پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


حرمت واژه در شعر


حرمت واژه در شعر
طبیعی است که واژه ها در شکل گیری یک بیت شعر یا قطعه ای ادبی بسیار موثر وکارساز هستند و بهتر این که بگوئیم: واژه ها در ایجاد یک نظم یا نثر وظیفه ای مهم و خطیر بر عهده گرفته اند به نحوی که اگر شعر را ساختمانی شعری بنامیم و واژه ها را مواد و مصالح آن، تصویری که به دست می آید بیانگر این مدعاست.
بنابراین آنچه حاصل میآید این که واژه به تنهایی دارای هیچ گونه جایگاه و منزلتی نیست و البته مفاهیم و مصادیقی را هم برای آن نمی توان منظور داشت. همان طوری که بدون واژه نیز شعر بی مفهوم و عقیم می ماند. به نظر میآید که این دیدگاه به عنوان یک فرهنگ فراگیر ازدیدگاه عقلا ی قوم (ادبی) نیز مدنظر و توجه بوده است، اما در ریزاندیشی و چگونگی کاربرد آن گام های بلند و استواری برداشته نشده است. هر چند در خیلی موارد شعرای نامی ایران زمین از فردوسی گرفته تا شعرای عصر جدید با استفاده از واژه ها و شکستن حرمت آنها در نظم یا نثر خود پیام های آموزنده و سالم و البته مفید فایده جامعه ادبی ما را تصویر کرده اند، ولی نسبت به شخصیت خود واژه ها و جا انداختن مقام واقعی واژه اگر کار شده نیز اندکی است از بیش.
از نظر این قلم توسعه جهان بینی شاعر در شعر یا نثر خود بسیار مهم است. مهم بدین سان که شاعر تحت هر شرایطی باید از این تکنیک ادبی برخوردار گردد. تکنیکی که شاعر بتواند با آشتی دو یا چند واژه یک مصرع یا بیت راخلق کرده و به لفظ و مفهوم آن رنگ و جلا یی دیگر بخشد. و نه با تقابل وجبهه گیری دو یا چند واژه و فداکردن تعدادی از آنها به هدف نهایی خود که شعری پرمفهوم در ابعاد مختلف است، نایل آید. البته این نوع حرفه ای بودن در کار را ما در اغلب شعر شعرا به خصوص شعرای معاصر بیشتر مشاهده می کنیم. به عنوان مثال در بیت ذیل از دکتر شفیعی کدکنی می خوانیم:
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت خفته است
دریایم و نیست با کم زطوفان
دریا همه عمر خویش آشفته است
در این دوبیتی که پیامی اجتماعی و مفید را می رساند، آنچه محل بحث است تکنیک و کاربرد شاعرانه و مهارت شاعر در جهت تصویرسازی نیست چه این که شعر از جهات مختلف دارای مفهوم واقعی و پیام اجتماعی است و در مقابل آن نیز می توان گفت که:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
اما نکته قابل بحث این است که شاعر حرمت واژه مرداب را در معنی واقعی آن رعایت نکرده است و با فدا کردن مرداب با تصویر کردن آن به عنوان نمادی از تنبلی و سکون و آن هم به خاطر واژه آشفته که نمادی نمادین از دریاست، پیام زیبای خود را تصویر می کند. کما اینکه در شعر «سفر به خیر» نیز این نوع کاربرد شاعرانه را از شاعر مشاهده می نماییم و در آن شعر نیز شاعر «نسیم وگون» را در مقابل هم قرار می دهد. البته در آنجا نیز ما را با پیام شعر شاعری کاری نیست، بلکه همان عدم رعایت حرمت واژه در شعر است. لذا با توجه به قاعده «ایهام» در شعر که در معنی مجازی به کار می رود و واژه هایی که با وحدت خویش سعی در ساختن زمان حال شاعر و حوادث موجود در آن زمان است; از پایه های ادبی و اعتقادی و البته منطقی شاعر است. ولی با این تفاصیل قطعه ادبی ذیل جوابی مقنع به دوبیتی دکتر شفیعی کدکنی است.
باور ندارم زشتی مرداب را که ماه در آینه اش زیباست.
این قطعه بیانگر این است که مرداب نماد حرکت است و به راحتی می توان ماه که در معنی مجازی آن به کار رفته در واژه در آینه اش که آن هم در معنی مجازی است، زیبا باشد و البته در معنی واقعی آن نیز سراینده سعی بر آن داشته که یک نوع زیبایی برای مرداب خلق کند. به طوری که از زیبایی واژه ماه در معنی واقعی آن کاسته نشود. لذا این نوع تکنیک ادبی کم و زیاد در شعر شعرا پیداست. ولی برخی از شعرا از قبیل صائب تبریزی که با تک بیت های ناب خود مشهورند، کمتر دیده می شود. به عنوان مثال بیت ذیل که:
دود اگر بالا نشیند، کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است
با کمی تامل در عمق این شعر در می یابیم که شاعر در این بیت از کاربرد شاعرانه ای به نام «اسلوب معادله» استفاده می کند، یعنی به بیانی یک نوع تشبیه را می سازد که مصراع دوم در حکم مصداقی برای مصراع اول است و می توان به راحتی جای دو مصراع را عوض کرد و میان آن دو علامت مساوی (=) گذاشت و همانطور که اشاره رفت این ارتباط معنایی بر پایه تشبیه است.
نکته مهم دیگر اینکه با اینکه شعر شاعر پیامی اجتماعی و آن هم پر مایه و پرمغز را به تصویر می کشد، اما حرمت واژه «دود و شعله و همچنین چشم و ابرو» در جای خویش نظر دارد و چون شاعر با مهارت و زیرکی هر چه تمام تر از واژه ها برای ساخت شعر استفاده می کند، شکست حرمت واژه در دل شعر نهفته است. اما بهتر از این شعر سعدی است که پیام اجتماعی خود را با زیبایی خاصی جلوه می نماید و می گوید:
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود
پسته بی مغز چون لب واکند رسوا شود
این شعر نیز با اینکه «اسلوب معادله» است و بدان اشاره شد، اما نقطه قوت آن در این است که به صراحت و به عنوان یک سمبل به هیچ واژه حمله نمی کند و با زبانی روان و سلیس پیامی بلند و پرآوازه را می رساند. به هر روی حرمت واژه در شعر از دیدگاه این قلم نهادینه نشده است و ما این نوع تکنیک ادبی را در شعر اکثر شعرا مشاهده می کنیم (عدم حرمت واژه) ولی با آمدن شعر نو به سکانداری علی اسفندیاری (نیما یوشیج) و فرهنگی به نام آزاد بودن در انتخاب واژه به اصطلا ح میدان دادن به واژه ها این نوع تکنیک کمتر مشاهده می شود، چه این که در شعر شعرایی هم چون سهراب سپهری و فروغ فرخزاد و احمد شاملو و دیگر شعرای نو پرداز قدیم و عصر جدید این نوع را می توان دید، البته در سبک موج نو این ویژگی بیشتر احساس می گردد. نتیجه اینکه هر چند هر شاعر در میدان خاص خود میدان داری می کند و ارج نهادن به سبک آن یک اصل است، اما بدعتآوری و بازکردن فضایی آزادتر در جهت آشتی واژه ها و ایجاد یک نوع سبک که یکی از اصولی ترین ویژگی های آن «حرمت واژه» در شعر است، از نظر این قلم آکنده از پیامد مثبت و در خور توجه برای حوزه ادبی و هنری ما به شمار می رود و این که نظر، رعایت حرمت واژه در شعر است بدین معنی که با استفاده درست از واژه ها بتوانیم یک واقعیت همگن با این واژه ها را تصویر کنیم و نه با واژه ها از یک تصویر به هر قیمتی واقعیت بسازیم. با این حال واژه ها ابزاری هستند که ساختمان شعر را می سازند و این ساختمان شعر نیز می تواند دارای پیامی اجتماعی و اخلا قی یا عرفانی و تربیتی و دیگر ابعاد باشد، پس باید جایگاه اصلی هر کدام از این واژه ها در ساختمان شعر مشخص باشد و در آن جاست که شعر شاعر جایگاه واقعی خود را پیدا می کند.
نویسنده : عابدین پاپی
منبع : روزنامه مردم سالاری