جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از علم سکولار تا علم دینی


از علم سکولار تا علم دینی
۱) زمینه تاریخی طرح مساله
عده ای ایده های اسلامی كردن دانشگاه ها، دانشگاه اسلامی و اسلامی كردن علم را از مصنوعات و بدعت های جمهوری اسلامی ایران دانسته اند و علم را فراتر از اسلامی و غیر اسلامی تلقی كرده اند. واقعیت این است كه مساله اسلامی كردن علم یا دانشگاه اسلامی سابقه ای بس دراز دارد. قریب شصت سال پیش (دهه ۱۹۳۰) ابوالاعلی مودودی به هنگام طرح ایراداتش بر دانشگاه علیگره هند هم مساله تاسیس دانشگاه اسلامی را مطرح كرد:
نیازی نیست بگوییم یك دانشگاه یا هر موسسه آموزشی دیگر باید تابع نوعی هویت فرهنگی باشد و فرهنگی را كه به آن متعهد است منعكس كند... هر موسسه برنامه آموزشی خود را بر طبق ایدئولوژی و فرهنگی كه به آن متعهد است می ریزد. اكنون سوال این است كه آیا دانشگاه اسلامی تاسیس شده است كه از فرهنگ اسلامی حمایت كند یا فرهنگ غربی و هم مساله اسلامی كردن دانش ها را:
موقع آن است كه مسلمانان از نظام قدیمی و كهنه آموزش و نیز از نظام جدید جهت گیری سكولار رهایی یابند و یك نظام جداگانه آموزشی برای خودشان بنا كنند كه سرشت آن تا آنجا كه ممكن است جدید باشد بهترین استفاده را از علم و فن جدید بكند ولی جهت گیری اسلامی آن رقیق نشده باشد. این طرح را آنهایی می توانند اجرا و پیاده كنند كه نه تنها وقوف كامل به اسلام دارند بلكه مجهز به ایمان و اعتقاد راسخ نیز هستند.
در بهار ۱۳۵۶ اولین كنفرانس بین المللی آموزش و پرورش اسلامی در مكه با شركت ۳۱۳ نفر از اندیشمندان جهان اسلام تشكیل شد و در آن اسلامی كردن رشته های مختلف دانش مطرح گردید. در سال ۱۳۶۱‎/۱۹۸۲ م سمینار بین المللی اسلامی كردن دانش در اسلام آباد پاكستان برگزار شد و در تابستان ۱۳۶۳ مرحوم دكتر اسماعیل فاروقی رئیس موسسه بین المللی اندیشه اسلامی و استاد دانشگاه تمپل (در فیلادلفیای امریكا) كنفرانس بین المللی اسلامی كردن رشته های دانش را در مالزی به راه انداخت. از آن به بعد نیز تعدادی كنفرانس در كشورهای مختلف در این زمینه برگزار شده است. ازاوائل دهه ۱۳۶۰ تعدادی دانشگاه بین المللی اسلامی در كشورهای اسلامی (پاكستان، مالزی، الجزایر و. . . ) و امریكا و انگلیس تاسیس شده است و در بیست سال گذشته تعدادی مجله علمی در این زمینه منتشر شده است. ]و[ كتاب هایی در زمینه اسلامی كردن علم چاپ شده است.
مساله علم دینی فقط در جهان اسلام مطرح نبوده است. در جهان مسیحیت نیز در دو دهه اخیر این مساله با قو ت مورد بحث گرفته و حتی در آن خصوص كنفرانس هایی برگزار گردیده است كه آخرین آنها كنفرانس علم در یك زمینه خداباورانه Context Science in a Theistic) بود كه در تابستان ۱۳۷۷ ش. ۱۹۹۸ / م. در كانادا برگزار شد. باید یادآور شد كه امروزه اصطلاح Science Theistic در محافل فرهنگی غرب اصطلاح جاافتاده ای است.
در ایران بعد از انقلاب اسلامی نخستین بار سمیناری در اسفند ۱۳۵۷ در شیراز برگزار شد كه در ظرف شش ماه تكرار شد و حاصل این دو سمینار محلی ارائه طرحی تحت عنوان طرح كلی درباره اصول و ضوابط حاكم بر دانشگاه های اسلامی بود.
هدف این فصل تبیین مساله اسلامی كردن دانش ها و پاسخگویی به سوالات، ابهامات و شبهاتی است كه در این زمینه مطرح شده است.
در جهان اسلام تا قبل از تكو ن علم جدید علوم طبیعت بخشی از فلسفه را تشكیل می داد و همراه با الهیات و ریاضیات یك جا عرضه می شد و همگی در یك چارچوب متافیزیكی قرار می گرفتند. متفكران مسلمان برای علم مراتبی قائل بودند كه از معرفت حسی آغاز می شد و علم استدلالی و علم كشفی را در بر می گرفت و وحی در منتهی الیه آن قرار داشت اما آنها در عین اعتقاد به اختلاف مراتب علوم به همبستگی میان آنها اعتقاد داشتند. با پیدایش علوم جدید و توفیقاتی كه این علوم در زمینه ی توصیف پدیده ها و در حوزه عمل كسب كردند علوم از فلسفه جدا شده و راه خود را پیش گرفت.
در قرن نوزدهم مكتب پوزیتیویسم و دیگر مكاتب تجربه گرا ر شد كردند و بر حوزه های آكادمیك حاكم گشتند... الان به طور غالب یك عالم غربی چه در زندگی علمی و چه در زندگی روزمره كاری به دین ندارد.
البته در غرب هم علمای متدین هستند كه دین بر همه چیزشان حاكم است ولی به طور غالب در زندگی روزمره علمای آن دیار دینشان از حیات علمی شان جداست. اگر هم به كلیسا بروند و مراسمی را به صورت سنتی انجام دهند در محیطهای علمی كاری به امور دینی ندارند. متاسفانه درست در همان دوران رونق پوزیتیویسم بود كه علم جدید به جهان اسلامی راه یافت و با آن فلسفه های تجربه گرا را به جوامع اسلامی منتقل كرد بینشی كه علوم را از متافیزیك خداگرا جدا می كرد. بدین جهت در جوامع اسلامی علم سكولار رایج شد و پرورش یافتگان دانشگاه ها عمدتا فارغ از تعلیم و تزكیه و بینش اسلامی بار آمدند و در محیطهای علمی آنها این ایده رواج یافت كه علم در تعارض بادین است یا این كه كاملا از آن مستقل است و مطالب علمی را باید كلا از مطالب دینی جدا كرد.
الان دین در دانشگاه های ما صرف نظر از بعضی ظواهر نقش جدی ندارد و در آموزش دانشگاهی ما به صورت ظاهر فقط بعد علمی قضایا منتقل می شود. اما در واقع جریان های نهان فلسفی همراه با آموزش های آكادمیك منتقل می شوند و اینها هستند كه در شكل گیری تفكر سكولاریستی نقش عمده داشته اند و دارند.
اینكه جهان اسلام علی رغم سست كردن پیوند خود با دین نتوانست به بهشت موعودی كه غربزدگان و دنیاگرایان وعده آن را داده بودند دست یابد عده ای از اندیشمندان مسلمان را به فكر بازگشت به اصالت اسلامی انداخت. سوء استفاده هایی نیز كه از علم جدید در جهت تخریب معنویات و ایجاد فساد و نابودی بشر شده است دلیل دیگری برای نگرانی این متفكران بود.
از طرف دیگر الآن بعضی از علمای جوامع اسلامی فكر می كنند كه چون غرب این همه آثار علمی و فنی را پدید آورده است پس ما هم اگر عینا به دنبال آنها برویم نجات پیدا می كنیم.
در حالی كه اگر ما خط مشی آنها را به جد دنبال كنیم تازه مثل جهان غرب می شویم كه به نظر نگارنده علی رغم تصویری كه در ذهن بسیاری از هموطنان و روشنفكران ما هست جهان مطلوبی نیست. بسیاری از افرادی كه در غرب زندگی می كنند (از جمله بسیاری از مسلمانان) از وضعیت آن جوامع راضی نیستند چنان كه بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نگرانی خود را از وضعیت آن دیار كتمان نكرده اند. ضمنا مساله جالب این است كه در حالی كه محیط جوامع اسلامی و از جمله جامعه ما بسیار علم زده است در مقام عمل بسیار ضعیف بوده ایم و تلاشی جهادگرانه برای جبران عقب ماندگی علمی جامعه خود نسبت به جوامع غربی نكرده ایم.
۲) سوالات و انتقادات
این روزها وقتی صحبت از اسلامی شدن دانشگاه یا اسلامی شدن علم می شود عده ای سوالات انتقادات و شبهات زیر را مطرح می كنند:
مگر فیزیك یا جامعه شناسی و... اسلامی و غیر اسلامی دارد؟
علم می خواهد به عقب برگردد!
علم و دین ارتباط موضوعی ندارند پس آنها نمی توانند اثری بر هم داشته باشند.
غرض از اسلامی شدن دانشگاهها این است كه همه افكار دانشگاهیان را در قالب های از پیش ساخته شده بریزند!
این ناقدان طرفداران اسلامی شدن دانشگاه ها یا اسلامی كردن علم را به قشری گری و انحصارطلبی متهم كرده اند.
از نظر ما مساله اسلامی كردن علم یا اسلامی كردن دانشگاه ها بد تعبیر شده است.
بسیاری از دانش پژوهان ما از این نكته مهم غافلند كه انتخاب بین نظریه های علمی متاثر از پیش فرض های متافیزیكی پژوهشگر است. آنها می گویند تجربه تجربه است امریكایی و ایرانی ندارد. اما غافلند از اینكه نتایج یك تجربه را می توان در پرتو جهان بینی های مختلف به صورت های متفاوت تعبیر كرد. این طور نیست كه برداشتی كه توسط علما از تجارب عرضه می شود تماما نتیجه تجربه باشد. تجربه با ماده هرگز این را نمی رساند كه غیر ماده تقلیل داد این نتیجه مستقیم تجارب فیزیكی نیست. البته اگر فیزیك در حد تجربه باقی می ماند اسلامی و غیر اسلامی نداشت. اما نتیجه گیری های عام از آزمایش ها همواره در چارچوب متافیزیك (مرئی یا نامرئی ) حاكم بر علم صورت می گیرد...
ما به عنوان نمونه چند تا از پیش فرض هایی را كه در كیهان شناسی متداول به كار می رود ذكر می كنیم:
فیزیك محل در همه زمانها و مكانها اعتبار دارد.
موضع ما در جهان یك موضع خاص نیست (اصل كیهان شناختی).
جهان را می توان یك پیوستار فضا - زمانی چهار بعدی گرفت.
انتقال به قرمزنور و اصل از كهكشانها ناشی از انبساط جهان است...
نظریه های علمی متاثر از دیدگاه های متافیزیكی درباره سرشت اصلی واقعیت هستند و این به كرات متاثر از اعتقادات دینی یا فلسفی بوده است.
تجارب سال های اخیر نشان داده كه عقاید دینی در پیشنهاد نظریه ها، ارزیابی آنها و گزینش آنها موثر بوده است. ولی غالب فارغ التحصیلان امروزی دانشگاه های ما از این نكته مهم غافلند كه آنهایی كه در آموزش علم طبیعت بینش دینی را ذی ربط نمی دانند دانسته یا ندانسته یك پیش فرض فلسفی را پذیرفته اند و آن این است كه هستی منحصر در هستی مادی است و شناخت طبیعت راهی سوای علم تجربی ندارد و بنابراین هرگونه ادعای معرفتی كه از طریق علم متداول به دست نیامده باشد واجد ارزش نیست. بدیهی است اگر طالب علم به تحویل گرایی هستی شناختی و تحویل گرایی معرفت شناختی تن در ندهد در این صورت می تواند برای انواع دیگر معرفت نیز ارزش قائل باشد و اینجاست كه پای وحی و جهان بینی دینی در كار می آید.
جایگاه علم دینی ]و مفهوم اسلامی كردن علم[
ابتدا بیان می كنیم كه چرا علم دینی معنادار و واجد اهمیت است. علم دینی از دو لحاظ قابل طرح است:
پیش فرض های متافیزیكی علم می تواند متاثر از جهان بینی دینی باشد.
بینش دینی متافیزیكی علم می تواند متاثر از جهان بینی دینی باشد. اكنون به تفصیل به بحث درباره این دو مقوله می پردازیم.
علم فارغ از پیش فرض های متافیزیكی نیست.علوم تجربی، با آزمایش ها و مشاهدات آغاز می شود و در انتخاب آزمایش ها و مشاهدات پیش فرضهای پژوهشگر تاثیر دارند.
دانشمندان با توجه به سوابق ذهنی شان سراغ مفروضات فلسفی مختلف می روند. در واقع می توان گفت كه هیچ دانشی فارغ از قضاوت های ارزشی نیست و تفاوت بین علوم انسانی و علوم طبیعی در شدت و ضعف قضیه است.
دانشمندان در تعبیر داده های علمی همواره از فرضیه ها استفاده می كنند و اینها مملو از ارزش ها و جهات غیر علمی هستند. یك دانش پژوه مسلمان كه مقید به جهان بینی اسلامی است باید مفروضات نهفته ای را كه ظاهر علمی دارد ولی در واقع كاری به علم ندارد تشخیص دهد و با آنها هوشیارانه برخورد كند.
بنابراین وقتی صحبت از اسلامی كردن علم می شود منظور این است كه از چیزهایی كه از خارج علم به آن افزوده می شود غفلت نشود و كلیت قضایا در چارچوب جهان بینی اسلامی دیده شود...
پس معنای علم دینی این نیست كه آزمایشگاه و نظریه های فیزیكی كنار گذاشته شوند یا به طریقی جدید دنبال شوند و این نیست كه فرمول های شیمی و فیزیك یا كشفیات زیست شناسی را از قرآن و سنت استخراج كنیم بلكه منظور قرار دادن كلیت قضایا در یك متن متافیزیكی دینی است.
اگر به وضعیت فكری علما در دوران درخشان تمدن اسلامی برگردیم می بینیم كه تفكر الهی بر ذهن آنها حاكم بود ضمن آنكه در آخرین مرزهای دانش زمان خود كار می كردند. آنها به خاطر خدا دنبال علم جدید نظیر كپلر، نیوتون، بویل و... هم حاكم بود...
و سرانجام تحت عنوان «دانشگاه اسلامی» می نویسند: دانشگاه اسلامی یك بعد ظاهری دارد و یك بعد باطنی.
بعد ظاهری آن این است كه شعائر و ظواهر اسلامی در آن رعایت شود. پس اگر كسی وارد این دانشگاه شود و با سنن و شعائر اسلامی آشنایی داشته باشد آن را اسلامی تشخیص دهد. اما این به تنهایی كافی نیست.
چیزی كه برای دانشگاه اسلامی در درجه اول مهم است بعد باطنی آن می باشد كه حاكمیت بینش و منش اسلامی بر افراد آن دانشگاه است یعنی نگرش به قضایا به یك نگرش الهی باشد نگرش به جهان و جامعه و هدف از زیستن در جهتی باشد كه اسلام گفته است. به كتاب های ابوریحان بیرونی نگاه كنید چه در معدن شناسی چه در جغرافیا و چه در نجوم در همه آنها حرفش این است كه این دانش ها را وسیله ای برای مطالعه جهانی كه خدای بزرگ ساخته است دنبال می كند و می خواهد با اسرار این جهان آشنا شود. پس منظور ما از دانشگاه اسلامی دانشگاهی است كه علم و فن آن در حد اعلای تحقیقات روز باشد و بینش و منش دینی در آن حاكمیت داشته باشد...
تحقق دانشگاه اسلامی به وسیله افزودن چند درس به برنامه متداول سایر دانشگاه ها میسر نیست و به همین جهت كلیه دانشگاه هایی كه تحت این عنوان تاسیس شده اند ناموفق ازكار درآمده اند. هدف باید این باشد كه دانش پژوه با چنان قوتی واجد بینش اسلامی شود كه بتواند آن را در همه حوزه ها به كاربرد. یعنی داده های تجربی را از مفروضات و پیش داوری های دانشمندان جدا كند حدود علم تجربی را خوب بشناسد طبیعیت را به عنوان جزئی از یك واقعیت بزرگ تر ببیند و بتواند وحدتی به جمیع معلوماتش بدهد.
حسین علیزاده
منبع : روزنامه جوان