دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مانی


جنسیت: مرد
نام پدر: فتق(پتک) /فاتق (پاتک)
تولد و وفات: (۲۱۷/۲۱۶ -مقتول ۲۷۷/۲۷۶) میلادی
محل تولد: دهی به نام مَرْدرینو ، واقع در کوثای علیا
شهرت علمی و فرهنگی: بانی دین مانوی و نقاش
پدرش از مردم ماد از شهر همدان بود. سپس به سرزمین بابل مهاجرت کرد و ابتدا در مداین (تیسفون) سکونت گزید. بعد از آن به دست میسان رفت و در آنجا به فرقهٔ مغتسله پیوست. مانی در همین ایام ، در دهی به نام مَرْدرینو ، واقع در کوثای علیا به دنیا آمد. نام مادر مانی را میس و اوتاخیم و مرمریم نوشته‌اندو بعضی هم نوشیت و یا یوسیت گفته‌اند و از خاندان اشکانی دانسته‌اند. مانی تحت تعلیم پدر تربیت یافت و در خردسالی سخنانی حکیمانه می‌گفت. در دوازده‌ سالگی ، اولین سروش غیبی را دریافت کرد و وقتی به بیست و چهارسالگی رسید ، دومین آن بر او فرود آمد. مانی پس از شنیدن این سروش به دعوت دین خود پرداخت و جمعی به او گریدند ، و حتی فیروز و مهرشاه ، پسران اردشیر به او متمایل شدند. وی آئینی آورد که آمیخته از فلسفه زرتشت و شریعت عیسی (ع) و آئین بابلی و بودائی و اندیشه‌های خود او بود. مانی ظاهراً در سال آخر سلطنت اردشیر به مشرق ایران و قندهار و سند سفر کرد و با تعالیم بودائی آشنا شد. پس از شنیدن خبر مرگ اردشیر ، وی به ایران بازگشت و نزد شاپور اول رفت و رسالت خود را اظهار کرد. مانی سال‌ها در موکب شاپور بود و به تبلیغ و نشر دین خود پرداخت و مبلّغینی به سراسر مملکت ایران و خارج ایران فرستاد ، لذا مانویت از ایران بیرون رفت و به هند و چین و ترکستان نفوذ کرد و حتی به سوریه و فلسطین و شمال عربستان و مصر و آفریقای شمالی و اسپانیا و فرانسه و ایتالیا نیز راه یافت. بعد از مرگشاپور ، جانشین او هرمز نیز با مانی به خوبی رفتار کرد ، تا آنکه بهرام اول به تخت نشست. در این هنگام روحانیون زرتشتی ، و در رأس آنها کرتیر ، شاه را بر قتل وی تحریک کردند و مانی پس از بیست و شش روز حبس جان سپرد. سر او را پس از مرگ بریدند و از دروازهٔ جند‌یشاپور آویختند. این دروازه به همین جهت به دروازهٔ مانی مشهور است. وی به موسیقی و نقاشی علاقه داشت و مخترع خط منانی ، مرکب از سریانی و پهلوی است که در آن حروف صدادار هم شکلی داشته و کتب مانویان به زبان پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و به زبان سغدی ، به آن خط نوشته می‌شده است. از مانی آثاری بر جای مانده است که همه ، بجز یکی ، به زبان سریانی است. از آثار به جا مانده "سفرنامه‌الاسرار" در بارهٔ عقاید دیصانیه و ردّ آن عقاید و دربارهٔ حضرت عیسی (ع)؛ "سفر الجبابره" ، که در زبان فارسی کوان نامیده می‌شود. از این کتاب یک ترجمهٔ کامل به زبان حبشی باقی مانده است. "فرقماطیا" که گویا در "پهلوی "بنگاهیک" خوانده شده است؛ "انجیل مانی" که با محموعه‌ای از تصاویر همراه بوده و در پهلوی پارتی"اردهنگ و در پهلوی ساسانی "ارتنگ" خوانده شده است ، و همان که در فارسی "ارژنگ" خوانده می‌شود و به‌علت تصاویر آن مانی را نقاش خوانده‌اند و "ارژنگ" را شاهکار هنر نقاشی دانسته‌اند؛ "شاپورگان" که تنها کتابی است که به زبان پهلوی ساسانی نوشته شده و ظاهراً در باب معاد بوده است؛ مجموعه‌ای از خطبه‌های هانی به نام "کفالایه" یا "کفایه" که درمصر نسخهٔ آن پیدا شده است؛ "کنز‌الاحیاء".
منبع : مطالب ارسالی