جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


رویای اداره کشور با نفت ۵ دلاری


رویای اداره کشور با نفت ۵ دلاری
۱) هر چند هرازگاهی مسوولان تراز اول کشور شعار اقتصاد بدون نفت را مطرح می‌کنند اما متاسفانه هر روز یا بهتر بگوییم منابع و مصارف اداره امور کشور نفتی‌تر می‌شود. به قول سعدی علیه رحمه دو صد گفته چون نیم کردار نیست یا به قول فردوسی به عمل کار برآید به سخندانی نیست. به‌نظر بنده با وجود همه بحث‌هایی که درخصوص داشتن یا نداشتن نفت و تاثیر آن بر توسعه ملی انجام گرفته مشکل اصلی را در ضعف و ناتوانی مدیریت توسعه ملی می‌بینیم. پنج‌شنبه شب گذشته فیلم یوزارسیف را از تلویزیون تماشا می‌کردم. پادشاه مصر خواب آشفته‌ای دید که هفت گاو لاغر داشتند هفت گاو چاق را می‌خوردند. از یوزارسیف تعبیر خواب را پرسیدند ایشان پاسخ داد که هفت سال رونق و شکوفایی اقتصادی و به دنبال آن هفت سال قحطی و خشکسالی و کمبود خواهد بود. بدون قصد قیاس و اسائه ادب باید عرض کنم ظرف چند سال گذشته بارها توسط اقتصاددانان بالاخص در نامه ۵۷ اقتصاددان در سال ۱۳۸۶ به دولت محترم هشدار داده شد که این افزایش قیمت پایدار نیست و باید این منابع برای روزهای نزول قیمت ذخیره شود و این خواب توسط اقتصاددانان اینگونه تعبیر شد. فرعون به حضرت یوسف (ع) گوش داد اما متاسفانه دولت اسلامی به توصیه مشفقانه فرزندان این مرز و بوم توجهی ننمود. اگر ما ۱۵۰ میلیارد دلار در این سه سال گذشته ذخیره می‌کردیم که طبق قانون باید می‌کردیم با نزول قیمت‌های جهانی به حدود نصف قیمت امروز می‌توانستیم با این مبلغ حدود ۳۰۰ میلیارد دلار کالاهای سرمایه‌ای خریداری کنیم.
۲ ) چگونه می‌خواهیم با درآمد هر بشکه نفت ۵ دلاری کشور را اداره کنیم؟
اگر چنین توانایی در دولت نهم وجود دارد چرا ظرف ۵/۳ سال گذشته نه تنها قدمی در این راستا برنداشته است، بلکه دقیقا خلاف آن عمل نموده است، هدفی که خواست مسوولان ارشد نظام و برنامه چهارم توسعه و سیاست‌های اصل ۴۴ است. کافی است راه دوری نرویم و به عملکرد ارزی دولت در سال ۱۳۸۷ نگاهی بیندازیم. مصارف ارزی بودجه امسال ۶۶ میلیارد دلار است. پنج میلیارد هم بابت خشکسالی برداشت شده است، یعنی مجموع مصارف ارزی دولت تاکنون ۷۱ میلیارد دلار است. اگر سه ماهه باقی‌مانده سال را هم با قیمت فعلی در نظر بگیریم کل درآمد ارزی نفتی دولت ۶۰ میلیارد دلار است یعنی نسبت مصارف ارزی نفت به درآمد ارزی نفت در سال ۱۳۸۷ برابر با ۳/۱۱۸ درصد است. اگر متمم آموزش و پرورش (هفت میلیارد دلار) و متمم واردات بنزین (پنج میلیارد دلار) را هم اضافه کنیم و بابت کسری بودجه بهداشت و سایر دستگاه‌ها هم متممی داده نشود این نسبت به ۳/۱۳۸ درصد می‌رسد، یعنی دولت محترم با نفت ۱۴۰ دلاری و با ۱۰۰ درصد درآمد نفتی امسال هم نتوانسته است کشور را اداره کند. حال اینکه چه اتفاقی قرار است رخ دهد و چه انقلاب مدیریتی قرار است انجام گیرد نیازمند توضیح رئیس‌جمهور محترم است.
۳) اگر قرار است تامین منابع مالی دولت بر مالیات متمرکز شود که دولت با توقف اجرای مالیات بر ارزش افزوده در اولین گام طرح تحول را با شکست مواجه کرد. مالیاتی که در عمده کشورهای دنیا به‌خوبی اجرا می‌شود. پرواضح است که اگر دولت نرخ مالیات بر ارزش افزوده را از سه درصد به ۵/۰ درصد هم کاهش می‌داد کانون‌های رانتی اجازه اجرای این طرح را نمی‌دادند چرا که هرگونه شفافیتی با منافع آنها در تضاد است. همچنین چقدر ضعف سرمایه اجتماعی در عدم اجرای این طرح موثر بوده است؟
سوالی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
۴) ما در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی مزیت رقابتی داریم و می‌توانستیم از این فرصت و منابع نفتی در مسیر حرکت از اقتصاد نفتی به اقتصاد مبتنی بر صنعت نفت گام‌های موثری برداریم و نفت را در اقتصاد درون‌زا کنیم.
۵) پیشنهاد می‌شود اگر دولت محترم مصمم به اداره کشور بدون نفت است هر چه سریع‌تر به ایجاد صندوق توسعه ملی نفت مستقل از دولت اقدام و تمامی درآمد حاصل از نفت را به حساب آن صندوق واریز کند.
۶ ) چند روزی بیش نیست که ۳۰‌سال قانونگذاری (پس از انقلاب) را جشن گرفتیم. در این ۳۰‌سال حدود ۷۰۰ میلیارد دلار نفت فروختیم که ۲۵۰ میلیارد دلار آن در دولت نهم بوده است. این سوال که با این ۷۰۰ میلیارد دلار یا ۲۵۰ میلیارد دلار چه کرده‌ایم زیاد تکرار شده است. چرا ما منتقدین فقط با رویکرد درآمدی به نقد عملکردها می‌پردازیم. اگر قرار بود با افزایش درآمد مشکل توسعه ملی ما حل شود که باید خیلی پیش‌‌تر از اینها حل می‌شد. چرا سوال نمی‌کنیم که با سرمایه انسانی چه کار کرده‌ایم؟ چرا نمی‌پرسیم با سرمایه اجتماعی چه کار کرده‌ایم؟ چرا ارزش پاسپورت‌ ما در دنیا یکی مانده به آخر است؟ چرا نمی‌پرسیم با منزلت و عزت مردم چه کار کرده‌ایم؟ با هموطنان ما در فرودگاه دوبی چه برخوردی می‌شود؟ و چراهای دیگر. برای اینکه فکر می‌کنیم با درآمد یا پول می‌توانیم بر مشکلات فائق بیاییم. با تغییر مبانی نقد و ارزیابی از درآمد محوری به انسان محوری بهتر می‌توانیم به نقد عملکردها بپردازیم. دولت آلمان فقط با ۴۰ میلیارد دلار آلمان شرقی را ساخت.
کشوری که الان یکی از مدرن‌ترین کشورهای اروپایی است. دولت کلینتون در طول هشت سال ریاست‌جمهوری خود بودجه حمایتی را به نصف کاهش داد، فقر را هم به نصف کاهش داد. بنابراین رویکرد درآمد محوری به توسعه اقتصادی مشکل همه دولت‌های ما بوده است و به قول زنده‌یاد دکتر حسین عظیمی با تاکید بر جنبه‌های ملموس و محور قرار گرفتن ساخت و ساز (راه‌ها، کارخانه‌ها، نیروگاه‌ها، سدها، فرودگاه‌ها و...) به‌تدریج صورت‌ها‌ جای محتوا را گرفت. توسعه از حوزه علم و اندیشه به حوزه اداره و تکنوکرات پا گذاشت. اداره و تکنوکرات پول داشت و چون صاحب پول بود به‌تدریج صاحب فتوی شد و لذا خود را محق به تعریف ویژه از توسعه دانست و کل حرکت را از سیر اصلی خود منحرف کرد. این فرآیند سیر توسعه در جهان توسعه نیافته و منجمله ایران را بسیار ناهموار و همراه با اتلاف منابع فراوان کرده چرا که محوریت اندیشه و کلام حذف شد و محوریت سرمایه‌گذاری فیزیکی جانشین آن شد. این کار عملا تضادها و بحران‌های ذاتی توسعه را به‌شدت تشدید کرد. تضاد شهر و روستا، تضاد حکومت سنتی و اداره امور به صورت مدرن تضاد انتظارات مصرفی و ضرورت‌های سرمایه‌گذاری، تضاد منافع صاحبان سرمایه و مردم. نهایتا توسعه متغیری تبعی از کارکرد تضادهای اجتماعی شد.
بنابراین ما در تنظیم راهبرد توسعه ملی و نقد و ارزیابی آن باید مطمئن باشیم که بر موضوع درستی متمرکز شده‌ایم. جان هیکس معتقد است انقلاب‌های اقتصادی زمانی رخ می‌دهد که خود حوزه‌های اصلی تمرکز تغییر کردند. برای مثال در رویکرد و توسعه انسان‌محور هدف از عدالت و کاهش فقر باید گسترش آزادی برای مردم محروم باشد تا از زیستن و عمل کردن به‌عنوان یک موجود ارزشمند لذت ببرند. نظم اجتماعی باید بر اساس میزان آزادی افراد برای ترقی یا دستیابی به عملکردهای مورد نظر ارزیابی شود.
وحید محمودی/استاد اقتصاد دانشگاه تهران
منبع : روزنامه کارگزاران