبقه اجتماعی کره خاکی هستند، ما را با تهدیداتی بی همتا روبرو نموده اند که مشابهی در تاریخ بشریت ندارد. با گسترش فعالیتهای مخرب انسانی و رشد تکنولوژی های پیشرفته همراه با نابودی جنگلها و منابع طبیعی ، مردمان فقیر با بیشترین آسیب مواجه گردیده اند. ما در بسیاری از مواقع، در دوراهی رشداقتصادی و محیط زیست سالم قرار داریم و مطمئنا انتخاب ما بر زندگی نسلهای آینده تاثیرات شگرفی خواهد داشت. ما در حالی بصورت لجام گسیخته به نابودی منابع مشغولیم که درکنار اقلیتی مرفه، اکثریت جامعه بشری هنوز از دستیابی به حداقل های یک زندگی مناسب محرومند.در دنیایی که یک میلیارد نفر از آب سالم و دو میلیارد نفر از توالت بهداشتی و دفع مناسب فاضلاب محرومند، توجه به حلبی آبادهاو شهرهای اقماری ابر شهرها بویژه در جهان سوم ،اهمیتی دوچندان دارد. رشد فزاینده هجوم به شهرها در کشورهای جنوب در حالی صورت می گیرد که این شهرها فاقد امکانات لازم جهت تامین حداقل استانداردهای زندگی برای مهاجران هستند.
اما در این حلبی آبادها چه می گذرد؟
ـ فقدان خدمات بهداشتی و درمانی و اجتماعی وفرهنگی ، مهمترین مشخصه همه حلبی آبادهاست.
ـ بدلیل موقتی و غیرقانونی بودن مالکیت این مناطق، ساکنان حلبی آبادها همواره در معرض آوارگی و بی خانمانی هستند.
ـ بیشترین نرخ رشد جمعیت دنیا در این زاغه ها ثبت شده است.
ـ ۶۰درصد مردم نایروبی در زاغه ها به گذران زندگی مشغولند.
ـ بیش از ۴۱درصد حلبی آبادهای کلکته ،بیش از ۳۰ سال در این مناطق ساکنند.
ـ ۶۰درصد رشد جمعیت دنیا در این مناطق روی می دهد.
ـ آسیا با ۵۵۰میلیون زاغه نشین ساکن در حلبی آبادها رتبه اول را در این زمینه دارد.
بر اساس تعریف برنامه اسکان سازمان ملل( UN-Habitat) زاغه به مکانی اطلاق می گردد فاقد آب لوله کشی و بهداشت ودارای تراکم بالا که معمولا از ضایعات و
نخاله های ساختمانی، ساخته شده که عموما از امنیت اندکی نیز برخوردار است.
البته بسیاری ازشهروندان غربی هرگز یک زاغه را ندیده اند.حتی کارشناسان وصاحب نظران آنان نیز حداکثر از پنجره های یک هواپیما چنین مناطقی را دیده اند.
امروزه برای ساختن دورنمایی از آینده تلاشهای زیادی از سوی مسؤولان شهرها انجام میگردد. بدین ترتیب در شهرهایی که نخبگان چنین تصویری را ارائه نموده و اقتصاد آن نیز بر مبنای مصرفگرایی بنیان نهاده شده، ما شاهد شکلگیری ایده «شهرهای کلاس جهانی» هستیم. و ایدهای که در گذشته از سوی نخبگان تکنوکرات غربی دنبال میگشت، امروزه با تلاش بسیاری از دولتها، مؤسسات مرتبط، سازمانهای غیردولتی، دانشگاهیان و ابرشرکتهای تجاری در بسیاری از نقاط دنیای ما قابل مشاهده است و چنین تصمیمی در سراسر دنیا، به نتایجی مشابه منجر گردیده که لگدمال شدن شهروندان فقیر، تجاریسازی فضاهای شهری، سرمایهگذاریهای عمومی در پروژههای سودآور بخش خصوصی نظیر سالنهای کنفرانس، کازنیوها، هتلها، مراکز خرید، زمینهای گلف، مسابقات بزرگ ورزشی همراه با کاستن از سرمایهگذاری در بخشهایی نظیر عمران شهری، ساخت مسکن و فضاهای عمومی، از نتایج چنین رویکردی میباشد.
ریم کولهاس به ما میگوید زمان آن فرا رسیده که واقعبین باشیم، زیرا در حقیقت خرید کردن، آخرین بازمانده از مجموعه گسترده فعالیتهای عمومی پدران ما به شمار میرود.
همانطور که مایک دیویس به آن اشاره میکند، مسؤولان چنین شهرهایی تلاش میکنند که حتی محلههای زندگی کارگرانی را که بار اصلی ساخت شهرشان را برعهده دارند، از دید ناظران خارجی و توریستها، پنهان نمایند. و آیا چنین رفتارهایی را نمیتوان بازگشت به آپارتاید دانست؟وفراموش نکنیم که در تئوری های نولیبرال و مارکسیست هیچگاه پیش بینی بوجود آمدن این شرایط نمی شد.
امروزه در شهرهایی نظیر دبی، بمبئی و ژوهانسبورگ، شهرنشینی به یک آرمان همگانی تبدیل شده و روز به روز نیز بر جمعیت آنها افزوده میگردد. وضعیتی که به گفته «پارتا چاترجی»، در سراسر نقاط دنیا نیز قابل مشاهده است.
در مورد این کتاب پرسر و صدا ، تاکنون دهها نقد از سوی کارشناسان نگاشته شده است، ولی در قریب به اتفاق آنها میتوان دریافت که گویی ما با اولین رویارویی با حقیقت شهرنشینی در اکثر نقاط دنیا روبهرو شدهایم و اقبال عمومی به سوی این اثر به ویژه در اروپا را باید نشانهای از تمرکزگرایی زیاد مسؤولان این قاره دانست. هماینک در سراسر دنیا، یک میلیارد نفر در مشاغل غیررسمی به کار میپردازند و دیویس به ما میگوید که این افراد یک طبقه اجتماعی جدید با سریعترین رشد ممکن بر روی کره خاکی ما هستند. اما همانطور که «جان بریمر» برای ما میگوید آیا این زاغهنشینان را نباید پرترهای کامل از جهان نامتوازن امروز به شمار آورد؟ و آیا این اتفاق با گرایش روزافزون قریب به اتفاق جهان امروز به اندیشههای سرمایهسالارانه، مرتبط نیست؟
در بخش دیگری از این کتاب، دیویس به فعالیتهای مقابلهجویانه مسؤولان ابرشهرهایی اشاره میکند که برای محدود کردن قدرت اجتماعی حاشیهنشینان، از هیچ اقدامی نظیر آواره کردن اجباری، تخریب گسترده خانهها و یا حمله خشونتبار نیروهای پلیس فروگذار نمینمایند.
اما به هرحال، تصویر ارائه شده در این کتاب، در همه موارد نمیتواند صحیح باشد. البته وی تنها به پژوهشهای کتابخانهای بسنده نکرده و توضیح شرایط ناگوار زندگی حاشیهنشینان فقیر شهرهای بزرگ آفریقای جنوبی، میتواند دلیلی برای تحقیقات فراگیر و دقیق میدانی وی به شمار آید. اما آیا آنطور که دیویس ادعا میکند، عامل اصلی آوارگی زاغهنشینان، صاحبان این زمینها هستند؟
دیویس در مقاله ای که در سال۲۰۰۶میلادی و همزمان با انتشاردر نشریه" لوموند دیپلماتیک" نگاشته ، زندگی اجتماعی ساکنان حلبی آبادهای کینشازا در جمهوری دموکراتیک کنگو را در ابعاد گسترده تری ،مورد بررسی قرار داده است.
او می نویسد: "در آمد متوسط به زیر صد دلار در سال رسیده است، دو سوم افراد از سوء تغذیه رنج می برند، طبقه متوسط از بین رفته است و از هر پنج فرد بالغ یک نفر حامل ویروس ایدزمی باشد. سه چهارم شهروندان به دلیل فقر از دسترسی به خدمات بهداشتی محروم اند و به شفابخشان مذهبی پانتکوتیست (بخشی از پروتستان های اوانژلیست ـ م) یا جادوگران مراجعه می کنند!"
در ادامه نیزاو با اشاره به سالها استعمارگری و جنگهای داخلی "در مقابل مرگ شهر از لحاظ رسمی و ازبین رفتن نهاد های آن ، اهالی عادی کینشازا ـ به ویژه مادران و مادر بزرگان ـ برای ادامه حیات به «روستایی» کردن شهر دست زده اند : آن ها کشاورزی در حد تنازع بقا و اشکال سنتی همیاری روستایی را ترویج می دهند. هر متر مربع زمین آزاد، حتی از میان بزرگراه ها که روبان هایی قطعات آن را از هم تفکیک کرده است، به کشت چغندراختصاص داده شده و این در حالی است که زنانی که هیچ زمینی به آن ها نرسیده ـ ماما متیکه ها ـ به چیدن ریشه های میوه ها در گوشه و کنار دست می زنند. از سوی دیگر مردان زیادی به دلیل عدم توانایی در پرداخت مهریه به خانواده عروس یا نداشتن در آمد برای گذران زندگی، زنان باردار خود را رها و فرار می کنند. به موازات این امر ، فاجعه ایدز بیداد می کند و شمار زیادی یتیم و یا کودک حامل ویروس در این شهر سرگردانند.
یکی از نکات جذاب کتاب «سیاره حلبی آبادها»، اشاره دیویس به فعالیتهای نوظهوری همانند گسترش همجنسبازی از زاغههای پیرامون شهرهای بزرگ آفریقای جنوبی در دهه ۵۰ میلادی و آغاز به کار بسیاری از گروههای موسیقی پاپ آمریکایی، از همین مناطق است.
اما آیا هراس دیویس از حاشیهنشینی کارگران شهرهای ما، کاملاً بر واقعیتها، منطبق است؟ و آیا میتوان همه ویژگیهای آنان را در قالب شاخصههای نژادی تقسیمبندی کرد؟
همچنین مایک در این کتاب با اشاره به گسترش فاجعهآمیز بیماری ایدز در آفریقای جنوبی، پرده از حقایق تلخ و ناگوار روسپیگری در این شهرها برمیدارد. و آیا ادعای وجود انبوهی از جنینهای سقط شده در میان زبالههای شهر آکرای کشور غنا، در صورت حقیقت، ما را به سوی دنیایی پنهان، رهنمون نمیکند؟
خوانندگان این کتاب درمییابند که در سال ۲۰۰۵ میلادی، تعداد شهرنشینان از تعداد ساکنان روستاها فراتر رفته و تا سال ۲۰۵۰ میلادی، تعداد این افراد شهرنشین، از مرز ۱۰ میلیارد نفر خواهد گذشت. و با توجه به اینکه بخش اعظم این رشد به کشورهای در حال توسعه تعلق خواهد داشت، کماکان ما شاهد وجود خانههایی نامناسب و دارای ساکنانی بیش از حد ظرفیت، استفاده از آبهای آلوده، فقدان فاضلاب بهداشتی، ضعف شدید خدمات اجتماعی و نرخ بالای بیکاری تا حد ۵۰ درصد این افراد، خواهیم بود. به علاوه در پاکستان و سنگال و گینه نو و برزیل، با برهم خوردن شیوههای نزدگی محلی، رشد بیکاری، وقوع قحطی و خشکسالی و یا جنگ، نرخ مهاجرت به شهرها به عددی فاجعهآمیز رسیده است.
البته دیویس معتقد است که شکل گیری این نرخ لجامگسیخته مهاجرت در شهرهای در حال توسعهای نظیر کینشازا، لاگوس و یا دارالسلام، ریشه در پذیرش سیاستهای اقتصادی نولیبرال رهبران این کشورهای جهان سوم دارد. (وی برای ما می گوید که در سایه سیاستهای تحمیلی صندوق بینالمللی پول به این کشورها که در دهه هفتاد میلادی از بحران بدهیها و در دهههای هشتاد و نود میلادی از نتایج تجدید ساختار وتعدیل اقتصادهایشان رنج میبردند، چنین نتایجی به وجود آمده است.)
دیویس برای ما میگوید که سیاستهای تعدیل ساختاری این صندوق که در جهت کمک به کشورهای فقیر برای بازپرداخت بدهیهایشان و جذب سرمایهگذاری خارجی، اجرا میگردید، مهمترین عامل رشد فقر مردم بومی و پیدایش محلههای زاغهنشین از سالهای دهه هفتاد به بعد بوده است. چرا که دولتها مجبور گردیدند با کاستن از سرمایهگذاریهای خود مدارس و بیمارستانها، مقرراتزدایی، خصوصیسازی مؤسسات عمومی، محدود کردن یارانههای بخش کشاورزی، حذف تعرفههای وارداتی و باز کردن دروازههای خود جهت واردات کالاهای خارجی، زمینه انجام اصلاحات مدیران صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را فراهم آورند. و براساس مطالعات دیویس این راهبردها و به ویژه دو سیاست کاهش یارانهها و تعرفههای وارداتی، در عمل به نابودی مناطق روستایی و آواره شدن کشاورزان به سوی شهرها، منجر شده است.
البته بسیاری از خوانندگان با مطالعه این کتاب ممکن است به یاد تحلیلهای چپگرایانی بیافتند که سیاستهای این صندوق را عامل همه بدبختیهای جهان سوم میدانند از این راهبردها با عنوان «اجماع واشنگتن» یاد میکنند. اما با وجود تفاوتهایی در این میان، وقوع حوادثی نظیر خشکسالی، قحطی و فساد دولتی نیز به اجرای این سیاستها، کمک کرده است. اما در مجموع، دیویس عامل اصلی رشد فقر و نابرابری در سالهای دهه هشتاد و نود میلادی را تضعیف نقش دولتهای کشورهای در حال توسعه میداند. به علاوه، حاشیهنشینان شهرهایی که در آنها خبری از صنایع بزرگ و فعالیتهای خدماتی وجود ندارد، عموماً به فعالیتهای غیرقانونی، زبالهگردی، فحشاء، تجارت کالاهای قاچاق، روسپیگری، کار کردن بردهوار در منازل و یا تولید کالاهای مصرفی میپردازند. فعالیتهایی که مایک دیویس از آنها با عنوان «تلاشهای غیررسمی برای زنده ماندن در اکثر شهرهای جهان سوم» یاد میکند.
اما نکته بهتآور تحلیلهای دیویس این است که وی در جهت رفع مشکلات فرهنگی و اجتماعی زاغهنشینان، با توجه به فقدان مشاغل رسمی، بهترین راهکار موجود را بازگشت به دین میداند. وی مینویسد: «اگر خداوند در دوره انقلاب صنعتی از شهرهای ما رخت بربسته باشد، دیگر بار در شهرهای فراصنعتی دنیای در حال توسعه، ظهور خواهد کرد.»
امروزه، سازمانهای مذهبی نظیر اسلامگرایان، هندوها و مسیحیان، توانستهاند نقش مهمی را در همبستگی اجتماعی شهروندان مناطق حومهای کشورهای در حال توسعه، ایفا کنند. و صرفنظر از جبنههای روحی، خدمات اجتماعی ارائه شده از سوی آنها که دیگر از طرف دولتها تأمین نمیگردد، به همراه داوری بین افراد در صورت ایجاد اختلافات و ناآرامیها، در کنار سلب اعتماد مردم به دولتمردانشان، همه و همه،دیگر بار نقش مذهب را پررنگتر از همیشه نموده است. از سوی دیگر، اسلام سیاسی در حال نفوذ در دولتهای بسیاری از این کشورها از قاهره تا جاکارتا میباشد. هر چند رسانههای غربی چندان تمایلی به پوشش خبری به قدرت رسیدن آنان، ندارند. در هند نیز هندوها در حال کسب صندلیهای بیشتری در مجالس محلی و شوراهای منطقهای هستند. مسیحیان رادیکال هم از برزیلیا تا ژوهانسبورگ با اقبال عمومی روبهرو شدهاند.
اما یک نکته ابهامآمیز در مورد عملکرد طرحهایی حمایتی نظیر USAID و کمکهای بانک جهانی و برنامه توسعه سازمان ملل وجود دارد: چرا این مراکز خواهان دور زدن دولتهای محلی و کار کردن با سازمانهای غیردولتی و تشکلهای محلی هستند؟
امروزه ما شاهد شکلگیری دهها هزار مجموعه از چنین سازمانهایی (نظیر انجمن خیریه اکسفام تا بانکهای غذایی محلی) هستیم که با وجود تفاوتهای ایدئولوژیک و روشهای متفاوت فعالیت خود، دارای اثربخشی زیادی هستند. دیویس هم با نامیدن این رویکرد مردمی به «انقلاب سازمانهای غیردولتی»، معتقد است که مهمترین دلیل این تغییر بنیادین را باید در قصور دولتها در انجام وظایفشان بدانیم. هر چند وظایفی نظیر تقسیم مجدد ثروت و یا انجام اصلاحات سیستماتیک، تنها از عهده همین دولتها برمیآید.
به هر ترتیب، ما در سیاره حلبی آبادها نیز نظیر سایر آثار دیویس (شامل شیطان در پشت در، آخرین هولوکاست ویکتوریایی و شهرهای مرده) با متنی پرشور روبهرو هستیم که با وجود حجم اندک آن (حدود ۲۰۰ صفحه)، ما را با دامنهای گسترده و متنوع آشنا میکند.
یکی از منتقدان در نقد خود می نویسد:من با مطالعه این کتاب که در بسیاری از موارد برای تبین اوضاع یک شهر بزرگ تنها به نگارش یک یا دو پاراگراف بسنده شده، تصور میکردم که فرانسیس فوردکاپولا، سوار بر یک هلیکوپتر، در حال تصویربرداری از سراسر دنیای امروز ماست و با گذشتن سریع از روی جنگلها و کوهها، ما را با طیف گستردهای از مسایل و راهکارها آشنا میکند.
اما آیا آنطور که دیویس ادعا میکند، تنها راه ممکن برای کشورهای توسعه یافته در جهت سرپیچی از پذیرش خواستههای نظام سرمایهسالار جهانی، استفاده از اهرمهای نظامی خواهد بود؟
او برای اولین بار در دنیای ما، پرده از شکل گیری جنبشهای سیاسی ونژادی و مذهبی نوظهور در این حلبی آبادها برمی دارد که بنیادگرایان در بمبئی ، مقاومت اسلامی در کازابلانکاو قاهره ، شورشیان خیابانی در کیپ تاون و سان سالوادور، بنیادگرایان کینشازایی و ریودوژانیرو یی و انقلابیون پوپولیستی در کاراکاس و لاپاز بخشهای مهم این موج به شمار می روند.
گویی ما بر روی سیارهای زندگی میکنیم که رویارویی زاغهنشینان و شهرنشینان، آینده آن را خواهد ساخت و این برخوردها، اجتناب ناپذیر میباشد. اما دیویس در رسیدن به چنین تحلیلهایی، تنها نیست. چرا که مدیران پنتاگون هم از جنگهای شهری به عنوان جنگهای غالب قرن بیست و یکم یاد میکنند. (حوادث خونین شهرهای موگادیشو در کنار فلوجه و شهرک صدر، میتواند حقایق زیادی را نشان دهد.) و پیشبینیهای کارشناسان مستقل در مورد امکان ایجاد زد و خوردهای خونین در شهرهای آمریکای مرکزی و جنوب شرق آسیا که همگی سالهاست از معضل زاغهنشینی رنج میبرند، چنداندور از واقعیت نخواهد بود.
در نظر امثال رالف پیترز مهتر، «آینده جنگ در خیابانها، کانالهای فاضلاب، آسمانخراشها و خانههای بینقشه و درهمبرهمی رقم میخورد که شهرهای از هم پاشیده جهان را شکل میدهند.» آنگونه که امثال ایال ویزمن و استیون گراهام به طور خاص در مورد جنگ اسرائیل/ فلسطین گفتهاندـ هرچند میتوان قضیه را تعمیم دادـ لااقل برای عرصه عملیاتهای نظامی، شهری شدن فقر در جهان در عین حال به «شهریشدن پدیده شورش و قیام» منجر میشود. نظریهپردازان ارتشها، به نوشته دیویس معتقدند: «کلان زاغه (mega-slum) ضعیفترین حلقه پیوند در نظم نوین جهانی داشته است.»
اما آیا تصویری که دیویس در آخرین صفحات کتابش برای ما ترسیم میکند، روزی تحقق خواهد یافت؟ و آیا انبوهی از هلیکوپترهای مسلح و تانکها و نفربرهای جنگی، در کوچههای تنگ و باریک زاغهها، در جستجوی افراد شورشی و مبارز، به عملیات نظامی خواهند پرداخت؟
و آیا زد و خوردهای شبانه و حملات روزانه متقابل بین طرفهای درگیر همراه با بمبگذاران انتحاری و انفجارهای پارتیزانی، آینده این شهرها را رقم خواهد زد؟
در سیاره حلبی آبادها، دیویس به روشنی، ما را با موضوعاتی آشنا میکند که کمتر در مورد آن اندیشیده و یا چیزی شنیدهایم. او کتابی ارزشمند، مهم و ضروری نگاشته که پرده از سایهافکنی این مراکز سیاه بر حوزههای سیاسی جوامع ما برمیدارد. یکی از افرادی که این کتاب را نقد نموده می گوید:"جنگ تمدنها که از سوی نواستعمارگران برای توجیه آثار جنگهای سفید پوستان به کار می رود ،تنها پوششی ریاکارانه برای پنهان کردن حقایق است.چرا که در حقیقت هدف آنان مخفی کردن تناقضات ساختاری موجود در سرمایه سالاری جهانی است که فاقد توانایی در تامین شغل، مسکن و آینده ای مطمئن برای مردم دنیا بویژه شهرنشینان می باشد.
محسن داوری
یادداشتها:
عکسهای زیر پل مدیریت و مناطق پشت الماس شرق مشهد تو اینترنت زیاده- کار بشه مناسبه!
یادداشتها:
عکسهای زیر پل مدیریت و مناطق پشت الماس شرق مشهد تو اینترنت زیاده- کار بشه مناسبه!
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت سیستان و بلوچستان شورای نگهبان انتخابات مجلس شورای اسلامی جنگ حسن روحانی دولت سیزدهم بنیامین نتانیاهو مجلس نیکا شاکرمی جمهوری اسلامی ایران
سیل ایران تهران هواشناسی شهرداری تهران باران آتش سوزی سازمان هواشناسی یسنا پلیس زلزله فضای مجازی
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا مسکن تورم چین حقوق بازنشستگان قیمت دلار بازار خودرو دلار بانک مرکزی ارز
صدا و سیما سوئد ایتالیا مهران غفوریان رضا عطاران ساواک تلویزیون موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه اسرائیل فلسطین روسیه آمریکا ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس
پرسپولیس فوتبال استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال جواد نکونام تراکتور بازی لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اپل ناسا گوگل صاعقه اینستاگرام عکاسی تلفن همراه
کبد چرب فشار خون چای