پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


قاجاریه; حرکت از هسته به حاشیهء نظام سرمایه‌داری جهانی


قاجاریه; حرکت از هسته به حاشیهء نظام سرمایه‌داری جهانی
سدهء نوزدهم میلادی در ایران با زمامداری قاجاریه آغاز شد; آن هم پس از چند دهه هرج و مرج ناشی از سقوط دولت صفویه و جنگ‌های داخلی میان مدعیان قدرت از افشاریه، زندیه و قاجاریه. از این رو كشوری كه زمام امورش به دست قاجارها رسید از یك سده پیش‌تر (و در واقع از واپسین دهه‌های عمر صفویه) انحطاط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را آغاز كرده بود.
جان فوران كه نخستین سال‌های حكومت قاجاریه را «آستانهء وابستگی» نام می‌نهد، به طرح این پرسش محوری می‌پردازد كه آیا آنچه در سدهء نوزدهم روی داد، یك انحطاط اقتصادی‌ بود یا سرآغاز روند تجدد؟
او در پاسخ می‌گوید: «در ایران سدهء نوزدهم تحولات چشمگیری روی داد و كشور در سال ۱۹۱۴ (آغاز جنگ جهانی اول)‌به طرز بارزی از وضعیتی كه از سال ۱۸۰۰ به بعد داشت، دور شد، اما با نظر كسانی كه دگرگونی‌ها را خوش‌بینانه بررسی می‌كنند و در آن‌ها عنصر مترقیانه و بذرهای تجدد را می‌بینند، مخالفیم و در پاسخشان می‌گوییم تحول ایران تحولی وابسته بود، زیرا از خارج شكل می‌گرفت و از نظر شكل و دامنه، محدودیت‌های زیادی داشت. در این‌جا مفهوم كلیدی «توسعهء وابسته» به میدان می‌آید و آن فرآیند دگرگونی است كه بازیگران و علل داخلی و خارجی در آن مداخله دارند و با اثرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همراه است.
فوران سپس ابعاد این توسعهء وابسته را با تشریح روابط اقتصادی و سیاست خارجی ایران در دورهء قاجار می‌شكافد. در این دوره همسایگی ایران با دو قدرت بزرگ و رقیب جهانی یعنی روسیه و انگلیس، موجب شد كه كشور در مدار اقتصادی و كشمكش‌های سیاسی و تجاری این دو قرار گیرد.
در نیمهء نخست سدهء نوزدهم، با تفوق سیاسی كمپانی هند شرقی در هندوستان، این شركت در مبادلات تجاری با ایران در خلیج‌فارس، كالاها و پارچه‌های انگلیسی را به ایران صادر كرد. انگلستان همچنین كالاهای خود را به تعداد زیاد با كشتی تا دریای سیاه و بندر ترابوزان (در خاك عثمانی) می‌فرستاد و از آن‌جا به بازارهای تبریز و بخش‌های شمالی ایران وارد می‌كرد. به این سان تا دههء ۱۸۵۰ انگلستان بدل به بزرگ‌ترین طرف تجاری ایران شد كه ۵۰ درصد یا بیش‌تر صادرات و بیش از ۵۰ درصد واردات ایران را در دست داشت.
اما بعد مصیبت‌بارتر این روند از سال ۱۸۶۳ به بعد ظاهر شد و آن وقتی بود كه دولت قاجار برای فرار از تنگناهای خود، امتیازهایی را به اتباع انگلیسی (و همین طور اتباع روس) واگذار كرد. برای مثال در ۱۸۷۲ ناصرالدین شاه امتیاز احداث راه‌آهن، خطوط تلگراف، كشتیرانی در رودخانه‌ها، بهره‌برداری از معادن و جنگل‌های دولتی، كارهای زهكشی و آبیاری در ایران به مدت ۷۰ سال و نیز حق تقدم گرفتن امتیاز بانك‌، احداث جاده‌ها و خیابان‌ها و ایجاد كارخانه‌ها را در ازای ۴۰ هزار پونداسترلینگ به «جولیوس دورویتر» واگذار كرد كه به گفتهء «لرد كرزن» نایب‌السلطنه انگلیسی هندوستان كامل‌ترین و خارق‌العاده‌ترین مورد تسلیم تمامی منابع صنعتی یك كشور به خارجیان بود.
این امتیاز با فشار افكار عمومی و پرداخت غرامت به رویتر لغو شد، اما امتیازهای دیگر از جمله امتیاز نفت نفوذ گستردهء انگلستان در اقتصاد ایران و كمك به فرآیند توسعهء وابسته را تضمین كرد. به این ترتیب جمع مبلغ دادوستد دو كشور در سال ۱۸۷۵ به _۷/۱ میلیون پوند استرلینگ، در ۱۸۹۷ به سه میلیون و در ۱۹۱۴ به ۵/۴ میلیون پوند رسید. تراز تجارت خارجی نیز ۲۰ درصد به نفع بریتانیا بود. البته مطلق سهم این كشور در تجارت ایران به سبب پیشروی اقتصادی روسیه از ۵۰ درصد در ۱۸۵۰ به ۳۳ درصد در ۱۹۰۳ و ۲۰ درصد در ۱۹۱۴ رسید. با این حال، سرمایه‌گذاری انگلیسی‌ها در ایران از ۱۸۶۰ تا ۱۹۱۳ در شركت‌های نفتی، تسهیلات، حمل و نقل، تلگراف و فرش به ۱۰ میلیون پوند استرلینگ بالغ می‌شد.
در سوی دیگر این معادله، نفوذ اقتصادی روس‌ها در ایران با شكست ایران در جنگ‌های ایران و روس و پذیرش انواع تحمیلات سیاسی و اقتصادی در دو قرارداد گلستان و تركمنچای آغاز شد. بنابر بعضی برآوردها، صادرات روسیه به ایران در فاصلهء سال‌های ۱۷۶۰ (سه دهه پیش از روی كارآمدن قاجاریه) تا ۱۸۲۶، ۱۰ برابر افزایش یافت. در نیمهء سدهء نوزدهم، ایران ۹۰۰ هزار روبل كالا به روسیه صادر كرد و روسیه در عوض ۳/۵ میلیون روبل به ایران صادر كرد.فوران این وضعیت را ناشی از تفوق تجاری و سیاسی روسیه در ایران و تا حدی ناشی از صنعتی شدن روسیه و توسعه‌طلبی آن در آسیای میانه و ایران می‌داند. ایران به بازاری برای كالاهای صنعتی روسیه بدل شد و روسیه با كاستن از حالت فشار نظامی به رخنهء اقتصادی و كسب امتیازهای مختلف متوسل شد. نقطهء صعود این كشور در تفوق اقتصادی در ایران، در دهه‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ رخ نمود.
روسیه كه در ۱۸۹۵ به‌عنوان طرف عمدهء تجاری با ایران با انگلستان برابری می‌كرد، فاصلهء خود را در دهه‌های بعد زیادتر كرد; به گونه‌ای كه در سال ۱۹۱۴، ۵۶ درصد واردات ایران و ۷۲ درصد صادرات آن را در اختیار داشت. این ارقام برای بریتانیا به ترتیب _۲۸ و ۱۳ درصد بود و كسری تجاری ایران با روسیه به یك میلیون پوند استرلینگ رسید به گونه‌ای كه گفته شده است: «ایران تا حد چشمگیری در مدار اقتصاد روسیه قرار داشت و بخشی از اقتصاد آن كشور محسوب می‌شد.»
با این تحولات، در نیمه‌های سدهء نوزدهم، واردات ایران از صادرات پیشی گرفت و چنان كه گفته شد كسری تراز بازرگانی پدید آمد. این كسری در ۱۹۱۳، حدود سه میلیون پوند استرلینگ بود. ایران ناچار از خارجیان وام گرفت، ارزش پول خود را كاهش داد و امتیازهای تجاری بیش‌تری به بیگانگان واگذار كرد كه جملگی نشانه‌های وابستگی فزاینده به غرب بودند.تركیب اقلام دادوستد ایران نیز دگرگونی بارزی پیدا كرد و كشور در اوایل قرن بیستم به الگوی استعمار كلاسیك نزدیك شد. برای مثال درحالی كه در سال ۱۸۷۵، ۲۷ درصد صادرات ایران را پارچه‌های دستباف پنبه‌ای، پشمی و ابریشمی تشكیل می‌داد، این رقم در اوایل سدهء بیستم، حدود یك درصد كاهش یافت و جای خود را به صنایع‌دستی مانند فرش و صدور مواد خام نظیر ابریشم، پشم و پنبه داد.
به بیان دیگر، حجم مواد خام صادراتی ایران در اواخر سدهء نوزدهم پنج برابر حجم كالاهای ساخته شدهء وارداتی بود، اما ارزش همین واردات سه برابر صادرات می‌شد و كاهش ارزش پول كشور باعش شد كه اقلام صادراتی در بازارهای جهانی ارزان‌تر به فروش برسد. جان فوران از همهء این‌ها نتیجه می‌گیرد كه در چارچوب نظریهء نظام جهانی، ایران از عرصهء خارجی یعنی موقعیتی كه در سده‌های ۱۶، ۱۷ و ۱۸ داشت و بخشی از هستهء غیراروپایی جهان به شمار می‌رفت، در طول سدهء نوزدهم به حاشیهء نظام سرمایه‌داری جهانی كشانده شد. حاشیهء اقتصاد جهانی در تعریف والرشتاین عبارت است از آن بخش جغرافیایی كه در آن عمدتا اجناس نامرغوب تولید می‌شود، (اجناسی كه در ازای كار آن مزد خوبی پرداخت نمی‌شود.) اما در عین حال بخش جدایی‌ناپذیر نظام جهانی تقسیم كار است، زیرا كالایی كه در این بخش تولید می‌شود در مصرف روزمره اهمیت زیادی دارد.
در سدهء نوزدهم، تبادل فزایندهء مواد خام و اولیهء ایران (تریاك، برنج، پنبه، گندم، توتون، تنباكو، خشكبار، گردو، ابریشم و پشم) با فرآورده‌های صنعتی اروپا و نیز كنترل اروپاییان بر تجارت، تعرفه‌ها، حمل و نقل دریایی و خشكی، همه و همه شاخص‌های قدرتمند و نشانه‌های آشكار این الگوی جدید وابسته شدن و حاشیه‌ای شدن است.
حمیدرضا حسینی
منبع : روزنامه سرمایه