یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


مواجهه با الگوهای سینمای حادثه پرداز دفاع مقدس


مواجهه با الگوهای سینمای حادثه پرداز دفاع مقدس
امروزه هنگامی که به گذشته نگاه می کنیم و برخی آثار سینمای دفاع مقدس را که بر حادثه پردازی تأکید دارند مورد باز بینی قرار می دهیم، با لحنی شعاری روبه رو می شویم که ممکن است تا حدودی دافعه برانگیز باشد. شاید بتوان گفت که اغراق چنین آثاری در همان زمان عرضه اثر نیز مشهود بوده است، اما فروش چشمگیر برخی نشان می دهد که حتی اگر چنین پیش فرضی صادق باشد، شعاری بودن اثر در زمان خود، لااقل مخاطب به شکل قابل توجهی با این قضیه کنار آمده. بایستی یادآور شد که فروش کم یا زیاد یک فیلم پوئن مثبت یا منفی ای به هنگام نقد و بررسی برای آن محسوب نمی شود،اما به نظر من اثر پرفروش شایسته توجه ویژه ای است. در هر حال سینما رابطه تنگاتنگی با اقتصاد دارد.
بنابراین نگاهی دوباره به فیلم عقابها *(ساموئل خاچیکیان۱۳۶۴‎/) که در بحبوحه جنگ ساخته شد و توانست تا مدتها رکورددار فروش در سینمای پس از انقلاب باشد، می تواند راه گشای مناسبی برای این بحث باشد که این چنین اثری چگونه و از چه الگویی پیروی می کند.سال ۱۳۶۴ است و کماکان جنگ ادامه دارد. در چنین شرایطی سینما نمی تواند بی توجه به شرایطی که جامعه با آن درگیر است به کار خود ادامه دهد. پس فیلمسازانی مضمون جنگ را در اثر خود به کار می بندند. باید توجه داشت که از نظر تجاری نیز ساخت فیلم جنگی گزینه مناسبی بوده زیرا اثر چندانی تا آن زمان،در این زمینه خلق نشده و به اصطلاح برای مخاطب تازگی داشته. در این شرایط آیا می توان جنگ و درگیری را در فیلمی زیر سؤال برد به نظر نمی رسد که پاسخ مثبت باشد.
عموم جوانان و نوجوانان از فیلم های حادثه پرداز استقبال می کنند.
ساموئل خاچیکیان به عنوان فیلمساز نام آشنای سینمای پیش از انقلاب که آثار شاخصی را در کارنامه دارد دست به کار ساخت فیلمی می شود که در آن هم نبرد هوایی هست، هم تعقیب و گریز با موتور و هم درگیری های تن به تن. در کنار آن از رابطه قهرمانان فیلم با خانواده هاشان هم غافل نمی شود.البته حضور خانواده، مایه ملودراماتیک شدن عقابها نیست.اصولاً هر فیلمی که از شخصیت های مثبت و منفی خط کشی شده استفاده کند ملودراماتیک خواهد بود.
جیمز ال .اسمیت** در بررسی ژانر ملودرام، هنگامی که ساب ژانرهای آن را برمی شمرد،آثار جنگی را نیز در ذیل عنوان ملودرام قرار می دهد. او در ادامه دنیای ملودرام را ،که ژانر محبوب مردم سراسر جهان است، دنیایی می نامد که در آن به آسانی می توان مرز خوبی و بدی را تشخیص داد. یک طرف قهرمان وجود دارد با تمام خصائل مثبت و طرف دیگر ضد قهرمان با تمام خصائل منفی. از طرف زمین و زمان ،خصوصاً ضد قهرمان، مشکلات بر قهرمان نازل می شود و در پایان قهرمان را در مواجهه با مشکلات، سربلند و یا شکست خورده نشان می دهیم. پیروزی قهرمان در پایان کار ،الگوی ملودرام پیروزی و شکست قهرمان الگوی ملودرام شکست است.
درعقابها جنگنده های عراقی به ناگاه به ایران حمله می کنند و نواحی ای از ایران را بمباران می کنند. پس ایران آغاز گر جنگ نیست و مورد حمله واقع شده. در ادامه نیروهای ایرانی در واکنش به حمله آنها ،به جای دست روی دست گذاشتن، در اقدامی تلافی جویانه و صد البته شجاعانه، مواضع عراق را در چند نوبت بمباران می کنند.
طی یکی از همین عملیات ها یکی از خلبانان ایرانی که با مادر پیرش زندگی می کند شهید می شود و نمی تواند تنها آرزوی او را که دیدن جشن عروسی پسرش است(خود او)، جامه عمل بپوشاند. مسبب این امر طبیعتاً عراقی ها هستند که آتش جنگ را شعله ور ساخته اند. قهرمان فیلم نیز با بازی سعید راد دارای خصائلی همچون شجاعت، خانواده دوستی و قدر شناسی است. اما بر شخصیت های عراقی یا تأکید نمی شود ویا مدام در حال سیگار کشیدن و یا آزار غیر نظامیان کرد نمایش داده می شوند. این گونه دنیای فیلم ترسیم می شود و به تبع آن مرز میان نیکی و بدی.
طبیعتاً مخاطب نیز با قطب مثبت فیلم همذات پنداری می کند اما نکته ای را بایستی متذکر شد و آن اینکه چنین فیلمی منحصراً کسانی که این مشی و مرام را پذیرفته اند مورد خطاب قرار می دهد و چه بسا مخاطب عراقی نتواند با عقابها ارتباط برقرار کند.در اینجا بحث معروفی که خواهان ترسیم شخصیت های سیاه و سفید است راه به جایی نمی برد.همانطور که گفته شد، در زمان تولید عقابها ایران هنوز درگیر جنگ بود. خلبانان فیلم به عنوان نمایندگان ملت نمی توانند دچار درگیریهای فکری شخصی شوند. به همین دلیل دغدغه اصلی آنها در طول فیلم ،نه ازدواج است و نه شرکت در مهمانیهای خانوادگی. آنها همه بدون تردید درصدد دفاع از کشور اند و این کار را حتی به بودن در کنار خانواده ترجیح می دهند. بنابراین شنیدن دیالوگ«ما برای جانبازی ساخته شدیم»در چند نوبت از فیلم و از دهان خلبانان چندان مایه تعجب نیست. قهرمان ملودرام ذاتاً نامنقسم است. اگر او یک ذره نسبت به هدفش دچار تردید شود ،فیلم به آستانه تراژدی می غلتد و دیگر ملودرام نخواهد بود. ملودرام احساس مخاطب را هدف می گیرد و قرار نیست او را به تفکر وادارد.عقابها الگوهای لازمه یک فیلم تبلیغاتی را به درستی به کار می بندد و فروش چشمگیر آن حکایت از موفقیت فیلم دارد. هدف از بررسی موردی عقابها نه مطرح کردن آن در حد یک شاهکار فراموش شده،بلکه بررسی الگوهای به کار رفته در آن به عنوان نمونه موفقی از سینمای حادثه پرداز- تبلیغاتی است که تبعاً خالی از لطف نخواهد بود. این که چه شد که سکه این گونه آثار از رونق افتاد، نیازمند بحث مفصلی ست. ذکر دلایلی همچون صحنه پردازی های ضعیف و یا کپی کاری از نمونه های خوب و بد هالیوودی نمی تواند چندان راهگشا باشد. زیرا مخاطبین عقابها که اکثر صحنه های نبرد آن تصاویر آرشیوی هستند، با نمونه های خوب سینمای جنگی هالیوود در پیش از انقلاب آشنا بوده اند.
پژمان مکاری
پی نوشت ها:
*:خلاصه داستان عقابها: عراق به ایران حمله می کند. به همین دلیل جنگنده های ایرانی طی چند مأموریت مواضع عراق را بمباران می کنند. طی یکی از همین مأموریت ها یکی از خلبانان شهید می شود و در مأموریت بعدی جنگنده فرمانده عملیات آسیب می بیند و او مجبور می شود در خاک عراق فرود بیاید. هنگامی که سربازان عراقی برای دستگیری او اقدام می کنند یک تکاور ایرانی که جهت انجام مأموریت به آنجا اعزام شده به کمک او می شتابد و سپس هردو به کردهای مبارزی که علیه رژیم بعث قیام کرده اند پناهنده می شوند. عراقی ها به روستای کرد نشین حمله می کنند اما اهالی روستا موفق می شوند طی درگیری با سربازان عراقی، خلبان و تکاور ایرانی را فراری دهند. آنها سوار موتوری می شوند و به سوی مرز حرکت می کنند اما یک هلیکوپتر عراقی تعقیب شان می کند. مرزبانان ایرانی هلیکوپتر را منهدم می کنند اما موتور آنها روی مین می رود. تکاور نیروی زمینی پیش از شهادت نتیجه مأموریت خود را به فرمانده خلبان که زنده مانده اعلام می کند.
**:البته اسمیت تئاتر و ادبیات ملودراماتیک را بررسی می کند اما مباحث او در حیطه سینما نیز کابرد دارند زیرا همانطور که می دانیم سینما میراث خوار تئاتر و ادبیات است. این مقاله در فصل نامه فارابی، ویژه نامه رمانس و ملودرام با نام «ماهیت و انواع ملودرام» به چاپ رسیده.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید