دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


تا زمانی که تفکر فروش نفت وجود دارد برنامه های توسعه ای نتیجه ندارد


تا زمانی که تفکر فروش نفت وجود دارد برنامه های توسعه ای نتیجه ندارد
همانطور که می دانیم اکنون در مرحله تدوین برنامه پنجم توسعه در بخش مخابرات و ارتباطات هستیم و کارشناسان و صاحبنظران و برنامه ریزان کشور این روزها در تکاپوی نقد و بررسی برنامه های توسعه ای قبلی و ارائه راه کارهای جدید برای هر چه بهتر و کارامد تر کردن برنامه های توسعه ای برای دومین برنامه پنج ساله از سند چشم انداز بیست ساله اند. برنامه ای که بعد از اجرا به نیمه راه این سند توسعه بلند مدت می رسیم.
در این نوشتار به مقایسه ای کوتاه از اقتصاد ایران قبل و بعد از انقلاب (با نگاه به برنامه های توسعه ای) پرداخته سپس به عوامل مهم آسیب‏پذیری اقتصاد ایران پرداخته و بر لزوم تکیه بر تئوری‏های صحیح و قابل اجرای اقتصادی، مدیریت اصولی بر منابع، زمان‏بندی پروژه‏های اقتصادی، سیاستگذاری دقیق و عمیق و اتخاذ تدابیر اساسی در راستای توسعه اقتصادی اشاره می کنیم. سرانجام مسئولان را به کنار گذاشتن تفکر تکیه بر نفت و اقتصاد تک محصولی و ضرورت حرکت به سمت و سوی ایجاد باور خودکفایی در آحاد جامعه، درک عمیق شرایط، شناخت توان ملی و عوامل بحران‏زا و اولویت تفکر استراتژیک اقتصادی در راستای توسعه اقتصادی و ورود به عرصه‏های رقابت با تکیه بر منابع و ثروت ملی فرا می خوانیم.
در فرازی از چشم‏انداز ۲۰ ساله کشور، برای جهت‏گیری و جهش در اقتصاد ملی چنین آمده است:
ایران کشوری، توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن‏آوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی خواهد بود که الهام‏بخش در جهان اسلام بوده و در روابط بین‏الملل، تعاملی سازنده و مؤثر خواهد داشت.
ترسیم چنین جایگاهی برای اقتصاد ملّی، صرفا یک آرمان نیست بلکه قابل دسترس می‏باشد. ولیکن برای تحقق آن نیاز به آگاهی و عزم ملّی است. می‏بایستی محیط داخلی و خارجی مستمرا مورد شناخت قرار گیرد و توان بالقوه و بالفعل در فرآیندهای اقتصادی موردسنجش قرار گرفته، با حداکثر ظرفیت مورد بهره‏برداری قرار گیرد. در این مقوله که پیش روی صاحبان اندیشه گشوده خواهد شد، تصویری از فراز و نشیب‏های اقتصاد ملی در ربع قرن پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تصویری از اقتصاد جهانی ارائه می‏شود تا امکان نتیجه‏گیری فراهم گردد.
● اقتصاد ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی:
اقتصاد ایران قبل از پیروزی انقلاب‏اسلامی بر محور فروش نفت استوار بود و بازار داخلی بر روی انواع کالاهای خارجی باز بود... صنعت ایران، صنعتی مونتاژ و کاملاً وابسته بود، ایجاد این صنایع در راستای منفعت بیشتر برای شرکت های چند ملیتی بود، چرا که از کارگر و انرژی ارزان، نیز برخوردار بودند. صنایع نظامی کشور نیز وضعیتی بهتر نداشت و عمده نیاز تسلیحاتی، از درآمدهای نفتی خریداری می‏گردید و ساخت داخل بی‏مفهوم بود... . در صورتیکه بخواهیم تعریفی خلاصه از اقتصاد ایران در قبل از پیروزی انقلاب‏اسلامی داشته باشیم، باید چنین بیان داشت که:
علی‏رغم اجرای ۵ برنامه ۷ ساله و ۵ ساله میان مدت در طول دوران حاکمیت رژیم سابق؛ اقتصاد ایران، اقتصادی تک‏محصولی و وابسته به نفت بود، این اقتصاد نه تنها هیچگونه زمینه‏ای برای خود شکوفایی و بالندگی دربرنداشت، بلکه همه استعدادها و توان ملی را نیز، زایل می‏کرد و اجرای برنامه‏های مذکور به هر میزان به سالهای پایانی برنامه می‏رسید، به جای فراهم نمودن زمینه‏های استقلال و شکوفایی اقتصادی، زمینه‏های وابستگی بیشتر را به ارمغان می‏آورد. تا جاییکه در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ که مصادف با پیروزی انقلاب‏اسلامی است، مدیران و صاحبان چنین اقتصادی که به کمک صاحبان شرکت‏های بزرگ و چند ملیتی خارجی پایه‏ریزی کرده بودند، ایران را ترک گفتند و به شرکت‏های اصلی پناه بردند و دولت انقلاب مجبور شد تا قریب به اتفاق واحدهای کوچک و بزرگ تولیدی، خدماتی و بازرگانی را با بدهی‏های کلان بانکی، ملّی اعلام نماید و رأسا خود اداره نماید که چنین فرآیندی، هر چند تنها راه نجات اقتصاد ملی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بود ولیکن در مقاطعی که نیاز به جهش اقتصادی و بهره گرفتن از همه پتانسیل‏های اقتصادی می‏بود، به جهت دولتی شدن کلیه ساز و کارهای اقتصادی، عوارض زیادی را دربرداشت که در جای دیگر لازم است توضیح داده شود.
● امام (ره) و شکوفایی اقتصاد ملی:
پس از پیروزی انقلاب‏اسلامی، استقلال اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دفاعی از اصول خدشه‏ناپذیر در دیدگاههای حضرت امام(ره) مطرح گردید و ایشان دائما بر این اصول تأکید داشتند و جامعه را در این راستا جهت داده و رهبری نمودند. بطوریکه استقلال اقتصادی، در دهه‏های اخیر، مسأله اصلی بسیاری از کشورهای استقلال‏طلب که از ایران الگو می‏گرفتند نیز شد.
● اقتصاد ایران پس از پیروزی انقلاب ‏اسلامی:
با گذشت بیش از دو دهه از پیروزی، علی‏رغم پیشرفت‏هایی که در بخشهای مختلف اقتصادی، اعم از صنعت، کشاورزی، تجارت و خدمات حاصل گردیده است، اقتصاد ایران همواره با فراز و نشیب‏هایی روبرو بوده است، در سه دوره جنگ تحمیلی و محاصره شدید اقتصادی، دوران سازندگی و در دوره اخیر، همواره اقتصاد ایران از داشتن یک نظریه و تئوری منسجم اقتصادی رنج برده است، تئوری واحدی که صاحبان اندیشه و تصمیم و عمل بر آن اجماع نظر داشته باشند و این نظریه مبنا و محور حرکت برای پیشبرد و شکوفایی اقتصاد شود.
بدیهی است تا چنین نظریه واحدی مدون نگردد، بسیاری از فرصت‏های اقتصادی از دست خواهد رفت، چرا که بخش‏های مختلف اقتصادی در مقابل هم قرار گرفته و بجای بهره‏مندی از همه توانمندیهای کشور و ایجاد ساختاری منسجم و هم‏افزا، اتلاف منابع صورت می‏گیرد.
کشورهای توسعه‏یافته صنعتی، رشد و شکوفایی اقتصاد خودشان را مدیون، نظریه‏پردازی‏های کلاسیک هستند که تفکر آنها به عنوان یک تفکر واحد اقتصادی در پیکره اقتصادی آنها شکل گرفت و امروز نیز در ادامه همان تفکرها، تئوری‏های اقتصاد مدرن توسط سایر نظریه‏پردازان ارائه و بکار گرفته می‏شود و شالوده سیاست‏گذاری‏ها و برنامه‏ریزی‏های دولت‏هایشان قرار می‏گیرد.
در ایران پس از پیروزی انقلاب‏اسلامی، دوره های کاملاً متفاوتی بعد نگرش اقتصادی وجود داشته است، در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸، هر چند شرایط ویژه و بحرانی به جهت وجود جنگ تحمیلی بر کشور سایه افکند، اما نگرش حاکم بر اقتصاد ایران یک نگرش «دولتی» بود. نگرشی که سالها در کشورهای سوسیالیستی تجربه شده بود و عملاً نتوانسته بودند به اهداف موردنظر خودشان که شعارهایی مانند عدالت اجتماعی و رفاه همگانی بود برسند. این کشورها به یکباره پس از فروپاشی بلوک شرق، به زیان‏های انبوه چنین طرز تفکری پی بردند و مجبور به تجدیدنظر در تفکرهای اقتصادی خود شدند.
اما در سالهای ۱۳۶۸ الی ۱۳۷۶ که همراه با تدوین و اجرای برنامه‏های اول و دوم توسعه اقتصادی و اجتماعی می‏باشد. نوع نگرش اقتصادی، آزادسازی اقتصاد می‏باشد. این نگرش هر چند مثبت تلقی می‏شود ولیکن از جهت اینکه از یک پشتوانه فکری و مطالعه شده برخوردار نبود، عملاً نتوانست از مبانی ایدئولوژیک سرچشمه گرفته و ساز و کارهای لازم برای نهادینه کردن چنین نگرشی در جامعه شود. نتیجه این رفتار اقتصادی، افزایش بدهیهای ارزی و نرخ تورم بالا بود، هرچند نبایستی دست‏آوردهای بزرگ دوران سازندگی را که در این مقوله نمی‏گنجد فراموش نمود.
● عوامل مهم آسیب ‏پذیری اقتصاد ایران:
همانطور که اشاره شد، عامل اصلی و مهم، که نتوانسته است اقتصاد ایران را از آفت‏های مختلف مصون بدارد، نداشتن تئوری اقتصادی است تا در پیکره اقتصادی کشور دمیده شود. ولیکن عوامل مدیریت و منابع سرشار نفتی نیز نقش دوم و سوم را داشته‏اند.
عدم مدیریت صحیح بر منابع و یا مدیریت پرهزینه باعث شده است تا اهداف کوتاه مدت همواره مورد توجه قرار گرفته و روزمرگی بر عملکرد سیستم مدیریتی کشور چیره شود و بسیاری از پروژه‏های اقتصادی کشور در چارچوب برنامه‏های زمانبندی به ثمر نرسد و در نتیجه غیراقتصادی شده و از طرفی درآمدهای نفتی، مدیریت عالی کشور را به وسوسه انداخته است و باعث گردیده تا مشکلات روزمره و موانع سر راه را با تزریق درآمدهای نفتی مرتفع سازد، تداوم اینگونه رفتار اقتصادی در دوران پس از پیروزی انقلاب‏اسلامی دولتمردان را از سیاست‏گذاریهای عمیق و پیش‏برنده و تدابیر اساسی با دورنماهای بلندمدت باز نگه داشت و آنها را سست نمود. ماهاتیر محمد نخست‏وزیر سابق مالزی در سخنرانی خود «در مجمع اقتصادی جده ـ ۲۰۰۴» می‏گوید:
«اگر جوامع مسلمان تفکر فروش نفت را کنار بگذارند، می‏توانند مانند سایر کشورهای غیرمسلمان به پیشرفت برسند. »
● چشم انداز بلند مدت اقتصاد ایران
با تصویر چنین شرایطی از فضای اقتصادی در جهان برای ترسیم راه آینده و تحقق اهداف چشم انداز ۲۰ ساله، لازم است، درکی عمیق از شرایط و شناخت توان ملی کشور از ابعاد مختلف حاصل شود و عوامل بحران زا که باعث تهدید در سطح ملی هستند مورد شناسایی واقع شده تا راه کارهای مناسب و پایدار برای استفاده از حداکثر توان ملی و غلبه بر توان فرسایی‏ها ارائه گردد. می‏بایستی فی مابین تمامی دستگاههای اجرایی اعم از اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی همگرایی ایجاد شود، تا ساختار اجرایی کشور بصورتی هدفمند، کارآمد و منسجم درآید. توسعه زیربناهای فیزیکی ـ اقتصادی در اولویت کامل قرارگیرد و کسانی در جایگاههای سیاست گذاری و برنامه‏ریزی‏های کلان کشور قرار گیرند که از تفکر استراتژیک برخوردار باشند و در نهایت ایجاد این باور در آحاد جامعه که می‏توانند برای آینده‏ای که ایران در جایگاه اول اقتصادی، علمی، فن‏آوری در سطح منطقه قرارگیرد تصمیم بگیرند.
برگرفته از مقاله ی محمد ناظمی اردکانی با تصرف و تلخیص
منبع : تلنا