دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

حرف های خودمانی


حرف های خودمانی
نمی دونم چرا این قدر نگرانم، نگران خودم، نگران دیگران! روزی ۱۰۰ بار به همه می گم، مواظب خودتون باشید، تو رو خدا مراقب خودت باش. احساس می کنم قراره یه اتفاق ناگواری برای همه مون بیفته، نگران لحظه هایی هستم که مثه باد می گذره ... نگران خودم ... نگران اون کودک آدامس فروش سر چهار راه ... نگران نوجون هایی که به جای مدرسه دنبال یه لقمه نون هستند و ... غصه همه عالم و آدم رو می خورم ... نگران این که ... بعضی وقت ها دلم برای خودم تنگ می شه، برای خود خودم ... احساس می کنم که گم شدم و دنبال کسی می گردم که منو پیدا کنه یا نه من یه گمشده دارم و دنبالش می گردم ... نگران اینم که نکنه کسی منو پیدا نکنه یا من گمشده ام رو پیدا نکنم ... روزها و لحظه ها می گذره بدون این که کسی سراغم را بگیرد ... یاد سهراب می افتم که می گفت: به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید تا مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من، شاید کسی سراغم را گرفته باشد اما آن قدر آهسته قدم برداشته که من ... چرا نفهمیدم ... چرا حواسم نبود؟ من کجا بودم که ندیدمش ... نکنه این نگرانی و دلشوره لعنتی ام ... نه! شاید هنوز پیدایش نکردم یا من هنوز گمشده ام!زندگی ها مون و خودمون توی این چرخه و بازی روزگار گمشده، فرصت کمی داریم تا خودمون رو پیدا کنیم، اگه قدر لحظه هامون رو خوب بدونیم و اونا رو به راحتی از دست ندیم!
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید