پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

داستان دو حزب


داستان دو حزب
پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا تاریخی قلمداد شده است. حضور مردی سیاهپوست، آفریقایی- امریکایی و از جامعه اقلیت در این کشور در کاخ سفید، به تاریخی شدن این ماجرا کمک می کند. برنامه های متفاوت و «تغییرمحور» او در تبلیغات انتخاباتی اش هم به تاریخی تر شدن مساله کمک بیشتری می کند ولی آنچه مسلم است اوبامای جوان از سیاست های حزب متبوع خود عدول نخواهد کرد. گرچه مخالفت با سیاست های جمهوریخواهان و شخص جرج بوش (به عنوان سمبل جمهوریخواه نومحافظه کار تندرو) از اهم فعالیت های رئیس جمهور جوان و جدید کاخ سفید خواهد بود ولی در بین دموکرات ها هم کسانی هستند که به شدت با برنامه های اوباما مخالف بوده و مهم ترین عامل برای کشیدن ترمز تغییرمحوری او محسوب می شوند.
برای آگاهی از چند و چون سیاست های دو حزب حاکم و بزرگ امریکا، مروری کلی بر این سیاست ها خواهیم داشت.
● پیشتازان مغلوب
در طول تاریخ امریکا دموکرات ها با فراز و نشیب های عجیب و فراوانی روبه رو بوده اند. گرچه آنها با قدمت خود در تاریخ سیاسی ایالات متحده قدیمی ترین حزب به شمار آمده و از قدیمی ترین حزب های سیاسی در جهان هستند ولی قدرت یافتن جمهوریخواهان به خصوص در نیم قرن گذشته باعث در حاشیه قرار داشتن آنها شده است اما دموکرات ها نشان داده اند هر بار که از سایه بیرون آمده و قدرت را در امریکا به دست گرفته اند رفتارهای تاثیرگذاری بر امریکا و جامعه بین الملل از خود بروز داده اند و حالا با به قدرت رسیدن اوبامای سیاهپوست و فراگیر شدن قدرت دموکرات ها در کنگره و مجلس سنا باید منتظر اتفاقات تعیین کننده یی در تاریخ این کشور بود.
توماس جفرسون و جیمز مدیسون دو تن از قدیمی ترین و در عین حال تاثیرگذارترین روسای جمهور امریکا به همراه دوستان همفکرشان در سال ۱۷۹۲ میلادی با مخالفت های شدید در برابر فدرالیست ها، حزب دموکرات را با پیشینه یی با نام دموکرات- جمهوریخواه بنا نهادند. البته دموکرات های مدرن در دهه ۱۸۳۰ با انتخاب اندرو جکسون به ریاست جمهوری امریکا به عرصه آمدند و حالا به عنوان اصلی ترین حزب امریکا (به لحاظ مشارکت مردم در رای گیری ها و ثبت نام برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۸) به شمار می آیند. آنها در سال ۲۰۰۴ با ۷۲ میلیون عضو ثبت شده از جمهوریخواهان با ۵۵ و مستقل ها با ۴۲ میلیون عضو ثبت شده پیشی گرفته بودند.
به لحاظ تاریخی اعضای حزب دموکرات و طرفداران آنها را طبقات کشاورز، کارگر، اعضای اتحادیه های کارگری و اقلیت های مذهبی و نژادی تشکیل می دادند که با افزایش مالیات های اقشار پردرآمد جامعه موافق بوده و همیشه از آنهایی که از راه های نامشروع و رانت های سیاسی به کسب درآمد می پرداختند، شکایت داشتند. حمایت از فعالیت ها و اختیارات مدنی، قوانین حمایتی حقوق بشر و حضور آفریقایی- امریکایی ها در کانون های قدرت در امریکا از مهم ترین اصولی است که دموکرات ها از آن تبعیت کرده اند. دخالت دولت در امور اقتصادی هم از دیگر اصول آنها برای کنترل بازار و در نتیجه عدم ضربه خوردن به قشر کم درآمد جامعه است که از طرف آنها به شدت حمایت می شود.
● سیاست های اقتصادی و زیست محیطی
دموکرات ها از طرفداران سرسخت بالا بردن حداقل دستمزدها و قانونی کردن آن به منظور بالا بردن سطح درآمدهای قشرهای ضعیف جامعه همچون کارگران و کشاورزان بوده و هستند و طی چند سال اخیر آنها در کنگره تلاش های فراوانی برای قانونی شدن بالا رفتن حداقل دستمزدها (حداقل برای چند ایالت) به خرج داده بودند که بیشتر این تلاش ها در دولت بوش بی ثمر ماندند. آنها همچنین به شدت مخالف کاهش شدید مالیات هایی هستند که دولت بوش سیاستش را بر مبنای آن قرار داده بود. در عوض عقیده دارند چندک های بالای جامعه درآمد بیشتری دارند باید مالیات بیشتری بدهند. این سیاست ها در تبلیغات باراک اوباما به شکل کاملاً پررنگی ترویج می شد و از مهم ترین سیاست های رئیس جمهور جدید امریکا خواهد بود. آنها همچنین در زمینه حمایت از گسترش به کارگیری انرژی های نو به جای نفت و کم کردن حمایت دولت از شرکت های بزرگ نفتی (مثل برداشتن حمایت های مالیاتی و تخفیف به آنها) فعالیت های فراوانی انجام داده اند و معتقدند دولت باید از ارگان هایی که سوخت های جانشین نفت را تولید یا استخراج می کنند، حمایت ویژه یی داشته باشد و میزان وابستگی کشور به نفت و فرآورده های نفتی را کاهش دهد. ولی شاه بیت سیاست های آنها در ضدیت با افزایش بودجه نظامی کشور و برقراری نظام عدالت مالیاتی به جای پرداختن به پروژه های حجیم و هزینه زای نظامی- دفاعی متمرکز شده است. باراک اوباما به شدت با سیاست های مالیاتی دولت بوش مخالف است و می گوید عدالت در پرداخت مالیات ها رعایت نمی شود. به نظر او افراد متوسط به بالای جامعه (از لحاظ درآمد) باید مالیات بیشتری نسبت به قشرهای ضعیف و کم درآمد پرداخت کنند.
یکی دیگر از سیاست های دموکرات ها حمایت از محیط زیست به منظور بهتر شدن زندگی مردم است و در راستای همین سیاست است که آنها از شعار هوای تمیز برای تنفس و آب پاک برای نوشیدن حمایت می کنند. آنها می گویند تمرکز روی انرژی های نو باعث بهتر شدن وضع اقتصادی و محیط زیست خواهد شد و در نهایت به بالا رفتن امنیت اجتماعی هم کمک خواهد کرد. به باور آنها محیط پاک تر، اقتصادی قوی تر را به دنبال خواهد آورد و باعث رشد اقتصادی خواهد شد. یکی از مهم ترین حضورهای آنها در فعالیت های زیست محیطی به فعالیت های ال گور (معاون کلینتون و رقیب بوش در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰) در برابر «گرم شدن زمین» مربوط می شود که در نهایت به کسب جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۷ توسط او منجر شد که به خاطر فعالیت هایش در برابر توسعه فعالیت های بشر در تغییر اقلیم و گرم شدن زمین به او اهدا شده بود.
● سیاست های اجتماعی
بدون شک وجه تمایز اصلی دموکرات ها و جمهوریخواهان (حداقل در داخل امریکا و بین مردم این کشور) در سیاست های اجتماعی این دو حزب خلاصه می شود. اعتقاد راسخ دموکرات ها به گسترش خدمات رفاهی و برنامه سلامت عمومی از مهم ترین اصول آنها طی چندسال گذشته بوده است. آنها برای بالا بردن سطح عدالت اجتماعی و برداشتن تبعیض های رایج در جامعه امریکا برنامه های خاصی داشته و دارند. توجه به رفاه و گسترش بیمه های خدمات درمانی از مهم ترین سیاست های بیل کلینتون و باراک اوباما بوده و حالا که اوباما به عنوان اولین رئیس جمهور سیاهپوست امریکا برگزیده شده بسیار محتمل خواهد بود که از گسترش برنامه های ضدتبعیض خود دفاع کرده و برای همه گیر شدن رفاه پزشکی- اجتماعی در امریکا تلاش کند. به ویژه حالا که او اکثریت مجلس های سنا و قانونگذاری را هم پشت سر خود می بیند، در جا انداختن سیاست های رفاهی خود تلاش بیشتری خواهد کرد.
یکی دیگر از مهم ترین سیاست های دموکرات ها، حمایت از همگانی شدن و البته ارزان شدن آموزش دانشگاهی در امریکاست. آنها معتقدند شهریه دانشگاه های امریکا هم باید مثل دانشگاه های اروپایی و کانادایی ارزان شود تا تعداد بیشتری از شهروندان امریکایی به ادامه تحصیل ترغیب شوند. بنابراین سطح علمی و فرهنگی جامعه با این حرکت بالاتر می رود و همین مساله به طور خودکار به رشد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور کمک خواهد کرد.
البته آنها در جمع خود اختلاف های سنتی ویژه یی هم دارند. جناح تحصیلکرده این حزب به جهانی شدن و گسترش فعالیت با کشورهای دیگر توجه ویژه یی دارد ولی جناح کارگر حزب دموکرات بیشتر طرفدار توجه به اقتصاد و رفاه داخلی است.
یکی دیگر از وجوه تمایز دموکرات ها و جمهوریخواهان، توجه آنها به زنان و مقوله سقط جنین است. درحالی که جمهوریخواهان با سابقه مذهبی تندتر خود هرگز با سقط جنین موافق نبوده اند، دموکرات ها می گویند زنان با اجرای سقط جنین می توانند سهم عمده یی در کنترل افزایش جمعیت داشته و به دولت در اجرای این برنامه کمک کنند.
● سیاست های نظامی و امنیت ملی
در عرصه مداخله نظامی و فعالیت های امنیتی، بین دموکرات ها شکاف فراوانی وجود دارد. بسیاری از آنها با دخالت نظامی در افغانستان و همکاری با ناتو در این کشور موافق بوده اند. تعدادی از آنها هم از ریشه با این مساله مشکل داشته و دارند. در مورد مساله عراق هم وضعیت به همین شکل است. براساس نظرسنجی موسسه گالوپ، ۵۵ درصد از اعضای دموکرات کنگره معتقد بوده اند دخالت نظامی امریکا در عراق یک اشتباه بزرگ بوده است.
بنابراین باراک اوباما به خروج سریع نیروهای امریکا از عراق نظر داشته و از حمایت نانسی پلوسی (رئیس مجلس نمایندگان) در این نظریه هم برخوردار است. البته گرچه به نظر می رسد سیاست های امنیتی و نظامی امریکا تابع قانون نانوشته و پشت پرده خاصی است که حتی دموکرات های طرفدار صلح و مخالف جنگ هم از آن تبعیت می کنند ولی احتمال کاهش دخالت های نظامی امریکا طی دوران ریاست باراک اوباما بسیار محتمل به نظر می رسد. مورد دیگری که دموکرات ها را از جمهوریخواهان متمایز کرده، به نظر آنها در قانون حمل اسلحه در ایالات متحده مربوط می شود. بسیاری از آنها مخالف حمل اسلحه هستند ولی شکست آنها در ایالت های روستایی و کشاورزمدار در انتخابات گذشته، باعث شده فعلاً سیاست متعادلی (برای محدودیت در این قانون) داشته باشند.
باراک اوباما با شعار تغییر و گفت وگو به کاخ سفید رسیده است. می گوید باید برای بهتر کردن وضع موجود به تغییرات عمده یی دست زد و سیاست های مداخله جویانه دولت های اخیر در جهان را محدود کرد. می گوید باید با ایران و کشورهایی که با امریکا مشکل دارند، گفت وگو کرد ولی باید دید آیا سنت گرایان قدرتمند امریکایی به او اجازه انجام این تغییرات را خواهند داد یا نه؟ زمان بهترین عامل برای فهمیدن این مساله خواهد بود...
● دوم های تندرو
در خلال فعالیت های ضدبرده داری در تاریخ امریکا، تعدادی از فعالان جنبش ضدبرده داری تلاش کردند حزب مستقلی داشته باشند. آنها در نتیجه در سال ۱۸۵۴ حزب جمهوریخواه را تاسیس کرده و آرام آرام با کنار زدن حزب whig، خود را رقیب درجه اول دموکرات ها معرفی کردند. اولین حضور مستقل آنها در قدرت و در کاخ سفید به انتخاب آبراهام لینکلن به ریاست جمهوری امریکا در جریان جنگ های داخلی امریکا و تجدید بنای سیاسی این کشور برمی گردد ولی امروز این حزب شامل دو شاخه اصلی محافظه کار و نومحافظه کار می شود.
براساس آمارهای استخراج شده از انتخابات سال ۲۰۰۴ ریاست جمهوری امریکا، جمهوریخواهان با واریز ۵۵ میلیون رای به صندوق ها، دومین حزب اصلی ایالات متحده به شمار می آیند و در مجالس سنا و قانونگذاری و همچنین فرمانداری های ایالت های مختلف در امریکا هم در رتبه دوم، چه از نظر کمیت و چه از نظر قدرت قرار گرفته اند.
ساختار اصلی حزب جمهوریخواه به صورتی است که کمیته یی مرکزی به نام کمیته ملی جمهوریخواهان (RNE) تمام فعالیت های انتخاباتی راهبردی آنها را تحت پوشش دارد. رئیس این کمیته یا توسط رئیس جمهور جمهوریخواه تعیین می شود یا کمیته های ایالتی حزب او را انتخاب می کنند.
یکی از مهم ترین تفاوت های میان آنها و رقبای بزرگ شان یعنی دموکرات ها در طرز نگرش آنها به ایالت ها و میزان قدرت آنهاست. جمهوریخواهان بیشتر قائل به تمرکز قدرت در دست دولت مرکزی بودند و مایلند دولت های فدرال ایالتی تمام فعالیت هایشان را با دولت ایالات متحده هماهنگ کرده باشند. جرج بوش هم در دو دوره پیاپی ریاست جمهوری اش یکی از طرفداران سرسخت «تئوری مدیریت واحد» بر کشور بوده و همیشه درگیری های فراوانی با مخالفان این نظریه داشت. براساس اعتقاد طرفداران این نظریه، دولت مرکزی و شخص رئیس جمهور به عنوان فرد اول این دولت باید از اختیارات اجرایی بیشتری در به کرسی نشاندن اهداف و نظراتش داشته باشد.
● سیاست های اقتصادی و زیست محیطی
جمهوریخواهان به هر دو بخش فعالیت های خصوصی و صنفی در رشد اقتصادی توجه ویژه یی داشته و از آن حمایت می کنند. حمایت آنها از فعالیت بخش خصوصی در تجارت به شکلی است که به نوعی «لیبرالیسم اقتصادی» منجر شده است. آنها طرفدار بازار آزاد و آزادی مطلق اقتصادی هستند و بیشتر ترجیح می دهند دولت روی فعالیت های نظامی تمرکز کند. به همین جهت طی چند دهه اخیر و پس از به قدرت رسیدن رونالد ریگان، واژه «Reaganomics» به عنوان اقتصاد ریگانی توسط آنها رواج یافت. براساس سیاست های اقتصاد ریگانی، این اقتصاد طرفدار عرضه است (برخلاف اقتصاد کینزی که روی مدیریت عرضه تمرکز داشت). در اقتصاد ریگانی (طرفدار عرضه) از کاهش مالیات به عنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه و در نتیجه رونق اقتصادی می شود، حمایت می شود. این حمایت در مناظره جان مک کین و باراک اوباما در مناظرات ریاست جمهوری همین دوره نمود فراوانی داشت و مک کین معتقد بود ضرایب مالیاتی باز هم باید کاهش پیدا کنند تا اقتصاد امریکا رشد بیشتری داشته باشد. البته آنها در فعالیت های اقتصادی شان وجه مشترک قابل توجهی با دموکرات ها دارند که نمونه بارز آن حمایت از برنامه های رفرم اقتصادی، اجتماعی، رفاهی سال ۱۹۹۶ است که در دولت بیل کلینتون تصویب شد و به اجرا درآمد.
البته جمهوریخواهان در طرفداری از سیاست های امنیت اجتماعی و بیمه پزشکی همگانی که در راستای گسترش برنامه مراقبت های بهداشتی جهانی قرار دارد، کمی یک بام و دو هوا رفتار کرده اند. بوش و تعداد فراوانی از اعضای جمهوریخواه کنگره با این برنامه مخالفت داشته اند ولی البته از سوی دیگر، آنها برنامه های حمایتی سلامت و دارو در سال ۲۰۰۶ را هم به تصویب کنگره رسانده بودند. یکی دیگر از مخالفت های سرسخت جمهوریخواهان با «اتحادیه های کارگری» و قوی شدن آنهاست و برای این منظور قوانین کشوری و ایالتی فراوانی برای محدود کردن کارگران جهت عضو شدن آنها در سندیکاها و اتحادیه های کارگری وضع کرده اند. آنها همچنین به شدت هر چه تمام تر با افزایش حداقل حقوق کارگران مخالفت کرده اند چرا که می گویند در صورت افزایش حداقل حقوق برای شغل های سطح پایین، امکان از بین رفتن فرصت های شغلی و اخراج کارگران، افزایش بیکاری و بالا رفتن قیمت تمام شده کالاها به وجود خواهد آمد و این حرکت بیشتر به منفعت طلبی صاحبان مشاغل و سرمایه دارانی که به دنبال سود بیشتری از تولید کالایشان هستند، منجر خواهد شد.
یکی دیگر از سیاست های یک بام و دو هوای جمهوریخواهان به محیط زیست و قوانین جهانی مربوط به آن برمی گردد. آنها معتقدند این سیاست ها باعث محدود کردن صنایع مختلف شده و در نتیجه سیاست اقتصاد آزاد را دچار مشکل می کند. البته طی سال های اخیر آنها به دنبال راه های جایگزین بوده اند ولی فشارهای داخلی و بین المللی باعث تغییر رویه آنها شده و کار به جایی رسید که جرج بوش در جولای سال جاری اعلام کرد از برنامه جلوگیری از تغییر اقلیم جهانی حمایت می کند و جان مک کین هم یکی از طرفداران جلوگیری از گسترش و انتشار گازهای گلخانه یی به شمار می رفت. دولت بوش به این نتیجه رسیده بود که باید برای حفاظت از محیط زیست جهانی دست به کار شد بنابراین سرمایه گذاری برای تحقیق روی سوخت های جانشین و پاک مثل اتانول که هم به محیط زیست کمک کرده و هم باعث استقلال و خودکفایی انرژی در کشور می شود، از مهم ترین فعالیت های جمهوریخواهان در سال های اخیر در حوزه محیط زیست به شمار می رود.
● سیاست های اجتماعی
یکی از مهم ترین فعالیت های جمهوریخواهان طی چند سال اخیر، حمایت از قانون ازدواج و همچنین مخالفت شدید با سقط جنین بوده است. آنها همچنین با شدت هر چه تمام تر مخالف فعالیت های اقلیت ها و زنان بوده اند. همچنین حمایت آنها از قانون حمل اسلحه در بعضی از ایالت ها هم به اندازه کافی طی چند سال اخیر سروصدا به راه انداخته و حتی فجایع مدارس کلمباین و دانشگاه ویرجینیا - تک هم مانع این حمایت آنها نشده است.
آنها در زمینه آموزش همگانی هم سیاست های دوگانه یی داشته اند. جمهوریخواهان در سال ۱۹۷۹ با تاسیس وزارت علوم مخالفت شدیدی داشتند ولی حالا کار به جایی رسیده که مدارس خصوصی را قبول نداشته و از قانونی حمایت می کنند که طی آن تمام مدارس (یا بیشتر آنها) باید ملی شوند و سیستم آموزش و پرورش هم به شدت تحت کنترل دولت مرکزی قرار داشته باشد.
شاخه مذهبی جمهوریخواهان از سرسخت ترین طرفداران گسترش فعالیت های مذهبی در مدارس کشور هستند و طرح های مختلفی همچون آموزش های دینی و مذهبی و گنجاندن زمانی برای دعا و نیایش در برنامه های روزانه مدارس را هم برای قانونی کردن آنها به کنگره پیشنهاد داده بودند.
● سیاست های نظامی و امنیت ملی
از زمانی که جمهوریخواهان در جنگ جهانی اول از ورود رئیس جمهور وقت امریکا به جنگ حمایت کرده بودند تا همین امروز، آنها از موافقان سرسخت پرداختن به برنامه های دفاعی و نظامی امریکا در تمام جهان بوده اند. البته در زمان مداخله نظامی امریکا در سومالی یا بالکان، مخالفت هایی از سوی آنها با حضور امریکا در این مناطق به چشم می خورد ولی آنها الان به این نتیجه رسیده اند که امریکا باید بدون حضور دیگر کشورها و سازمان های بین المللی (مثل ناتو) به بسط و گسترش فعالیت های نظامی اش در جهان بپردازد. طرح مبارزه بوش با «محور شرارت» هم بر اساس همین تئوری به وجود آمد و جمهوریخواهان تندرو از این طرح به منظور رهبری نظامی - سیاسی امریکا بر جهان به شدت حمایت می کردند. آنها بر این عقیده اند که کنوانسیون ژنو در مورد سازمان هایی همچون القاعده و رژیم صدام حسین در عراق کاربردی ندارد و امریکا در چنین مواردی که وجود یک سازمان تروریستی یا رژیم خودکامه (از دید امریکا) به منافع آنها در جهان لطمه می زند، باید وارد عمل شده و راساً اقدام به سرکوبی آنها کند. بنابراین به راه انداختن جنگ های اخیر در افغانستان و عراق هم بر اساس همین سیاست طرح ریزی شده بوده است.
وحید نمازی
منبع : روزنامه اعتماد