چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

دغدغه دغدغه‌ها!


دغدغه دغدغه‌ها!
یکی از معانی <دغدغه>، بیم و نگرانی و تشویش خاطر است و از <افسوس> گذشته تا <التهاب> کنونی دامن کشیده، اما بیشتر به آینده پیوند یافته است و بدین اعتبار <بیم و نگرانی> از آینده نامعلوم است و خاطر هر انسان بااحساسی را مشوش می‌کند.
خوشبختانه مخلص مدت‌ها است <رضا به داده> داده و از <جبین گره گشوده> است اما درباره خلق خدا نمی‌توان نگران نبود. سختی‌های زندگی، گرانی‌های کم‌نظیر و مضایق اجتماعی فراوان در جامعه وجود دارد که برخی از آنها را نمی‌توان دید و علت‌های آن را نمی‌توان شناخت اما در وجود انسان احساس و حتی ادراک همدردی پدید می‌آورد و نمی‌توان درباره آنها بی‌نظر بود و خود را مسوول ندانست و درد جامعه را درد خود ندانست و مشمول خطاب افصح المتکلمین قرار گرفت:
تو کز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
تا زمانی که احساس هم‌وطنی، هم‌دینی و اعتبارات انسانی وجود دارد باید به حیات مردمان و رفع مشکلا‌ت آنان اهتمام ورزید.
بیشترین دغدغه‌ها، متاسفانه از عملکردهای سیاسی جامعه نشأت گرفته است؛ دغدغه گرفتاری‌های مردم، دغدغه مسکن برای جوانان، دغدغه کار به فراخور حال جوانان، دغدغه ازدواج جوانان، دغدغه گرانی‌ها و دغدغه قول دادن به مردم و عمل نکردن به آن که به لحاظ ایمان و اعتقاد ملی، بزرگ‌ترین ضربه است. <یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم>، حاکمیت بر پایه دروغ، ریا، تظاهر و <غوغاسالا‌ری.> این نابهنجاری‌ها بر روی هم دغدغه‌آفرین هستند، بدکرداری علیه ملت ایران که در مقایسه با ملت‌های دیگر می‌توان آنان را از نجیب‌ترین و شریف‌ترین و صبورترین مردم جهان به شمار آورد، واقعا ظلم به این مردم اصیل و بردبار <ذنب لا‌یغفر> است.
اما از منظر سیاسی، بیشترین دغدغه‌ها مربوط به <استقلا‌ل و وحدت ملی و تمامیت ارضی> کشور و <آزادی و دموکراسی و مردم‌سالا‌ری> جامعه و خدای‌ناکرده از میان رفتن <جمهوریت> و برپایی نظام نامشخص فردی و قشری است که مردم هیچگونه سهمی در آن نداشته باشند و به مرور با بازی‌های سیاسی و سبکسری‌‌های عوام‌فریبانه و عوام‌گرایانه، نظام مردم‌سالا‌ری که در انقلا‌ب به مردم وعده داده شده بود، به کلی از بین برود.
ایران در میان سرزمین‌هایی قرار گرفته که در همه آنها شعله‌های آتش و ویرانگری بیداد می‌کند و کافی است جرقه‌ای از آن آتش‌ها به ایران اصابت نماید، آیا مردم به دفاع خواهند ایستاد؟ آیا در برابر امپریالیست‌های رنگارنگ که دشمنان تاریخی ایرانیان هستند، می‌توان پایداری و مقاومت کرد و به پیروزی رسید؟
دغدغه در این است که مردم در تصمیم‌گیری‌های سیاسی سهم واقعی ندارند. همانند دوره شاهی که ملت نخستین جنبش قانونگذاری (مشروطیت) را در منطقه پدید آورد و صاحب مجلس شورای ملی گردید اما دولت استبداد متکی به بیگانه، انتخابات را که مظهر بارز تصمیم‌گیری حکومتی است در دست گرفت و به هیچ‌وجه نمایندگان واقعی مردم به مجلس راه نیافتند و گروهی <ابن‌الوقت> و جیره‌خوار و شیاد گوش به فرمان، در کنار شخصیت‌های برجسته پارلمانی ایران چون مدرس و موتمن‌الملک و مشیرالدوله و دکتر مصدق و... می‌نشستند و حرمت و حقانیت مجلس مشورتی ایران را از میان برمی‌داشتند. دغدغه در این است که در عصر خجسته جمهوریت، جامعه ایران به همان بلا‌های مشروطیت، خدای ناکرده گرفتار شود و حق حاکمیت ملی پایمال گردد و <میزان رای مردم> نباشد و اگر مردم از جامعه انقلا‌ب‌کننده دور شوند و دوری‌ها فزون‌تر از زمان کنونی گردد، آن وقت چه قدرتی می‌تواند از جمهوریت و اسلا‌م و ایران و نهادهای حاکمیت دفاع کند؟ در کجای دنیا نظام حکومتی بریده از مردم یا حاکمان و مجریان ناآشنا به امور مملکتی و دورافتاده از مردم، توانسته‌اند حاکمیت خود را ادامه دهند، مگر نشنیده‌ایم و نخوانده‌ایم: <الملک یبقی مع‌الکفر ولکن لا‌یبقی مع‌الظلم.>
ملت ایران اصیل‌ترین و معنوی‌ترین انقلا‌ب‌های جهانی را پدید آورد و خواستار استقلا‌ل میهن خود بود و در میهن خود نظام آزاد و دموکراتیک‌(مردم‌سالا‌ر) را طلب می‌کرد و می‌خواست عدالت اسلا‌می (فردی و اجتماعی) و رأفت و مدنیت انسان‌ساز <اسلا‌م> راهنمای حرکت آنان باشد و زمانی که بیش از ۹۸ درصد افراد جامعه به <جمهوری اسلا‌می> رای دادند، مجموعه این خواسته‌ها را پذیرا شدند و از دل و جان در راه اعتلا‌ی آن کوشیدند، شهید دادند و هستی خود را فدا کردند و به راستی در جبهه‌های جنگ علیه دشمنان وطن، حماسه‌ها آفریدند. من هر بار که به آن فداکاری‌ها فکر می‌کنم، خاطرات شهیدان و دلا‌وران جنگ تحمیلی را می‌خوانم و به تصاویر جنگ نگاه می‌کنم، اشک در چشمانم حلقه می‌زند و زمانی که می‌بینم آن همه دستاوردهای گرانبها که بر صدر آنها <پرچم استقلا‌ل ایران> در اهتزاز است، دانسته و نادانسته در معرض خطر قرار گرفته است، در پی آشوب قلبی اشک‌هایم سرازیر می‌شود و از اینجا این دغدغه پدید می‌آید که عجب روزگاری است؛ در عراق جنگ و آدمکشی، در افغانستان جنگ و خونریزی، در پاکستان، در ترکیه، در لبنان و فلسطین، هر روز و هر شب فاجعه و انسان‌کشی و ویرانگری و وحشت؛ و از اینکه خون‌آشامان غربی اگر دامنه آشوب‌ها را به ایران کنونی بکشانند چه پیش خواهد آمد؟ آیا مردمی که <کاسه صبرشان> لبریز شده است آگاهانه و قاطعانه به دفاع از کیان اسلا‌م و ایران برمی‌خیزند؟ مردمی که در انتخاب نمایندگان خود آزادی ندارند، مردمی که نمایندگانشان مطرود قدرت و قدرت‌به‌دستان حکومتی هستند؛ مردمی که آزاد نیستند نمایندگان واقعی خودشان را به مجلس بفرستند تا برای استقلا‌ل کشور و توزیع عدالت اجتماعی تصمیم‌گیری کنند آیا این مردم که <جمهوریت> را از دست داده‌اند، <دغدغه> از دست دادن <استقلا‌ل> را به دل راه نمی‌دهند؟ و این امر به‌راستی دغدغه دغدغه‌ها نیست؟
مگر در دوره شاه مخلوع، عامل بنیادی قیام و انقلا‌ب در این نبود که مردم می‌خواستند برای وطن و زندگی شرافتمندانه خود در صحنه باشند و از دیانت و فرهنگ خود دفاع کنند و زندگی نوین خود را در پرتو عدالت و فضیلت برپا سازند؟
دغدغه‌های من اینگونه است و گاه هراس‌انگیزند به‌ویژه زمانی که <روشنفکران> جامعه را از هر عقیده و مرام می‌بینیم که مأیوس و نومید هستند و آن شور انقلا‌بی و قهر مقدس فرهنگی و تاریخی سال ۱۳۵۷ را به کلی از دست داده‌اند و برخی جلا‌ی وطن می‌کنند که به عقیده من نوعی گناه است، برخی به سمت و سوی کار و کاسبی رفته‌اند و گویی مردم بیگانه‌ای هستند که در دریای جمعیت ایرانی روزگار صوری دارند، اما گروه کوچک دیگری از آنان که از اقشار روشن‌بین جامعه هستند، خسته و ناتوان و علی‌الدوام <نق‌نق>‌کنان، دور از هرگونه تصمیم‌گیری، روزگار می‌گذرانند. در سال‌های قبل از انقلا‌ب نیز بیش و کم این نوع دغدغه‌ها وجود داشت، اما زمانی که رهبریت عام و قاطع انقلا‌ب، در <وحدت کلمه> حرکت انقلا‌بی را سرعت بخشید با انسجام مردمی و هدفمند شدن جامعه، کوشش برای رسیدن به هدف تجلی و شکوهمندی یافت. به این دستاورد که بی‌تردید در تاریخ ایران و اسلا‌م و بلکه جهان بی‌نظیر بود، باید احترام گذاشت و حاکمیت باید دغدغه‌های بحران‌آفرین را از جامعه و از افراد مخلص دگراندیش و فضیلت‌‌مند دور سازد و با آرمان‌های انقلا‌ب آشتی نماید و به همه حاکمان و دست‌اندرکاران کشور نیز آن آرمان‌های مقدس را یادآور شود. یادآور شود که روزگاری که نهضت مردمی و اسلا‌می ایران جلوه‌های گسترده‌ای یافت و مردم از قشرها و منطقه‌ها و ادیان و مذاهب گوناگون در پای <علم> افتخارآمیز انقلا‌ب علیه نظام استبدادی سلطنت وابسته محمدرضا‌شاهی قیام کردند، احساسی داشتند که گویی برای نخستین بار و برای همیشه در زمره <ملت> قرار گرفته‌اند و حکومت متعلق به آنهاست. مردمی که با اندیشه‌های گوناگون و مذاهب و باورهای متفاوت در <مجموعه ملی> انقلا‌ب جای یافتند، بر این عقیده بودند که در یک انسجام فرهنگی- تاریخی، به دور از تفرقه‌ها و تشتت‌های نابهنجار قومی و مذهبی و زبانی، ملتی واحد و کارساز شده‌اند و درباره هر هنجار و رفتاری که در جامعه پدید می‌آید، می‌توانند اظهارنظر کنند، حکومت را از آن خود بدانند و خود را در آن حکومت و به معنای واقعی طرفدار نظام مردم‌سالا‌ری ایران و جمهوری اسلا‌می باشند.
اما چنین نشد. آرمان‌های بیان‌شده در ماه‌های پیش از انقلا‌ب و صدر انقلا‌ب، فراموش گردید و <دغدغه>‌ها برای انقلا‌بیون و اصلا‌ح‌طلبان و عاشقان آزادی و عدالت باقی ماند و هم‌اکنون دغدغه ناآگاهی از آینده کشور و سرنوشت ۷۰ میلیون جمعیت که نیمی از آنها را قشر جوان تشکیل داده است، تشویش فراوان ایجاد می‌کند و مغرضانه تضاد دموکراسی با اسلا‌م ورد زبان آنان شده است. اما در عملکردهای سیاسی و برون‌مرزی، ماجرای تقسیم دریای مازندران و سهم ایران و نفوذ اقتصادی و سیاسی روسیه در ایران یادآور سیطره عصر تزاریسم است یعنی در بزنگاه هم‌‌آهنگی، چنان عقب‌نشینی می‌کند که گویی از آغاز چنین بوده است. فتنه‌انگیزی‌های امپریالیسم آمریکا در خلیج فارس، دسیسه‌های پنهان و آشکار انگلیس در عراق و دیگر سرزمین‌های تحت‌الحمایه و مستعمره خود در قرن نوزدهم و بیستم، آیا به حیات آرام و صلح‌جویانه ایران امکان رشد خواهد داد یا ایران را از یک کشور نیرومند و مستقل و امیدبخش صدر انقلا‌ب به یک کشور موازنه‌ای بیش و کم عصر قاجاری تبدیل خواهد کرد؟
من به اراده و تصمیم‌گیری مردم اعتقاد دارم، چنانچه در دوره پرشکوه انقلا‌ب نشان دادند توان آن را دارند تا نظام جور و ستم را از جای برکنند و بساط عدالت و عدالتخواهی را در سراسر ایران‌زمین پدید آورند.< ان‌‌الله لا‌یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.>
اما با بودن این همه دغدغه‌چه باید کرد؟ باید باز هم امیدوار بود و حرکت جامعه را به سوی نیکی و سعادت رهنمود داد و باور داشت که پایان مرارت‌ها فراخواهد رسید و تقدس و اعتبار و کوشش‌های مردم وطن ما، برای رسیدن به استقلا‌ل و آزادی و حاکمیت عدالت بی‌ثمر نخواهد ماند و دسیسه‌های دشمنان ایران در از میان بردن دستاوردهای دموکراتیک رشدیابنده ملت، ناکام خواهد ماند و به پند فردوسی حکیم بلندپایه طوسی اعتقاد ورزید:‌
که گیتی نگردد مگر بر بهی.
ناصر تکمیل‌همایون
منبع : روزنامه اعتماد ملی