جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به هستی شناسی و معرفت شناسی ابن سینا


نگاهی به هستی شناسی و معرفت شناسی ابن سینا
هرچند در زبان پارسی آثاری موجودند كه به شرح زندگی و آرای حكیم و فیلسوف معروف ایرانی ابن سینا سخن پرداخته اند، اما خواندن رویكرد و نگاه غربیان به این متفكر معروف هم جالب توجه است. بدین جهت، ترجمه مدخل "ابن سینا" از دایرهٔ المعارف فلسفی "راتلج" كه به بیان گوشه ای از شخصیت علمی و پژوهشی این دانشمند شهیر مسلمان اختصاص یافته، فراروی خوانندگان قدس قرار می گیرد.
ابوعلی حسین بن سینا كه اروپاییان بیشتر وی را با نام لاتینی "اوسینا" می شناسند معروفترین و تأثیرگذارترین فیلسوف اسلامی دوره پیشامدرن به شمار می آید. او كه در "افشانه" نزدیك بخارا در سال ۹۸۰ میلادی متولد شد، بیشتر به جهت ذوجوانب بودنش مشهور است. او پزشكی حاذق بود كه كتاب معروفش "قانون" برای مدتها در مدارس متكفل امر پزشكی در اروپا و جهان اسلام حتی در جهان مدرن تدریس می شد. او همچنین فیلسوفی برجسته بود كه كتابش "شفا" تأثیری ژرف بر پژوهشگران اروپایی بخصوص فیلسوف معروف قرون وسطی "توماس آكویناس" گذاشت. ابن سینا فلسفه ای را بنیاد نهاد كه از وجود شخص در جهان آغاز می شد و این موجود امكانی به موجودی ضروری متصل می گشت. وی خدا را به عنوان وجودی ضروری قلمداد می كند كه این وجود ضروری مبنای هر نظریه ای در باب نفس، عقل و جهان است. علاوه بر این، او تلاشی را به سوی آشتی دادن دین و فلسفه و ارایه تفسیری فلسفی از دین ارایه و حتی قرآن را از منظر فلسفی تفسیر می كند. با این همه، تفسیرهای جدید، وی را به عنوان یك ارسطویی و نوافلاطونی مطرح می كنند. با وجود این، نسبت فكری وی با نوافلاطونیان، نیاز به ایضاح مفهومی بسیار دارد. هرچند وی پاره ای از مؤلفه های نوافلاطونیان را می پذیرد، با معرفت شناسی آنها و همچنین نظریه نفس ازلی آنها بسی مشكل دارد.
ابن سینا علاوه بر فلسفه، دستی در پزشكی، علوم طبیعی، علوم موسیقی و ریاضیات هم داشت. او حتی تفسیرهایی بر پاره ای از آیه های قرآن دارد و بحثهای تفسیرشناسانه و روشی هم در این زمینه و هم در باب مسأله وحی، ارایه كرده است.
تأثیر وی بر اروپای قرون وسطی، برای اولین بار از طریق ترجمه آثار وی در اسپانیا صورت گرفت. در جهان اسلام تأثیر وی بی واسطه بود و همین غزالی را برانگیخت كه علیه وی قدعلم كند. غزالی علیه ابن سینا و خلف وی سهروردی به مقابله برخاست و آنچه وی در باب فلسفه می گفت، بیشتر معطوف به نظرات این دو فرد بود. ما بعدالطبیعه ابن سینا، به عنوان مبنایی برای بحث در زمینه فلسفه اسلامی در جهان اسلام مطرح شد. جریان فلسفی عظیمی كه بعدها به "مكتب اصفهان" مشهور شد و ملاصدرا هم به عنوان یكی از مهمترین قله های آن مطرح است، از اندیشه های ابن سینا متأثر است.
● زندگی و دوره های فكری
منابع زندگی نامه ابن سینا متنوع هستند. از زندگی نامه خودنوشت وی كه از سوی عبدالوحید جوزجانی تقریر شده تا نامه های خصوصی وی و تا مجموعه مكاتبات فلسفی وی با شاگردانش كه در "المباحثات" آمده و تا داستانها و دیدگاههای اسطوره ای كه در پاره ای از كتب تاریخ فلسفه چون "تاریخ حكمای" ابن كوفی و كتاب زهیرالدین بیهقی آمده اند، منابع زندگینامه وی هستند.
"گیوتس" از این بحث كرده است كه زندگینامه خودنوشت ابن سینا ابزاری ادبی برای فهم این نكته است كه وی تلاشی وافر برای رسیدن به همه علوم از طریق مطالعه و شهود در كنار نظریه معرفت خود به كار گرفته است. از این رو، این زندگینامه خودنوشت تلاشی برای نشان دادن این نكته است كه انسانها می توانند از طریق شهود، به عالیترین مراحل و مراتب دانش دست یابند. این متن كلیدی برای فهم فلسفه ابن سینا هم هست. گفته شده كه تنها هدف وی، فهم ما بعدالطبیعه ارسطو پس از خواندن رساله ای از فارابی بوده است و هنگامی كه وی از درك قیاس صوری عاجز ماند، نمازی را در مسجدی گزارد تا به فهم قضیه از طریق شهود نایل شود.
همچنان كه ذكر شد، ابن سینا در حدود سال ۹۸۰ میلادی در روستایی نزدیك بخارا متولد شد. پدر وی اسماعیل والی دولت سامانی در آن منطقه بود. او در سالهای اوان زندگی اش به بخارا رفت تا فقه حنفی را از اسماعیل زاهد و پزشكی را از تعدادی از آموزگاران بیاموزد. آموزش و غنای كتابخانه پزشكی در دولت سامانی به وی كمك كرد تا به خودآموزی اش همت گمارد. بدین گونه است كه وی مدعی می شود در سن ۱۸ سالگی به همه علوم زمانه اش مسلط می شود و به خدمت دولت سامانی نوح ابن منصور به عنوان پزشك در می آید.
در سال ۱۰۰۰ میلادی است كه وی به سوی شهر گورگنج در خوارزم می رود. هنگامی كه مطمئن می شود حكومت سامانی به سقوط خود نزدیك می شود، در سال ۱۰۱۲ به خراسان می رود و در آنجا به عنوان پزشك به خدمت دربار آل بویه در می آید. او حتی در همدان پزشك شمس الدوله هم شد.
پس از مرگ شمس الدوله، او پزشك و مشاور چندین دولتمرد دیگر هم بود و در سال ۱۰۳۷ در همدان درگذشت.
● آثار ابن سینا
ابن سینا دو اثر اولیه خود را در بخارا و تحت تأثیر فكری فارابی نگاشت. عنوان رساله اول "رساله ای در باب نفس" بود كه مكتوب كوتاهی است و به حاكم سامانی تقدیم شده است. این رساله، غیرمادی بودن نفس عقلانی یا نفس خرد را بدون متوسل شدن به تأكید نوافلاطونی مبنی بر وجود قبل از خلقت مورد توجه قرار می دهد. رساله دوم، در باب مابعدالطبیعه است كه تلاش مدون وی را در در زمینه فلسفه ارسطویی نشان می دهد.
او سپس سه دایرهٔ المعارف فلسفی نگاشت. اولی "شفا" بود. این اثر البته مدلی از آثار فیلسوف معروف یونان "ارسطو" بود و بدین جهت مجموعه ای از علوم چون علوم طبیعی، ریاضیات، مابعدالطبیعه و الهیات را در بر می گرفت. دو دایرهٔ المعارف دیگر در زمان علاء الدوله در اصفهان نگاشته شدند. اولی كه به پارسی است دانشنامه علایی نام دارد و به علاء الدوله تقدیم گشته است. بعد از این، خلاصه عربی "شفا" كه نجات نام دارد، منتشر می شود. "دانشنامه علایی" مبنای غزالی در "مقاصد الفلاسفه" قرار می گیرد. كتاب دیگری كه بحثهای بسیاری را برانگیخت "اشارات و تنبیهات" است. در این اثر ابن سینا برای همه مدعیان خود دلیل اقامه نمی كند.
كار دیگری كه "انصاف" نام دارد، دیدگاهی را ارایه می كند كه افراطی است و فراتر از ارسطویی كردن نظام نوافلاطونی می رود و بحثهایی در باب محتوای عرفانی نظم افلاطونی در آن موجود است.
اثر اصلی ابن سینا یعنی "شفا" در قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی در اسپانیا ترجمه شد و هرچند در باب آن مناقشه زیادی برپا گشت، تأثیری مهم بر جا گذاشت و مناقشاتی را در فلسفه "اسكولاستیك" قرون وسطی دامن زد. اهمیت اصلی متن لاتین در این است كه تفسیری از آثار ارسطو به دست می دهد. بخصوص این اثر در باب آموزه های ارسطو در مورد نفس و تمایز وجود و ماهیت سخن می گوید. همین اثر بود كه باعث شد در اروپا ارسطو شناسان و یونان شناسان به بحثهای زیادی دامن بزنند. تأثیر روان شناسی و نظریه معرفت وی هم بر افرادی چون "ویلیلم از اورگ" و "آلبرت ماگنوس" مشهود است. اثر دیگر وی كه به لاتین ترجمه شد "قانون" است كه تا همین اواخر بر دیدگاه پزشكان جهان جدید تأثیر بسیاری گذاشت و در مراكز علمی نظیر "پادوا" تدریس می شد.
● منطق و عقلانیت قیاسی
منطق، جنبه مهمی از فلسفه ارسطو را در بر می گیرد. كارهای منطقی ابن سینا از اندیشه های نوافلاطونیان بخصوص اثر فرفروسیوس "ایسوجیا" كه به اشتباه اثر ارسطو قلمداد می گشت، متأثر بود. در این باب كه آیا منطق ابزار فلسفه یا بخشی از آن است، ابن سینا معتقد است این پرسش بحثی بی حاصل و بی معنا را به وجود می آورد.
دیدگاههای وی در باب منطق، رویكرد مابعدالطبیعی مهمی را ارایه می كنند. این رویكرد به طیفی از مضامین فلسفی و غیرفلسفی منجر شدند. به طور مثال، او در "شفا" از این نكته بحث می كند كه هم منطق و هم مابعدالطبیعه با معقولات ثانوی در ارتباطند و این معقولات مفاهیمی انتزاعی هستند چون وجود و زمان كه از مفاهیمی اولیه چون انسان و حیوان ناشی می شوند. منطق با این اصطلاحات سامان می یابد- یا وجود ذهنی كه با اشیایی كه در فراتر از واقعیت رخ می دهند، رابطه مطابقت دارند و این مفاهیم می توانند مورد ارزیابی قرار گیرند. بنابراین، هم الزامهایی را برای آنچه خارج از ذهن وجود دارد و هم در باب تدوین این مفاهیم از طریق زبان، مطرح می كنند.
مهمتر اینكه "منطق" ابزاری كلیدی برای ارزش احكام و بنابراین رسیدن به دانش است. نجات به خلوص نفس بستگی دارد و خلوص نفس بدون خلوص عقل محقق نمی شود و خلوص عقل هم از طریق معرفت صورت می گیرد. ابن سینا همچنین معتقد است، یكی از مهمترین وظایف منطق این است كه نشان دهد معرفت به پی جویی تعاریف ضروری متكی است. تعاریف ضروری به نظر وی "حدها" نام دارند كه با عقلانیت قیاسی حاصل می شوند. این مسأله البته زمانی مطرح می شود كه انسان تلاش می كند تا تعاریف ضروری را موجه سازد و هنگامی كه تلاش می كند این كار را با حد وسط صورت دهد ناكام می ماند؛ زیرا شهود انسان نمی تواند حد وسط را به دست آورد.● اندیشه های هستی شناسی
ابن سینا از فارابی اندیشه "قوس نزولی هستی و وجود" را به ارث برد. برخلاف بسیاری از متألهان كلاسیك جهان اسلام، ابن سینا وجود از نیستی را رد و تصریح كرد كه جهان قدیم است و آغازی برای آن متصور نیست. یعنی جهان از جهات زمانی آغازی ندارد و حدوث زمانی نیست، هرچند حدوث ذاتی به شمار می آید. به نظر او، قایل شدن به حدوث زمانی مسایل فلسفی زیادی را مطرح می كند، اما جهان حدوثی ذاتی است كه ناشی از ذات الهی است.
ابن سینا مبدع یكی از معروفترین استدلالها برای وجود خداست. این استدلال است كه تأثیر ژرفی بر متفكران قرون وسطی بخصوص "فرد توماس" گذاشت. این استدلال به شرح ذیل است: تجربه ما از جهان و اشیا نشان دهنده آن است كه جهان وجود دارد. اما وجود اشیا ضروری نیست، زیرا اشیا به وجود می آیند و از بین می روند و بدین جهت وجود آنها امكانی است. اما وجود امكانی بدون علتی به وجود نمی آید. این سلسله علل باید ادامه پیدا كند تا به جایی برسیم كه علتی است كه برای آن علتی متصور نیست؛ چرا كه اگر غیر از این باشد، دور یا تسلسل به وجود می آید. این وجود باید ضروری باشد و این وجود ضروری همان است كه در ادیان از آن به عنوان "خدا" یاد می شود.
یكی از نتایج مهم این استدلال، تمایز میان وجود و ماهیت در موجودات ماهوی است. بین چیستی شیء و وجود آن تمایز است. این نكته در اندیشه های ارسطو نهفته است. كلام اسلامی از اندیشه های ارسطو بسیار بهره برده است. نظریه ابن سینا در باب ماهیت سه ویژگی دارد: ماهیت می تواند در جهان خارج با كیفیات و مشخصاتی كه مخصوص آن واقعیت است، تحقق یابد. ماهیت همچنین می تواند در ذهن به عنوان مفاهیمی كه با كیفیات در وجود ذهنی در ارتباط هستند، وجود داشته باشد. همچنین، ماهیت می تواند بدون حالتی از وجود موجود باشد. این ویژگی اخیر ماهیت است كه آن را از وجود متمایز می كند. ماهیت از این جهت نسبت به وجود خنثی است یا به تعبیر ابن سینا، امكانی است كه هم می تواند وجوب یابد و هم ممتنع باشد.
موجودات جهان، خواه انسان و حیوان باشند خواه موجودات غیرجاندار، شكلی از ماهیت هستند كه دسته ای كیفیات به شمار می آیند. خدا اما كاملاً بسیط است و نمی تواند به كیفیات متفاوت تقسیم شود و این امر وحدت او را به مخاطره می اندازد. امور امكانی از جهت مفهومی و وجودی تركیبی از وجود و ماهیت و كیفیات هستند. امور امكانی در جهان از جهت ذهنی از وجود و ماهیتی كه ضرورتی است متمایزند.
این استدلال امكانی بودن گاهی "امكان رادیكال" نیز نامیده می شود. بحثهای متأخر در باب اینكه آیا این تمایز واقعی یا ذهنی است یا این استدلال هستی شناسی یا جهانی شناسی است مطرح می شوند. مطرح ترین استدلال در باب استدلالهای ابن سینایی همان است كه كانت تحت لوای اعتراض كانتی از استدلال وجودی آن را رد می كند. اینكه آیا وجود می تواند محمول حقیقی باشد یا نه؟
مابعدالطبیعه ابن سینا به صورت عمومی بر حسب اصطلاحات ارسطویی فهم می شود. میل به فهم وجود به مثابه وجود تصور فلسفی از خدا را در بر می گیرد. علاوه بر این همانگونه كه دیده ایم وجود مطلق زیربنای مابعدالطبیعه ابن سینا به شمار می آید. وجود مطلق وجود را و بنابراین معنا و ارزش را به همه موجودات عطا می كند. این مسایل از طریق نظریه وی در باب وجود طرح و حل می شوند.
در ابتدا متألهانی چون: غزالی و پیروانش در رد امكان علت ثانوی مصر بودند و برای آنها خدا تنها عامل در همه امور است. مابعدالطبیعه ابن سینا هرچند به جهت دیدگاهش در باب امكان رادیكال دترمنیستی است هنوز از اهمیت انسان و دیگر علتها جز علت خداوندی داد سخن می دهد. دوم اینكه مسأله ای قدیمی مورد بحث بود: اگر خدا خیر است چرا شر وجود دارد؟
حوزه الوهی تضمین می كند كه این جهان بهترین جهان ممكن است كه با نظمی منطقی سامان یافته است. هرچند كه در جهان شر وجود دارد ابن سینا به تبع از اندیشه های نوافلاطونی تصریح می كند كه این شر به جهت فقدان خیر است. شرهای خاص در جهان نتایج به تبع و اتفاقی خیر هستند. با این همه این مسأله با مسأله شرهای طبیعی گره می خورد همچنانكه با شرهای اخلاقی و شرهای سهمناك چون زلزله و سیل گره می خورد.
● معرفت شناسی
ایده تأثیرگذار دیگر ابن سینا در زمینه نظریه شناخت است. عقل انسان در هنگام تولد در مراحل اولیه خود است و عقلی بالقوه به شمار می آید كه از طریق آموزش تربیت می شود و به دانش دست می یابد. دانش از طریق تماس تجربی با اشیای جهان حاصل می شود و فرد از این تجربیات مفاهیمی را منتزع می كند. این دانش همچنین از طریق روش قیاسی استدلال بسط می یابد و مشاهدات به عبارات مقید منتهی می شوند كه هنگامی كه با یكدیگر تركیب شوند به مفاهیمی انتزاعی منتهی می گردند. خود عقل سطوح پیشرفت و تكامل از عقل مادی ( عقل هیولایی) كه به صورت بالقوه می تواند به شناخت برسد تا عقل فعال را طی می نماید. در موقعیتی عقل فعال انسان می تواند به منبع كامل شناخت دسترسی داشته باشد.
اما این پرسش مطرح است كه چگونه می توان صادق بودن گزاره ای را تصدیق كرد؟ چگونه می فهمیم كه تجربه ای از ما درست است؟ برای رسیدن به این مهم دو روش وجود دارند. در ابتدا معیارهایی برای استنتاج صوری استدلالها موجودند -. اینكه آیا استدلالی از جهت منطقی معتبر است یا نه؟ دوم و مهمتر اینكه عقلی استعلایی وجود دارد كه در آن همه ماهیات اشیا و همه دانش در آن حضور دارند. این عقل كه عقل فعال نامیده می شود دانش حقیقی اشیا را به انسان ارزانی می دارد.البته این امر برای انسانهایی رخ می دهد كه به صورت كافی آموزش دیده و تربیت شده باشند.
عقل فعال هم در نظریه ابن سینا برای ارزیابی استنتاجات معتبر حضور دارد.یك استنتاج قیاسی از دو فرض و از طریق ارتباطتشان با یك حد وسط ناشی می شود. گاهی دشوار است كه دریابیم این حد وسط چیست از این رو هنگامی كه فردی بر مسأله ای استنتاجی تأمل می كند ناگهان با حد وسط رویارو می شود و نتیجه درست را در می یابد. وی از طریق شهود و حدس و از طریق عقل فعال تحریك می گردد. اعتراضهای زیادی موجودند كه می توانند در مقابل این نظریه مطرح شوند. بخصوص این اعتراضها در جهان پساكپرنیكی كه به جهان شناسی توجه دارد بسی پررنگ هستند.
یكی از پرمناقشه برانگیزترین مسایل مربوط به معرفت شناسی ابن سینا در بحث علم خدا خود را نشان می دهد. خدا بسیط است و همچنین غیرمادی است و از این رو نمی تواند نسبتی معرفتی با اشیای خاصی كه بنا است شناخته شوند برقرار كند. از این رو ابن سینا تصریح می كند كه خدا امور ناشناخته در جهان را به روشی كلی و از طریق كیفیات عام اشیا می شناسد. خدا تنها انواع را می شناسد و نه افراد را. همین نكته بود كه نقدهای گزنده غزالی را به همراه داشت و او ابن سینا را به باد انتقاد گرفت كه علم خدا به افراد و اشیای خاص را انكار می كند.
● معرفت شناسی در باب نفس
معرفت شناسی ابن سینا نظریه ای در باب نفس را پیش بینی می كند كه مستقل از بدن است و مستعد انتزاع شدن به شمار می آید. این استدلال برای خود و نفس كه شبیه استدلال دكارت است ۶۰۰ سال قبل از این متفكر و فیلسوف معروف فرانسوی ارایه شده است. این نظریه هم متأثر از نظر ارسطو و هم متأثر از رویكرد نوافلاطونیان است. این نظریه نظریه انسان معلق است كه در ابتدای رساله در باب نفس وی آمده است. اگر انسانی در موقعیتی كامل به وجود می آمد اما كور و معلق در هوا بود و قادر به درك هیچ چیزی از طریق احساساتش نمی شد آیا چنین فردی قادر بود وجود خودش را اثبات نماید؟
با وجود تعلیق در چنین حالتی او نمی تواند وجود بدنش را ثابت كند چرا كه وی از جهت تجربی از آن آگاه نیست. از این رو این استدلال می تواند استقلال بدن از نفس را نشان دهد و گونه ای دوآلیسم را اثبات نماید. اما در این حالت وی نمی تواند شك كند كه خودش وجود دارد چرا كه موضوعی است كه تفكر نام دارد. از این رو این استدلال می تواند به عنوان مؤید خودآگاهی نفس و جوهریت آن قلمداد گردد. این استدلال اعتراضی را مطرح می نماید و آن انتقاد از سوی دكارت مطرح گشته است: اینكه چگونه می دانیم كه این موضوع شناخته شده خود و نفس است؟
در نظریه ارسطو و نوافلاطونیان خود و نفس عقلانی قابلیتها و احساساتی را در اختیار دارد. حس اول حس مشترك است كه از جهان خارج داده هایی را اخذ می كند. حس دوم اما خیال است كه تصور موضوع شناسایی درك شده را در اختیار دارد. حس سوم هم البته قابلیت تصوری است. حس متخیله هم تصوری مركب از تصاویر و حافظه است كه آنها را از یكدیگر جدا و تصاویری جدید را به وجود می آورد.
حس چهارم تخمین یا وهم است كه تصاویر درك شده را با توجه به اهمیت آن ترجمه می كند. مثال كلاسیك برای این حس خلاقانه گوسفندی است كه خطر گرگ را احساس می كند و از آن فرار می نماید. حس نهایی جایی است كه اندیشه ها تولید و ذخیره و تجزیه و تحلیل می شوند و معنایی بدانها اطلاق می گردند كه این حس بر تولید قوه متخلیه و وهم استوار است. قوای مختلف وحدت ساده نفس عقلانی را به وجود نمی آورند. آنها صرفاً تبیینی از فرایند تأمل را ارایه می كنند.
● عرفان و فلسفه شرقی
آیا ابن سینا عارف بود؟ پاره ای از مفسران وی در ایران به این پرسش جواب آری می دهند و به كتاب از دست رفته وی اشارت می دهند كه در آن او شباهتهایی با اندیشه های اشراقی كه از سوی سهروردی مطرح شده دارد. در پاره ای از آثار دیگر چون بخش آخر "اشارات" نیز این علقه هویدا است. این بحث نه تنها در نفس خود اهمیت دارد كه مفسران جدید هم برای فهم اندیشه های موجود در فلسفه اسلامی و اندیشه های ابن سینا با این مشكل روبرو هستند كه آیا اندیشه های ابن سینا تعقل صرفند یا اینكه با اندیشه های عرفانی ممزوج اند. فی المثل گیوتس وجود اندیشه های عرفانی در رویكرد ابن سینا را منكر می شود.
برای این پژوهشگر، مكتب و رویكرد ابن سینا ریشه در عقلانیت سنت ارسطویی دارد. شهود به معنای نمودی عرفانی نیست بلكه فعالیتی ذهنی برای ارتباط با عقل فعال است. این تصور از شهود به زعم كوتاس در اندیشه های ارسطو هم موجود است. در حالی كه پاره ای از مفسران عرفانی ابن سینا بر كتیبه های اشتباهی كه به وی نسبت می دهند دست می گذارند انسان نباید بی محابا به آب زند و اندیشه های دیگری را به ابن سینا نسبت دهد.
ابن سینا در پاره ای از آثار خود مؤلفه هایی از امكانات معرفتی مهم را می پذیرد كه در معرفت عرفانی حضور دارند مانند امكان عقل غیرگفتمانی و معرفت بسیط. با این همه انسان می تواند از جهت معقولی رد كند كه او یك صوفی است. او حتی پرسشهایی را در باب طرفداری از اشكالی از عرفان گرایی مطرح می نماید. از این جهت حضور همه جانبه عرفان در دیدگاههای عقلی ابن سینا جای تردید دارد.
ترجمه: شیدا امینی
منبع : روزنامه قدس