شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جهانی‏شدن‏ و اندیشه‏ی‏ اسلامی


جهانی‏شدن‏ و اندیشه‏ی‏ اسلامی
از نظر جرج ترابیشی، جهانی شدن واژه‏ای است که تاکنون تبیین نشده است؛ چه در زبان انگلیسی که این واژه از آن‏جا پدید آمده و چه در زبان‏های مختلف دنیا، از قبیل عربی، که محققان و اندیش‏مندان در ترجمه این مفهوم با مشکلاتی رو به رو شده‏اند. با وجود این که نظر واحدی درباره‏ی معنای جهانی شدن وجود ندارد، این واژه، به خودی خود نشان‏دهنده‏ی جنبه‏های متناقضی از مفهوم ملت و ملیت، و به طور کلی ملی گرایی (ناسیونالیسم) است. جهانی شدن پدیده‏ی تاریخی پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم است، همان گونه که ملی گراییِ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، پدیده‏ی پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به شمار می‏آید.
نویسندگان عرب کوشیده‏اند توصیف و تحلیلی از وقایع به وجود آمده ارایه دهند. تصویر جهانی شدن هنوز در جهان عرب، به صورت یک تصویر کامل، در نیامده است و تاثیرات ناشی از این پدیده هنوز باقی و جاودان مانده است.
بنابراین، توصیف این پدیده که طبیعت حقیقی آن دشوار و در هم تنیده است، مشکل به نظر می‏رسد. این موضوع بیان‏گر تفاوت آرای این نویسندگان است، که فراتر از ضعف ساختاری خویش، گامی فراتر نمی‏نهند و بیش از اندازه بر مفاهیم و موضوعات تولید شده‏ی جوامع پیشرفته تکیه دارند. فاصله‏های ذهنی و فکری آنان، نه تنها در این موارد کم نشده، بلکه روندی رو به رشد و فزآینده داشته است. بین دنیای ما و جهان پیشرفته، شکاف‏های بزرگی از نظر تاریخی، تمدنی و سایر موارد مربوط به زندگی بشری، وجود دارد. نویسندگان عرب به درستی نمی‏دانند که از جهانی شدن چه می‏خواهند، آنان نمی‏توانند ابعاد و ویژگی‏های آن را با استفاده از روش‏های کمی و کیفی، تعیین کرده، با طبیعت، فلسفه، و گرایش و چارچوب ظاهری آن، هماهنگ و سازگار شوند.
ما پیش از این که دیدگاه‏مان را نسبت به جهانی شدن کامل کنیم و ابعاد و تغییرات و نوسانات آن را در واقعیات امروز خودمان درک کنیم و چگونگی پاسخ به آن را بیاموزیم، با دیدگاه‏های مختلف و نقادانه‏ی غرب در مورد پسا جهانی شدن و پایان جهانی شدن، مواجه خواهیم شد. مشابه این مورد را می‏توان در مورد مقوله‏هایی چون نوگرایی و پسانوگرایی، جامعه‏ی صنعتی و جامعه‏ی پسا صنعتی، فلسفه و پایانِ فلسفه، و تاریخ و پایان تاریخ، به وضوح مشاهده کرد.
● اندیشه‏ی‏اسلامی ‏و جهانی‏شدن
هنوز راهی طولانی در پیش است تا نویسندگان اسلامی به مقوله‏ها و پدیده‏های مدرن بپردازند. از نظر توصیف، تحلیل و نقد کاری در مورد این مسایل، هنوز صورت نگرفته است، که این خود بیان‏گر عدم درک مناسب این گونه مسایل است. جهانی شدن مورد توجه مراکز مختلف جهانی بوده و باعث برانگیخته شدن بحث‏ها و انتقادات گسترده‏ای شده است، امّا با وجود این، مقوله‏ی جهانی شدن نتوانسته است توجه نویسندگان جهان عرب را همانند اذهان عمومی به سوی خود جلب نماید. استثنایی که در این راستا می‏توان به آن اشاره نمود، مقوله‏ی همانند سازی یا همان مشابه سازی است که این موضوع توجه نویسندگان اسلامی را که در زمینه‏ی اندیشه‏های اسلامیِ مربوط به این گونه مطالب، کارهای جدی و شایان ذکری انجام داده‏اند، به خود معطوف داشته است؛ گر چه علاوه بر نویسندگان اسلامی، این مقوله توجه سایرین را نیز به سوی خود جلب نموده است. دلیل این توجه، ناشی از ابعاد دینی و قانونی آن بوده است.
غیبت اندیشه‏های اسلامی در راستای مقوله‏های مهمِ فراگیر، بر حضور و تاثیر گذاری این اندیشه‏ها در عرصه‏ی جهانی، تاثیر واضح و آشکاری گذاشته است. این امر در زمانی روی می‏دهد که اسلام توانسته است به عنوان یک دین، یک ایدئولوژی و یک تمدن، توجه بسیاری از جهانیان را به خود جلب کند و همین مسئله باعث شده تا نبود اندیشه‏ی اسلامی در مسایل مهم جهانی، به صورت یک معما درآید و نبود توانایی ادبیات اسلامی در تجزیه و تحلیل، و نقد جهانی، آشکار و مبرهن گردد. جهانی شدن موضوع ارایه شده‏ی غرب است و غرب است که بر آن اِعمال نظر می‏کند و با این کار خویش جهان را به وحشت انداخت که البته انتقادات بسیاری بر آن وارد شده و با مقاومت فراوانی رو به رو گشته است؛ البته این بدان معنا نیست که جهانی شدن تنها مقوله‏ی تحمیلی بر ملت‏ها است که علی رغم میل آن‏ها بوده و راه انتخاب دیگری نداشته باشند. اسلام دارای قابلیت‏های فعّال اخلاقی، قانونی و تمدنی فراوانی است که امکان زیادی را برای ارایه یک جایگزین مناسب به جای جهانی شدن دارا است و اساساً با شکل کلی و اهداف جهانی شدن غربی تمایز دارد. اسلام دینی است که بدون داشتن صفات ناپسندی چون نژاد پرستی، تبعیض و تقسیم طبقاتی، برای جهان و جهانیان ارایه شده و یکی از نخستین ایدئولوژی‏های مذهبی و متمدنی است که می‏باید در اولویت جهانی شدن قرار گیرد. الجبیری سعی نمود تا میان جهانی شدنِ برگرفته از غرب و جهانی گرایی نشئت گرفته از اسلام، تفاوت و تمایز قائل شود. جهانی شدن یک مقوله است و جهانی گرایی موضوعی دیگر. جهانی گرایی درهای خود را به سوی جهان و فرهنگ‏های مختلف باز کرده و تفاوت‏های ایدئولوژیک را حفظ می‏کند، اما جهانی شدن به نفی دیگری می‏پردازد و بیش‏تر به جای این که به خلق مباحث ایدئولوژیک بپردازد، یک شکاف فرهنگی بوجود می‏آورد.
مفاهیم اسلامیِ جهانی شدن، نیازی را بر می‏انگیزاند که دکتر رابرت کرین بنیانگذار مسلمانِ مرکز احیای تمدن در دو دهه‏ی پیش، آن را »تعامل صلح‏آمیز« خوانده است. او میان خصومت نهفته در برخورد تمدن‏ها و بی تفاوتی در هم‏زیستی مسالمت‏آمیز، تمایز قائل شده است. یکی از مرتبطترین آیاتی که دیدگاه اسلام را در این خصوص ترسیم می‏کند، آیه‏ی ۱۳ سوره‏ی حجرات است »هان ای مردم! همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریده‏ایم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آورده‏ایم تا با یک‏دیگر انس و آشنایی یابید، بی‏گمان گرامی‏ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شما است که خداوند دانای آگاه است.« این آیه شالوده‏ای را برای روابط میان اقوام و تمدن‏ها بر اساس شناخت یک دیگر و نه بر اساس برخورد و نفی یک دیگر بوجود آورده است. اگر تمدن‏ها به شناخت یک دیگر مبادرت نورزند، برای حصول به یک موفقیت در زمینه‏ی گفت‏وگو هرگز نمی‏توانند از برخورد و رویارویی نجات یابند. شناخت یک دیگر مفهومی متعالی است و یکی از مهم‏ترین نیازهای تمدن‏ها و ملل به شمار می‏رود و هر ملت و تمدنی خواستار فهم متقابل و بدون سلطه و تخریب و امپریالیسم است. شناخت یک‏دیگر باعث حضور دیگری، واز بین رفتن «نفی و انکار» آن می‏گردد. این امر رابطه‏ی متقابل و همکاری و ارتباطی را به وجود می‏آورد و جایی را برای «حذف» به وجود نمی‏آورد. درک اسلامی از جهانی شدن نیز باعث شناخت دیگری می‏شود که خود به معنای ارتباط و وسعت جهانی قلمداد می‏شود.
جهانی شدنی که غرب ارایه می‏کند، بر اساس مطامع اقتصادی، مصالح مادی و افزایش محدودیت بر بازارها استوار است که خود باعث افزایش نزاع‏ها و برخوردها می‏شود. شرکت‏های چند ملیتی که به شرکت‏های چند قاره‏ای نیز مشهورند، باعث به وجود آمدن جهانی شدن، و از مبلغان اصلی آن بوده‏اند. آن‏ها بیش‏ترین توانایی را در اداره و سمت و سو دادن به آن دارند. در پانزده سال گذشته، این شرکت‏ها به رشد بسیار بالایی رسیدند که نتیجه‏ی آن فرآیند جهانی شدن بود؛ جهانی شدنی که منشای آن غربی بود و براساس پایه‏های اقتصادی و کسب منافع مادی است. سایر جنبه‏های جهانی شدن از قبیل جنبه‏های فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و رسانه‏های جمعی نیز به منظور بهبود و ترقی اهداف اقتصادی به کار می‏روند. جهانی شدن منافع و عقاید بسیاری را در خدمت خود گرفته و باید اذعان کرد که این جهانی شدن نیست که دنیا بدان نیاز دارد و یا آن چیزی که جهان در آستانه‏ی قرن بیست و یکم در انتظار آن بود، جهانی شدن نبوده است.
● واقعیت‏ها و نتیجه‏گیری‏ها
۱) شکی نیست بشریت در راستای مخاطرات و چالش‏هایی که جهان با آن روبرو است، به ویژه در زمینه‏های حقوق بشر، آزادی، برابری اجتماعی، مدیریت محیطی، هشدارهای جهانی بهداشت، فقر، مسکن، قحطی و کمبود آب، نیازمندِ به وجود آوردن یک درک و فهم بین‏المللی است که این امر تنها با ارتقای ارتباط و تماس در تمام سطوح، بین انسان‏ها صورت می‏گیرد. ما از آن جهانی شدنی حمایت می‏کنیم که سطح آگاهی و اطلاعات ما را نسبت به مسایل، مشکلات و سایر مقوله‏ها و نگرانی‏ها، افزایش بخشد.
۲) دنیا به جهانی شدنی که نو و تغییر شکل یافته باشد و شامل تمامی ملت‏ها شود نیاز دارد تا این که نقش بازیگرِ انحصاری را بر منافع ملل مختلف، بازی کند. اگر جهانی شدن با انتقاد قدرت‏مند و مقاومتی سخت رو به رو است. به دلیل شکلِ تک وجهی، و ارایه شده‏ی آن توسط غرب است. جهان با این گستردگی و وسعت نمی‏تواند پذیرای دیدگاه واحدی باشد و بدان نیازی هم ندارد.
اگر غرب بخواهد بر جهان اعمال زور کند، مسلماً سایر ملت‏ها چنین باری را تحمل نخواهند کرد که این خود عقلانیت تاریخ را نشان می‏دهد.
۳) مشکل واقعی، جهانی شدن نیست، بلکه گوناگونی و گسترش تمدن‏های جهان است. این مسئله باعث شده تا غرب در مقوله‏ی جهانی شدن ذی نفع باشد و تا زمانی که اهداف نوگرایانه‏اش تحقق نیابد، قادر باشد شرایط جهانی را در راستای خواسته‏های خویش مهار کند. چالشی که سایر ملت‏ها با آن رو به رو هستند، به اجرا گذاشتن پروژه‏های توسعه‏ای و نوگرایانه آن‏ها است؛ زیرا جهانی شدن حاصل پیشرفت و ترقی است، و سایر ملت‏ها، به پیشرفتی نیاز دارند تا هماهنگ با آن باشد. مشکل غرب نیز این است که تمام برنامه‏های خود را در راستای استیلای جهانی تغییر داده است. چالش واقعیِ جهانی شدن، ناشی از توسعه و پیشرفت دنیای متمدن است.
بزرگ‏ترین تحولی که برای غرب می‏تواند وجود داشته باشد - پس از آن که به بزرگ‏ترین عامل نفوذ بر پیشرفت و مسایل مورد توجه جهانی تبدیل شد - تغییر دیدگاهش نسبت به جهان است. غرب بیش‏تر از آن که جهان تا به حال به او داده، از آن طلب می‏کند. غرب از نوگرایی چه چیز دیگری بیش از این می‏خواهد؟ غرب پس از آن که هر چه از تمدن خواست، بدست آورد، دیگر چه چیزی را می‏خواهد؟ این فکر که غرب در دیدگاه‏هایش تجدید نظر کرده و آن را تغییر خواهد داد، آرمان گرایانه به نظر می‏رسد. با این همه، تاریخ به عنوان بهترین آموزگار انسان، به ما می‏آموزاند که جهان به صورت یکسان باقی نمی‏ماند و تنها در یک مسیر گام بر نمی‏دارد. غرب بیان‏گر اوج پیشرفت، اوج نوگرایی و تمدن و حتی پایان تاریخ نیست. تاریخ در هر زمانی تغییر می‏یابد و ممالکی که تمدن خویش را از دست داده‏اند، دوباره به آن نایل خواهند شد.
۴) تهدید واقعی که فرهنگ‏ها و هویت‏های جهانی را به مخاطره انداخته است، به دلیل ضعف و افت موجود در این فرهنگ‏ها است بنابراین، هویت‏ها و فرهنگ‏ها باید از درون به احیای مجدد خود بپردازند تا این که از فساد موجود مصون بمانند و قدرت لازم را برای حفظ اهداف و دستاوردهای متعالی خویش، بدست آورند. جهانی شدن پرسش‏های ویژه‏ی خود را بر می‏انگیزاند که هم قابل ذکر و هم ابراز نشدنی هستند و دریچه‏های بیش‏تری را به سوی جهان و به سوی آینده خواهد گشود.
نویسنده: زکی میلاد
مترجم: سید محمد موسوی
منبع : بانک مقالات فارسی


همچنین مشاهده کنید