یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سوژه ای برای پژوهشگران تاریخ اجتماعی معاصر ـ سند: روزنامه دولتی ایران! (در این روز ۱۰ سپتامبر)


روزنامه تماما دولتی ایران! خبر زیر با عكسهای نامشخص آن را در شماره پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴(۸ سپتامبر ۲۰۰۵) خود چاپ كرده بود كه ضعف اخلاقیات، فقر فرهنگ و ناامنی جامعه را منعكس می كند و برای بسیاری بدآموز است. آیا دولت برای انتشار این ضعف ها و بدآموختن، روزنامه منتشر می كند؟!. آیا مدیریت روزنامه دولت كه با صرف هزینه سنگین رو به راه شد یك روزنامه نگار حرفه ای است كه این كار را از خبرنگاری آغاز كرده و به اینجا رسیده است؟. آیا روزنامه دولت حق دارد برای كسب تیراژ و در نتیجه آگهی تجاری! چنین اخباری را منتشر كند كه جای آنها در تابلویدها است. این خبر در زمانی انتشار یافته كه برای نخستین بار در طول عمر وزارت ارشاد اسلامی (صاحب این روزنامه) یك روزنامه نگار حرفه ای در راس آن قرار گرفته است:
«گروه حوادث (روزنامه ایران): یك جوان مسلح كه ادعا می كرد می خواهد با گسترده كردن شبكه زیرزمینی اش، پایتخت را ویران كند، بازداشت شد. این شرور با قدرت نمایی های مسلحانه به تهدید زنان در برابر دیدگان شوهرشان (شوهرانشان) می پرداخت و آنان را وادار به تسلیم در برابر خواسته های (خواستهای) شوم خود می كرد.
ساعت یك و ۳۰ دقیقه بامداد سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ماه سال جاری مردی كه برای رفتن به خانه اش در میدان امام حسین (فوزیه) سوار بر خودروی پرایدش(!) در حركت بود با حمله سه پسر جوان كه اسلحه و چاقو در دستانشان بود، روبرو شد. سه مهاجم با زدن ضربات چاقو به دستان این مرد، كیف سامسونت (!) و ۲۰ هزار تومان او را به سرقت بردند و با پرتاب كردن مرد جوان به بیرون از خودرو پا به فرار گذاشتند. (.....)
.... كارآگاهان (ماموران پلیس) پی بردند در برابر شبكه ای خوفناك و سازماندهی شده قرار گرفته اند و سردسته فراری یك پسر خطرناك است كه همه اعضای باند از او هراس دارند. با فاش شدن (آگاهی از ) اینكه «یزید (نامی كه سردسته باند بر خود گذارده بود)» با خرید دو اسلحه كلت و یك اسلحه خودكار یوزی (!) باندی از ۸ جوان شرور و دو زن جوان تشكیل داده است و به سرقت ها و زورگیری های مسلحانه دست می زند، پلیس عملیات جست و جوی اطلاعاتی را در دستور كار خود قرار داد و پاتوق های جوان شرور را تحت نظر گرفت. كارآگاهان با سرنخ هایی كه داشتند جوانی به نام «رحیم» را كه از اعضای اصلی باند بود ردیابی كردند و با راهنمایی های وی توانستند دیگر اعضای باند و دو زن همدست آنان را شناسایی و ... و (بالاخره) «یزید» را بازداشت كنند و ....
پسر ۱۶ساله ای به نام «مصطفی» كه روز نخست بازداشت شده بود در بازجویی ها گفت: «من ابتدا در كوچه مان (كوچه ای كه منزلمان در آنجاست) با «رحیم» آشنا شدم و او دوست «یزید» بود. وقتی با آن دو برای گردش بیرون رفته بودیم با این ادعا كه دست به فرمان من خوب است (؛) خواستند همراه آنان به زورگیری از مسافران بپردازم و من پذیرفتم. وقتی وارد باند «یزید» شدم دیدم (شماری از) همسن و سال های من با او كار می كنند، ما در گروه های سه نفره و چهارنفره به شكار می رفتیم، (.) «یزید» همیشه مجهز به اسلحه بود و همه از او می ترسیدند (.او ) بارها گفته بود كه می خواهد تهران را ویران كند و تهدیدمان می كرد نبایستی (نباید) در مورد سرقت های مسلحانه جایی حرفی بزنیم.
اعضای دیگر باند نیز اعتراف كردند كه به خانه های اعیانی( اعیان نشین)، خودروها و مغازه ها حمله می كردند (دستبرد می زدند) و با تهدید (و) مسلحانه به سرقت و اخاذی می پرداختند. «یزید» نیز با وجود سكوت در برابر این اعترافات پذیرفت كه همیشه مسلح بوده است(!) و به چند سرقت دست زده اما هیچ گاه قدرت نمایی و مزاحمت های ناموسی نداشته است. این ادعاهای (؟) جوان شرور در حالی مطرح شد كه تحقیقات پلیسی نشان می داد «یزید» با تهدید اسلحه زنان شوهردار را در برابر مردان ترسیده آنان وادار می كرد تسلیم خواسته اش (خواستش) شوند و همراه او به مخفیگاهش بروند (!). یكی از زنان كه در شرق تهران زندگی می كند در بازجویی ها گفت: بشدت از «یزید» می ترسیدم. او با اسلحه سراغم می آمد چاره ای جز همراه شدن با او نداشتم، پس از اذیت و آزارم قول می داد با خانواده ام كاری نداشته باشد و به اندازه ای از این جوان می ترسیدیم كه نمی توانستیم (جرات نمی كردم) به پلیس مراجعه كنیم.
ساعت ۱۰ صبح دیروز - چهارشنبه ۱۶ شهریورماه سال جاری - «یزید» در محافظت شدید مأموران و در حالی كه چشم بند داشت در برابر بازپرس قیصری از شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران حاضر شد و تحت تحقیق قضایی قرار گرفت و ....»
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز


همچنین مشاهده کنید