یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
شعبده کلامی در دنیای پروپاگاند
تاریخچه اقناع به دوران یونان باستان برمیگردد، برای یادگیری اقناع، شهروند یونانی میتوانست با استخدام یک «سوفسطایی» راهنماییهای لازم پیرامون نحوه مباحثه کردن را به دست آورد. سوفسطاییان گروهی از معلمان سیار بودند که اولین سخنرانیها را درباره اقناع ایرادکردند و اولین کتب را در این باره نگاشتند. این کتابهای راهنما که اغلب به محاق نسیان فرورفته است، به شرح «شیوههای معمول» در ارایه ادله کلی و تکنیکهایی که میتوان برای اهداف متنوع اقناعی به کاربرد میپرداختند. کتاب راهنمای مشهور «Dissoilogoi» مشتمل بر مجموعهیی از مباحث موافق و مخالف در باب شماری از موضوعات بود که سخنوران با یک نگاه میتوانستند به آن مراجعه کنند.
شهرت عمده سوفسطاییان شاید به سبب نظرهای «خطرناک» آنان درباره نقش اقناع در جامعه باشد. از این رو واژه سفسطه با مفاهیم منفی چون «حیلهگری» یا مباحثات فریبنده معادل شده است. دیدگاه سوفسطاییان در دو اصل به ظاهر غیرمغرضانه که به «پروتاگوراس» منسوب است بیان شده است: «بشر مقیاس همه چیز است» و «هر مطلبی دارای دو جنبه است». برای سوفسطایی هیچ حقیقتی مطلق و هیچ وسیلهیی، اعم از وحی الهی، یا شهود، برای نیل به حقیقت وجود ندارد. معیارها تنها به دست انسان ساخته شده و همواره محل بحث است. پس چگونه شخص تصمیم به انجام کاری میگیرد؟ سوفسطاییان اعتقاد داشتند اقناع برای کشف «بهترین» نحوه عمل ضروری است، به وسیله مجادله و مباحثه بسیاری از جوانب موضوع را میتوان آشکار ساخت و فواید و مضار یک عمل را با وضوح بیشتر مشاهده کرد. افلاطون با شنیع خواندن موضع سوفسطاییان، پیشکسوت تفسیرهای انتقادآمیزی شد که امروزه اغلب درباره اقناع به عمل میآورند. افلاطون به دانش مطلقی باور داشت که تنها از طریق مطالعه فلسفی درک میشد. جامعه به «شعبده کلامی» سوفسطاییان چندان نیازی نداشت. به نظر افلاطون چنین شعبدهبازیهایی جوانان آتن را به گمراهی میکشانید. به نظر او ، روش سوفسطاییان در بحث هر دو جنبه موضوع تنها درک آنچه به نظر او حقیقت بود تیره میساخت. حوالی سال ۳۲۳ ق.م ارسطو نظر سوفسطاییان و استاد خویش افلاطون را در اولین کتاب جامع اقناع به نام «معانی و بیان» با یکدیگر وفق داد. برای ارسطو، هدف اقناع انتقال یک نقطه نظر یا موضع بود. سوفسطاییان معتقد بودند که برای کشف حقایق مهم، اقناع ضرورت دارد، اما ارسطو بر این اعتقاد بود که دانش تنها از طریق منطق و عقل به دست میآید. ارسطو همچنین باور داشت که متاسفانه همگان قابلیت تعقل روشن درباره تمامی مسائل را ندارند. هنر اقناع برای این اشخاص بیمایه ضرورت داشت تاحقیقت چنان بدانها انتقال یابد که به نتیجه صحیح نایل شوند.
سنت تصمیمگیری از طریق اقناع، توسط رومیان قدیم زنده نگهداشته شد. نظام سیاسی و قضایی روم با شباهت بسیار به یونانیها مباحثه و سخنرانی سیاسی را تشویق میکرد اما برخلاف یونانیها، رومیها اقناعکنندگان حرفهیی، یعنی سیاستمداران و وکلایی که مباحثه را پیشه خود ساخته بودند را به کار گماردند. نقش اقناع در جامعه روم به درستی توسط یکی از مشهورترین اقناعکنندگان حرفهیی روم، سیسروی حقوقدان(۱۰۶ تا ۴۳ ق.م) بیان شده است. در پاسخ به این سوال که آیا علم معانی و بیان بیشتر منفعت یا زیان میرساند، سیسرو جوابی داد که حتی ارسطو را قانع میساخت: «عقل بدون فصاحت کمک اندکی به دولتها کرده است، لیکن فصاحت بدون عقل مانع بزرگی بوده و هیچگاه سودی نداشته است.»
فن بلاغت نزد یونانی، رومی و دوران مستعمراتی امریکا، با ارتباطات معمول امروزه که تاکیدشان به استفاده از شعارها و تصاویر ساده است، بسیار متفاوت بود. هدف فزاینده تبلیغات امروزی نه اطلاع و آگاهی، بلکه سوق دادن توده مردم به سوی یک موضع یا دیدگاه معین است. زمینه اقناع امروز در برخی از شیوههای بسیار مهم، با گذشتهها تفاوت بسیار دارد. ما در محیطی آکنده از پیام به سر میبریم. آل رایز و چک تراوت از متخصصان تبلیغات تجاری دنیای ما را «پیام زده» خواندهاند. بطور مثال یک امریکایی معمولی در طول زندگی خویش، بیش از ۷ میلیون آگهی میبیند یا میشنود. در مقابل یک پاک اندیش پیورتین پرهیزکار متعارف که در قرن هفدهم در نیوانگلند هفتهیی یک بار در کلیسا حاضر میشد، در طول زندگیاش حدود سه هزار خطبه میشنید این محیط آکنده از پیام بار شاقی است بر دوش فرستنده و گیرنده پیام اقناعی. ارتباط گر باید پیام را طوری طرح کند که نه تنها جذاب باشد بلکه توجه ویژهیی در این محیط شلوغ به خود جلب کند. از سوی دیگر گیرنده آنچنان غرق در پیامها شده است که از تخصیص انرژی مغزی ضروری برای فهم بسیاری از مسائل مهم روز عاجز است.
عصر تبلیغاتی ما به طریق دیگری متفاوت است. خطبه واعظه پیورتین میتوانست تا دو ساعت به طول انجامد. خطبای روم در قرن دوم میلادی، دورههای تقویت حافظه میگذراندند تا بتوانند تمامی آنچه را که باید بگویندبه خاطر بسپارند. میهنپرستان قدیم امریکا تمام تابستان ۱۷۸۷ م را به بحث قانون اساسی پرداختند و سپس در دفاع از آن ۸۵ مقاله که بالغ بر ۶۰۰ صفحه میشد، برای روزنامهها تهیه کردند. امروزه یک آگهی سیاسی تلویزیونی ۳۰ ثانیه یا کمتر به طول میانجامد. آگهیهای مجلهها اغلب حاوی یک تصویر و یک جمله است. اخبار روز در قالب واحدهای کوتاهی چون «بایت صوتی» و «بریدههای خبری» پخش میشوند. یک مفسر روزنامه به نام جرج ویل در جایی گفته است که اگر بنا میشد لینکلن بیانیه آزادی خود را امروز صادر کند، شاید چنین میگفت: «در یک کلمه بردهداری ممنوع». عصر اقناع ما انباشته از پیامهای کوتاه، گیرا و اغلب تصویری است. هرچند این تصویرهای اقناعکننده اغلب در جلب توجه ما در محیط پیامآکنده موفقاند، اما شعارها و ایماژها را جایگزین استدلالهای منطقی میکنند و موضوعات پیچیده را به کاریکاتوری سیاه و سفید از منطق مبدل میسازند. اقناع در عصر جدید بسیار لحظهییتر شده است. یک پیورتین تمام هفته را منتظر خطبه و ماهها در انتظار اخبار انگلستان میماند. حال آنکه پوشش CNN از کشتار میدان تین آن من و مشابه این حوادث در نقاط مختلف جهان نقطه مقابل آن است. به رغم تلاشهای حکومت چین، روزنامهنگاران گزارشهای مفصلی از خشونت، توصیفهای لحظه به لحظه اقدامات دولت و واکنش دانشجویان را تلفنی مخابره کردند و این گزارشها برای جهانی مبهوت و مشتاق بسرعت پخش شدند. در یک وضع مشابه، یک هفته پیش از بمباران عراق توسط نیروهای مشترک در سال ۱۹۹۱ م، طارق عزیز، وزیر خارجه عراق، ادعا کرد سیاستهای امریکا را در مییابد، زیرا اخبار خود را از CNN دریافت میدارد. نتیجه اینکه اطلاعات بموقع است اما شاید بسیاری از اوقات «زیادی بموقع» در حالی که پیورتین میتوانست تمام هفته را به تامل درباره مفاهیم خطبه یکشنبه گذشته بگذراند، بیننده امروزی تلویزیون یا خواننده مجله زمان اندکی برای تفکر درباره فلان صحنه اقناع کننده را قبل از آنکه دیگری جای آن را بگیرد، دارد: درختان جای جنگل را میگیرند.شاید تفاوت اصلی زمانه ما و روزگار گذشته در نحوه آموزش شهروندان نسبت به اقناع است. اگر ما شهروند یک دولت شهر یونان در قرن سوم قبل از میلاد بودیم، آموزش ما حاوی چهارسال درس معانی و بیان به منظور تعلیم نحوه درک ارایه اقناع کننده و چگونگی طرح استدلالها از سوی خودمان بود. چنانچه از این آموزشها برخوردار نمیشدیم، میتوانستیم یک سوفسطایی را برای آموزش استخدام کنیم. محصلان رومی قرن اول میلادی شاید درسهایی با استاد معانی و بیان تمامی اعصار «کویینتیلیان» داشتهاند که کتابهایش در این مبحث برای هزارسال مورد استفاده بود. دانشجویان کالج هاروارد امریکا در قرن هفدهم نیز برای آموختن اقناع فرصت بسیار داشتند. برای چهارسال، دانشجویان هر عصر جمعه به مطالعه نحوه مباحثه میپرداختند و حداقل ماهی یک بار ملزم بودند آموختههای خود را با اتخاذ یک موضوع، دفاع از آن و حمله به نظرات دیگر به نمایش بگذارند.
برخلاف فرهنگ رایج عصر حاضر، این فرهنگها درک اقناع را به منزله مهارتی ضروری برای همه شهروندان جهت مشارکت کامل در امور دولت به شمار میآوردند. تعلیم اقناع بخشی اساسی از آموزش آنان بود. در مقابل، تعداد افرادی که در سراسر جهان امروز رسماص درسی در زمینه تاثیرگذاری اجتماعی گذراندهاند اندک است. کتابهای «عامیانه» در این باره عموماً به هشدارهای اغراقآمیز درباره عواقب وخیم اقناع و تاثیرات سوء رسانههای گروهی میپردازند یا دستورالعملهایی ساده اندیشانه درباره «سبقت گرفتن از دیگران» مطرح میکنند. اگرچه هر روز، در معرض بمباران پیامهای اقناع کننده قرار میگیریم، برای آموختن شیوههای اقناع و فهم چگونگی تاثیر آن فرصت کمی داریم. متاسفانه، چنین اوضاعی میتواند منجر به احساس بیگانگی و بدبینی شود؛ همانگونه که بسیاری از امریکاییها برای درک فرآیند تصمیمگیری اساس جامعه خویش حیران ماندهاند. در طول ۶ دهه گذشته روانشناسان اجتماعی به مطالعه استفاده و سوء استفاده از اقناع مشغول بودهاند. آنان برای آزمودن فرضیههای گوناگون درباره تاثیر ارتباطات اقناعی هزاران آزمایش انجام دادهاند. ثمره کار آنان کشف این مطلب بوده است که کدام شیوههای اقناعی موثر است و نیز چه میشود و چه چیز سبب میشود که پیامی چنین اقناع کننده باشد.
اقناع تقریبا در تمامی مدارج زندگی بروز میکند. اکثر قریب به اتفاق سیاستمداران مشاوران ارتباط جمعی و کارشناسان سیاسی در استخدام دارند و از مشاوره آنان در جهت اقناع عامه و پیروزی در انتخابات بهره میگیرند. در واقع، هر شرکت تجاری عمده و هر «گروه همسو و خاص» یک «مذاکرهگر» را برای طرح علایق خود و کنگره، دولت یا مقامات محلی در استخدام دارد. تقریباً، در هر اجتماعی فعالان برای اقناع همشهریان خود درباره سیاستگذاریهای مهم در تلاشند. محل کار نیز همواره محیط مناسبی برای «سیاستهای اداره» و انواع جلب حمایتها بوده است. یک بررسی نشان میدهد که مدیران کل حدود ۸۰ درصد از اوقات خود را صرف سخن گفتن میکنند و هدف اصلی آنان راضی و اقناع کردن کارکنان خویش است. با اختراع دستگاه فتوکپی، ابزار کاملاً جدیدی جهت اقناع اداری به بازار آمد: بخشنامههای کپی شده. پنتاگون به تنهایی بطور متوسط روزی ۳۵ هزار صفحه کپی میکند: چیزی برابر هزار کتاب رمان. یکشنبه را باید روز تعطیل در اروپا و امریکا به حساب آورد، اما با خیل واعظان پشت میز خطابه که در تلاش باوراندن طرق معنوی به مردم هستند، اقناع تعطیل بردار نیست. آنها از امواج هوایی نیز بهره میگیرند و
با در دست داشتن ۱۴ درصد تمامی دستگاههای رادیویی به ستایش فضایل مسیحیت میپردازند!
اگر در هر یک از خیابانهای شهری امریکا راه بروید، با تعداد بیشماری تابلوی اعلانات، پوستر، برچسبهای سپر اتومبیل و آگهیهای اتوبوس و تاکسی که هر یک به شیوه خود جلب توجه میکند، روبرو میشوید. گنجه آشپزخانهها شاید پر از بستهها یا برچسب کالا باشد که هر یک حداقل دارای یک پیام بازاریابی است. به نظر میرسد هیچ مکانی از تبلیغات در امان نیست. در میدانهای مسابقات اتومبیلرانی شاهدیم که به اتومبیلهایی که با سرعت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکنند، آگهیهایی نقش بسته است که هر سال ۷۵ میلیون دلار هزینه دارد و...
امریکا با ۶ درصد جمعیت کل جهان، ۷۵ درصد تبلیغات دنیا را انجام میدهد. تولیدکنندگان سالانه بیش از ۴۵ میلیارد دلار صرف تبلیغات و بیش از ۶۰ میلیارد دلار هزینه معرفی کالا از طریق کوپن تخفیف، نمونههای مجانی، تخفیف بعد از فروش و موارد مشابه اختصاص میدهند. این مبلغ تبلیغاتی معادل ۲۰۰ دلار برای هر امریکایی است؛ رقمی که بیش از درآمد یک شهروند متعارف جهان سومی است.
اما اقناع کردن تنها در تخصا تبلیغاتچیها و بازاریابان قرار ندارد. دولت امریکا هر ساله بیش از ۴۰۰ میلیون دلار برای استخدام ۸ هزار کارمند میپردازد تا تبلیغاتی به سود ایالات متحده تهیه کنند. حاصل کار هر سال بیش از ۹۰ فیلم، ۱۲ مجله به ۲۲ زبان و ۸۰۰ ساعت برنامههای صدای امریکا به ۳۷ زبان برای حدود ۷۵ میلیون شنونده است که همگی به شرح محسنات زندگی به شیوه امریکایی میپردازند. وسیله اصلی برای بسیاری از جاذبههای اقناعی، رسانههای همگانی است. آمار مربوط به فراگیر بودن رسانههای عمومی تکان دهنده است. در ایالات متحده ۱۲۲۰ ایستگاه تلویزیونی، ۹۸۷۱ ایستگاه رادیویی، ۴۸۲ روزنامه و ۱۱۳۲۸ مجله وجود دارد. امریکاییها برای دریافت پیامهای رسانههای همگانی فرصتهای فراوانی دارند و عملاً هم این پیامها را میبلعند. یک امریکایی متعارف هر سال ۱۵۵۰ ساعت تلویزیون نگاه میکند، ۱۱۶۰ ساعت به یکی از ۵۳۰ میلیون دستگاه رادیویی موجود گوش میدهد و ۱۸۰ ساعت صرف مطالعه ۴۵ کیلو روزنامه و ۱۱۰ ساعت صرف مطالعه مجله میکند. هر سال هر امریکایی میتواند به مطالعه بیش از ۳۰ هزار عنوان تازه چاپ بپردازد. بیش از نیمی از اوقات بیداری ما با رسانههای جمعی میگذرد.
اگر قرار باشد تاریخ معینی را برای آغاز عصر تبلیغاتی خویش معین کنیم، ما واقعه گمنامی را که در اغلب متون تاریخ ذکر نشده است انتخاب خواهیم کرد. عصر نوین تبلیغات در ۱۸۴۳ در فیلادلفیا هنگامی که مرد جوانی به نام ولنی پالمر اولین موسسه تبلیغاتی را گشود، آغاز میشود. این بنگاه با استانداردهای امروزی بسیار ابتدایی بود و صرفاً واسطه مشتری و ناشر برای درج آگهی در روزنامهها بود. بلافاصله پس از آن، موسسههای تبلیغاتی با خدماتی کامل نظیر برنامهریزی رسانهیی و طراحی و تهیه آگهی در کنار شرکتهای بازار پژوهشی، موسسههای تبلیغات تجاری و نظرسنجی پا به عرصه وجود گذاشتند. دانشگاهها نیز بسرعت وارد عمل شدند. در اوایل دهه ۱۸۹۰ م، مواد درسی جدیدی که همگی در خدمت اقناع کردن بودند با عناوینی از قبیل «مبانی تبلیغات»، «فروشندگی» و «عمده فروشی و خرده فروشی» وارد برنامه درسی دانشگاهها شد. متون آکادمیک با عناوینی چون «تبلیغات و قوانین ذهنی آن» و «روانشناسی در آگهی دادن» با وعده تعلیم اقناع حداقل درحدی که به تبلیغات و فروش مربوط میشد منتشر شده درست پس از آغاز قرن جدید، نهادهای اصلی تبلیغات امریکا استوار گشت. تکامل بشر از «شکارگر و گردآورنده خوراک» به «خریدکننده و زبالهریز» تکمیل شده بود. طولی نکشید که اصول تبلیغاتی و بازاریابی که به منظور فروش کالا ایجاد شده بود، در «فروش» عقاید سیاسی و کاندیداها نیز به کار رفت.یکی از اولین کاربردهای آن، در «فروش» در جنگ جهانی اول واقع شد. جورج کریل ناشر و رییس کمیته اطلاعات همگانی در کتابی با عنوان «چگونه امریکا را تبلیغ کردم» با افتخار تمام اصولی از تبلیغات را که خود و کمیتهاش برای ترغیب امریکاییها به شرکت در جنگ علیه آلمان به کار گرفتند، فاش میسازد.
کامیابی کریل، الهامبخش دیگران شد. بیش از همه، آدولف هیتلر این شیوهها را در حیطهیی گسترده به کار برد و توسعه داد. حداقل چیزی که میتوان گفت، این است که موفقیت آشکار این قبیل عملیات، نگرانی قابل ملاحظهیی را برانگیخته است. منتقدان متاخر از اقناع کردن، با عناوینی از قبیل کنترل فکر، شست و شوی مغزی و افسون پنهان یاد کردهاند و اثرات مخرب تبلیغات را متذکر شدهاند.
اشکال اقناع امروزی که شیوه زندگی قرن بیستم را تحت سلطه خویش گرفته، با آنچه امریکاییهای مستعمرهنشین تجربه کردند، بسیار متفاوت است. به این دلیل واژه تبلیغات پروپاگاند برای شیوههای اقناع جمعی که مشخصه جامعه فراصنعتی است، به کار برده میشود. واژه تبلیغات منشا نسبتا متاخری دارد. اولین استفاده ؤبت شده آن به سال ۱۶۲۲ م هنگامی که پاپ گرگوری پانزدهم «مجمع مقدس تبلیغ ایمان» را تاسیس کرد، باز میگردد. در آن زمان، کلیسای کاتولیک روم درگیر جنگهای مذهبی اغلب ناموفقی به منظور اعاده ایمان با استفاده از نیروی اسلحه بود. پاپ گرگوری بیهودگی این تلاش را دریافت و به منظور هماهنگی تلاشها جهت پذیرش «داوطلبانه» دکترین کلیسا توسط مردم، تبلیغات پاپی را بنیان نهاد، از این روی حکم تبلیغات در کشورهای پروتستان بار معنایی منفی یافت، ولی در مناطق کاتولیک مفهوم ضمنی مثبت داشت نظیر آموزش با موعظه.
واژه تبلیغات تا اوایل قرن بیستم استفاده گستردهتری نداشت. اما از آن هنگام، برای تشریح تاکتیکهای اقناع که در جنگ جهانی اول و پس از آن توسط رژیمهای توتالیتر به کار میرفت، مورد استفاده قرار میگرفت. پروپاگاند در ابتدا نشر عقاید و افکار تعصبآمیز، اغلب از طریق دروغ و فریبکاری، معنا شد. هر چند با تشریح بیشتر موضوع توسط پژوهشگران، بسیاری از آنان دریافتند که پروپاگاند در تملک انحصاری رژیمهای «خبیث» و توتالیتر نبوده و اغلب حاکی از چیزی بیش از فریبکاری هوشمندانه است. معنای کلمه پروپاگاند امروزه به «تلقین» یا نفود جمعی از طریق دستکاری نهادها و روانشناسی فرد، تکامل یافته است. پروپاگاند انتقال نقطهنظری با هدف نهایی پذیرش «داوطلبانه» دریافت کننده است، بطوری که شخص آن نظر را از آن خویش تلقی کند.
در اوایل سالهای دهه نود، دیمتریک جیمز واکر هفده ساله بخاطر کشتن یک جوان شانزده ساله به حبس ابد محکوم شد. دلیل قتل دیمتریک یک جفت کفش «نایکی» ۱۲۵ دلاری شبیه آنچه که در تلویزیون دیده و هوس کرده، بود، بنابر این یک هفت تیر کالیبر ۲۲ را روی سر جانی بتیس گذاشت، ماشه را کشید و با یک جفت کفش نو ساق بلند بیرون رفت. در طول محاکمه، مارک وینسون دادستان هوستون تصاویر ذهنی ساخته تبلیغات را مورد سرزنش قرار داد. وینسون اظهار داشت: «جای تاسف است که چنان ذهنیت تجملییی درباره وسایل ورزشی ایجاد کردهایم که مردم بخاطر آن آدم میکشند.»
مسابقه انتخاباتی سنای امریکا در سال ۱۹۹۰ در کارولینای شمالی، یکی از داغترین و پرخرجترین مبارزه های سیاسی در سالهای اخیر این کشور بود. در آخرین هفته های مبارزه، هاروی گنت مدعی سیاهپوست از حزب دموکرات، در نظرسنجیها اندکی از جسی هلمز سناتور سفیدپوست از حزب جمهوریخواه پیش بود. ۸ روز پیش از انتخابات، هلمز یک آگهی با عنوان «دستهای سفید» پخش کرد.تصویر دو دست سفید را که نامه رد تقاضای کار را مچاله میکرد نشان می داد. متن زیرنویس از این قرار بود: «تو به آن شغل نیاز داری، ولی بخاطر سهمیههای نژادی باید آن را به یک فرد اقلیت واگذارند. آیا واقعا انصاف است؟» هر چند سوابق گنت نشان میداد که او مخالف این سهمیهبندی است، تصویر، تاثیر موردنظر خود را به جای گذاشت: هلمز با پشتیبانی آرای عظیم مناطق سفیدنشین، مجددا به سنا راه یافت.
زمانی پیش شبکه تلویزیونیCBS فیلم «فریاد تجاوز» را به نمایش گذاشت. فیلم در اصل نشان میداد که قربانی تجاوز اگر بخواهد به فرد متجاوز اقامه دعوا کند، امکان دارد با عذابی مانند خود تجاوز مواجه شود. در این مورد، تجاوزگر خود را به صورت نوجوانی بیگناه جلوه میداد، و دلایل قانع کنندهیی ارایه میکرد که مورد وسوسه زن قرار گرفته است. در طول چند هفته بعد، از تعداد گزارشهای تجاوز که توسط قربانیان به پلیس داده میشد به میزان بسیاری کاسته شد. ظاهرا به دلیل آنکه قربانیان، با مقایسه حال خود با فیلم تلویزیون، از باور نکردن پلیس هراس داشتند.
در اکتبر ۱۹۸۲ وقتی ۷ نفر در شیکاگو پس از مصرف کپسول سردرد تایلنول که آلوده به سیانید بود جان باختند، واقعه توسط رسانههای خبری داخلی بطور گسترده منتشر شد. در واقع، برای چندین روز مشکل بود که بتوان رادیو یا تلویزیون را روشن کرد یا روزنامهیی را گشود بدون آنکه با قضیه مسمومیت تایلنول روبرو نشد. تاثیرات این پوشش خبری گسترده فوری فوری بود. مسمومیتهای مشابهی از شهرهای سراسر کشور گزارش شد، از جمله مسمومیت از محلول شستوشوی دهان، قطره چشم، قطره بینی، نوشابهگازدار، حتی سوسیس. این قبیل مسمومسازیها که عنوان دراماتیک «مسمومسازیهای تقلیدی» را یافت به نوبه خود مورد توجه گسترده رسانهها واقع شد. واکنش عمومی حالتی تصاعدی به خود گرفت. بسیاری از مردم هراسان گردیدند و خواستار کمکهای پزشکی برای سوختگیها و مسمومیتها شدند، حال آنکه ناراحتی آنان بیش از یک سوزش گلو یا دل درد عادی نبود. نسبت نگرانیهای خیالی به موارد واقعی دستکاری در محصول ۷ به ۱ شد.
وجه مشترک هر کسی که تا به حال به تماشای تلویزیون پرداخته یا روزنامه یا مجلهیی خوانده است، چیست؟ تبلیغات و اقناع.
این نفوذ در واقع میتواند بسیار زیرکانه و حتی غیرعمدی باشد. حتی هنگامی که ارتباطگر بطور مستقیم در صدد فروش چیزی نیست، میتواند به نحوه نگرش ما به جهان و چگونگی عکسالعملهای ما نسبت به وقایع مهم زندگی خود تاثیر بگذارد.
افشین ارجمند
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد پاکستان رئیسی امام خمینی رئیس جمهور
هواشناسی تهران سیل پلیس شهرداری تهران قتل کنکور وزارت بهداشت فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی پایتخت
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم مالیات
سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت قرآن کریم فیلم مهران مدیری کتاب
خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی فوتسال جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور سپاهان باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران بارسلونا
هوش مصنوعی تبلیغات فناوری سامسونگ ناسا اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون نخبگان
دندانپزشکی خواب کاهش وزن بارداری مالاریا