جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مسأله سلاحهای هسته ای در ایران و تبعات پذیرش پروتکل الحاقی با نگاهی گذرا به تحولات اخیر در کشور


مسأله سلاحهای هسته ای در ایران و تبعات پذیرش پروتکل الحاقی با نگاهی گذرا به تحولات اخیر در کشور
آنچه كه پیش روی دارید متن سخنرانی دكتر كاظم جلالی در دانشگاه امام صادق علیه السلام است كه در تاریخ۸۲/۳/۲۷ به همت دانشكده معارف اسلامی و علوم سیاسی برگزار شد. دكتر جلالی در سخنان خود به توضیح مسأله سلاح های هسته ای ایران و قبول پروتكل الحاقی و اثرات آن در ایران پرداختند و در پایان در پاسخ به پرسش برخی دانشجویان در مورد مسائل روز،سخنانی را ایراد نمودند.
شرایط بین المللی كه ما الان در آن به سر می بریم، یكی از شرایط سخت دوران پس از انقلاب است. ما در هفته های اخیر، یك جنگ روانی شدید آمریكاییها را علیه خودمان داشتیم و همین الان كه من با شما صحبت می كنم بر سر همین مسأله كارهای هسته ای كه جمهوری اسلامی ایران انجام داده اروپاییها موضعشان به مراتب تندتر از آمریكاییها است و روسها، موضعشان از اروپاییها و آمریكاییها تندترو شما می دانید از دیروز هم شورای حكام شروع شده و فردا آژانس بین المللی انرژی هسته ای تصمیم نهایی خود را اعلام خواهد كرد. بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر آمریكاییها سه مسأله را در دستور كار خود قرار دادند: اول مبارزه با تروریسم، دوم مبارزه با كشورهایی كه دارای سلاحهای كشتار جمعی هستند و سوم حل و فصل مسأله فلسطین و قضایای خاورمیانه. خوب، بحث تروریسم در افغانستان نمود پیدا كرد و آمریكا و انگلیس با حمله ای كه به طالبان كردند گفتند كه با مسأله تروریسم یا سرفصل تروریسم مبارزه كردیم. در بحث سلاحهای كشتار جمعی هم آمدند سراغ عراق و به عنوان كشوری كه دارد سلاحهای كشتار جمعی تولید می كند با آن مبارزه كردند، البته در هر دو مبارزه اینها نتوانستد ریشه ها را به مردم نشان بدهند. نه در آنجا بن لادن و ملاعمر و نفرات اصلی طالبان دستگیر شدند، نه در اینجا، صدام و نفرات اصلی عراق دستگیر شدند و نه هنوز خبری از سلاحهای كشتار جمعی داده اند، كه بالاخره چه قدر توانسته اند سلاح كشتار جمعی به دست بیاورند.
تصور بنده این است كه بعد از این دو حادثه، آمریكاییها تمام توجه خودشان را معطوف به مسأله سوم كردند و آن هم عبارت است از حل و فصل مسأله فلسطین؛ لذا بحث نقشه راه را مطرح كردند؛ شما می دانید اصولاً طرح نقشه راه اروپایی است، اما آمریكاییها هم شدیداً پشتیبانی كردند، می خواهند عرفات را با ابومازن جایگزین كنند، از همان ابتدا هم گفتند عرفات برای ما قابل اعتماد نیست. در ضمن روی سوریه فشار شدید وارد آوردند و تقریباً جواب مثبت از سوریها گرفته اند و بعد از سوریه هم فشار را بر روی ما معطوف كرده اند، چون تصور آنها این است كه اصلاً مسأله فلسطین یك مسأله فرامرزی است و كشورهایی وجود دارند كه در بحث فلسطین دخیلند و حماس و حزب ا… و فتح و امثال اینها را دارند تقویت می كنند كه از جملهٔ این كشورها جمهوری اسلامی ایران است.
در همین اوقات یك حادثه جدید اتفاق افتاد كه خیلی مورد استفاده آمریكاییها قرار گرفت و آن افشا شدن كارهای هسته ای ایران بود. البته اصلش این گونه بود كه مسأله از طریق منافقین در آمریكا به اطلاع آمریكاییها رسانده می شود؛ بعد هم آقای البرادعی، مدیر كل آژانس به همراه دو نفر دیگر از ایران بازدید می كنند. در خلال بازدید بحثی كه مطرح می كنند این است كه جمهوری اسلامی ایران به باشگاه اتمی دنیا پیوسته كه در این باشگاه حدود ده، یازده كشور بیشتر عضو نیستند. بحثی كه آقای البرادعی در تهران مطرح می كند این بوده است كه از این پس شما چون وارد باشگاه اتمی دنیا شده اید باید مسؤولیت بیشتری بپذیرید و در ضمن از نوع كاری كه ما انجام داده بودیم خیلی هم تعجب می كند. لذا ایشان گزارشی را تهیه می كند؛ در آن گزارش، نكته ای كه وجود دارد اینست كه ما را مقصر جلوه نمی دهد؛ عبارتی كه در آنجا هست كوتاهی را می رساند، حتی صحبتی كه دیروز ایشان داشت این بود كه در اعلام گزارش خرید مواد از چین از سوی ایران كوتاهیهایی شده است. ما یك سری مواد در سال ۱۹۹۱ از چین خریدیم و مسأله را به آژانس اطلاع ندادیم؛ چینیها چون در آن زمان عضو NPT نبودند و آن را امضا نكرده بودند، تعهدی نداشتند كه اطلاع بدهند و اطلاع هم ندادند. بعداً كه چینیها NPT را امضا می كنند به آژانس اعلام می كنند كه ما در سال ۱۹۹۱ این مقدار مواد به جمهوری اسلامی ایران دادیم. در بازدیدی كه از ایران كردند، دیدند كه ما به تكنولوژی چرخه سوخت رسیده ایم. البته، این معنایش این نیست كه ما الآن بمب اتم ساخته ایم و بمب اتم داریم.
شما می دانید كه اصولاً رهبری انقلاب، فتوایی داده اند كه اصلاً تولید و ایجاد سلاحهای كشتار جمعی را حرام می دانند؛ دو سال پیش هم این فتوا را دادند و لذا روند حركت ما، به آن سمت نیست؛ ولی آنها می گویند شما تكنولوژی را دارید، یك روز هم می توانید بروید به طرف ساخت بمب. البته لازم است ذكر شود در بازدیدی كه داشتیم متوجه شدیم كارهایی كه در بخش انرژی اتمی انجام شده، كارهای قابل افتخاری است و نشان می دهد كه جمهوری اسلامی بر خلاف نظر برخی ها خیلی هم كارآمد است. من یك شب در تلویزیون هم گفتم، كه بالاخره وقتی دنیا ادعا می كند جمهوری اسلامی ایران از لحاظ اتمی به مراحل بالایی رسیده است، این نشان می دهد كه حكومت جمهوری اسلامی، حكومت خیلی كارآمد و با عرضه ای هم بوده كه در این شرایط بین المللی كه هیچ كس، هیچ چیزی به ما نمی دهد، به حدی برسد كه در دنیا بگویند شما جزء ده یازده كشور اتمی دنیا شده اید.
ولی مشكلی كه الآن وجود دارد این است كه اروپاییها استدلالشان این است كه شما موشكهای شهاب ۴ را ساخته اید، ۵ و ۶ هم به زودی بیرون می آید و برد موشكهایتان هم دارد به ۲۵۰۰ كیلومتر می رسد. این موشكهایتان هم قابل كلاهك گذاری است، لذا می توانید كلاهك هسته ای بر سرش بگذارید و در نتیجه ما در مقابل شما تضمین امنیتی نخواهیم داشت. تأكید آنها بر این است كه شما باید سریعاً ۲+۹۳ را بپذیرید. ۲+۹۳، یك پروتكل الحاقی به NPT است كه مكانیزمهایی برای بازرسی دارد؛ بازرسی در هر زمان و در هر مكان بدون محدودیت. یعنی آنها بدون اینكه به ما اطلاع بدهند، می توانند چند ساعت قبل بگویند كه ما داریم با هواپیما وارد ایران می شویم؛ می آیند فرودگاه مهرآباد و بعد بر اساس یك لیست می گویند كه می خواهیم این مكانها را بازرسی كنیم. هر جایی كه آنها بخواهند را باید به آنها نشان بدهید و آنها آنجا را ببینند.
در مجلس پنجم، ما به كنوانسیون منع گسترش سلاحهای شیمیایی پیوستیم. من آن موقع در وزارت امور خارجه، كارشناس این كنوانسیون بودم؛ این كنوانسیون مثل همین پروتكل الحاقی است. بازرسیهای كنوانسیون منع گسترش سلاحهای شیمیایی در هر زمان، در هر مكان و بدون محدودیت است. این پروتكل الحاقی هم اصل مطلبش این است كه شما هر كاری كه می خواهید انجام بدهید از زمانی كه تفكر آن كار در مغزتان آغاز شد باید به آژانس اطلاع بدهید كه من تصمیم دارم و دارم مطالعه می كنم كه فلان كار را انجام بدهم. لذا پروتكل الحاقی، عملا محدودیتهایی را برای كشور ایجاد می كند.
ما الآن دو راه یا در واقع یك راه در پیش داریم؛ دو راه از این جهت كه ما یا پروتكل را می پذیریم یا نمی پذیریم، اگر پروتكل الحاقی را بپذیریم اولاً بحثهایمان در آژانس محدود می شود، ثانیاً اروپاییها صفشان از آمریكاییها جدا می شود. چون اروپاییها حداكثر چیزی كه از ما می خواهند تضمین امنیتی است و زمانی كه ما پروتكل الحاقی را بپذیریم، آنها خیالشان راحت می شود. به هر حال اگر پروتكل الحاقی را بپذیریم، صف اروپاییها و روسها از آمریكاییها جدا می شود، اما اگر پروتكل الحاقی را نپذیریم چه می شود؟ به نظر من آژانس با توجه به لابی قدرتمندی كه آمریكاییها اعمال می كنند این مسأله را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهد داد و شما می توانید از آنجا به بعد را خودتان پیش بینی كنید كه وقتی این مسأله به شورای امنیت سازمان ملل واگذار شد چه قدر می تواند برای ما گران تمام شود.
آژانس یك نهاد كاملاً تخصصی است، این نهاد اصولاً غیر سیاسی است، البته نمی خواهم بگویم سیاست در نوع روش و عملكرد آژانس اصلا تأثیر ندارد ولی نهادی غیر سیاسی است. برعكس شورای امنیت سازمان ملل یك نهاد صددرصد سیاسی است و لذا اگر این مسأله به شورای امنیت سپرده شود دقیقاً پروسه ای كه برای عراق انجام شد برای ما نیز انجام خواهد شد؛ یعنی بلافاصله قطعنامه ای مبنی بر تحریم و قطعنامه ای مبنی بر بازرسی صادر خواهد شد. من هفته گذشته در روزنامه ایران یادداشتی نوشتم كه نگران شده بودم و آنها تیتر خوبی انتخاب كرده بودند كه نگذارید اتهامات نهادینه شود. یكی از كارهایی كه آمریكاییها می كنند این است كه اتهامات را با یك نوع جنگ روانی و تبلیغات قوی نهادینه می كنند؛ یعنی می گویند این كشور تروریست است و آن قدر می گویند و شواهد به دنیا نشان می دهند تا دنیا باورش شود. لذا هم افكار عمومی دنیا و هم افكار عمومی خودشان را بر می انگیزانند؛ شما در مورد عراق ببینید، آن قدر گفته بودند كه خود ما وقتی می خواستیم تحلیل كنیم می گفتیم این جنگ جنگی نیست كه به راحتی تمام شود؛ این جنگ شاید جنگ شیمیایی شود، جنگ اتمی شود، عده ای آمده بودند بحثهای زیست محیطی را مطرح می كردند؛ ولی امروز می بینیم اصلاً آمریكاییها هیچ چیزی از سلاحهای كشتار جمعی نتوانستند پیدا كنند، هفته گذشته هم دیدید كه رامسفلد گفت اصلاً شاید صدام قبل از اینكه از بین برود اینها را از بین برده باشد؛ این یعنی سخن مزخرف و مسخره كردن ملتهای دنیا.
لذا ببینید اینها به گونه ای برخورد خواهند كرد كه همه باورشان شود كه ایران كشور تروریستی و دارای سلاحهای كشتار جمعی است، ناقض حقوق بشر است و آنجاست كه قطعنامه ها علیه ما صادر می شود و به نوعی ما را محاصره می كنند. لذا من با جمع بندی وضعیت موجود فكر می كنم به هر حال ما باید به سمت پروتكل الحاقی برویم.
مسأله سومی كه آمریكاییها روی آن حساسیت نشان می دهند مسأله فلسطین است كه می خواهند آن را به گونه ای حل نمایند.در همین زمان آمدن آقای البرادعی با گزارشی كه داد كاملاً این فضا را برای آنها فراهم كرد. یك بخش از فشار آمریكاییها برای این است كه ما در اسرائیل چه كاری می خواهیم بكنیم. چگونه می خواهیم با بحث نقشه راه آنها كنار بیاییم. شما دیدید در نقشه راه، حتی كشورهای عربی هم الآن تند و تیزند و به آن گرایش دارند؛ البته معنایش این نیست كه كشورهای عربی فكر می كنند مثل سال ۱۹۹۳ كه بحث اسلو موفق بود این هم موفقیت آمیز خواهد بود بلكه كشورهای عربی تحت این هژمونی كه آمریكاییها در منطقه ایجاد كرده اند، بیشتر می خواهند مقابل آمریكا قرار نگیرند. در همین اجلاس سازمان كنفرانس اسلامی كه در تهران برگزار شد قرار نبود بحث طرح نقشه راه و طرح صلح در بیانیه اعلام شود ولی اردنیها و بعضی از كشورهای عربی در اجلاس تهران سر و صدا به راه انداختند و در نهایت ما مجبور شدیم كه چیزهایی از پروسه صلح و نقشه راه و غیره را هم در همین قطعنامه نهایی بیاوریم. من فكر می كنم كه ما به اصطلاح بین بد و بدتر گیر كرده ایم، یعنی معنایش اینست كه ما انتخابهایمان همیشه انتخابهای بین خوب و بد نیست، چون بعضی از دوستان و مردم تصورشان این است كه جمهوری اسلامی همیشه انتخابهایش بین خوبترین و بدترین است و مسؤولین ما چقدر بی تدبیرند كه می روند مثلاً بدترین را انتخاب می كنند؛ ما الآن انتخابمان بین بد و بدتر است یا حتی شاید بتوان گفت بین بدتر و بدترین. طبیعی است كه پذیرش پروتكل الحاقی اثرات منفی برای كشور ما دارد؛ خیلی از مسائل كشورمان را می توانند بفهمند؛ آنها می توانند از همه صنایع استراتژیكی كه ایران دارد روی آن كار می كند خصوصاً با این سیستمهای جاسوسی كه وجود دارد اطلاع به دست بیاورند. اما از آن طرف اگر ما بحث پروتكل الحاقی را نپذیریم آنچه كه برای ما به صورت فاجعه در خواهد آمد این است كه آمریكاییها مسأله را به شورای امنیت سازمان ملل خواهند برد و سپس بر اساس قطعنامه های شورای امنیت همین روندی كه در مورد عراق اجرا شد در مورد ما هم انجام خواهد شد.لازم است در اینجا ذكر شود كه این درگیریهای خیابانی هم كه دارد به وجود می آید نشان می دهد كه جمهوری اسلامی از این ناحیه كمی آسیب پذیر است. البته آسیب پذیری نه به این معنا كه اینها می توانند انقلاب و رژیم و نظام را از سر راه بردارند. الآن نظام دارد مدارا می كند و سعی دارند كه تا جای ممكن خشونت به خرج داده نشود و كسی در این درگیریها كشته نشود، اگرچه برخی افراد بدون احساس مسؤولیت كارهای بدی هم انجام داده اند كه من نمی خواهم فعلا وارد این بحث شوم؛ ولی بالاخره باید توجه داشت كه این مسأله مهمی شده است.
الان بروید روی شبكه سایت گویانیوز می بینید كه نامه ای نوشته شده خطاب به آقای كوفی عنان كه بالاخره بیایید به داد ما برسید كه این رژیم می خواهد با ما بی رحمانه رفتار كند. بعد هم جا گذاشته كه اگر شما هم دوست داشتید بروید آن بیانیه را امضا كنید. باز هم نمی خواهم بگویم این بیانیه ها خیلی مهم است لكن اینها چراغهایی است كه دارد روشن می شود و امواجی است كه دارد چیزهایی را به ما نشان می دهد و ما باید به آنها توجه كافی داشته باشیم. بخشی از پروژه و برنامه اینها این است كه بحثهای حقوق بشری را در ایران برجسته بكنند؛ كما اینكه الآن اتحادیه اروپا دارد بیشتر به بحث حقوق بشری توجه می كند و لحن كشورهای دنیا هم دارد به سمت و سویی می رود كه قبلاً نبود و این وضعیتی است كه ما الآن پیدا كرده ایم.
امسال برای ما سال بسیار حساسی است، چون از یك طرف انتخابات مجلس و از طرف دیگر لوایح دوگانه آقای رئیس جمهور كه در مجلس مطرح است را داریم و معلوم نیست كه به چه سرانجامی خواهد رسید. در بحث صلاحیتها برای انتخابات مجلس احتمالا باز هم مشكلاتی را خواهیم داشت. البته تصور می شود كه این تحولات پیش آمده ریشه ای در بیرون دارد. مثلاً این چند روز در تهران شلوغ بود، از این طرف بخشی در درون حاكمیت دارند نقش اپوزیسیون را ایفا می كنند كه به نوعی احساس می كنند نظراتشان اعمال نمی شود. در سطح جهانی هم وضع همین طور آشفته است. از لحاظ مردمی هم كه ما با یك حجم متراكم نارضایتی مردم در ابعاد مختلف مواجه هستیم كه بیشترین شكل آن در بحث بیكاری و فقر جلوه پیدا می كند. حالا ما كه نماینده شهرستانی هستیم و به روستاها و دهاتها رفت و آمد داریم می بینیم كه بیشتر مطالبات مردم در بخش مربوط به اشتغال و در بخش مربوط به مسائل معیشتی ایشان است كه نشان می دهد مردم سخت گرفتار هستند. از آن طرف ما با این گرانیها مواجه شدیم ـ البته نمی خواهم بحثهای عوامانه بكنم ـ ولی خود من، معمولاً از نانوایی، نان نمی خرم، همین نانهای داخل پلاستیك را می گیرم. ولی همین پنج شنبه بیكار بودم، آمدم بیرون روزنامه بخرم، گفتم خوب نان هم بخرم، من اصلاً باورم نمی شد رفتم چهار عدد نان بربری خریدم دیدم هر نان بربری ۸۵ تومان است. این مسأله را شما در سبد خانوار، با توجه به نقشی كه نان در سبد خانوار ما دارد بسنجید، خصوصاً در شهرستانها و زندگیهای روستایی كه چیزهایی دیگری در سفره آنها نیست، شما نگاه كنید كه چه فشاری را بر آنها تحمیل می شود. اگر مجموع اینها را در كنار هم قرار دهید می بیند كه ما تهدیدهای جدی داریم و باید با این تهدیدها به نوعی مقابله كنیم، البته این مقابله الآن وجود دارد یعنی الآن هم در بحث پروتكل الحاقی و بحثهای اتمی و هم بر سر مسائل دیگر مثل گرانی، جلسات خوبی در سطوح عالی تشكیل می شود و دارند روی این بحثها رایزنی و كار می كنند. در بحث گرانی مجلس حركتهایی را شروع كرده تا ببینیم تا چه اندازه می تواند موفق شود. این نمایی بود از مشكلات موجود در داخل كشور.
خلاصه بحث ما این بود كه ابتدا بحث توانمندیهای هسته ای ایران و سپس چگونگی بروز آن و چگونگی سوء استفاده آمریكا از این شرایط را توضیح دادیم، بعد هم بحث پروتكل الحاقی و نهایتاً اینكه اگر پروتكل الحاقی را بپذیریم چه تبعات و عواقبی برای ما دارد و اگر نپذیریم چه مسائلی پیش روی ماست را توضیح مختصر دادیم.
البته من اعتقادم این است كه در بحث پروتكل الحاقی اگر قرار است آن را بپذیریم مسؤولان نظام ما نباید یك حرف بزنند؛ من قائلم نظام باید یك سناریو داشته باشد؛ ما نمایندگان مجلس باید بیاییم شدید مخالفت كنیم و بگوییم ما پروتكل الحاقی را نمی پذیریم، این اسارت كشور است؛ البته می تواند مقداری روی افكار عمومی تأثیر منفی داشته باشد؛ مثل همان چیزی كه در دریای هم خزر مد نظرمان بود ولی نتوانستیم پیاده اش كنیم. من در دریای خزر بحثم این بود كه مجلس نباید از یك سو به به و چه چه بكند دولت هم به به و چه چه بكند، همه بگویند خوب است، بعدش هم سرمان كلاه برود. بیایید یك اهرمهای فشاری را قرار بدهید تا آن كسی كه می رود مذاكره كند در مذاكرات از این استفاده بكند.
دو روز پیش بعضی از شما دوستان آمدید مجلس، من آنجا گفتم كه یك موقعی بحث رابطه ما با مصریها مطرح بود. اصلی ترین مطلبی كه مصریها مطرح می كردند این بود كه شما باید نام خیابان خالد اسلامبولی را بردارید؛ چون خالد اسلامبولی كسی است كه رئیس جمهور ما را كشته است و شما نام آن كسی را كه نماد دشمنی با ماست روی یكی از خیابانهای تهران گذاشته اید؛ مسأله برداشتن اسم خیابان خیلی برای مصریها مهم بود. یك دفعه ما مطلع شدیم كه شورای شهر سابق تصویب كرده اند كه خیابان خالد اسلامبولی حذف شود. همان موقع كه این خبر رفت روی تلكس به فاصله كوتاهی آقای احمد ماهر آمد مصاحبه ای كرد و گفت: البته اسم یك خیابان چیز مهمی در روابط دو جانبه نیست و تنها یك گام مثبت بود، ولی ما حرفهای مهم تری داریم كه باید به آنها بپردازیم، من همان موقع به دوستان خبرنگار كه در مجلس بودند گفتم كه ضعفهای ما اینهاست؛ شما باید بروید روی این مسائل كار بكنید. در این چنین مسأله ای باید وزیر خارجه و نظام، همین چیزهایی كه می گویید گروه فشار را جمع و جور می كردند و می گفتند بروید در خیابان خالد اسلامبولی بریزید و علیه كسانی كه بخواهند اسم خیابان را تغییر دهند شعار بدهید، یعنی گروه فشار همه جا بد نیست، بعد هم رادیو تلویزیون و حتی چند شبكه الجزیره و این ور و آن ور را هم خبر كنید فیلم بگیرند و در دنیا سر و صدا كنیم كه این خیابان خیلی برایشان مهم است، بعد وزیر خارجه كه می رود مذاكره كند، آنجا این مسأله را مطرح كند كه برای تغییر اسم خیابان خیلی فشار بر من وارد می شود. آن قدر باید در دنیا، قیمت را بالا بیاوریم كه وقتی می فروشیم در مقابل چیز خوبی بگیریم.
تحلیل خودم به عنوان یك كارشناس این است كه ما پروتكل الحاقی را می پذیریم، چون ما دو راه بیشتر نداریم یا پروتكل الحاقی را می پذیریم یا نمی پذیریم. اگر نپذیریم عواقبش خیلی بدتر از پذیرش ماست. الآن خود اروپاییها گاهی پیغام می دهند كه بیایید صف ما را از صف آمریكاییها جدا كنید، ما الآن با امریكا در مورد شما هم موضع هستیم، جدایی هم موقعی عملی می شود كه شما پروتكل الحاقی را بپذیرید، ما بیشتر از این چیزی از شما نمی خواهیم، البته آمریكاییها چیزهای دیگری هم از شما می خواهند كه ما آنها را نمی خواهیم؛ یعنی منظورشان این است كه كه آمریكاییها می خواهند اصلاً جمهوری اسلامی نباشد. ما نظرمان این نیست، ما می خواهیم كنار جمهوری اسلامی امنیت داشته باشیم و این موشكهایتان كه ۲۵۰۰ كیلومتر برد دارد یك وقت رویش كلاهك نگذارید بیاید روی سر ما خراب شود، ما این را از شما می خواهیم. خوب اگر ما پروتكل الحاقی را نپذیریم الآن اروپاییها از آمریكاییها علیه ما تندترند، روسها هم كه علیه ما تندند، نهایتاً معنایش این است كه این مسأله می رود در شورای امنیت. در شواری امنیت اگر بعد از قطعنامه ۱۴۴۱ یا در مورد نحوه اجرای قطعنامه ۱۴۴۱ اختلافی بین فرانسویها، آلمانها، روسها و چینیها با آمریكاییها وجود داشت ولی اینجا همه شان یك كاسه اند؛ یعنی فعلاً اختلافی در مورد ما ندارند؛ معنایش این است كه وقتی به شورای امنیت سازمان ملل برود، انواع و اقسام تحریمها و تهدیدها را علیه ما به كار خواهند گرفت.
اما بحث خوبی كه می شود اینجا مطرح كرد و از آن نتیجه گرفت این است كه CTBT را امضا كرده ایم NPT را هم امضا كرده ایم، من اضافه كردم ما معاهده منع گسترش سلاحهای شیمیایی را هم امضا و در مجلس پنجم تصویب كرده ایم. من همان موقع نگران بودم و لذا گزارشی برای رئیس مجلس آن وقت تهیه كردم؛ بعد با توجه به اینكه در وزارت امور خارجه روی این بحث كار كرده بودم گفتم كه سیستم بازرسی اش خیلی سیستم بدی است و همه جا را می تواند در هر زمانی بازرسی كند كه البته مجلس آن وقت آن را تصویب كرد. اینجا هم ما اگر الحاق به پروتكل را تصویب بكنیم و همه یك حرف بزنیم به چیزی نمی رسیم؛ باید بگوییم وقتی شما NPT و CTBT را امضا می كنید و پروتكل الحاقی را می پذیرید یك سری حقوق و وظایف را برای كشورهای امضا كننده در نظر می گیرید؛ سازمانهای بین المللی روی ما فشار می آورند كه وظایف را ما انجام بدهیم ولی در بخشهای حقوقی ما را نادیده می گیرند، ما باید روی این بخش كار بكنیم.در این زمینه مثالی می زنم: در پروتكل الحاقی یا حتی NPT بحثی كه وجود دارد این است كه كشورها از تولید سلاح مبرا شوند به گونه ای كه نتوانند به آن سمت بروند، اما تكنولوژی صلح آمیز هسته ای را بتوانند به دست بیاورند و برای به دست آوردن تكنولوژی صلح آمیز هسته ای كمك بكنند، ما باید این را در دنیا مطرح كنیم كه البته با بعضی كشورهای اروپایی صحبت شده و آنها هم این بحث را بحثی منطقی می دانند، از آن طرف مجلس هم بیاید و نقش مخالف آن را بازی بكند، جرایدمان مقداری روی این موضوع كار بكنند، البته خود من هم هنوز سناریو برای این موضوع ندارم چون این تیغ دو دم است، یعنی اگر در صدا و سیمایمان، در جرایدمان و در مجلسمان شلوغ كردیم كه پروتكل الحاقی همان قرارداد ۱۴۴۱ است و پروتكل الحاقی یعنی كشور را فروختن و فردا آن را پذیرفتیم، با افكار عمومی می خواهیم چه بكنیم، مانند بلایی می شود كه در خزر دارد سر ما می آید؛ در دریای خزر، بنده به عنوان كسی كه چند دوره در مذاكرات وجود داشتم، به خبرنگارها خیلی جاها گفتم، همین الآن اگر به ما ۲۰ درصد هم بدهند آقای خاتمی امضا نخواهد كرد، آقای خرازی جرأت نخواهد كرد امضا كند، چون بلافاصله مطرح شده سهم ما ۵۰ درصد است، به دنبال آن افكار عمومی می گوید شما خائن هستید، فعلاً همه دارند طوری با خزر برخورد می كنند كه بگذارید از ما بگذرد تا ببینیم بعد از آن چه می شود، اگر بنده مدیركل خزر یا معاون وزیر مربوط به خرز هستم بگذار دوره من تمام شود و از من بگذرد تا كسی مرا خائن به حساب نیاورد، یا اگر‌من وزیر خارجه هستم بگذار رد شود من رئیس جمهورم بگذار رد شود، چرا؟ چون ما افكار عمومی را خوب سازماندهی نكرده ایم، از ابتدا در تاكسیها، در ماشینها و در خبرگزاریها گفتیم سهم ما ۵۰ درصد است و بعد همه گفتند خزر را خوردند و بردند و تمام شد و رفت، در حالی كه هیچ پاسخگویی برای افكار عمومی وجود ندارد. در بحث پروتكل الحاقی هم باید دقت شود ولی اینكه همه نظام و سیستم، روز اول حرف آخر را بزند این می تواند به مقدار زیادی در آینده خسارت بار باشد.
ـ چرا ایران قبل از انجام هر فعالیت هسته ای آنها را اعلام نكرد؟ و پذیرفتن پروتكل الحاقی چه تأثیری در امنیت اروپا دارد؟
باید بدانید كه بحث كارهایی كه ما در نطنز انجام می دهیم مورد توجه سازمان انرژی هسته ای نیست بلكه تمام بهانهٔ آنها روی یك مورد است و آن هم عدم گزارش موادی است كه ما در سال ۹۱ از چین خریدیم و عرض كردم آن زمان چینیها هنوز NPT را امضا نكرده بودند لذا گزارش نكردند و مسئولیتی هم برای گزارش نداشتند ولی ما چون NPT را امضا كرده بودیم آن موقع باید گزارش می دادیم، اما گزارش ندادیم. الآن چینیهاNPT را امضا كردند و مسأله را گزارش دادند. آقای البرادعی هم با دو دستیارش آمدند و همه جا را دیدند؛ ولی آنچه آژانس به آن حساسیت نشان داد همان بود كه عرض شد. ولی اینكه چرا آن موقع گزارش خرید مواد اعلام نشده، من نه الآن جوابی دارم و نه به طور دقیق می دانم.
اما در مورد تأثیر پروتكل الحاقی در امنیت اروپا، اصلاً باید پرسید پروتكل الحاقی را برای چه گذاشته اند؟ اگر پرسیده شود چرا همان موقع كه NPT را امضا می كنند پروتكل الحاقی را امضا نمی كنند، باید گفت پروتكل الحاقی مربوط به كشورهایی است كه وقتی به یك سطح از توانمندی هسته ای می رسند آن موقع باید پروتكل الحاقی را امضا بكنند تا به طرف تولید سلاح نروند. تا الآن تقریباً بیش از صد كشور آن را امضا كرده اند و ۳۲ كشور هم در مجالسشان تصویب كرده اند یعنی رسماً آن را پذیرفته اند، لذا تنها ما یك كشور نیستیم كه بگوییم فقط ما پروتكل الحاقی را پذیرفته ایم، البته چون شرایط سیاسی ما در دنیا با آن كشورها متفاوت است ترسمان هم بیشتر است، چون بالاخره شاید نظام سلطه با دیگر كشورها آن قدر دشمنی عمیق نداشته باشد كه همه كارهایشان را تحت الشعاع قرار بدهد ولی با ما دشمنی دارد و ما خوف آن داریم كه با دید و بازدیدهایی كه اینها بعداً خواهند كرد همه چیز را تحت الشعاع قرار دهند. اروپاییها می خواهند خیالشان راحت شود؛ ناراحتی اروپا این است كه می گوید شما شهاب ۴ را ساختید، شهاب ۵ و ۶ را هم دارید می سازید، برد موشكی شما هم دارد می رسد به ۲۵۰۰ كیلومتر، این موشك می تواند از اینجا تا اروپا برود؛ موشكهای شهابی هم كه ما داریم قابلیت این را دارد كه كلاهك برایش نصب شود؛ لذا عملاً اروپاییها یك نوع نا امنی را احساس می كنند و البته اروپاییها همیشه روی این بحثهای هسته ای جدی بوده اند و الآن هم یك مقدار جدی ترند. ببینید در بحث عراق، فرانسویها و آلمانیها آمدند در تقابل آمریكاییها قرار گرفتند، من فكر می كنم تصور آلمان و فرانسه این بود كه این جنگ یك جنگ فرسایشی و طولانی خواهد شد و معلوم نیست آمریكاییها پیروز بشوند و به همین دلیل با آن مخالفت كردند. (معمولاً فرانسویها و آلمانیها در بحث با آمریكا مقداری محتاطانه عمل می كنند) حالا در این جنگ فعلی نمی شود قضاوت كرد چه گذشت و چه شد كه این جنگ سرنوشتش این چنین شد. الآن كه جنگ تمام شده خوب تقریباً آمریكاییها سلطه بلامنازعی را پیدا كرده اند؛ فرانسویها و آلمانیها و برخی از كشورها مثل روسیه ـ البته روسها و چینیها وسط كار معامله كردند‌ـ همه اینها می خواهند به نوعی از آمریكا دلجویی و استمالت بكنند، لذا الآن كه اینها از اصل كارهای اتمی ما ناراحتند و از قبل هم حساسیت نشان می دادند حالا یك فاكتور تقویت كننده هم به میدان آمده است، در نتیجه در این قصه موضع اروپاییها نسبت به آمریكاییها، در مقابل ما، موضع نسبتاً تندتری است.
ـ چرا اروپاییها در ارتباط با سلاحهای هسته ای اسرائیل هیچ واكنش و حساسیتی نشان نمی دهند؟
خوب البته این پاسخ باید برای همه روشن باشد چون آنها ـ چه اروپاییها و چه آمریكاییها ـ تهدید امنیتی از جانب اسرائیل حس نمی كنند. الآن چند سال است كه مطرح است اسرائیل۲۵۰ كلاهك هسته ای دارد ولی هیچ موقع اروپاییها نسبت به رژیم صهیونیستی واكنشی نشان نداده اند. مثلاً در همین NPT شما ببینید، برخی از كشورها عدم امضای خود را با مسأله عدم امضای اسرائیل توجیه می كنند، ولی خوب، اروپاییها و آمریكاییها از جانب اسرائیل احساس نا امنی نمی كنند ولی نسبت به ما خیلی احساس ناامنی می كنند.
ـ اگر روزی انشاءا… صنعت اتمی كه هیچ، صنعت بمب اتمی را هم به دست آوریم كه خودمان بتوانیم آن را بسازیم آن موقع ما چه خواهیم بود. چه ایرانی را می توانیم تصور كنیم. امنیت ملی و منافع ملی ما در سایه داشتن بمب اتمی و ساخت آن چگونه قابل تعریف است؟
ـ ببینید آن قدر كه من می فهمم اصلاً استراتژی امنیتی جمهوری اسلامی ایران بر داشتن بمب اتم استوار نیست.
ـ پس ساخت موشكی كه قابلیت حمل كلاهك اتمی را دارد نشان از چیست؟
- نه، ببینید هر موشكی كلاهك دارد. شما می توانید برای همین موشكی كه كلاهك غیر هسته ای برایش نصب كرده اید، كلاهك هسته ای نصب كنید. موشكی كه شما در آن مواد انفجاری می گذارید می تواند مواد اتمی را حمل كند لذا آنها دارند تلقیهایشان را به عنوان احتمالات برای امنیت خودشان مطرح می كنند. معنایش این نیست كه جمهوری اسلامی هم دنبال آنهاست. جمهوری اسلامی كه نمی خواهد واقعاً بمب اتم به این معنا كه بخواهد دنیا را بزند به دست بیاورد یا امنیت خودش را بخواهد بر اساس بمب اتم بنا كند. ایران كشوری است كه زمان جنگ ایران و عراق كه عراقیها به ما سلاح شیمیایی می زدند با اینكه ما هم می توانستیم از دنیا سلاح شیمیایی تهیه كنیم، ولی این كار را نكردیم؛ خوب در مورد بمب اتم هم می تواند این گونه باشد. البته بمب ضریب امنیتی یك كشور را تا حدودی افزایش می دهد.
ولی نباید با این چیزهایی كه من گفتم دلتان بلرزد، از یك موضع دیگر هم نگاه كنید، الآن غربیها موضعشان نسبت به جمهوری اسلامی خیلی متحول شده است و ایران را به چشم كشور قدرتمندی كه در دنیا حرف دارد و می تواند حركت كند نگاه می كنند. سماجت و اصرار آنها در پذیرش پروتكل برای این است كه اینها اراده ملتی را دیده اند كه چه قدر می تواند برایشان كارساز باشد. دو سه هفته پیش به همراه اعضای كمیسیون امنیت ملی رفتیم اصفهان؛ بسیاری از كسانی كه در تأسیسات اصفهان كار می كنند همین جوانهای دانشگاهی هستند كه خدمت سربازی شان را آنجا انجام می دهند، اینها از این لحاظ سرمایه اند. یعنی این سرمایه نیروی انسانی كه الآن در بخشهای اتمی ما دارد ایجاد می شود ارزشش بالاتر از آن كارخانه و بمب است. در نتیجه اینها خوف دارند و می گویند شما قدرت را به دست آورده اید هرچند بمب ندارید ولی اگر اراده كنید می توانید به آن مرحله هم برسید، پس ما باید جلوی شما را بگیریم، خوب حالا ملتی آمده توانمندی خود را این گونه نشان داده است. در بخشهای موشكی ما خوب كار كردیم، در بخش تجهیزات نظامی ما خوب كار كردیم، در بخشهای اتمی خوب كار كردیم، خودمان را توانستیم به سطح بالایی برسانیم، لذا بحث بمب اتم نیست بحث اینها این است كه از همین ابتدای كار، می گویند باید به قول معروف گربه را دم حجله كشت و نگذاشت كه ایران بیش از این در زمینه مسائل هسته ای حركت كند.
- هنگامی كه هند و پاكستان سلاح اتمی به دست آوردند واكنش جهانی در مقابل آنها چگونه بود و آلان چه وضعیتی دارند؟
- بله اگر یادتان باشد آمریكا هند و پاكستان را به تحریم كشید اما بعد هم خود آمریكاییها در بحث القاعده، طالبان، عراق و غیره، معاملاتی را با پاكستانیها انجام دادند و این تحریمها از بین رفت. البته اگر یادتان باشد در زمان دستیابی پاكستان به سلاح هسته ای، آمریكاییها موضع تندی علیه این كشور گرفتند، ولی شما اگر مقداری به ساختار سیاسی و ساختار ارتش پاكستان آشنا باشید می فهمید كه پاكستان كاملاً در دست آمریكاییهاست، لذا آمریكاییها نگرانیشان نسبت به پاكستان طبعاً نگرانی كمی است. نگرانیشان نسبت به هند، نگرانی كمتری است ولی نگرانی شان نسبت به ما، نگرانی خیلی بیشتری است. پس با آنها هم برخورد كردند ولی در حد تحریم و بعد هم لغو پاره ای از این تحریمها؛ البته هنوز هم برخی از این تحریمها لغو نشده است، لذا من فكر می كنم كه از لحاظ مبنایی بین ما و پاكستانیها فاصله، خیلی زیاد است.- شنیده شده است كه آقای خاتمی تا زمانی كه جریان فعالیتهای هسته ای ایران لو رفت از موضوع اطلاع نداشته اند و مطلع شدن ایشان به وسیله آقای جك استرو بوده است، نظر شما در این زمینه چیست؟
- من كه خدا را گواه می گیرم این مطلب را اولین بار است می شنوم، ببینید از لحاظ عقلانی چنین كاری را ممكن نمی دانم، حالا مثلا انجام یك عملیات در عراق یا انجام كارهایی در بدنه یك دستگاه اجرایی ممكن است بدون اطلاع رهبری یا رئیس جمهور انجام بگیرد و بعد هم، همه هم ناراحت بشوند كه چرا این كار شده است، ولی كار عظیمی كه در رابطه با مسائل هسته ای و اتمی داخل كشور در حال انجام شدن است را نمی توان به این صورت مخفی نگه داشت. مثلاً شما اگر قانون هسته ای را كه زمان شاه تصویب شده بخوانید می بینید كه بالاخره یك شورایی وجود دارد كه این شورا چند وزیر داخلش هستند و آنها تصمیم گیرندگان اصلی هستند. من این را كه شما گفتید اصلاً نمی توانم قبول كنم. ما در محافل سیاسی هستیم؛ در محافل سیاسی مثل كمیسیون امنیت ملی كه ما هستیم، بالاخره اگر این مطلب می خواست جایی مطرح شود، باید از همه زودتر در كمیسیون مطرح می شد. من اصلاً این مطلب را بیرون هم نشنیده بودم و برای اولین بار است كه دارم از شما می شنوم؛ این مطلب را اصلاً عقلانی نمی دانم كه رئیس جمهور نسبت به مطلب به این مهمی اطلاع نداشته باشد.
- سؤال اول اینكه روند تهیه بمب چگونه است و چه مدت طول می كشد كه یك كشور به بمب دست پیدا كند؟ سؤال دوم، آیا پس از امضای پروتكل الحاقی از جانب ما، تضمینی وجود دارد كه طرفهای مقابل ما هم به تعهدات خود پایبند باشند؟
- در مورد سؤال اول كه گفتید بمب چگونه به دست می آید، عرض می كنم كه بمب از دو راه به دست می آید، یكی از راه همین پروسه سوخت، یعنی بر روی سوخت نیروگاه هسته ای فرآیندی انجام می دهند كه نهایتاً می رسد به بمب. لذا شما می بینید الآن روسها تعهدی از ما گرفته اند كه سوخت را از نیروگاه بوشهر ببرند، چون سوخت است كه بر رویش فعل و انفعالاتی صورت می گیرد و می شود بمب. حتی همین نیروگاه ۵ مگاواتی كه در امیرآباد تهران داریم، سوخت آن هر ساله از ناحیه آژانس كنترل می شود. همان مقدار كم را هم نمی توانیم جابجا كنیم. این یك راه است. راه دوم راه آزمایشگاهی است؛ راه آزمایشگاهی هم پر هزینه است و هم فرآیندش طولانی است. طبیعی است كه ما به بمب اتمی نرسیده ایم چون یا باید از راه آزمایشگاهی می رسیدیم كه هیچ سند و مدركی مبنی بر آن وجود ندارد؛ یا باید از پروسه سوخت برسیم كه ما نیروگاهی نداریم. یك نیروگاه ۵ مگاواتی در امیرآباد داریم كه تحت كنترل است. این نیروگاه هم یك نیروگاه كاملاً آزمایشگاهی است و اینها هم دارند مرتب سوختش را كنترل می كنند، آن چیزی كه آنها از آن ترسیده اند و خودشان به ما می گویند این است كه شما خیلی توان به دست آورده اید. یعنی اگر اراده كنید می توانید بمب بسازید چون شما آمدید پروسه چرخه سوخت را به دست آوردید، سوخت را كه بتوانید به دست آورید، بعد از سوخت بمب است، با فرآیندی كه روی سوخت انجام می شود می توانید به بمب برسید، حالا من كه نمی دانم، آنها این ادعاها را می كنند.
اما سؤال دوم، خیلی سؤال خوبی است، یعنی نكته خوبی در ذهنتان است، دغدغه تان این است كه ما پروتكل الحاقی را بپذیریم و آنها به تعهداتشان پایبند نباشند آن وقت چه می شود، خوب ما حدس می زنیم همین طور هم باشد یعنی تعهداتشان را انجام ندهند، ولی راه دوم ما چیست، راه دوم ما نپذیرفتن پروتكل الحاقی و رفتن زیر تیغ شورای امنیت سازمان ملل با فضای سیاسی بین المللی فعلی است.
ـ در حال حاضر ما در تقابل با اسرائیل هستیم، از سوی دیگر مصر هستیم كه به سمت بمب اتمی نرویم، آیا این مسأله ما را در جهان دچار مشكل نمی كند؟
ـ نه ببینید، اولا استراتژی امنیتی ما مبتنی بر داشتن بمب اتم نیست، ثانیاً دارا بودن این بمب الآن برای ما تضمین امنیتی ایجاد نمی كند، بلكه حساسیتهای بین المللی را علیه ما افزایش می دهد، مثال می زنم، حالا اگر به نوعی این قصه مطرح نمی شد ما این قدر در انزوایی كه الآن قرار گرفته ایم قرار نمی گرفتیم. البته بعضی از چیزها را باید صبر كرد تا تاریخ نشان دهد، یعنی خیلی هم نمی شود قضاوت زود هنگام كرد. اختلاف نظر هم بین مسؤولین ما وجود دارد. عده ای قائلند كه ما باید به سمتی برویم كه با اقتدار در دنیا بتوانیم خودمان را تثبیت كنیم. البته الآن وضعیت دنیا خیلی متحول شده است، شاید ما متأسفانه دو سه دهه دیر به این میدان آمده ایم. الآن در دهه های جدید دنیا خیلی این بحث را كنترل می كند.
ـ با توجه به فشارهایی كه مردم دارند تحمل می كنند و افكار عمومی متراكمی كه خودتان ذكر كردید آیا جامعه ما این كشش را دارد كه تحریمهای بین المللی را در صورت عدم الحاق به پروتكل الحاقی بپذیرد؟
ـ این بستگی به ما دارد،‌بالاخره نخبگان جامعه باید بیایند در این عرصه وارد شوند و تصمیم بگیرند كه رسالت تاریخی خود را چگونه انجام دهند؟
ـ یكی از كارهای كمیسیون امنیت ملی این است كه سیاست خارجی را بر اساس امنیت داخلی سناریو نویسی بكند، اگر ما این پروتكل را امضا نكنیم، وضعیت داخلی جامعه ما با توجه به این اغتشاشات و آشوبها چگونه خواهد بود؟ همچنین نسبت به عراق وضعیت ما بهتر خواهد بود یا بدتر

ـ خود من طرفدار پذیرش پروتكل الحاقی هستم ولی گفتم كه باید سناریو داشته باشیم تا دنیا نوعی تقسیم كار را بین ما ببیند. در مقابلش بتوانیم ما به ازایی از دنیا بگیریم، دستهایمان را نباید خیلی سریع بالا ببریم؛ ولی در هر حال نباید مسأله را هم برای جامعه خیلی بغرنج كنیم. ۳۲ كشور تا حالا پروتكل را پذیرفته اند ما هم منحصر به فرد نیستیم، ضمن اینكه راه دیگری غیر از پذیرش نداریم و اگر نپذیرم جامعه طبعاً تاب تحمل تحریم را ندارد ضمن اینكه شورای امنیت و آمریكا چنانچه به كشوری حساسیت نشان دهند دیگر دست از سر او برنخواهند داشت، یعنی نمی گویند كه مدتی این چیزها را به آنها ندهید بعد از مدتی بگویند حالا ما خوابمان برد، بدهید! اینها تا آخر قضیه پیش می روند. اگر بحث ما به شورای امنیت برسد یكپارچگی جهانی علیه ما خواهد بود؛ در آن صورت وضعیت ما بدتر از وضعیت عراق خواهد بود.
ـ ما با پذیرفتن پروتكل الحاقی به چه امتیازاتی می توانیم برسیم؟ آیا پذیرفتن یا نپذیرفتن پروتكل الحاقی تأثیری در موضع گیری جهانی علیه ما دارد یا خیر؟
ـ حتماً تأثیر دارد، البته معنایش این نیست كه اگر پروتكل الحاقی را بپذیریم آمریكاییها دست از سر ما بر خواهند داشت، بلكه حداقل مثل موقعی كه هنوز نمی دانستند ما این امكانات را داریم صف اروپاییها، روسها و چینیها در این موضوع از آمریكاییها جدا می شود. ولی با نپذیرفتن پروتكل، این بحث به شورای امنیت می رود و معلوم نیست افكار عمومی جهانی از ما پشتیبانی كند، چون می گویند اگر مشكلی در كارتان نبود پروتكل الحاقی را می پذیرفتید، پس شما می خواهید بمب به دست بیاورید. همه كه وضعیت ما را درك نمی كنند، شما هر چند هم به دنیا بگویید آمریكاییها می خواهند ما را خفه كنند، آنها قبول نمی كنند، می گویند نه، شما اگر ریگی به كفشتان نیست خوب می پذیرفتید. این را هم می توانند با سیستم رسانه ایشان به دنیا بگویند.
نكته بعدی اینكه دولتها در زمان عراق مواضع مختلف داشتند؛ بالاخره فرانسه، آلمان، روسیه و چین در مقابل آمریكا موضع گرفته بودند و از ۲۵ كشور اروپایی ۱۴ كشور در جبهه آمریكا قرار نداشتند ولی الآن همان كشورها تندتر از آمریكا علیه ما موضع گرفته اند. اینكه ما بتوانیم از فاكتورهای خارج كشور به نوعی علیه آمریكا استفاده كنیم نیاز به زمان دارد و البته اگر پایمان به جنگ با آمریكا كشیده شود حتماً وضعیتمان با عراق فرق می كند و مقاومتمان بیشتر است. به هر حال هزینه سنگینی هم می پردازیم، ما باید تمام تلاشمان این باشد كه بهانه به دست آنها ندهیم و كار را به جنگ نكشانیم، اما اگر به جنگ كشاندیم خوب یك جان داریم باید بایستیم و آن را در راه دینمان و وطنمان بدهیم. بحثهای آرمانی و ارزشی، به جای خودش محفوظ است. من هم اینجا مسؤل بسیج بودم و سوابقم مشخص است ولی اینها بحثهای دیگری است كه جای خودش را دارد. به هر حال ما نباید به سمت و سویی برویم كه بهانه به دست آنها بدهیم و كار آنها را جلو بیاندازیم كه بعد همه دنیا بخواهند روی سر ما بریزند. یعنی من تصورم این است، اینها اگر بخواهند این بار به سر ما بریزند مثل به سر عراق ریختن سال ۹۱ خواهد بود، نه مثل عراق سالهای بعد از ۹۱ تا همین امسال كه اختلاف دارند؛ چون قاطبه دنیا امروز با ما در این قصه دچار مشكلند.
اما در مورد اینكه چه امتیازاتی را می توانیم به دست بیاوریم می توان گفت ما باید اروپاییها و غربیها را به این نتیجه برسانیم كه بالاخره ما تا اینجا رسیدیم از این جا به بعد را شما باید كمكمان كنید تا نیروگاهمان راه بیفتد و در این چرخه سوخت هم بالاخره ما باید به یك جایی برسیم تا بتوانیم تحت نظارت و اشراف شما مواد مورد نیاز را تولید كنیم، این مواد بیاید در نیروگاههای ما استفاده شود و بعد هم با همان پروسه ای كه خودتان دارید بردارید ببرید. حداقلش این است كه ما از حقوق و مزایایی كه به شكل صلح آمیز در قراردادهای NPT قرار داده شده بهره مند می شویم و افكار عمومی دنیا نسبت به مسائل ما آگاه می شود. ببینید ما با دنیا یك جدل منطقی می كنیم می گوییم ما اصلاً قرار نیست پروتكل الحاقی را نپذیریم، فرض كنیم پروتكل الحاقی را پذیرفتیم ما NPT را هم پذیرفتیم در ضمن ما می توانیم در این میان بحث اسرائیل را خیلی غلیظ مطرح كنیم كه مقداری از فشارهایی را كه در نقشه راه بر ما وارد می شود كم شود، چون بحث جدیدتری مطرح می شود، دوم اینكه ما روی بحث استفاده صلح آمیز كار می كنیم و بالاخره دنیا می فهمد كه در این بخش دارای منطق هستیم و اگر به راحتی پروتكل را نمی پذیریم استدلالمان این است كه ما كه NPT را پذیرفتیم و شما برای دستیابی صلح آمیز به انرژی هسته ای به ما كمكی نكردید.
ما یك نیروگاه كوچك داریم كه از سال ۱۳۵۱ كار آن شروع شده و الآن وارد سی و دومین سال خود شده است، ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است، تنها یك نیروگاه هم می خواهیم راه بیندازیم. شما اگر قرار بود بر اساس NPT به ما كمك كنید تا حالا نیروگاه ما راه می افتاد، باید از لحاظ فنی كمكمان می كردید. اینها حرفهایی است كه دنیا می پذیرد، اما اگر از آن اول شما گارد بگیرید بگویید مرگ بر نظام سلطه و ما اصلاً قرار نیست پروتكل را بپذیریم فوری تصور دنیا می رود روی این بحث كه اینها ریگی به كفششان است و اگر دنبال بمب و از این قبیل چیزها نیستند پس چه اصراری دارند كه نپذیرند، در این موقع دیگر افكار عمومی جهان را نمی شود قانع كرد.
ـ آیا می توانیم به جای تولید مواد اتمی در داخل كشور آنها را از كشورهای پاكستان و هند كه همسایه خودمان هستند تهیه كنیم؟ـ خوب اینجا دو تا مسأله داریم، یك مسأله بنایی داریم یك مسأله مبنایی ـ بنایی اش این است كه خیلی از كشورهایی كه شما می گویید كشورهای خودمان، اصلاً كشور خودمان نیستند. كشورهایی مثل پاكستان و امثال آن كه بدون اجازه آمریكا نمی توانند آب بخورنند قطعا نمی توانند ارتباطات این چنینی كه شما گفتید با ما داشته باشند. این یك مسأله؛ مسأله دوم این است كه ما اصلاً بحث نیروگاه را برای بمب نمی خواهیم. ببینید، نیروگاه امروز برای تولید انرژی است. یكی از بحثهایی كه شما باید یك روزی روی آن كار كنید این است كه یك نفر متخصص اتمی را بیاورید كه به شما بگوید اصلاً اتم یعنی چه و چه فوایدی دارد؟ اتم كه بمب نیست، شما همین نیروگاه ۵ مگاواتی امیرآباد را ببینید، اگر یك روز اینجا بسته شود در همین تهران شاید چیزی حدود ۲۰۰-۲۵۰ هزار بیمار روی دست شما می مانند. شما این آزمایشگاههای هسته ای را ببینید، اینها موادش از كجا می آید، از همین نیروگاه اتمی ۵ مگاواتی می آید. یعنی یكی از كاربردهای نیروگاه عبارت است از كاربرد در عالم پزشكی؛ دوم، استفاده در بخش مكانیك و صنعت؛ سوم در بخش كشاورزی. بروید بخشهای سازمان انرژی اتمی را ببینید. مثلاً در كرج در بخشهای كشاورزی ببینید این اتم چه می كند؟! و چقدر مؤثر است.
حالا شما بگویید برویم از پاكستان یا قزاقستان بمب بخریم چون مثلاً قزاقها و خیلی از این كشورها بعد از فروپاشی فقیر بودند و به پول احتیاج داشتند، خوب من می گویم بمب به چه درد ما می خورد، ما می خواهیم نیروگاه داشته باشیم تا بتوانیم برق تولید كنیم. نگاه كنید این نیروگاه های فسیلی چه قدر دارد به محیط زیست آسیب می رساند.در حالی كه اگر همین نیروگاه اتمی بوشهر درست شود هزار مگاوات به شما برق می دهد. سوختی كه سالانه وارد این نیروگاه می شود به اندازه یك تریلی است؛ یعنی یك تریلی می رود داخل نیروگاه و این میله های سوخت را كار می گذارند كه تا یك سال برای شما برق تولید می كند. بعد از یك سال هم می روید آن را برمی دارید و یك تریلی دیگر جای آن را می گیرد. خوب ببینید از لحاظ زیست محیطی چه قدر به نفع است.در ضمن این یك تكنولوژی است و ما حق داریم از آن استفاده كنیم. دنیا چگونه می تواند فرزندان و نسلهای ما را از این حق محروم بكند. پاكستانیها آمدند با چینیها كار كردند و چینیها برایشان تا ۶۰۰ مگاوات نیروگاه ساختند. البته بحث پاكستان مقدار زیادی به بحث هند مربوط می شود، چراكه بر اثر اختلافاتی كه بین این دو كشور وجود داشت و هنوز هم ادامه دارد به محض اینكه هندیها بمب اتمی خود را آزمایش كردند پاكستانیها هم رفتند سریع این كار را انجام دادند و هر دو تبدیل به قدرت اتمی شدند. اتفاقاً این به نفع منطقه هم شد، اگر یكی از اینها قدرت اتمی بود جغرافیای منطقه را به هم می ریخت امروز كه شما می بینید پاكستان و هند كاملاً با سینه ای ستبر می توانند در مقابل یكدیگر بایستند و هیچ اتفاقی برایشان نمی افتد برای این است كه هر دو قدرت هسته ای هستند و یك موازنه قدرت در بین این دو كشور ایجاد شده است. لذا بحث ما اصلاً بحث بمب اتمی نیست، بحث به دست آوردن این تكنولوژی است، بحث ما داشتن نیروگاه است. همچنین باید گفت این كارهایی كه ما در نطنز انجام داده ایم برای دستیابی به چرخهٔ سوخت است، زیرا ممكن است فردا دنیا با ما اختلافی پیدا بكند و بخواهند ما را تحریم كنند و از طرف دیگر روسها با آمریكاییها به توافق برسند و بگویند به ما سوخت نمی دهند، ما نیروگاه ساخته ایم ولی در سوختش می مانیم. لذا ما تلاش می كنیم كه سوخت را هم بتوانیم خودمان تولید كنیم كه نیازمند دنیا نباشیم.
ـ به نظر شما چگونه می توانیم در بحث پذیرفتن یا نپذیرفتن پروتكل الحاقی عمل نماییم؟ و چه قدر امكان دارد كه از این قصیه با موفقیت بیرون بیاییم؟
ـ تحلیل شخصی من این است كه بالاخره ما پروتكل الحاقی را خواهیم پذیرفت اما با چه قیمتی و چگونه؟ چون تا به حال این كشور سناریونویسی و تقسیم كار را تمرین نكرده است. شما بلافاصله انتقاد را دشمنی تلقی می كنید، تصور نمی كنید كه گاهی اوقات منتقد خودش می تواند دست و بال آدم را باز كند، گاهی اوقات باید یك شورش و بلوایی بكنند و یك خورده به من فشار بیاورند تا من مذاكره كننده بتوانم در جای دیگر نتیجه بگیرم. ما معمولا این تقسیم كارها را نداریم، ولی در نهایت من حدس می زنم كه پروتكل را خواهیم پذیرفت.
ـ شما یك چیز را محفوظ گرفته اید كه اگر ما پروتكل الحاقی را امضا بكنیم صف روسیها و اروپاییها از آمریكا جدا می شود، در حالی كه می بینیم از جانب اروپا و حتی ژاپن فشارهایی بر ماست كه بالاخره در مورد مسأله اسرائیل چه كاری می خواهیم بكنیم و حتی به ما می گویند كه در اجرای طرح نقشه راه سنگ اندازی نكنید. با این مطالبی كه گفته شد چه تضمینی وجود دارد كه این جداسازی بین آمریكا و دیگر كشورها بدون هیچ قید و شرط دیگری محقق شود؟
ـ همین طور است و من هم نگفتم كه اگر ما پروتكل الحاقی را بپذیریم همه مشكلاتمان با اروپا حل می شود بلكه این مسأله كه مسأله حاد و خطرناكی هم است حل می شود و الا حدود ۲۴ و ۲۵ سال است كه با مسأله اسرائیل دست به گریبان هستیم. به نظر من ما در نقشه راه می توانیم مانند اسلو عمل كنیم و نجات پیدا كنیم. اگر به خاطر داشته باشید ما در اسلو گفتیم كه بی نظر هستیم. مطلب دیگر كه شما عنایت خوبی نكردید این است كه ما گفتیم ما بین بدتر و بدترین گیر كرده ایم و معنایش این نیست كه اگر شما پروتكل الحاقی را می پذیرید چیز خوبی است و همه چیز ما حل می شود، گفتم این بدتر است، اما اگر شما نپذیرید چه راهی را دارید؟ دوتا راه كه ما بیشتر نداریم، اگر راه سومی بود، بهتر بود كه پروتكل را نمی پذیرفتیم. من عرض نكردم كه با پروتكل الحاقی همه مشكلات ما با اروپا و غرب حل می شود یا صف اروپاییها و آمریكاییها در همهٔ جهات جدا می شود و آنها می گویند كه خوب جمهوری اسلامی ایران خیلی عالی است و كاری به آن نداشته باشید و اسرائیل بد است. نه، آنها در موضع اسرائیل و خیلی مواضع دیگر با یكدیگر مشتركند. ولی در این بحث اتم از همدیگر جدا می شوند، آنها الآن می گویند این كشور بمب ساخته است و ما اطلاع نداریم، اروپا می گوید امنیت ما در خطر است و آمریكا هم می گوید امنیت تو در خطر است تو در خط مقدم جبهه ای چون آنها كه نمی توانند موشك شهاب ۴ به من بفرستند بلكه به تو می فرستند پس اروپایی را می فرستند جلو و آمریكاییها هم از پشت آنها را حمایت می كنند، با همدیگر قطعنامه صادر می كنند و روی سر ما می ریزند. اما وقتی اروپا با پروتكل الحاقی تضمین امنیتی گرفت در این جهت صفش از آمریكاییها جدا می شود و می گوید من بیشتر از این از ایرانیها چیزی نمی خواهم زیرا تمام زیر و بم ایران را خودم دارم بازرس می فرستم و خودم می فهمم، و می دانم كه هیچ كاری نمی كند و چیزی هم در دست ندارد. وقتی تضمین امنیتی برایش ایجاد شد باز هم بحث اسرائیل و بحثهای دیگر سر جای خودش است ولی الآن ما باید توجه داشته باشیم كه نظام سلطه امروز ما را نشانه گرفته است.
برای مثال همین آشوبهای اخیر نشان داده كه دنیا مثل قضیه ۱۸ تیر ابراز خوشحالی كرده است. بولنت اجویت در تركیه در زمان حادثه مذكور یك اظهار نظر خیلی تندی كرده بود كه مردم ایران خیلی شأنشان بالاتر از این است كه همچنین رژیمی بر آنها حكومت بكند، امیدوارم كه اینها این رژیم را از بین ببرند، پس اینها مسائلی است كه به راحتی حل نمی شوند، ما فقط عرضمان در مورد این بحث حاد فعلی است، چون اینها می توانند راحت ما را ببرند در شورای امنیت و ما را در سه كنج قرار بدهند و افكار عمومی دنیا را خصوصا افكار عمومی اروپا را علیه ما سازماندهی كنند و به مردم اروپا بگویند كه هر لحظه امكان دارد كه یك بمب اتمی بیاید در لندن، پاریس یا هامبورگ به شما اصابت كند. خوب این ملتی كه ۱۱ سپتامبر را دیده و وحشت زده است قطعا دیگر نمی تواند مثل جریان عراق برای ما راهپیمایی كند و بگوید با اینها چه كار دارید و چه به دست آوردید؟ مثلا در عراق حرفی كه فرانسویها داشتند این بود كه فرصت بدهید عراق دارد خلع سلاح می شود اجازه بدهید بازرسان بروند تا ببینیم قضیه چیست، با حملهٔ نظامی كاری درست نمی شود، ولی در مورد ایران خواهند گفت، ایران نمی گذارد ما اصلاً برویم بازرسی كنیم و بفهمیم بنابراین قضیه خیلی فرق می كند.ـ ما می دانیم كه سیاست خارجی ما به میزان زیادی تابع سیاست داخلی ما است و از سوی دیگر در این قضیه نوعی عدم اجماع میان نخبگان كشور وجود دارد، به نظر شما این عدم اجماع چگونه قابل حل است و چه مرجعی می تواند این مسأله را حل و فصل نماید؟
ـ عرض كنم می دانید كه اجماع، یا اجماع فكری است و یا اجماع عملی. از لحاظ فكری كه ما به این زودی به اجماع نمی رسیم زیرا باید خیلی بیشتر از اینها با همدیگر روی مفاهیم چالش بكنیم. اما از لحاظ عملی ساز و كار تعیین شده است. به نظر من اینجا شورای عالی تأمین امنیت ملی اصلی ترین مرجع تصمیم گیری است و آنها باید به تصمیم برسند، سناریو بنویسند و با قاطعیت هم عمل بكنند. البته آن دوستی كه گفت كه این وظیفه كمیسیون امنیت ملی است، این طور نیست زیرا مجلس نهاد اجرایی نیست. ما برای كسی سناریو نمی نویسیم، ما باید بر سناریوهای نوشته شده نظارت كنیم، گوش افراد را بگیریم كه چرا اینجا بد رفتید، چرا اینجا كج رفتید، چرا اینجا درست نرفتید. لذا وظیفه مجلس وظیفهٔ نظارتی است، وظیفه برنامه ای نیست؛ یعنی اصلاً مجلس در سیاست خارجی نمی تواند برنامه بدهد، نباید هم برنامه بدهد، برنامه را باید دستگاه های دیگر تدوین بكنند و بعد آن را به تصویب مجلس برسانند. مجلس هم بر آن برنامه ها نظارت كند، زیرا مجلس بدنه كارشناسی وزارت خارجه را ندارد تا بتواند برنامه بدهد. در مجلس هر كدام از ما یك تخصص داریم. یكی پزشك است یكی مهندس است و یكی روحانی است. اینها نمی توانند برنامه بنویسند. برنامه باید در جایی دیگر تدوین بشود و بعد این برنامه به مجلس بیاید و تصویب بشود. لذا این موردی هم كه شما فرمودید، حرف درستی است، در این زمینه اجماع فكری نخبگان نمی تواند فعلاً بوجود بیاید چون شاید فردا فرد دیگری كه به این مكان دعوت شود، پذیرفتن پروتكل الحاقی را اسارت و در بند قرار گرفتن بداند و بگوید ما نباید بپذیریم. نه بنده تصمیم گیرنده هستم و نه ایشان، ما دو نفر هستیم با نظرات كارشناسی مختلف، ایرادی ندارد كه نظرات مختلف كارشناسی ایراد شود اما مرجع اصلی شورای عالی امنیت ملی است كه تصمیم را می گیرد و به تصویب رهبری می رساند، زیرا تصمیمات شورای عالی امنیت ملی زمانی قابل اجرا است كه رهبری آن را امضا بكند، بعد از آن این مصوبه برای اجرا می رود.
ـ اگر امكان دارد مقداری در مورد بحرانهای اخیر در كشور توضیح بفرمایید.
ـ در مورد بحرانهای اخیری كه در تهران و چند شهر دیگر ایجاد شده، اصل بحث این بود كه یك زمزمه ایی در بین دانشجویان ایجاد شده بود كه دانشگاه ها را می خواهند خصوصی كنند. برخی حتی نفهمیده بودند كه معنای این بحث چیست. معنایش این بود كه شیفت دوم و شبانه ایی كه وجود دارد ظرفیتش را بیشتر كنند و در آن شیفت شبانه نیز مثل دانشگاه آزاد از افراد پول بگیرند، ابتدا حدود ۴۰ الی ۵۰ نفر در خوابگاه دانشگاه تهران جمع می شوند و علیه این خصوصی شدن شعار می دهند. آنچه مشخص است آخر قصه فقط این نبوده زیرا اگر فقط همین بود بلافاصله شبكه های NITV و شبكه های ضد انقلاب اعلام نمی كردند كه مردم بشتابید كه در كوی دانشگاه درگیری است و به دنبال آن به قول آقای قالیباف همان شب اول ۵۷ نفر از پرسنل نیروی انتظامی زخمی می شوند و آن قدر سنگ پرانی می شود كه قاعدتاً باید سنگ به كوی دانشگاه آورده باشند. طبق قول آقای قالیباف اگر پله ها را هم خراب می كردند این همه سنگ در كوی نبود. همراه با این اتفاق شعارهای بدی هم در همان شب اول علیه نظام از رهبری و رئیس جمهوری گرفته تا فحشهای ناموسی به مسؤولین نظام و اعمال بد و سنگ پرانی صورت گرفت، عملكرد نیروی انتظامی در این موقعیت بسیار خوب بود، آقای ظریفیان معاون وزیرآموزش عالی در كمیسیون امنیت ملی گفتند كه من به عملكرد نیروی انتظامی در سال ۷۸ نمرهٔ صفر می دهم ولی در بحران اخیر حداقل نمرهٔ هفده می دهم. لذا عملكرد نیروی انتظامی عملكرد خوبی بود.
در آنچه كه در این حوادث اتفاق افتاد واقعاً ضد انقلاب نقش داشت. از مجموع دویست نفری كه دستگیر شدند پانزده نفر آنها بیشتر دانشجو نیستند. در این درگیریها به دانشگاه تهران خسارت وارد شد و در كوی شلوغ شد، اما كسی جراحت شدیدی ندید و فاجعه مثل سال ۷۸ نبود، ولی در دانشگاه علامه طباطبایی با كمال تأسف عده ای وارد می شوند و به خوابگاه خسارات فروانی وارد می كنند كه ما عكسهای آن را دیدیم كه درها شكسته شده بود و برخی افراد طبق صحبت آقای قالیباف در كمیسیون مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند. البته باید به علت حادثه هم نگاه بكنید؛ افرادی كه در خوابگاه علامه جمع شده بودند از ۲۰۰ دانشجو بیشتر نبودند. خوابگاه ۷۰۰ نفر ظرفیت دارد اما ظاهراً آن شب ۲۰۰ نفر بیشتر در خوابگاه نبودند. آنها از ساعت۹/۳۰ شب با لباس زیر و زیرشلواری بزرگراه را بستند، یك عده هم دختر و زن روسریهایشان را از روی سرشان بر می دارند و شروع به فحش دادن می كنند ، آقای قالیباف می گفتند اینها فحشهای ركیكی می دادند كه من در عمرم این فحشها را نشنیده بودم. به امام، به رهبری و به رئیس جمهور؛ از ساعت۹/۳۰ تا ساعت۲/۳۰جریان در دست اینها بود.
در این جریان به سمت نیروی انتظامی ۳۵ كوكتل پرتاب شد. قبل از این حادثه ۶ نفر از پرسنل نیروی انتظامی را شب در كوی شكنجه كرده بودند كه حتی نیروی انتظامی برای نجات نیروهای خودشان هم نرفتند تا شورش بیشتری اتفاق نیفتد. بالاخره تحت تأثیر فحشها و …. یك عده هم رفتند و آن جریان خوابگاه علامه را درست كردند. بدی ما این است كه جناحهای سیاسی منصفی نیستیم، هر كدام از ما یك بخش از ماجرا را تأیید می كنیم و یك بخشی را هم رد می كنیم. هم این حركت به اصطلاح دانشجویی كه دانشجو در حالی كه ادعا دارد اهل گفتگو و فرهنگ است بیاید با زیرشلواری سرخیابان بایستد و فحش ناموسی بدهد بد است و هم حركت كسانی كه به خوابگاه حمله كرده اند. اگر بخواهیم محكوم كنیم باید هر دو تا را محكوم كنیم، باید بگوییم اگر دانشجو بودند خیلی كارشان بد بود، آن آقایانی هم كه به عنوان گروه فشار یا هر چیز دیگری رفتند و زدند و اوضاع را خراب كردند آنها هم كار بدی كردند.
البته من به عنوان تحلیل نهایی مطلبی را می خواهم به شما بگویم؛ به نظر من یك جایی وجود دارد كه هر دو گروه را هدایت می كند؛ از این طرف با شبكه NITV و سایتهای اینترنتی تماس می گیرند كه كوی دانشگاه شلوغ شده و رژیم دارد از بین می رود و آنهایی كه ضد رژیم هستید بیایید كه كار رژیم تمام شده. شبكه NITV می گفت كه خائنین دارند می روند فرودگاه مهرآباد بروید فرودگاه كه آنها فرار نكنند، همان كسی كه آن كار را می كند از این طرف زنگ می زند به تو كه بسیجی هستی، حاجی خبر داری! جلوی خوابگاه دانشگاه تهران بنزین ریختند روی سر بسیجی و بسیجی را آتش زدند ـ این را با خود من تماس گرفتند و گفتند ـ بعد هم می گویند بی غیرت برای چی نشستی، به رهبرت دارند فحش می دهند به امامت دارند فحش می دهند و تو نشسته ای؟ اینها از یكجا هدایت می شوند، دو گروه را در مقابل یكدیگر قرار می دهند؛ البته من نمی خواهم بگویم كه اگر آقایی به عنوان یك بچه مسلمان می رود و با آنها مقابله می كند مستقیماً جاسوس آنهاست ولی با سه چهار تا لایه اگر نگاه بكنید یك كسانی دارند این افراد را هدایت می كنند. سعید عسگر كی هست؟ قنبر و عسگر و رجب و... كه در مملكت فجایعی درست می كنند چه كسانی هستند؟
دشمن دانا بلندت می كند بر زمینت می زند نادان دوست
گاهی اوقات این دوستان نادان فجایعی به بار می آورند كه هیچ كس نمی تواند آن را جبران كند. خانم حقیقت جو آمدند به من گفتند كه شما نمی دانی چه فحشهایی داده اند. گفتم اینها بسیجی كه نیستند هیچی، مسلمان كه نیستند هیچی، اگر این حرفهایی كه شما می زنید درست باشد كه فحش می دادند و این كارها را می كردند اینها حلال زاده هم نیستند و شیر حلال هم نخورده اند. كجا بچه بسیجی می آید فحش خواهر و مادر بدهد، كسی كه فحش خواهر و مادر بدهد اصلاً بسیجی نیست، باید انحلالش را از بسیج بخوانیم؛ یا مثلاً امروز ایشان آمدند در نطقشان گفتند طرف می گفت كه جانم فدای رهبر و بچه های مردم را می زد. او غلط كرد. احتمال دارد كه او برای تخریب رهبری كه حالا همهٔ دنیا هم برای این كار بسیج شده اند این كارها را بكند. یك عده را هم بروند از آن طرف بیاورند كه شما بروید آنجا دفاع از رهبری.
امروز تقریباً بیشترین ضربه را ولایت فقیه از همین جُهّال خورده است، كه دفاعهای بسیار احمقانه ایی كرده اند یا با اعمال و رفتار بدشان بدترین ضربات را زدند. اینها هم می توانند جزء همانهایی باشند كه عرض كردم. این وقایعی بود كه در این چند روز اتفاق افتاده است. نیروی انتظامی ۷۵ نفر مجروح داده كه خیلی از آنها از اُمرا هستند. از این طرف هم مجروح زیاد است. در كمیسیون امنیت ملی آقای احمدی ـ معاون امنیتی وزیر كشور كه قبلا نماینده مردم شاهرود بودند و الآن من نماینده شاهرود هستم ـ گفتند كه من رفتم در خیابان این سوسولها را دیدم، این طوری داشتند فحش می دادند و اگر مسؤولیت نداشتم كمربندم را دمی آوردم به جانشان می افتادم. بعد آقای اعلمی گفت آقا كمربند چیه؟ ما با قمه می آییم وسط میدان، یك دفعه كمیسیون امنیت ملی یك گزارش شنید خودش شد انصار حزب الله.
زمانی كه خود من در بسیج دانشگاه امام صادق علیه السلام بودم یا در جاهای دیگر، گرفتار بعضی از آدمهایی بودیم كه سه ساعت حسین جان، حسین جان، حسین جان می گفتند؛ به او می گفتیم حالا بنشین كتاب آقای مطهری را هم نیم ساعت بخوان، می بینی حوصله ندارد كتاب آقای مطهری بخواند، آن وقت حسین جان حسین جان و خیال می كند با این چیزها به بهشت هم می رود. حسین جان خیلی خوب است، بنده هم می میرم برای حسین علیه السلام، گریه می كنم، ولی امام حسین را هم باید بفهمم، هدف او را هم باید بفهمم، مسائل كلان نظام را هم باید بفهم. زدن توی گوش مردم امروز جرم است.
البته همین جا باید بگویم این حرفها كه می زنند كه گروه های فشار سازماندهی شده هستند درست نیست. من در نظام جایی را نمی بینم كه اینها را سازماندهی كند. خدا وكیلی اگر كسی بگوید جایی از نظام اینها را سازماندهی می كند واقعا بی انصاف است. البته وقتی طارق عزیز به صدام خیانت كرد من هم به خیلی ها شك كردم؛ گفتم طارق عزیز كه چشم راست صدام حسین بوده وقتی جاسوس انگلیس می شود، شاید درون ما هم یك افرادی باشندكه این گونه باشند ولی اینكه ما بیاییم و كلیت نظام را محكوم كنیم و یا اینكه گفته شود رهبری است كه دارد خط می دهد كه بروید مردم را بزنید، اینها واقعاً این طور نیست؛ این بی انصافی است.
منبع : دانشگاه امام صادق (ع)