دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

توکل و نقش علل و اسباب


توکل و نقش علل و اسباب
توحید، محوری ترین آموزه اسلام و قرآن است. از این رو برای فهم و تحلیل هر مساله ای از مسایل حوزه دین، می بایست به عنصر توحید توجه داشت. توحید محوری به معنای آن است که هیچ چیزی را نمی توان و نباید بیرون از دایره وحدت در همه ابعاد و جهات آن دید. این بدان معنا خواهد بود که اسباب و ابزارهایی که در زندگی، حضور مستقیم و جدی دارند و نیز تنوع و تعدد آن برای تحقق امری، نمی تواند به دور از توحید دیده شود.
در مساله نقش اسباب و عوامل در زندگی بشر همانند هر امری دیگر، افراط و تفریط هایی صورت گرفته است، به گونه ای که برخی به طور کامل منکر نقش اسباب ظاهری و باطنی می شوند و آن را به کلی در تحقق هر چیزی بی تاثیر می دانند. از سوی دیگر، گروهی به اسباب، چنان بها و ارزش می دهند که اصولا منکر تاثیرگذاری خداوند به طور مستقیم و یا غیر مستقیم می شوند. این تفکر و اندیشه به ویژه در میان کسانی که خداوند را تنها در نقش آفریدگاری و خالقیت تجسم می کنند به شدت رواج دارد و بی توجه به نقش پروردگاری و ربوبیت خداوندی، همه چیز را به اسباب نسبت می دهند.
یکی از اندیشه های کلیدی اسلام، مساله توکل است. آیات بسیاری در قرآن و روایات بی شماری در کتابهای روایی به مساله توکل پرداخته است. از آن جایی که توکل در تفکر اسلامی و قرآنی ارتباط تنگاتنگی با مساله اسباب و نقش آن دارد، در مقاله حاضر به بررسی آن در نگرش قرآنی پرداخته می شود و تحلیل قرآن از نقش پروردگاری خداوند و مساله اسباب و نقش آن ارائه می گردد که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● نقش اسباب در هستی
آموزه های قرآنی بر نظام اسباب و سببیت تاکید دارد. این بدان معناست که چیزی در نظام هستی جز از طریق اسباب تحقق نخواهد یافت. در روایتی بسیار مشهور آمده است: ان الله یابی ان تجری الامور الا باسبابها، خداوند از این پرهیز می کند که امور جز از راه اسباب جریان یابد.
در داستانی که در برخی کتب روایی نقل شده، آمده است که حضرت موسی (ع) بیمار می شود و به انتظار درمان از سوی خداوند می ماند؛ زیرا در نگرش توحیدی است که درمان و شفا به دست خداوند است و او در مقام شافی، ظهور و بروز می کند و بندگان را بدین تجلی شفا می بخشد. هر چند در آیات قرآنی چون آیه ۸۰ سوره شعراء حضرت ابراهیم (ع) بیماری را از روی ادب به خود نسبت می دهد، زیرا در نگرش اسلامی، شر و نواقص از موجودات است، ولی بر اساس همان نگاه توحیدی، مشیت و اراده الهی در پس هر فعلی است و چون در توحید افعالی، فعلی بی مشیت الهی تحقق نمی یابد، بیماری نیز به یک معنا به اراده و مشیت الهی است.
براین اساس حضرت موسی (ع) در انتظار درمان و شفا می ماند. مدتی می گذرد و آن حضرت (ع) از درمان نشدن و شفا نیافتن خویش به خداوند شکایت می برد. خداوند به موسی وحی می کند که اگر سال ها بیمار بماند او را درمان نمی کند؛ زیرا برای هر دردی درمانی نهاده و اسبابی برای آن مشخص کرده است. بنابر این برای درمان و شفا می بایست به اسباب آن رو آورد و خود را بدان ها درمان نماید.
در روایت های بسیار و متعدد به این نکته اشاره شده که خداوند وجود پیامبر (ص) را آفرید و او مخلوق مستقیم و بی واسطه خداوند است و همه ماسوی الله و پیامبر (ص) به سبب پیامبر (ص) خلق شده اند. این بدان معناست که واسطه و سبب در همه امور دیده شده است و هر امری از زندگی و مرگ از راه اسباب انجام می پذیرد.
در آیات قرآنی به مساله اسباب در اشکال مختلف توجه شده است. به عنوان نمونه در مساله مرگ و چگونگی آن آمده است که فرشتگان موکل مرگ، جان انسان ها را می گیرندو در برخی آیات دیدگاه خداوند این را به ملک الموت و عزرائیل و گاه دیگر به خود نسبت می دهد. در تمام این آیات به این نکته توجه داده می شود که امور گاه به سبب و علت قریب آن منتسب می شود و گاه به علت متوسط و گاه به علت العلل توجه داده می شود. اگر خداوند در آیات قرآنی، مرگ را به بیماری و جنگ و گرسنگی و مانند آن نسبت می دهد و گاه دیگر به خود، به این معناست که انسان می بایست به اسباب و علل مختلف و عوامل مستقیم و غیرمستقیم در امور توجه داشته باشد و این بدان معنا نیست که خداوند بیرون از دایره ربوبیت و پروردگاری امور است.
در اندیشه توحیدی هرگز منافاتی میان ربوبیت الهی و اسباب طبیعی وجود ندارد (آل عمران آیه ۱۵۹ و مائده آیه ۲۳ و انفال آیه ۶۲ و ۶۴ و یوسف آیه ۶۷)؛ از این رو میان توکل و اسباب می توان و بلکه می بایست جمع کرد و به حکم: اعقل توکل پای شتر را ببند و به خدا توکل کن شخص می بایست افزون بر توکل، از اسباب مناسب هر چیزی بهره گیرد.
● اسباب مادی و ظاهری و غیرظاهری و غیرمادی
در نگاه قرآن، هستی بیرون از دایره امور مادی و ظاهری است که به چشم دیده می شود. به این معنا که هستی تنها همین دنیا با عناصر مادی آن نیست بلکه در همین دنیا عناصر غیر مادی و مجردی حضور دارند که بیرون از دایره تفکر معمولی و منطق مادی ماست. بر این اساس نمی توان اسباب را تنها در اسباب مادی منحصر کرد. بسیاری از کسانی که بر اساس منطق مادی به هستی می نگرند آن را محدود و معدود در امور مادی می شمارند. و لذا در هنگام وقوع برخی از امور که به نظر می رسد بیرون از دایره منطق مادی است، حیرت زده شده و در تحلیل آن ناتوان می شوند.
این در حالی است که بیرون از دایره منطق مادی و اسباب ظاهری، اسباب و امور غیر ظاهری است که شاید بتوان گفت که نقش آن ها در امور مادی قوی تر و تاثیرگذاری آن بیش تر و شدیدتر می باشد؛ زیرا امور غیرظاهری و مجرد، به سبب احاطه و قدرت و قوت بیش تر، ساده تر و آسان تر و نیز قوی تر می تواند در جهان مادی تاثیر گذار باشد.
به عنوان نمونه در جنگ احد و برخی از جنگ های دیگر، حضور فرشتگان که از عناصر و اسباب غیر مادی و مجرد هستند موجب شد تا دشمن به ظاهر قوی و پرعده و عده (نفرات و تجهیزات) شکست سختی بخورد. این همان چیزی است که ما از آن به امدادهای غیبی تعبیر می کنیم.
امدادهای غیبی همان اسباب و عناصر مجرد و بیرون از دایره منطق مادی و صوری است که نمی توان براساس معیار منطق عادی آن را دریافت و تحلیل کرد و برای مقابله با آن روشی را اتخاذ نمود. (انفال آیات ۶۲و ۶۴)
● علل و اسباب در مسأله طی الارض
برخی از توانمندی ها و تصرفات بشری خارج از دایره منطق مادی، دارای اسبابی است که در نظر گرفته نمی شود. برخی ها طی الارض را به معنای نادیده گرفتن اسباب نمی دانند، بلکه نوعی اسباب غیرظاهری در این امر دخیل می باشد که از نظر عموم مردم هرگز دیده نمی شود؛ زیرا طفره در نظام نیک هستی راه نمی یابد و نمی توان به گونه ای عمل کرد که موجبات طفره شود. طفره به معنای نادیده گرفتن اسباب و یا دور زدن آن است بلکه آن چه اتفاق می افتد آن است که فرآیند در آن سرعت و شدت می گیرد و از نظر زمانی چیزی که می بایست سال ها بلکه سده ها و هزاره ها رخ دهد به سرعت طی می شود و زمان می پیچد و کوتاه می شود.
طی الارض به نوعی حرکت انتقالی گفته می شود که در آن فاعل با اتکا به اراده خویش بدون حرکت ظاهری و اسباب در مکان منتقل می شود. چنین چیزی در انتقال همزمان مکان و زمان در معراج و اسراء رخ داده است.
در آیه ۴۰ سوره نمل داستان انتقال تحت بلقیس ملکه سبا از یمن به بیت المقدس در فلسطین بیان شده است. خداوند گزارش می کند: «و کسی که در نزد او علمی از کتاب بود گفت: من تخت بلقیس را به اینجا می آورم قبل از اینکه نگاهت برگردد و چون سلیمان تخت را در نزد خود مستقر دید گفت: این از فضل خدای من است.»
در این آیه از آوردن تخت در یک لحظه و در چشم به هم زدن سخن گفته شده است. مسلما این آوردن با مسائل مادی سازگار نیست چون فاصله سرزمین سبا با حضرت سلیمان فرسنگ ها بود. مفسرین درباره آن گفته اند که آوردن تخت با سرعتی که حرکت آن از حرکت نور هم بیشتر است به وسیله طی الارض بوده است.
بنابراین طی الارض که به معنای پیمودن زمین یا پیچیدن آن می باشد اصطلاحی برای پیمودن مسافتی بدون استفاده از وسایل نقلیه معمولی است.
تعریفی که علامه تهرانی از طی الارض کرده اند و مورد تأیید علامه طباطبایی(ره) نیز می باشد این است که طی الارض یعنی نابود کردن جسم در مکان اول و ایجاد آن در نقطه مورد نظر. صاحب طی الارض با اراده خدایی و ملکوتی که به او افاضه شده در آن واحد، این عمل را انجام می دهد. صاحب طی الارض، نفس قدسیه الهی دارد و به معرفت نفس که ملازم معرفت رب می باشد رسیده است.
نقل شده است که قطب عرفان مرحوم علی قاضی استاد بی نظیر درس اخلاق مرحوم علامه طباطبایی(ره) دارای طی الارض بوده است. زیرا بنا به سخنان علامه طباطبایی آقای قاضی همیشه در ایام زیارت از نجف اشرف به کربلا مشرف می شد، هیچ گاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این راز، هیچ کس مطلع نشد جز یک نفر از کسبه بازار بزرگ که به مشهد مقدس مشرف شده و آقای قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان درست شدن مشکل مربوط به گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند. آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی ناراحت شدند و فرمودند: همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام. (مهرتابان، علامه حسینی طهرانی، صفحات ۱۷۷ تا ۱۸۳)
با این همه در طی الارض و یا معراج، اسباب از میان نمی روند بلکه همان طور که شخص از نیروی غیرمادی بهره می گیرد اسباب مادی متاثر از آن نیروی غیرمادی رفتاری دیگر در پیش می گیرد که به ظاهر نمی تواند این گونه شود.
● نگرش استقلالی، عوامل کفر و شرک
آن چه موجبات کفر و شرک بشر را فراهم می آورد، نگرش استقلالی به اسباب است. به این معنا که برخی ها اصولا برای اسباب مادی و حتی غیرمادی، نقش استقلالی قایل می شوند و همین مسئله موجب می شود که در گروه کافران درآیند؛ زیرا کسی که دارای نگرش استقلالی در حقیقت ربوبیت و پروردگاری خداوند را منکر است و برای خداوند در هستی، تاثیر مستقیم و یا غیرمستقیمی قایل نمی شود. این گونه است که در مراجعه به پزشک وی را واسطه درمان و شفا و سبب آن نمی شمارد بلکه معتقد است که پزشک، وی را درمان کرده و یا دارو و درمان هایی که انجام گرفته او را نجات داده است.
برخی دیگر از مؤمنان با آن که چنین تفکر استقلالی برای اسباب قایل نیستند و در دایره کفر وارد نمی شوند ولی با نوعی تاثیر نیمه مستقل قائل شدن به اسباب ظاهری و غیرظاهری می نگرند. اینان به بهانه این که مامورند تا: وابتغوا الیه الوسیله؛ برای رسیدن به خدا وسایل بجویید، برای دست یابی به هر چیزی وسایل را به عنوان موثرات نیمه مستقل می پذیرند و بدان ها تکیه بیش از اندازه می کنند. چنین نگاهی هم مصون از شرک خفی نیست. زیرا این گونه تفکر شرک آمیز به این معناست که شخص هم برای خدا و هم برای وسیله و اسباب، ارزش و تاثیر قایل است. از این رو به اندیشه معیت باور دارد و می گوید: اگر اول خدا و دوم شما نبودید موفق نمی شدم و یا به هدف و مقصود نمی رسیدم.
دارنده تفکر و باور معیت تاثیرگذار، هر چند به آن وسیله و اسباب، بهای استقلالی نمی بخشد ولی آن را در کنار خداوند به عنوان یکی از دو موثر برمی شمارد و شخص این گونه در دام شرک خفی در ربوبیت می افتد.
برخی در حوزه توکل نیز این گونه شرک می ورزند و در عین بستن پای شتر و یا بهره گیری از دیگر اسباب مادی و معنوی به آن ها نیز بها می دهند و آنها را در کنار پروردگاری خداوند، باور دارند.
براین اساس برای شرک، مراتب و درجات چندی چون شرک ظاهر و شرک خفی و شرک اخفی بیان شده است. خداوند می فرماید: و ما یؤمن اکثر هم بالله الا و هم مشرکون؛ و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند مگر اینکه]در همان حال[ مشرکند- یعنی به حقیقت توحید نرسیده اند.(یوسف آیه ۱۰۶)
این بدان معناست که حتی مؤمنان نیز به درجه توحید خالص و مطلق نرسیده اند و تا آن مرتبه و درجه بسی راه طولانی و درازی در پیش است؛ زیرا بسیاری از مردم حتی برای اسباب ظاهری، تاثیر نیمه مستقل در کنار خداوند قایل هستند. این معیت و در کنار خداوند دیدن هر چیز حتی نماز و روزه نیز می تواند در مراتب عالی تر، شرک محسوب شود.
● راه شناخت توحید خالص
تنها زمانی توحید، خالص می شود که شخص برای همه ما سوی الله تاثیری در طول در نظر بگیرد و آن را در طول اراده و مشیت خداوندی بداند. به این معنا که در همه امور و چیزها هر سبب و وسیله ای را در طول اراده و مشیت خداوند بنگرد و بر این باور باشد که: و ما تشاوون الا ان یشاء الله رب العالمین؛ (تکویر آیه۲۹) و ما تشاوون الا ان یشاءالله ان الله کان علیما حکیما (انسان آیه۳۰) (و شما اراده نمی کنید مگر پروردگار جهانیان اراده کند و بخواهد)
در این تفکر و بینش است که خداوند پروردگار جهانیان، هر آن چه را اراده کند تحقق می یابد و می شود و تأثیر هر چیزی در دایره خواسته و مشیت الهی است.
این گونه است که انسان براساس توحید خالص برای همه امور ما سوی الله، تأثیری در راستای مشیت و اراده الهی می بیند و اسباب ظاهری و باطنی و مادی و معنوی را زمانی مؤثر می شمارد که مشیت و اراده الهی پیش از آن باشد.
اگر به آیاتی که به مسئله توکل اشاره دارد توجه گردد به روشنی معلوم می شود که توجه به اموری چون خالقیت خداوندی (انعام آیه۱۰۲ و زمر آیات۳۸و ۶۲) و ربوبیت او (انعام آیه ۱۰۲ و اعراف آیه۸۹ و انفال آیه۲ و توبه آیه۱۲۹ و ده ها آیه دیگر) به عنوان اصلی ترین زمینه های درست توکل بیان شده است.
● نشانه توکل واقعی
به این معنا که موحد واقعی کسی است که توکل وی بر اساس ربوبیت خداوندی باشد و در همه امور پیش و همراه پس از آن، اراده و مشیت الهی را ببیند و باور داشته باشد.
آیات دیگری که به مسئله حیات جاوید خداوند (فرقان آیه۵۸)، حکمت خداوند (انفال آیه۴۹) حقانیت هدف (نمل آیه۷۹) حاکمیت وی (هود آیه۵۶ و هود آیه۱۲۳) رحمت او (مالک آیه۲۸) عزت خدا (انفال آیه۴۹) و کفایت او (ال عمران آیه۱۷۳) و مالکیت (نساء آیه۱۳۲) و مشیت او (اعراف آیه۸۹) و اموری دیگر پرداخته، همه در این ارتباط است که به انسان توجه دهد که توکل چیزی بیرون از دایره توحید، معنا و مفهوم واقعی نمی یابد.
به سخن دیگر انسانی می تواند توکل درست و توحیدی داشته باشد که به همه این امور و صفات خداوندی توجه کند و آن گاه است که برای اسباب، نقشی در کنار خداوند نمی یابد بلکه برای همه اسباب از ماسوی الله نقشی طولی قایل می شود. این بدان معنا خواهد بود که تنها خداوند است که به هر سببی تأثیرگذاری می بخشد و از آن جایی که خداوند «لایشغله شان عن شان؛ کاری او را از کاری باز نمی دارد»، در هر مورد و در هر کاری تأثیرگذاری آن را، خود، اراده و مشیت می کند.
براین اساس هر برگ درختی که فرو می افتد و یا جوانه ای که می روید به اراده و مشیت اوست و اوست که تأثیر موردی و تک تک به اسباب می بخشد و یا تأثیر را می گیرد. این گونه است که آتشی بر حضرت ابراهیم(ع) سرد و سلامت می شود و آبی فرعون را به خود می گیرد و همه فرعونیان را فرو می برد و جسد فرعون را به ساحلی می رساند تا برای عبرت دیگران باقی ماند. توکل واقعی به معنای تأثیرگذاری طولی هر سبب و وسیله به اراده و مشیت خداوندی است و اگر این گونه نباشد آن توکل، نوعی شرک است که می بایست از آن توبه کرد و استغفار نمود.
علی رضایی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید