دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

آیا ادعای گستردگی قلمرو دین با خاتمیت دین اسلام سازگار است؟


آیا ادعای گستردگی قلمرو دین با خاتمیت دین اسلام سازگار است؟
خاتمیت به معنای آن است كه پس از ظهور اسلام سلسله پیامبران به نهایت رسیده است و پس از پیامبر اسلام هیچ پیامبری نخواهد آمد مسأله خاتمیت ...
یكی از ویژگیهای دین اسلام جاودانگی و خاتمیت است . جاودانگی اسلام به معنای این است كه دین اسلام ، دین همه مردم روی زمین و دین همه اعصار تا روز قیامت است. این مسأله كه جزء اعتقادات ضروری مسلمانان می‌باشد دلایل قرآنی بسیاری دارد كه برخی از آنها عبارتند از :
۱. آیاتی كه می‌فرماید : قرآن برای هدایت مردم است مانند آیه ۱۸۵ سوره‌ مباركه بقره.
۲. آیاتی كه مخاطب خود را همه انسانها قرار داده است مانند آیه ۱۰۸ سوره مباركه یونس.
۳. آیاتی كه گویای عمومیت رسالت پیامبر اسلام (ص) است مانند آیه ۲۸ سوره مباركه سبأ.[۱]
جاودانگی اسلام ثابت می‌نماید كه دین اسلام توسط پیامبر دیگری نسخ نخواهد شد و آخرین دین الهی است. خاتمیت كه یكی دیگر از ویژگیهای اسلام است[۲] به معنای آن است كه پس از ظهور اسلام سلسله پیامبران به نهایت رسیده است و پس از پیامبر اسلام هیچ پیامبری نخواهد آمد از این رو خاتمیت به معنای پایان یافتگی پیامبری است و حتی پیامبری كه اسلام را ترویج كند مبعوث نخواهد شد.[۳]مسأله خاتمیت نیز كه جزو ضروریات اسلام است دارای مستند قرآنی می‌باشد و آیه ۴۰ سوره مباركه احزاب بر خاتمیت دین اسلام دلالت می‌كند. از نظر پرسشگر لازمه خاتمیت و جاودانگی یك دین ثبات آن است و ورود تحول و تغییر در اسلام را با خاتمیت و جاودانگی آن ناسازگار می‌داند. از سوی دیگر در زندگی انسانها علاوه بر وجود یك سلسله اصول و ضوابط كلی، موارد متغییر و متحول بسیاری وجود دارد كه در اعصار و ازمنه مختلف به وجود می‌آیند و لازم است كه انسانها درباره این فروعات و جزئیات تصمیم بگیرند و اقدام مناسبی را انجام دهند.
نتیجه آنكه لازمه خاتمیت و جاودانگی یك دین ثبات و عدم تغییر در آن است و اسلام كه دین خاتم و جاودانه است نباید به جزئیات و فروعات زندگی كه دائم متغیرند بپردازد و از سویی لازمه گستردگی قلمرو دین آن است كه به فروعات و متغیرات زندگی انسانها نیز بپردازد با توجه به آنچه گذشت اكنون پرسش این است كه چگونه ادعای گستردگی قلمرو اسلام با خاتمیت و جاودانگی آن قابل جمع است زیرا لازمه گستردگی قلمرو اسلام آن است كه به فروعات و جزئیات نپردازد و لازمه خاتمیت و جاودانگی اسلام آن است كه به فروعات و جزئیات بپردازد.
پاسخ: ابتدا باید به دو نكته توجه داشت:
۱. خاتمیت و جاودانگی به معنای عدم تحول و تغییر در احكام و مسایل دین نیست بلكه خاتمیت و جاودانگی به این معناست كه مجموعه دین با نظامها و ساختارهای درونی كه دارد جاودانه و نسخ ناپذیر است . در نتیجه اگرتحولات و تغییراتی كه در احكام اسلام رخ می‌دهد متناسب با نظامات و ساختارهای درونی آنست منافاتی با خاتمیت و جاودانگی آن ندارد، مانند تغییر حكم موضوعی بجهت تغییر آن موضوع. انواع تحولات و تغییرات متناسب با ساختارها و نظامات دین در نكته دوم خواهد آمد
۲. در زندگی فروعات و مسایل متغیری وجود دارد كه با مكانیزم‌هایی می‌توان وضعیت آنها را معین كرد. اینك با ترسیم اقسام متغیرات زندگی به امكان و چگونگی هدایت گری دین و اسلام در موارد متغییر زندگی خواهیم پرداخت. این مساله گاه تحت عنوان « اسلام و مقتضیات زمان» یا مسأله« ثابت و متغیر» مورد بررسی قرار گرفته است.مرحوم مطهری در این باره می‌نویسد: افرادی هستند كه متعقدند « اسلام» و «مقتضیات زمان» دو پدیده غیر متوافق و ناسازگارند و از این دو حتماً باید یكی را انتخاب كرد. استدلال اینان این است كه اسلام به حكم اینكه دین است به ویژه كه دین خاتم است و دستوراتش جنبه جاودانگی دارد یك پدیده ثابت و لا یتغییر است و چگونه ممكن است چیزی كه در ذات خود ثابت و لا یتغیر است با چیزی كه در ذات خویش متغیر و سیال است توافق و هماهنگی داشته باشد.[۴] از این رو جهت رعایت خاتمیت و جاودانگی اسلام نباید اسلام را در مقتضیات زمان و متغیرات زندگی دخالت داد. اینك پس از تبیین اقسام تغییرات و متغیرات به پاسخ این پرسش خواهیم پرداخت.
●اقسام تغییرات
۱. پدیده‌های نو و جدید:
یكی از اقسام متغییرات آن است كه پدیده‌های تازه ای وارد عرصه زندگی می‌شود از باب نمونه اگر در گذشته با چراغ نفتی، و چهارپایان گذران زندگی می‌شد امروزه برق و هواپیما در عرصه زندگی وارد شده‌اند. اما نكته اساسی درباره اینگونه متغیرات و پدیده‌های نو آن است كه حضور این پدیده‌های تازه در زندگی انسان لزوماً به معنای تغییر مسائل حقوقی مربوط به اینها از قبیل خرید و فروش و غصب و ضمان و وكالت و رهن و یا تغییر در حقوق والدین بر اولاد و حقوق اولاد بر والدین یاحقوق زوجین بر یكدیگر نیست زیرا انواع تغییرات را نمی‌تواند تغییرات ما هوی به شمار آورد تا مایه تحول و تغییر در احكام و حقوق نامبرده گردد بلكه غصب همانطور كه درباره غصب چهارپایان حرام بوده است همچنان درباره غصب یك ماشین نیز حرام است.
۲. نیازهای نو و جدید:
گونه‌ای دیگر از متغیّرات را می‌توان تغییر در نیازمندیها برشمرد به اینگونه كه در هر عصری یك سلسه تقاضاها و نیازهای جدید در میان انسان‌ها و جوامع به وجود می‌آید كه اگر دین را متكفل پاسخ گویی به اینها بدانیم با خاتمیت دین ناسازگاری دارد زیرادین ثابت است و این نیازها نو به نو و ‌جدید. درباره نیازها باید توجه داشت كه انسان دارای نیازهای مختلفی است كه در روانشناسی این نیازها دسته بندی شده‌اند.[۵] نیازهای اصلی آدمی به طور كلی به دودسته تقسیم می‌شود یك دسته نیازهای اصلی واقعی و اصیل و یك دسته نیازهای اصلی كاذب و غیر اصیل، نیازهای اصیل و واقعی ریشه در انسانیت و فطرت ثابت آدمی دارد درهمه زمانها می‌تواند ظهور و حضور داشته باشد هر چند با شكل‌های مختلف. پرداختن دین خاتم به چنین نیازهای ثابتی مشكل زا نخواهد بود و اما نیازهای كاذب و غیر اصیل را به طور كلی باید نفی كرد و نباید به خاطر جدید و نو بودن به هر نیازی احترام گذاشت بلكه باید نیازهای كاذب و غیر اصیل را مانند نیاز به هروئین یا سیگار كه در عصر پیامبر اسلام از این نیازها خبری نبوده است ـ از زندگی زدود .
۳. سلیقه‌ها ، مدها و رسوم نو و جدید:
پاره‌ای از متغیرات به تغییر و تجدید سلیقه‌ها مدها و رسوم انسانها و جوامع مربوط می‌شود مانند مدهای مختلفی كه در لباس، كفش و غیره رخ می‌دهد. رعایت هر سلیقه. مد و رسم جدید بجهت نو بودنش ضرورتی ندارد بلكه اینگونه متغیرات اگر با اصول واقعی زندگی كه توسط دین و عقل ارائه شده است ناسازگار باشد باید مردود شمره شود مانند پوشیدن لباس‌هایی كه با اصل پوشش اسلامی منافات دارد.
۴. تغییرات موضوعات احكام:
پاره‌ای متغییرات به شكل ما هوی دچار دگرگونی و تحول می‌شوند مانند تبدیل انگوربه شراب . اینگونه تغییرات كه تغییراتی واقعی و ما هوی به شمار می‌رود هر چند آنها را از ذیل پاره‌ای از احكام خارج می‌سازد ولی اگر آموزه‌های اسلامی بر اساس علم الهی جامعیت داشته باشد این متغییر در ذیل حكم دیگری قرار می‌گیرد و بدین ترتیب سیستم و نظام جامع و فراگیر قوانین اسلامی براحتی می‌تواند این متغیرات را هر چند بسیار باشند در برگیرد از باب نمونه اگر انگوری كه حلال است دچار دگرگونی شود و به شراب تبدیل شود ذیل حكم حرمت شراب قرار نخواهد گرفت.
برخی تغییرات موضوع به مسایل ثانویه زندگی برمی‌گردد از باب نمونه وضو كه برای طهارت واجب است گاه به جهت مریض بودن شخص از ذیل حكم وجوب خارج می شود و ذیل حكم حرمت وضوی ضرری یا حرجی واردمی‌شود كه اینگونه متغیر نیز با جامعیت احكام و آموزه‌های اسلامی قابل پاسخگویی است و در اسلام این موارد تحت عنوان احكام ثانویه مطرح شده‌ است.
۵. تغییر شرایط متغیرات:
گاهی شرایط و بسترهای اشیاء و پدیده‌ها تغییر می‌كند و چون توجه به شرایط و وضعیت فعلی لازم می‌باشد به حكم جدیدی نیاز است . از باب نمونه حرمت مصرف توتون كه توسط میرزای شیرازی اعلان شده بود یك حكم حكومتی به جهت رعایت شرایط توتون بود یعنی از آن رو كه مصرف توتون از عوامل ذلت و اسارت مسلمانان شده بود با توجه به شرایط ، حكم به حرمت آن شده بود و یكی از مكانیزم‌های اسلام جهت تعیین تكلیف در شرایط خاص، اختیارات حاكم مسلمین است كه بدون وجود حرج، عسر و یا تزاحم احكام می‌تواند به خاطر اسلام و مصلحت مسلمین حكم جدیدی درباره اشیاء و پدیده‌ها صادر نماید.[۶]
اكنون كه روشن شد همه متغییرات یك گونه نیستند و اسلام نیز برای اقسام تغییرات مكانیسم‌های مناسبی همچون احكام ثانویه، اجتهاد ، احكام حكومتی و ... در نظر گرفته است به سؤال مذكر می‌توان پاسخ‌های ذیل را ارائه داد:
پاسخ اول : آن است كه در مفهوم گستردگی قلمرو دین دقت شود. به عبارت دیگر می‌توان قلمرو اسلام را به این معنا گسترده دانست كه به تمامی ابعاد در زندگی انسان توجه كرده است و قوانین اسلام درزمینه تمامی ابعاد وجود آدمی است. گستردگی قلمرو اسلام به معنای دربردارندگی تمامی ابعاد زندگی آدمی با مسأله خاتمیت و جاودانگی اسلام ناسازگاری ندارد زیرا در همه ابعاد وجودی انسان نیازهای ثابت و مشتركی وجود دارد كه اگر دینی بتواند این نیازهای مشترك وثابت راكشف كند و قوانینش را بر آنها مبتنی كند در تمامی اعصار و مكانها كارآمد خواهد بود. اسلام كه نشأت گرفته از علم مطلق خدای متعال است بجهت در نظر گرفتن نیازهای مشترك و ثابت در تمامی ابعاد وجود آدمی و ابتناء قوانینش بر این نقاط مشترك دارای قلمرو دینی گسترده است و معصومیت و گستردگی علم الهی، اسلام را از تغییرات ناشی از خطا و جهل مصون می‌دارد. بهرحال گستردگی یك دین تنها در پرداختن به جزئیات نیست بلكه گستردگی یك دین می‌تواند در فرا گیری ابعاد وجودی انسانی باشد و اسلام چنین دینی است.
پاسخ دوم : از آن رو كه تعیین تكلیف متغیرات تنها به در نظر گرفتن شرایط متغییر نیست بلكه باید قوانین و اصول مربوط به كل حیات آدمی را نیز در نظر گرفت ازاین رو گستردگی یك دین می‌تواند به این معنا باشد كه قوانین آن علاوه بر امور مشترك و ثابت زندگی، فروعات و متغیرات حیات آدمی را نیز در بر می‌گیرد از باب نمونه اصل عدل و لزوم عدالت ورزی یك اصل عقلی دینی است كه بر كل حیات آدمی و تمامی افعال او حاكمیت دارد و در هیچ شرایط وزمان و مكانی نباید ستم و ظلم ورزید و از این جهت شامل فروعات و متغییرات نو پدید زندگی هم می شود. از این رو گستردگی قلمرو اسلام حتی نسبت به فروعات ومتغییرات می‌تواند به این معنا باشد كه اصول ثابت مانند اصل عدالت شامل فروعات و متغییرات زندگی هم می‌شود و در آن موارد نیز باید قوانین ثابت اسلام را رعایت كرد.
پاسخ سوم: بدون شك اگر دینی برای متغیرات و فروعات زندگی، مكانیزمهای مناسبی را درنظر نگیرد و تنها به وجه ثابت زندگی توجه كنند نمی‌تواند مدعی گستردگی قلمروش حتی نسبت به امور متغیر و فروعات باشد اما اسلام از آن رو كه در كنار قوانین ثابت و مشترك، مكانیزمهایی چون احكام ثانویه، حكم حكومتی و ... برای تعیین وضعیت متغییرات حیات آدمی در نظر گرفته است دارای قلمرویی گسترده نسبت به تمامی حیات آدمی اعم از اصول و فروعات و متغییرات می‌باشد.و این گستردگی با خاتمیت و جاودانگی اسلام نیز منافات نخواهد داشت زیرا این مكانیزمها را نیز اسلام معین كرده است یعنی اسلام برای شرایط متغیر و فروعات چنین راه كارهایی همچون احكام ثانویه را مشخص كرده است .خلاصه پاسخ آن است كه اولاً گستردگی قلمرو اسلام می‌تواند بدین معنا باشد كه اصول اسلام تمامی ابعاد وجودی انسان را در بر می‌گیرد و اسلام در همه ابعاد وجودی آدمی دارای یك سلسله از قوانین است . این معنای از گستردگی قلمرو اسلام با خاتمیت و جاودانگی آن سازگار است زیرا ادعای پرداختن به فروعات و جزئیات را ندارد . ثانیاً اصول و قوانین كلی بر موارد جزئی و فروعات تأثیر گذارند مانند حاكمیت اصل عدالت بر تمامی حیات آدمی و این جهت نیز می‌تواند از گستردگی قلمرو دین حتی نسبت به جزئیات سخن گفت زیرا باید وضیعت جزییات و فروعات را با رعایت اصول و قوانین كلی اسلام مشخص كرد و این مقدار پرداختن اسلام به جزئیات و فروعات با خاتمیت و جاودانگی اسلام سازگار است مانند تعیین وضعیت یك مورد جزیی با رعایت اصل عدالت. ثالثاً اگر دینی علاوه بر اصول و قوانین كلی دارای مكانیزمهایی برای پرداختن به جزییات و فروعات باشد می‌تواند هم ادعای خاتمیت و جاودانگی داشته باشد و هم ادعای گستردگی قلمروش را به معنای تعیین وضعیت جزئیات و فروعات زندگی را داشته باشد . اسلام چنانكه گذشت دارای چنین مكانیزمهایی می‌باشد همچون تزاحم احكام، احكام ثانویه و ....
سید محمد علی داعی نژاد
معرفی منابع:
۱. انتظار بشر از دین، عبد الله نصری، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
۲. قرآن و چگونگی پاسخگویی به نیازهای زمان ، ابراهیم كلانتری، نشر معارف.
[۱] . راهنما شناسی، محمد تقی مصباح یزدی، صص ۳۴۴ ـ ۲۲۷، مركز مدیریت حوزه علمیه قم ، ۱۳۶۷ ، چاپ اول.
[۲] . دایره المعارف تشیع، ج ۷، ذیل واژه خاتمیت.
[۳] . پیامبری به دو گونه است ۱. پیامبر صاحب شریعت و رسالت مانند حضرت موسی (ع) كه دین را به ارمغان می‌آورد كه رسول نامیده می‌شود.۲. پیامبر مروج شریعت كه تبلیغ یك شریعت را می‌نماید و نبی خوانده می شود . خاتمیت یعنی پایان یافتن هرگونه پیامبری.
[۴] . اسلام و مقتضیات زمان، مرتضی مطهری، ج ۱، ص ۱۲ ـ ۱۴ ،انتشارات صدرا، چ اول، ۱۳۷۰.
[۵] . روانشاسی شخصیت، آبراهم . اچ. مزلو،ترجمه احمد رضوانی آستان قدس رضوی، ص ۵۳، چ سوم، ۱۳۷۲
[۶] . در این زمینه مراجعه نمائید به اسلام ومقتضیات زمان ، تألیف استاد شهید مرتضی مطهری، انتشارت صدرا.
منبع : حلقه


همچنین مشاهده کنید