دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا
اولین تماسهای اسلام با ملل بالکان
تمدن اسلامی نیروی حاكم بر تعداد زیادی از ملتها است كه از اقیانوس اطلس در غرب تا هند و چین در شرق و از غرب و شمال آفریقا در جنوب تا آسیای مركزی در شمال، شبه جزیره بالكان را در جنوب شرقی احاطه كرده است. این منطقه همچنین با تمدنهای «كوچك» دیگری از سایر ملل در سراسر جهان روبرو و آن را جذب كرده و با آلترناتیوهای جدید اخلاقی و معنوی معرفی نموده است.
معرفی دقیق ملتی كه بیشترین سهم را در شكل دادن و توسعه و گسترش اسلام داشته، بسیار مشكل است. به هر حال، عربها افتخار دارند به عنوان اولین كسانی كه برای گسترش دستورات الهی قرآن اقدام كردند، شناخته شوند. ولی آنها تنها نبودند. فارسها، بربرها، مغولها و عثمانیها نیز سهم بسیاری در گسترش آن داشتهاند.
در شبه جزیره بالكان این تفكر حاكم است كه عثمانیها در گسترش اسلام در این منطقه جدی بودهاند. اما اگر بخواهیم ظهور تمدن اسلامی در شبه جزیره بالكان را به تركها محدود كنیم، دچار یك اشتباه بزرگ شدهایم; زیرا كلیه دستاوردهای مادی و فرهنگی از طریق اسلام - كاملترین شیوه زندگی - توسط ملل بالكان بویژه آلبانیاییها و بوسنیاییها كسب شده است.
ذكر این نكته كه ملل بالكان روابط گسترده تجاری، سیاسی و نظامی با شركا و طرفهای مسلمانشان داشتهاند، ضروری به نظر میرسد. تبادل هیاتهای رسمی و همچنین مهاجرتهای فردی و گروهی مردم از دیگر ویژگیهای روابط قوی میان آنها میباشد. اما روابط ملل بالكان با عثمانیها، در مقایسه با دیگر مسلمانان، طولانیتر و عمیقتر است و از اواخر قرن پانزدهم تا جنگهای بالكان در سال ۱۹۱۲، به طول انجامیده است. روابط میان ملل بالكان (بویژه آلبانیاییها) و اعراب از دیرباز - حتی قبل از دوره مسیحیت - وجود داشته است و جهان عرب دارای اهمیت زیادی برای حتمیتبخشیدن به پدیده آلبانی و بوسنی بوده است (بخوانید پذیرش سریع اسلام). با این حال، علیرغم این واقعیات، این مساله هیچ گاه مورد توجه هیچ یك از مؤسسات تحقیقی و محققین قرار نگرفته است.
این مساله در ماهیتبسیار پیچیده است; زیرا جنبههای جامعه شناختی، قومی، فرهنگی، سیاسی، ایدئولوژیكی و مذهبی آن، بسیار دخیل است. غرضورزیهای سیاسی و فرضیات غلط به عنوان «اطلاعات صحیح تاریخی» عنوان شده، تبدیل به بخشی از مواضع رسمی در خصوص اسلام میشوند.
بنابراین یك مطالعه جدید برای كشف حقایق لازم است. باید یك پژوهش جدید تاریخی - خالی از هر نوع غرضورزی - در خصوص جنبههای مذهبی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زندگی فئودالی پیش از اسلام ملل بالكان، بویژه آلبانیاییها صورت پذیرد.
تعداد مورخین و محققین مسلمانی كه به طور جدی در مورد دوره پیش از عثمانیها تحقیق و پژوهش كردهاند، بسیار كم میباشد. ،موفاكو، (Mufaku) ،كالشی، (Kaleshi) ،چابی، ( Cabaj) و غیره و در میان بوسنیاییها به هند، (Hand) و هادیجاحی، (Hadijahi) اشاره نمود. ولی باعث تاسف است كه بسیاری از آثار تاریخی مهم شرقی، به سادگی مورد استفاده محققین ما قرار نگرفته است; زیرا اكثر آنها به زبانهای عربی، تركی و فارسی نوشته شده است. ترجمه این آثار باید هر چه سریعتر انجام شود.
۱- شرایط تاریخی و اجتماعی ملل بالكان
دوره زمانی مورد بحث، از آغاز مسیحی شدن مردم بالكان تا فتح آن توسط عثمانیها طی قرون ۱۴ و ۱۵ و پس از آن كه اسلام به طور سریع مورد پذیرش آلبانیاییها و سپس سایر ملل قرار گرفت، میباشد. بنابراین، برای درك بهتر موضوع پذیرش سریع اسلام توسط ملل بالكان، ضروری استشرایط تاریخی، اجتماعی و مذهبی مردمی كه در شبه جزیره زندگی میكردند - در ابتدا ایلیریها و سپس اقوام اسلاو - نشان داده شود.
ایلیریها كه در بین رودخانه دانوب و دریای آدریاتیك اسكان داشتند، مشرك بودند، هر چند كه مسیحیتبه كندی در حال گسترش بود. در سال ۳۱۳ میلادی، امپراتوری رم طی «حكم مذهبی میلان»، مسیحیت را به عنوان مذهب رسمی اعلام كرد و مردم شبه جزیره بالكان تحت فشار شدید، آن را پذیرفتند. رومیها وارد سرزمینهای ایلیریها، بویژه سالونیكا در جنوب، سواحل دریای آدریاتیك در غرب و دالماتیا، (Dalmatia) در شمال غربی شدند. در این زمان بود كه اولین اجتماعات مسیحی در میان ایلیریها پدید آمد. حمله اقوام ژرمن بین قرون ۴ تا ۶، موجب شكست امپراتوری رم در سال ۴۷۶ شد. در پایان قرن پنجم و آغاز قرن ششم، بلغارها و تعداد دیگری از اقوام اسلاو، شروع به حمله به مرزهای امپراتوری بیزانس و غارت آنجا كردند. نتیجه این حملات كه از پایان قرن ششم تا قرن هفتم به طول انجامید، سكونت دائم آنها در سرزمینهای بین رودخانه دانوب و دریای اژه بود.
به قول پترویچ، اسلاوها با جمعیتبومی (ایلیریها) در شرق صربستان كنونی روبرو شدند كه رمی (مسیحی) نشده بودند. وی اسامی مكانها و مردم را به عنوان شاهد ارائه میكند. این دوره، ویژگیهایی همچون نهادینه كردن دین مسیحیت و روابط قوی آن با فئودالهای حاكم را دارد. شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی كه این دوره به همراه داشت، موجب طغیانهای عظیم شد.
در طول این دوره در ایلریا، همانند بسیاری از مكانهای دیگر، شرایط سخت اقتصادی و نارضایتی مذهبی، راه را برای نظریههای جدید باز كرد و برخی از آنها، بر ضد نهادینهسازی دین مسیحیتبودند. مذاهب كوچك مانند مانویت، آریاگرایی و غیره، در هر گوشهای پدیدار شد. این مذاهب ارتباطی با كلیسا نداشتند و همین مساله، موجب سختگیریهای بیشتر علیه آنها شد. در قرن نهم، امپراتوری بیزانس علائق زیادی در بالكان داشت و قادر بود مجددا بیشتر سرزمین فعلی آلبانی را تحت كنترل قرار دهد. به هر حال، حملات قبایل اسلاو، بویژه صربها، اثبات كرد كه این امپراتوری یك مشكل بزرگ در سر راه خود دارد.
هیل، (Hill) یادآور میشود كه بلغارها در اواخر قرن نهم، موفق به تسلط بر شرق آلبانی شده، تا نزدیكی بندر دورس پیش رفتند. دمیرای، (Demiraj) نیز معتقد است كه بلغارها بین سالهای ۸۱۵ تا ۱۰۱۸، بر اكثر سرزمین كنونی آلبانی و حتی كوزوو تسلط و حاكمیت داشتند. بنابراین در اوایل قرن یازدهم، آلبانی صحنه نبرد میان امپراتوری بیزانس و بلغارها بود. در سال ۱۰۱۸، بلغارها در یك نبرد در نزدیكی شهر برات شكستخوردند و آلبانی به تصرف بیزانس درآمد و حكومت وحشت واسیل دوم شروع شد. اما در طول قرن یازدهم، تعدادی شورش، از جمله در سالهای ۱۰۴۰، ۱۰۴۳، ۱۰۷۰، ۱۰۷۸ و ۱۰۸۰ به وقوع پیوست. در سال ۱۰۵۴، به دلیل كشمكشهای داخلی در دین مسیحیت، كوزوو به دو بخش تقسیم شد. شرق كوزوو زیر نفوذ كلیسای ارتدوكس و غرب آن زیر نفوذ كلیسای كاتولیك قرار گرفت.این اوضاع نابسامان تا سال ۱۳۴۷ میلادی كه صربها تحت رهبری استفان دوشان، (Stefan Dushan) تمام سرزمین آلبانی را مورد تاخت و تاز قرار داده، رومیها و بیزانسیها را بیرون كردند، ادامه داشت. كوزوو نیز پیش از آن، تحت تسلط صربها قرار گرفته بود. این نكته مورد توافق همه مورخین است كه صربها طی قرون ۱۲ تا ۱۴ كه مناطق دچانی، جاكوا، پیا، درنیسا و لاپی را مورد تاخت و تاز قرار میدادند، در كوزوو مستقر بودند. تهاجمهای مختلف، اختلافات مذهبی بین كاتولیكها و ارتدوكسها و غیره، وضعیت ایلیری - آلبانیاییها را به مراتب بدتر كرده بود. زمانی كه استفان دوشان مرد، پادشاهی صرب سرنوشتبدی پیدا كرد و فئودالها، شاهزادگیهای كوچك مستقلی ایجاد كردند. فئودالهای آلبانیایی نیز از این فرصت استفاده كرده، سه پادشاهی مستقل تشكیل دادند: پادشاهی آرتا در جنوب آلبانی، پادشاهی دورس در مركز و پادشاهی اشكودرا در شمال آلبانی كه بزرگترین آن نیز بود. به عبارت دیگر، نهادینهسازی مسیحیت مورد پذیرش قرار نگرفت. بوگومیلها، (Bocumils) ،اجداد بوسنیاییهای فعلی، در این مورد ایستادگی كردند. آنها حدود قرن دهم به متشبه جزیره بالكان مهاجرت كرده، در شرق آن، یعنی روملیا (رومانی كنونی)، ساكن شدند. عقاید مذهبی آنها به شدت از یهودیت و مانویت تاثیر پذیرفته بود. زمانی كه آنها طی قرون ۱۲ تا ۱۴، تحتسلطه صربها قرار گرفتند، مورد اذیت و آزار آنها قرار گرفته، به مرور طی قرن سیزدهم، مجبور به مهاجرت به سمت غربی شبه جزیره (كه امروز بوسنی نامیده میشود) شدند. ارتدوكسها و كاتولیكها نیز به آنها برچسب مرتد میزدند.
۲- عواملی كه اسلام را تبدیل به یك واقعیت در بالكان نمود
اولین اثرات تمدن اسلامی در شبه جزیره بالكان به مدتها پیش از دوره قرون وسطی برمیگردد. اولین مسلمانان در میان ملل بالكان، زمانی پیدا شدند كه مقارن با شروع اولین حملات قبایل صرب در بالكان كه مسیحی نبوده و عقاید مخصوص به خود را داشتند، بود. هادیجاحی، محقق بوسنیایی، میگوید: «این مساله واقعیت دارد; زیرا حقایقی در این مورد وجود دارد كه آن را اثبات میكند و در نتیجه، اولین ظهور مسیحیت در بالكان، باید با ظهور همزمان اسلام در این منطقه مورد توجه قرار گیرد.» موقعیت استراتژیكی بالكان از نظر جغرافیایی، مردم این منطقه (بویژه آلبانیاییها) را مجبور به مخاطره و برقراری تماس با ملل دیگر، بویژه ملل اطراف دریای اژه و خاور نزدیك، كرده است. مورخان و باستانشناسان به این نتیجه رسیدهاند كه مردم بالكان روابط تجاری گستردهای با دیگران برقرار كرده بودند. ملل بالكان در مسیر جاده ابریشم كه اروپا را به چین و ایران وصل میكرد، قرار داشتند. آنها علاوه بر سفرهای زمینی، به سفرهای دریایی نیز عادت داشتند و موجب برقراری روابط دو جانبه سیاسی، اقتصادی و نظامی با كشورهای دیگر شدند. قبل از آنكه به طور عمیق، این مساله را كه چطور تمدن اسلامی وارد شبه جزیره بالكان شد، مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم، لازم است نگاهی به عواملی داشته باشیم كه پذیرش سریع اسلام را برای مردم بالكان امكانپذیر ساخت. این عوامل در ماهیتبا یكدیگر متفاوت هستند، ولی در عین حال هر یك تاثیر خود را داشته است.
الف) عوامل مذهبی
در تاریخ آلبانیاییها و همچنین سایر ملل بالكان، این مساله كه چطور اسلام در شبه جزیره بالكان نفوذ پیدا كرد، معمولا نادیده گرفته شده است. اما علیرغم مشكلاتی كه وجود دارد، باید ببینیم كه اسلام چه چیزی در مقابل مسیحیت، مانویتیا مشركین ارائه كرد كه به طور سریع مورد پذیرش ایلیری - آلبانیاییها قرار گرفت.
اسلام موجب شد مردم به طور واضح بفهمند كه خدا كیست و ماموریت انسان در زمین چه بوده است. اسلام جدای از جنبههای معنوی آن، اصولی در مورد تنظیم زندگی روزانه مردم دارد و هر عمل فردی ما میبایست در تطابق با قوانین الهی باشد. اسلام در قرآن، آلترناتیوهای مادی و معنوی جدیدی ارائه میكند. اسلام توصیه به یگانهپرستی و رعایت قانون لامنتهی (شریعت) میكند و اهداف آن، به انسان بهعنوان خلیفه خداوند در زمین كمك كرده، وی را توانگر میسازد.
استاوریانوس، (Stavrianos) ،مورخ اروپایی، تاكید میكند: «خود مذهب اسلام موجب پذیرش سریع و گسترده آن بود.» مسیحیت تنها تعدادی عقاید تعصبآمیز و محدودكننده مذهبی را معرفی میكند، در حالی كه اسلام یك روش كامل برای زندگی است كه دستورات معنوی را با سایر مقررات مربوط به زندگی روزمره پیوند میزند. اسلام موكدا اصل توحید را از طریق بسیاری از پیامبرانش تبلیغ كرده است، هر چند در طی زمان، مفاهیم یگانهپرستی روند نزولی یافته است. اسلام به دنبال وارونه كردن این روند از طریق تبلیغ یكتایی خداوند است كه در بسیاری از آیات قرآن، به این نكته اشاره شده است.
یك عامل بحثبرانگیز مسیحیت كه مردم را مجبور به تفكر میكند، الوهیت و خداگونگی مسیح است. الوهیت مسیح، محصول دورههای بعد از مسیح است و این یك حقیقت تاریخی غیرقابل انكار است. نظریه مسیح به عنوان «انسان - خدا» مشمول عملكرد مسیحیت در سال ۴۵۱ میشد، هر چند برخی از فرقههای مسیحی، هنوز از پذیرش آن سر باز میزنند.
شیوه زندگی حضرت محمد (ص) اهمیت زیادی داشته و بر مردم تاثیرگذار بوده است. كسانی كه میخواهند پسر یا دختر كامل، شوهر یا زن كامل، پدر یا مادر كامل و حتی حكمران كاملی باشند، باید از این سرمشق پیروی كنند. قرآن خود حضرت محمد (ص) را به عنوان بهترین مدل معرفی میكند و این برخلاف شخصیت مسیح است كه در طول زندگی كوتاهش، نتوانستبرای مردم شیوه مورد نیاز، جهت تبعیت را معرفی كند. برخی جنبههای دیگر از عملكرد مسیحیت، مانند تجرد، برخلاف سرشت انسان است. این عوامل همراه با نادانی و عملكرد ناشایست كشیشها، موجب شد مردم نسبتبه مسیحیتبیتفاوت باشند و در نتیجه از اسلام استقبال شد.ب) عامل اخلاقی
ارزشهای اخلاقی نقش مهمی در توسعه یك جامعه بازی میكنند و اسلام تاكید بسیاری بر آنها دارد. ارزشهای اخلاقی یك مسلمان را میتوان در پیروی وی از خداوند یافت و این ارزشها در كلیه اعمال روزانه اجرا میشود. اندرزهای بشردوستانه مسلمانان - اول از برادر مسلمانت مراقبت كن و سپس از خودت - یك معنای كاملا جدید، به روابط انسانی داد. همه چیز بر اساس عشق، همكاری، عدالت و نظایر آن شكل گرفته است. قرآن در مجموع، حصارهای مبتنی بر نژاد، رنگ یا زبان را رد میكند. اسلام با واقعیتبیانتهای «ترغیب خوبی و نكوهش بدی» مطابقت دارد. قرآن و حضرت محمد (ص) نمونههای بسیاری به ما نشان دادهاند. این عامل جدید زندگی مسلمانان را كاملتر، خلاقتر و معنیدارتر میكند. هر عملی كه یك مسلمان انجام میدهد، بخشی از دستورات اسلامی است. خداوند تنها انسانها را تشویق به داشتن اعتقاد در نماز و دعا نمیكند، بلكه داشتن اعتقاد در عمل را نیز تشویق میكند. داستانهای ابن بطوطه، جهانگرد معروف مسلمان، مثالهایی در این زمینه هستند. در سال ۱۳۱۳، وی از آسیای صغیر بازدید كرد و از مهماننوازی مردم آنجا ستایش كرده است.
از سوی دیگر، باید خاطرنشان كرد كه اصول عقاید مسیحیت، تنها محدود به جنبههای معنوی زندگی میشد. مسیحیت هرگز دستورات اخلاق عملی را به عنوان یك مجموعه به جامعه ارائه نكرده است و به همین دلیل، با ظهور اسلام، مسیحیت زمینه خود را در جذب مردم از دست داد.
ج) عامل فرهنگی و روشنفكری
اسلام دینی است كه اساطیر و خرافات را به رسمیت نمیشناسد. در واقع، یك دین ساده و منطقی است كه تاكید بسیاری بر فراگیری دانش دارد. خداوند فراگیری دانش را برای نوع بشر واجب دانسته، بر اساس این اصل است كه تمدن اسلامی چهارده قرن پیشرفت توام با موفقیت را پشتسر گذاشته است. ویرانگری و تخریب مغولها در بغداد، یا مسیحیان در اسپانیا، یا صلیبیون در خاورمیانه، یا با رومیها در ایلیریا و یونان را هیچ گاه مسلمانان نداشتهاند. آنها تمام جنبههای مثبت تمدنهای قدیمی را كسب كرده، مورد استفاده قرار دادند. اسد، یكی از دانشمندان معروفی مسلمان، گفته است: اسلام یك تمدن جدید پارك و سرشار از زندگی بود كه از میراث فراموش شده فرهنگی اروپا استفاده كرد. در تاریخ اسلام، هیچگاه نمونههایی نظیر برونو، كوپرنیكوس، گالیله و غیره وجود نداشته است. ستارهشناسی، شیمی، پزشكی، فیزیك و سایر علوم، هیچ گاه برچسب علوم مضره را نخورده است، بلكه مانند یك گنج، هر روز غنیتر شده است. اسلام هرگز تقسیم علوم به علوم دینی و غیردینی را به رسمیت نشناخته است. حضرت محمد (ص) خود مردم را ترغیب به فراگیری هر چه بیشتر علوم میكرد. این نزدیكی و قرابت میان اسلام و علم، باعثشد مردم قدمهای مثبتی به سمت آن بردارند و در نهایت آن را با آغوش باز بپذیرند.
د) عامل سیاسی و اقتصادی
بعضیها سعی كردهاند، اسلام را بدون اشاره به هیچ یك از اصول سیاسی و اقتصادی آن، نشان دهند. این اقدام به منظور جای دادن اسلام در همان وضعیت مسیحیت و یا ادیان دیگر بود.
اسلام یك مفهوم جدید و كامل از روابط انسانی را معرفی میكرد كه ناسیونالیسم، تقسیم طبقاتی، طبقه روحانی و غیره در آن جایی نداشت. یگانه هدف اسلام، برپایی حكومتخداوند است كه در آن روابط انسان با خدا و همچنین برپایی دموكراسی كه در آن روابط مردم با یكدیگر ملحوظ شده باشد. در سیستم سیاسی اسلام، مفهوم خلیفهٔاللهی، به معنای آن است كه قدرت عالی با خداوند است.
مساوات پیش از قانون، یكی دیگر از اصول سیستم سیاسی اسلام است و حتی عالیترین مقام دولتی - خلیفه - نیز نمیتواند از این تعهد، شانه خالی كند.
از دیگر اصول سیاسی اسلام، راهبردهای قطعی برای اجرای امور حكومتی است. (نگاه كنید به قانون الهی، شریعت) هر چیزی میبایستبا قانون الهی و سنت پیامبر مطابقت داشته باشد. علاوه بر این، اصل دموكراسی حیاتی است و كلیه امور حكومتی نیز از طریق مشورت انجام میشود (اصل شورا). حقوق بشر از جمله حق بیان، حق عمل، حق انتخاب كردن و شدن، حق آموزش و غیره، از اصول ذكر شده بالا نشات میگیرد.
اقدامات سركوبگرانه سیاسی امپراتوری بیزانس علیه ملل بالكان كه توضیح داده شد، در تسریع پذیرش اسلام مؤثر بود. پیروزیهایی كه مسلمانان در مقابله با امپراتوریهای رم و ایران بدست آوردند نیز تاثیر روانی بسیاری بر مردم داشت و به گسترش اسلام كمك كرد.
اما گذشته از جنبه سیاسی، اسلام تاكید بسیاری بر جنبه اقتصادی دارد. راههای عادلانه بدست آوردن سود، كسب ثروت بطور عادلانه و میانهروی در خرج، از اصول اقتصادی اسلام است. در این چارچوب، هر شخص موظف است از طریق راههای معتبر، زندگی خود را تامین كند.
مفهوم خلیفهٔاللهی در مورد زندگی اقتصادی مسلمانان نیز كاربرد دارد. هر چه كه در زمین وجود دارد، متعلق به خداوند است و انسان تنها میتواند از آنها استفاده كند. اسلام بر مساوات میان مردم تاكید فراوانی دارد و این نه به معنای ثروت برابر، بلكه به معنای فرصتبرابر برای همه است. برای نائل شدن به این هدف، اسلام مكانیسمهایی را تعیین كرده است كه از جمله میتوان به زكات، صدقه اجباری و اختیاری، قوانین ارث، مؤسسات وقف، جزیه و غیره اشاره كرد. تمام این مكانیسمها، نقش مهمی در تحكیم سیستم اقتصادی اسلام دارد. ه) عامل اجتماعی زمانی كه مسلمانان با ملل بالكان از جمله مسیحیان و مشركین تماس برقرار كردند، متوجه شدند كه آنها در شرایط سخت اجتماعی زندگی میكنند. حاكمین متعدد از جمله امپراتوریهای بیزانس و رم، بلغارها و صربها، موجب بروز انواع بینظمیهای اجتماعی شده بودند. اما مسلمانان بودند كه یك دیدگاه جدید و كامل از زندگی اجتماعی را برای مردم بالكان به همراه آوردند.
خداوند انسان را از یك جفتساده (یك زن و یك مرد) خلق كرد و این اساس دیدگاه اسلامی برای تشكیل جامعه شد. برخلاف سایر مذاهب و دیدگاههای فلسفی دیگر، زیربنای اجتماعی اسلام به محل تولد، ملیتیا زبان، توجهی ندارد. اسلام این تفاوتها را به رسمیتشناخته است و تلاش میكند خود را به عنوان تنها نیروی مافوق آنها، بنا كند. حضرت محمد (ص) در آخرین سفرش به خانه خدا، طی خطابهای به مردم توصیه كرد، روابط اجتماعی عادلانهای به دور از هرگونه تبعیض، بنا كنند. اسلام ضوابط ساختگی غیرعادلانه را رد میكند و در اركان واجب، مانند اقرار علنی توحید، نمازهای یومیه، زكات و نظایر آن، یك احساس جدید از برابری اجتماعی را بنا میكند.به منظور تشریح دقیق جنبه اجتماعی اسلام، نقش زنان میتواند مثال خوبی باشد. این مساله كه زنان دارای یك نقش اساسی در خانواده هستند، از سوی همه پذیرفته شده است. زن چه به عنوان یك دختر یا یك مادر، دارای نقش والایی است و در هر زمینه، با جنس مخالفش برابر میباشد. در خانواده، وی اولین فرد در عشق ورزیدن، مهربانی، صمیمیت و آموزش نسل جوان است. احادیث نبوی و آیات زیادی از قرآن به این نكته اشاره كردهاند. اما رفتاری كه با زن در مذاهب دیگر، به طور مثال مسیحیت، میشود، مطلوب نیست. آنها با زن به عنوان یك ابزار شیطانی كه دائم مردم را وسوسه میكند، برخورد میكنند.
بردگی یكی دیگر از جنبههایی بود كه سیستم جدید اجتماعی اسلام تلاش كرد آن را مهار و در نهایت، به طور كلی نابود كند. نه مسیحیت كه در عمل بردهداری را تشویق میكرد و نه نظریهپردازان مكاتب فلسفی، هیچ كدام سخنی علیه بردهداری نگفتند، اما اسلام شرایط بهتری را برای بردگان فراهم نمود و حتی آزاد كردن بردگان را تشویق میكرد. در قرآن و احادیث پیامبر (ص)، به موارد زیادی در مورد امكان لغو بردهداری اشاره شده است. با توجه به كلیه عوامل ذكر شده از جمله عوامل مذهبی، اخلاقی، فرهنگی و روشنگری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه تغییراتی كه اسلام با خود به همراه آورد، درك این نكته كه چرا ملل بالكان به آسانی اسلام را پذیرفتند، ساده است.
۳- چگونگی ورود تمدن اسلامی به شبه جزیره بالكان
این مساله كه چطور تمدن اسلامی در شبه جزیره بالكان پدیدار شد، مساله پیچیدهای است كه نیاز به یك تحقیق همه جانبه دارد. متاسفانه بسیاری از حقایق تاریخی در ارتباط با اسلام و شبه جزیره بالكان، به فراموشی سپرده شده یا معدوم شده است. علت این امر، ناشی از قرنها فشار صربها و تاریخدانان اروپایی و مؤسسات سیاسی آنها است. تقریبا در هر كتابی كه در خصوص تاریخ اسلام در بالكان توسط آنها نوشته شده، به نوعی در جهت تحریف تاریخ بوده است. به طور مثال، دوچی، (Doci) در كتابی ضمن آنكه مسیحی كردن آلبانیاییها در طول قرون وسطی را به عنوان یك موفقیت ذكر میكند، بربریت و خرابكاری مهاجمان را در طول چند قرن فراموش میكند. از سوی دیگر، ظهور اسلام را كه وی «روز زوال آلبانیاییها» مینامد، به تهاجم عثمانیها ربط میدهد.اما ذهنیتگرایی دانشمندان مسلمان نیز از جمله مشكلات است. آنها اغلب ظهور اسلام را از یك زاویه محدود اسلامی میبینند. این مساله باعثشده كه تحقیقات به دو قطب مخالف تقسیم شود: كسانی كه همه چیز اسلام را سیاه میبینند و كسانی كه آنها را ایدهآل میكنند. به همین دلیل، یك مطالعه جامع و خالی از هر نوع گرایشات ملی و بنیادگرایی مذهبی لازم است تا بتوانیم به تاریخ واقعی و نه تاریخی كه دوست داریم ببینیم، دستیابیم.
با نگاهی به نوشتههای موجود، میتوانیم نتیجهگیری كنیم، ۲ راهی كه موجب توسعه اسلام در بالكان شد، عبارتند از:
۱- اردوكشی نظامی جهت گسترش مرزهای حكومت اسلامی
۲- نیروی تشویقكننده آموزش اسلامی كه موجب شد مردم با میل خود، آن را بپذیرند.
شواهد تاریخی نشان میدهند كه لشكركشیهای نظامی، اهمیت زیادی در گسترش اسلام نداشته است. بنابراین، آموزشهای اسلامی در فتح قلوب مردم بسیار حیاتی بود. خود قرآن میفرماید: «در دین هیچ اجباری نیست» و این مساله، برای اولین بار در طول تاریخ، به مردم احساس آزادی بخشید. سامی فراشری، نویسنده مشهور آلبانی، تاكید میكند كه صرف نظر از احتمال شیوه نظامی در گسترش اسلام، روش دیگری در توسعه اسلام وجود داشت كه اغلب توسط مورخان نادیده گرفته میشود. آرنولد نیز در جایی این نكته را مورد اشاره قرار داده است. درك این مساله كه كدام شیوه - قدرت نظامی یا آموزشهای اسلامی - در گسترش اسلام مؤثرتر بوده، ساده است. در بیشتر موارد، نیروهای نظامی مسلمان بازكننده در برای تمدن اسلامی بودهاند و در نهایت مردم میتوانند این تفاوتها را ببینند.
تمدن اسلامی بیشتر از غرب از طریق آندولس، از جنوب از طریق دریای مدیترانه و سیسیل و از شمال شرقی از راه مجارستان وارد شبه جزیره بالكان شد. به هر حال، این مقاله قصد ندارد به این سؤال كه تمدن اسلامی از كجا وارد شد، پاسخ دهد، بلكه هدف پاسخ به سؤال چگونه وارد شد، میباشد.
الف) روابط تجاری
دو عامل تمدن اسلامی و انگیزه خود مسلمانان، باعث توسعه تجارت شد. محصولات تولیدی اكثرا با ملل همسایه مبادله میشد. با این حال، تجار اغلب ریسك میكردند و حتی با مناطق دور و ناشناخته تجارت میكردند. به همین علت است كه از قرن نهم، روابط تجاری بین اروپا و خاور میانه از طریق دریای مدیترانه، به طور سریع گسترش یافت. جسورترین افراد اروپایی از فلورانس، ونیز، پیزا و جنوا و به دنبال آنها فرانسویها و كاتالونیها بودند و این تجارت از طریق مصر و سوریه به شرق دور، برای آنها خطرآفرین بود.
ایلیری - آلبانیاییها اقدام به روابط تجاری با ملل عرب و ترك كردند و نه تنها شهرهای بندری دریای آدریاتیك، بلكه مناطق روستایی شبه جزیره بالكان نیز به سكونت آنها درآمد. این روابط قوی تجاری از دورانهای قدیم، حتی قبل از ورود عثمانیها، برقرار و پس از آنها نیز ادامه یافت. سكههای طلا و نقره عربی مربوط به دوره مروان دوم (۷۴۴-۷۵۰ م) كه در پوتوسی، (Potoci) در نزدیكی موستار كشف شده، حاكی از روابط تجاری گسترده مسلمانان با ملل بالكان، بویژه آلبانیاییها و سپس اسلاوها، میباشد. شهرهای بندری مانند دوبراونیك، (Dobravnik) ،تیواری، (Tivari) ،اولكینی، (Olqini) ،دورس، (Durazzo) ،والونا، ( Valona) ،هیمارا، (Himara) و غیره و همچنین شهرهای دیگر یونان و ایتالیا، مهمترین مراكز تجاری بودند. در طول قرن دوازدهم، «الادریس» و «ابنهاكلی»، مورخان و سفرنامهنویسان مشهور مسلمان، به طور دقیق، جزئیات اوضاع اجتماعی و سیاسی این مناطق را شرح دادهاند. آنها همچنین به تفصیل، در مورد جادهای كه از دریای اژه در امتداد دره رودخانه واردار، (Vardar) تا سواحل دریای آدریاتیك كشیده شده، توضیح دادهاند. معمولا تجار ایتالیایی، از طریق دریا و مسلمانان از طریق زمینی سفر میكردند. تجار ونیزی و فلورانسی به طور منظم تجارت میكردند و اكثرا كالاهایشان را در استانبول و گالاتا مبادله میكردند. كاروانهایی كه از دوبرونیك به استانبول و بالعكس میرفتند نیز در این زمینه شناخته شده هستند.
این روابط تجاری قوی، تاثیر بسیاری بر ملل بالكان داشت. گذشته از خرید و فروش كه هدف اولیه در تجارت میباشد، تجار نظرات جدید بسیاری را با خود به همراه آوردند. این مساله، هنگامی كه مسلمانان در تعدادی از شهرهای ساحلی امن مستقر شدند، بیشتر نمود یافت و بدین ترتیب، اولین مستعمرههای مسلمانان پدید آمد. این مكانها در ابتدا بسیار كوچك بودند و به مرور بزرگتر و حتی قویتر شدند.ب) روابط نظامی و سیاسی
توسعه سریع اجتماع مسلمانان، در گسترش اسلام در كلیه سطوح تاثیرگذار بود. در سال ۶۳۴ میلادی، مسلمانان حمله به مرزهای امپراتوری بیزانس را شروع كردند و اولین تلاشها برای تسخیر قسطنطنیه (استانبول كنونی) صورت گرفت. چند سال بعد، در سال ۱۸-۷۱۷ میلادی، نیروهای مسلمان تحت فرماندهی مسلمه، قسطنطنیه را به محاصره درآورده، ولی نتوانستند آن را تسخیر كنند. در این حمله، مسلمانان تا آدریانوپل (ادیرن كنونی) و سالونیكا نفوذ پیدا كردند و این حمله به عنوان اولین تماس میان ملل بالكان با سپاه مسلمان معروف است. آنها همچنین در نزدیكی گالاتا، مسجدی ساختند كه به مسجد عرب معروف است. بدین ترتیب، اعراب (مسلمانان) اولین مستعمرات خود را در قسطنطنیه و سالونیكا تاسیس كردند.
علاوه بر مسلمانان، اسلاوها نیز مستعمرههای كوچكی در داخل امپراتوری بیزانس ایجاد كردند. در نبرد سواستوپل، ( Sevastopol) در سال ۶۶۴ میلادی، گروهی متشكل از ۲ هزار نیروی اسلاو، به همراه سپاه مسلمانان، علیه امپراتوری بیزانس جنگیدند.
طی سالهای ۷۴۱-۷۱۷، نبرد بسیار خونینی میان فرقههای ارتدوكس در جریان بود. عدهای مخالف پرستش پردههای نقاشی، كارهای آبرنگ، مجسمهسازی و نظایر آن بودند و عدهای موافق آن. اكثر كسانی كه مخالف این كار بودند، با مشاوران مسلمان خود در تماس بودند و بنابراین بخوبی با آموزشهای اسلامی كه هرگونه بتپرستی را منع میكرد، آشنا بودند. در قرن نهم، اعراب بیشتر به شبه جزیره بالكان توجه كردند. فهم این مساله ساده است; زیرا آنها كرت، سیسیل و بخشهایی از جنوب ایتالیا را تصرف كرده بودند. طی سالهای ۴۱-۸۴۰، مسلمانان موفق شدند، تارانتو ایتالیا را فتح كنند. آنها تهاجمات خود به شبه جزیره بالكان را با حمله به بودوا، (Budva) ،كوتور، (Kotor) ،روسی، (Rosi) و ریجكا، (Rijeka) آغاز كردند. مسلمانان حتی دوبرونیك را به مدت ۱۵ سال به محاصره درآوردند، ولی موفقیتی كسب نكردند. این اولین تماسهای نظامی میان نیروهای مسلمان و ایلیری - آلبانیاییها بود. مسلمانان تا سال ۱۰۲۳ میلادی كه كنترلشان بر جنوب ایتالیا را از دست دادند، ادامه دادند.
اثرات این تمدن جدید، در هر گوشهای از بالكان، یافت میشد. در نزدیكی كلیسای جامع تروجیر، (Trogir) ،حكاكی برجستهای از یك مرد عرب با پوشش ردای عربی وجود دارد كه این نشاندهنده روابط خوب تحكیم یافته میان مسلمانان و ملل بالكان میباشد. همچنین در آنجا، مقبره دو عرب وجود دارد كه نشان میدهد آنها برای مدت طولانی در آنجا زندگی میكردند.
با شروع قرن چهاردهم، اعراب مداخله مستقیم در شبه جزیره بالكان را متوقف كردند، هر چند قبایل مسلمان دیگر از آسیای صغیر به شبه جزیره تمایل پیدا كردند. در سال ۱۳۰۷، قبایلی كه ریشه ترك داشتند، تحت فرماندهی مالك و حلیل وارد شبه جزیره شده، تا سوئتاگورا، (Sevetagora) پیش رفتند.
حمله قبایل پسنج، (Peceneg) به بالكان نیز قابل تامل است. در مورد اینكه آنها چه زمانی ظاهر شدند، نظرات متفاوتی وجود دارد. عدهای معتقدند آنها در قرن هشتم و عدهای میگویند در قرن نهم و دهم آمدند. به نظر میرسد نظر اول دقیقتر باشد; زیرا آنها در همان زمانی ظاهر شدند كه دولتهای فئودال مستقل در بالكان پدید آمد. آرنولد معتقد است كه قبال پسنج از سواحل رودخانه اورال مهاجرت كرده، در محل مقدونیه كنونی سكونت گزیدند. اما صرف نظر از این مسائل، نكته مهم آن است كه آنها مسلمان و از فرقه اسماعیله بودند. برخی از نویسندهها معتقدند كه قبایل پسنج، همان بربرهای واقعی بودند كه سراسر شبه جزیره را مورد تاخت و تاز و تهاجم قرار دادند. اما این نظر مانع از آن نیست كه این حقیقت را كه آنها مسلمان بودند، نادیده بگیریم. به عبارت دیگر، فتح اسپانیا توسط مسلمانان، فصل جدیدی را در روابط آنها با ملل بالكان باز كرد. برخی از اقوام اسلاو، بویژه اسلونیها و كرواتها، روابط خوبی با مسلمانان اسپانیا داشتند. در دربار سلطنتی هاشمی اول (۸۹۱-۸۹۳)، ۲ هزار نگهبان كروات تبار وجود داشت. این تعداد نگهبان، نشان از روابط گسترده میان آنها دارد.
اما این تنوع در روابط نظامی، در مورد سیاست هم صادق است. دولتهای مسلمان روابطی صمیمی با همتایان خود در بالكان داشتند. در سال ۸۵۶، میخائیل سوم، پادشاه صرب، طی پیامی خطاب به متوكل ابن رشید از سلسله عباسی، از وی تقاضا كرد در خصوص مسائل مذهبی با یكدیگر بحث كنند. در سال ۹۲۲، پادشاه بلغارستان پیامی برای المقتدر، خلیفه عباسی، فرستاد و طی آن تصمیم خانواده خود را برای پذیرش اسلام اعلام كرد. در این خصوص، روابط حاكم میان هارونالرشید و حكام اروپایی نیز مشهور است. وی طی پیامی برای كارل بزرگ، پادشاه صرب، خواستار برقراری روابط صمیمانه میان دو طرف شد. شاهزاده تومیسلاو، حاكم كروات، روابط خوبی با خلیفه عبدالرحمانسوم داشت و حتی تبادل هدیه بین آنها مرسوم بود. عبدالرحمانسوم طیپیامی برای پادشاهیهایاسلاو از آنها خواست تا در مورد روابط آیندهشان، بحث و گفتوگو كنند.
اروپاییها و ملل بالكان تماسهای مداوم خود را با مسلمانان - فاطمیها (۱۱۷۱-۹۶۹ م.)، ایوبیها (۱۲۵۰-۱۱۷م) و مملوكیها (۱۵۱۷-۱۲۵۰ م) - به دلیل منافع مختلف از جمله تجاری حفظ كردند.
در گذشته، ما اسلاوها را به عنوان متحد مسلمانان علیه امپراتوریهای روم و بیزانس دیدیم. هر چند روابط آنها با ایلیری - آلبانیاییها، بازیگران آینده سیاسی و نظامی شبه جزیره بالكان را تعیین میكند. در ابتدا این روابط صمیمانه بود، ولی به سرعت تغییر یافت.
این گونه وانمود شده كه هیچ گونه تماس سیاسی و نظامی میان ایلیری آلبانیاییها و مسلمانان وجود نداشته است، اما مساله حقیقت ندارد. هر چند این حقیقت كه حاكمین ایلیری - آلبانیاییها خارجی - امپراتوریهای روم و بیزانس، صربها و غیره - بودند، بدان معنا است كه آنها تقریبا هیچ گاه به عنوان یك پیكره سیاسی مستقل شناسایی نشدهاند.
ج) مبلغین مذهبی و مهاجرت
شاید مهمترین عاملی كه بر گسترش سریع اسلام در میان ایلیری - آلبانیاییها تاثیر گذاشت، مساله مبلغین مذهبی و مهاجرین، از گروههای مختلف مردم بود. شواهدی وجود دارد كه مسلمانان تقریبا تمام شبه جزیره را قرنها پیش از ورود عثمانیها، بازدید كردند و نقش مهمی در زمینه آموزش اسلام ایفا كردند.
شاید مهمترین افراد در میان مهاجرین، گروهی از مسلمانان ترك بودند كه در جنوب مجارستان (در نزدیكی مرز با امپراتوری بیزانس) و بعضی مكانهای دیگر از جمله در نزدیكی دریاچه اهرید (تقریبا در مركز شبه جزیره) ساكن شدند.
این قبایل ترك كه به شبه جزیره بالكان مهاجرت كردند، طرفداران یك فرقه اسلامی موسوم به «درویش» بودند. آنها توسط مسلمانان سنی مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند و به همین دلیل، دستبه مهاجرت زدند. آنها پیش از حملات عثمانیها، وارد بالكان شدند و رهبر آنها شخصی به نام ساری سالتكو بود. اینالسیك، مورخ مشهور، در این مورد میگوید: چهل خانواده درویش ترك پس از تحمل سختیهای بسیار، در سال ۱۲۶۱ به شبه جزیره بالكان مهاجرت كردند. به هر حال، آنها تنها مهاجرین نبودند. در سال ۱۲۹۱، یك خانواده مسلمان از شهر حلب سوریه مهاجرت كرد و در ملیك، یكی از روستاها كوزوو، ساكن شد. آنها مشهور به خانواده آل آقا بودند و یك مسجد در آن محل ساختند كه احتمالا قدیمیترین مسجد در كوزوو میباشد و هنوز نوشتههای حك شده بر آن كه در چه زمان و توسط چه شخصی ساخته شده، موجود میباشد. تئوفیل، سزار روسیه، زمانی كه در آسیای صغیر میجنگید، تعدادی از مسلمانان را مجبور به مهاجرت كرد. این مسلمانان در دره رودخانه واردار در شبه جزیره بالكان ساكن شدند و مشهور به تركهای واردار میباشند.
اما حضور مسلمانان در بالكان به حدی زیاد بود كه پادشاهیهای مسیحی نتوانستند برای مدت زیادی آنها را تحمل كنند. نیروهای اروپایی كه در جریان جنگهای صلیبی از شبه جزیره بالكان به سمتخاورمیانه میرفتند، مسلمانان ساكن در مسیر راه خود را نابود میكردند. این مساله در قرن سیزدهم اتفاق افتاد و بلغارها و صربها افتخار زیادی به آن میكردند. به همین جهت، اسلاوها و مسلمانان تنفر شدیدی از یكدیگر دارند.
۵- نتیجه این مقاله هر چند كورسویی برای دریافتحقیقت است، اما تنها بخشی از یك تحقیق جامع و كامل است. سابقه حضور مسلمانان در شبه جزیره بالكان، بسیار طولانیتر از آن چیزی است كه مردم باور دارند. اولین آثار یافته شده از مسلمانان، مربوط به پیش از قرن هشتم است. عقاید والای مذهبی آنها موجب شد ملل بالكان آنها را با آغوش باز بپذیرند. پادشاهان مسیحی اروپا، با سیاستهای تنگنظرانه خود احساس كردند كه در حال از دست دادن میدان در مقابل مسلمانان هستند و به همین دلیل، با آنها مقابله كردند و از اینجا بنیاد سیاستهای آینده اروپا بنا نهاده شد و ما دیگر هیچگاه شاهد این روابط خوب و صمیمانه میان كشورهای مسلمان و اروپایی نخواهیم بود. مسلمانان در طول قرون چهارده و پانزده، زجر زیادی از مسیحیان كشیدهاند و این مساله، تاثیر بسیاری بر مردم بالكان داشت. به همین دلیل، زمانی كه ارتش عثمانی شبه جزیره را در قرن چهارده تصرف كرد، ما شاهد گسترش سریع اسلام هستیم.
منبع: سفارت ج. ا. ا - تیرانا
پینوشت:
۱) نجات ابراهیمی فارغالتحصیل علوم اسلامی دانشكده الهیات دانشگاه سارایوو است. وی پس از فراغت از تحصیل در اداره منطقهای پریزرن، وابسته به جامعه اسلامی كوزوو، مشغول به كار شد. نجات ابراهیمی تاكنون مقالات و كتب زیادی نوشته است. فعالیتهای عظیم وی موجب شد همكارانش او را به عنوان رئیس محققین مسلمان كوزوو برگزینند. وی تاكنون چندین بار توسط پلیس صرب بازداشتشده است و هم اكنون نیز دوران محكومیتخود را در زندان میگذراند.
نجات ابراهیمی (۱)
ترجمه: محمدرضا ربیعی
معرفی دقیق ملتی كه بیشترین سهم را در شكل دادن و توسعه و گسترش اسلام داشته، بسیار مشكل است. به هر حال، عربها افتخار دارند به عنوان اولین كسانی كه برای گسترش دستورات الهی قرآن اقدام كردند، شناخته شوند. ولی آنها تنها نبودند. فارسها، بربرها، مغولها و عثمانیها نیز سهم بسیاری در گسترش آن داشتهاند.
در شبه جزیره بالكان این تفكر حاكم است كه عثمانیها در گسترش اسلام در این منطقه جدی بودهاند. اما اگر بخواهیم ظهور تمدن اسلامی در شبه جزیره بالكان را به تركها محدود كنیم، دچار یك اشتباه بزرگ شدهایم; زیرا كلیه دستاوردهای مادی و فرهنگی از طریق اسلام - كاملترین شیوه زندگی - توسط ملل بالكان بویژه آلبانیاییها و بوسنیاییها كسب شده است.
ذكر این نكته كه ملل بالكان روابط گسترده تجاری، سیاسی و نظامی با شركا و طرفهای مسلمانشان داشتهاند، ضروری به نظر میرسد. تبادل هیاتهای رسمی و همچنین مهاجرتهای فردی و گروهی مردم از دیگر ویژگیهای روابط قوی میان آنها میباشد. اما روابط ملل بالكان با عثمانیها، در مقایسه با دیگر مسلمانان، طولانیتر و عمیقتر است و از اواخر قرن پانزدهم تا جنگهای بالكان در سال ۱۹۱۲، به طول انجامیده است. روابط میان ملل بالكان (بویژه آلبانیاییها) و اعراب از دیرباز - حتی قبل از دوره مسیحیت - وجود داشته است و جهان عرب دارای اهمیت زیادی برای حتمیتبخشیدن به پدیده آلبانی و بوسنی بوده است (بخوانید پذیرش سریع اسلام). با این حال، علیرغم این واقعیات، این مساله هیچ گاه مورد توجه هیچ یك از مؤسسات تحقیقی و محققین قرار نگرفته است.
این مساله در ماهیتبسیار پیچیده است; زیرا جنبههای جامعه شناختی، قومی، فرهنگی، سیاسی، ایدئولوژیكی و مذهبی آن، بسیار دخیل است. غرضورزیهای سیاسی و فرضیات غلط به عنوان «اطلاعات صحیح تاریخی» عنوان شده، تبدیل به بخشی از مواضع رسمی در خصوص اسلام میشوند.
بنابراین یك مطالعه جدید برای كشف حقایق لازم است. باید یك پژوهش جدید تاریخی - خالی از هر نوع غرضورزی - در خصوص جنبههای مذهبی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زندگی فئودالی پیش از اسلام ملل بالكان، بویژه آلبانیاییها صورت پذیرد.
تعداد مورخین و محققین مسلمانی كه به طور جدی در مورد دوره پیش از عثمانیها تحقیق و پژوهش كردهاند، بسیار كم میباشد. ،موفاكو، (Mufaku) ،كالشی، (Kaleshi) ،چابی، ( Cabaj) و غیره و در میان بوسنیاییها به هند، (Hand) و هادیجاحی، (Hadijahi) اشاره نمود. ولی باعث تاسف است كه بسیاری از آثار تاریخی مهم شرقی، به سادگی مورد استفاده محققین ما قرار نگرفته است; زیرا اكثر آنها به زبانهای عربی، تركی و فارسی نوشته شده است. ترجمه این آثار باید هر چه سریعتر انجام شود.
۱- شرایط تاریخی و اجتماعی ملل بالكان
دوره زمانی مورد بحث، از آغاز مسیحی شدن مردم بالكان تا فتح آن توسط عثمانیها طی قرون ۱۴ و ۱۵ و پس از آن كه اسلام به طور سریع مورد پذیرش آلبانیاییها و سپس سایر ملل قرار گرفت، میباشد. بنابراین، برای درك بهتر موضوع پذیرش سریع اسلام توسط ملل بالكان، ضروری استشرایط تاریخی، اجتماعی و مذهبی مردمی كه در شبه جزیره زندگی میكردند - در ابتدا ایلیریها و سپس اقوام اسلاو - نشان داده شود.
ایلیریها كه در بین رودخانه دانوب و دریای آدریاتیك اسكان داشتند، مشرك بودند، هر چند كه مسیحیتبه كندی در حال گسترش بود. در سال ۳۱۳ میلادی، امپراتوری رم طی «حكم مذهبی میلان»، مسیحیت را به عنوان مذهب رسمی اعلام كرد و مردم شبه جزیره بالكان تحت فشار شدید، آن را پذیرفتند. رومیها وارد سرزمینهای ایلیریها، بویژه سالونیكا در جنوب، سواحل دریای آدریاتیك در غرب و دالماتیا، (Dalmatia) در شمال غربی شدند. در این زمان بود كه اولین اجتماعات مسیحی در میان ایلیریها پدید آمد. حمله اقوام ژرمن بین قرون ۴ تا ۶، موجب شكست امپراتوری رم در سال ۴۷۶ شد. در پایان قرن پنجم و آغاز قرن ششم، بلغارها و تعداد دیگری از اقوام اسلاو، شروع به حمله به مرزهای امپراتوری بیزانس و غارت آنجا كردند. نتیجه این حملات كه از پایان قرن ششم تا قرن هفتم به طول انجامید، سكونت دائم آنها در سرزمینهای بین رودخانه دانوب و دریای اژه بود.
به قول پترویچ، اسلاوها با جمعیتبومی (ایلیریها) در شرق صربستان كنونی روبرو شدند كه رمی (مسیحی) نشده بودند. وی اسامی مكانها و مردم را به عنوان شاهد ارائه میكند. این دوره، ویژگیهایی همچون نهادینه كردن دین مسیحیت و روابط قوی آن با فئودالهای حاكم را دارد. شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی كه این دوره به همراه داشت، موجب طغیانهای عظیم شد.
در طول این دوره در ایلریا، همانند بسیاری از مكانهای دیگر، شرایط سخت اقتصادی و نارضایتی مذهبی، راه را برای نظریههای جدید باز كرد و برخی از آنها، بر ضد نهادینهسازی دین مسیحیتبودند. مذاهب كوچك مانند مانویت، آریاگرایی و غیره، در هر گوشهای پدیدار شد. این مذاهب ارتباطی با كلیسا نداشتند و همین مساله، موجب سختگیریهای بیشتر علیه آنها شد. در قرن نهم، امپراتوری بیزانس علائق زیادی در بالكان داشت و قادر بود مجددا بیشتر سرزمین فعلی آلبانی را تحت كنترل قرار دهد. به هر حال، حملات قبایل اسلاو، بویژه صربها، اثبات كرد كه این امپراتوری یك مشكل بزرگ در سر راه خود دارد.
هیل، (Hill) یادآور میشود كه بلغارها در اواخر قرن نهم، موفق به تسلط بر شرق آلبانی شده، تا نزدیكی بندر دورس پیش رفتند. دمیرای، (Demiraj) نیز معتقد است كه بلغارها بین سالهای ۸۱۵ تا ۱۰۱۸، بر اكثر سرزمین كنونی آلبانی و حتی كوزوو تسلط و حاكمیت داشتند. بنابراین در اوایل قرن یازدهم، آلبانی صحنه نبرد میان امپراتوری بیزانس و بلغارها بود. در سال ۱۰۱۸، بلغارها در یك نبرد در نزدیكی شهر برات شكستخوردند و آلبانی به تصرف بیزانس درآمد و حكومت وحشت واسیل دوم شروع شد. اما در طول قرن یازدهم، تعدادی شورش، از جمله در سالهای ۱۰۴۰، ۱۰۴۳، ۱۰۷۰، ۱۰۷۸ و ۱۰۸۰ به وقوع پیوست. در سال ۱۰۵۴، به دلیل كشمكشهای داخلی در دین مسیحیت، كوزوو به دو بخش تقسیم شد. شرق كوزوو زیر نفوذ كلیسای ارتدوكس و غرب آن زیر نفوذ كلیسای كاتولیك قرار گرفت.این اوضاع نابسامان تا سال ۱۳۴۷ میلادی كه صربها تحت رهبری استفان دوشان، (Stefan Dushan) تمام سرزمین آلبانی را مورد تاخت و تاز قرار داده، رومیها و بیزانسیها را بیرون كردند، ادامه داشت. كوزوو نیز پیش از آن، تحت تسلط صربها قرار گرفته بود. این نكته مورد توافق همه مورخین است كه صربها طی قرون ۱۲ تا ۱۴ كه مناطق دچانی، جاكوا، پیا، درنیسا و لاپی را مورد تاخت و تاز قرار میدادند، در كوزوو مستقر بودند. تهاجمهای مختلف، اختلافات مذهبی بین كاتولیكها و ارتدوكسها و غیره، وضعیت ایلیری - آلبانیاییها را به مراتب بدتر كرده بود. زمانی كه استفان دوشان مرد، پادشاهی صرب سرنوشتبدی پیدا كرد و فئودالها، شاهزادگیهای كوچك مستقلی ایجاد كردند. فئودالهای آلبانیایی نیز از این فرصت استفاده كرده، سه پادشاهی مستقل تشكیل دادند: پادشاهی آرتا در جنوب آلبانی، پادشاهی دورس در مركز و پادشاهی اشكودرا در شمال آلبانی كه بزرگترین آن نیز بود. به عبارت دیگر، نهادینهسازی مسیحیت مورد پذیرش قرار نگرفت. بوگومیلها، (Bocumils) ،اجداد بوسنیاییهای فعلی، در این مورد ایستادگی كردند. آنها حدود قرن دهم به متشبه جزیره بالكان مهاجرت كرده، در شرق آن، یعنی روملیا (رومانی كنونی)، ساكن شدند. عقاید مذهبی آنها به شدت از یهودیت و مانویت تاثیر پذیرفته بود. زمانی كه آنها طی قرون ۱۲ تا ۱۴، تحتسلطه صربها قرار گرفتند، مورد اذیت و آزار آنها قرار گرفته، به مرور طی قرن سیزدهم، مجبور به مهاجرت به سمت غربی شبه جزیره (كه امروز بوسنی نامیده میشود) شدند. ارتدوكسها و كاتولیكها نیز به آنها برچسب مرتد میزدند.
۲- عواملی كه اسلام را تبدیل به یك واقعیت در بالكان نمود
اولین اثرات تمدن اسلامی در شبه جزیره بالكان به مدتها پیش از دوره قرون وسطی برمیگردد. اولین مسلمانان در میان ملل بالكان، زمانی پیدا شدند كه مقارن با شروع اولین حملات قبایل صرب در بالكان كه مسیحی نبوده و عقاید مخصوص به خود را داشتند، بود. هادیجاحی، محقق بوسنیایی، میگوید: «این مساله واقعیت دارد; زیرا حقایقی در این مورد وجود دارد كه آن را اثبات میكند و در نتیجه، اولین ظهور مسیحیت در بالكان، باید با ظهور همزمان اسلام در این منطقه مورد توجه قرار گیرد.» موقعیت استراتژیكی بالكان از نظر جغرافیایی، مردم این منطقه (بویژه آلبانیاییها) را مجبور به مخاطره و برقراری تماس با ملل دیگر، بویژه ملل اطراف دریای اژه و خاور نزدیك، كرده است. مورخان و باستانشناسان به این نتیجه رسیدهاند كه مردم بالكان روابط تجاری گستردهای با دیگران برقرار كرده بودند. ملل بالكان در مسیر جاده ابریشم كه اروپا را به چین و ایران وصل میكرد، قرار داشتند. آنها علاوه بر سفرهای زمینی، به سفرهای دریایی نیز عادت داشتند و موجب برقراری روابط دو جانبه سیاسی، اقتصادی و نظامی با كشورهای دیگر شدند. قبل از آنكه به طور عمیق، این مساله را كه چطور تمدن اسلامی وارد شبه جزیره بالكان شد، مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم، لازم است نگاهی به عواملی داشته باشیم كه پذیرش سریع اسلام را برای مردم بالكان امكانپذیر ساخت. این عوامل در ماهیتبا یكدیگر متفاوت هستند، ولی در عین حال هر یك تاثیر خود را داشته است.
الف) عوامل مذهبی
در تاریخ آلبانیاییها و همچنین سایر ملل بالكان، این مساله كه چطور اسلام در شبه جزیره بالكان نفوذ پیدا كرد، معمولا نادیده گرفته شده است. اما علیرغم مشكلاتی كه وجود دارد، باید ببینیم كه اسلام چه چیزی در مقابل مسیحیت، مانویتیا مشركین ارائه كرد كه به طور سریع مورد پذیرش ایلیری - آلبانیاییها قرار گرفت.
اسلام موجب شد مردم به طور واضح بفهمند كه خدا كیست و ماموریت انسان در زمین چه بوده است. اسلام جدای از جنبههای معنوی آن، اصولی در مورد تنظیم زندگی روزانه مردم دارد و هر عمل فردی ما میبایست در تطابق با قوانین الهی باشد. اسلام در قرآن، آلترناتیوهای مادی و معنوی جدیدی ارائه میكند. اسلام توصیه به یگانهپرستی و رعایت قانون لامنتهی (شریعت) میكند و اهداف آن، به انسان بهعنوان خلیفه خداوند در زمین كمك كرده، وی را توانگر میسازد.
استاوریانوس، (Stavrianos) ،مورخ اروپایی، تاكید میكند: «خود مذهب اسلام موجب پذیرش سریع و گسترده آن بود.» مسیحیت تنها تعدادی عقاید تعصبآمیز و محدودكننده مذهبی را معرفی میكند، در حالی كه اسلام یك روش كامل برای زندگی است كه دستورات معنوی را با سایر مقررات مربوط به زندگی روزمره پیوند میزند. اسلام موكدا اصل توحید را از طریق بسیاری از پیامبرانش تبلیغ كرده است، هر چند در طی زمان، مفاهیم یگانهپرستی روند نزولی یافته است. اسلام به دنبال وارونه كردن این روند از طریق تبلیغ یكتایی خداوند است كه در بسیاری از آیات قرآن، به این نكته اشاره شده است.
یك عامل بحثبرانگیز مسیحیت كه مردم را مجبور به تفكر میكند، الوهیت و خداگونگی مسیح است. الوهیت مسیح، محصول دورههای بعد از مسیح است و این یك حقیقت تاریخی غیرقابل انكار است. نظریه مسیح به عنوان «انسان - خدا» مشمول عملكرد مسیحیت در سال ۴۵۱ میشد، هر چند برخی از فرقههای مسیحی، هنوز از پذیرش آن سر باز میزنند.
شیوه زندگی حضرت محمد (ص) اهمیت زیادی داشته و بر مردم تاثیرگذار بوده است. كسانی كه میخواهند پسر یا دختر كامل، شوهر یا زن كامل، پدر یا مادر كامل و حتی حكمران كاملی باشند، باید از این سرمشق پیروی كنند. قرآن خود حضرت محمد (ص) را به عنوان بهترین مدل معرفی میكند و این برخلاف شخصیت مسیح است كه در طول زندگی كوتاهش، نتوانستبرای مردم شیوه مورد نیاز، جهت تبعیت را معرفی كند. برخی جنبههای دیگر از عملكرد مسیحیت، مانند تجرد، برخلاف سرشت انسان است. این عوامل همراه با نادانی و عملكرد ناشایست كشیشها، موجب شد مردم نسبتبه مسیحیتبیتفاوت باشند و در نتیجه از اسلام استقبال شد.ب) عامل اخلاقی
ارزشهای اخلاقی نقش مهمی در توسعه یك جامعه بازی میكنند و اسلام تاكید بسیاری بر آنها دارد. ارزشهای اخلاقی یك مسلمان را میتوان در پیروی وی از خداوند یافت و این ارزشها در كلیه اعمال روزانه اجرا میشود. اندرزهای بشردوستانه مسلمانان - اول از برادر مسلمانت مراقبت كن و سپس از خودت - یك معنای كاملا جدید، به روابط انسانی داد. همه چیز بر اساس عشق، همكاری، عدالت و نظایر آن شكل گرفته است. قرآن در مجموع، حصارهای مبتنی بر نژاد، رنگ یا زبان را رد میكند. اسلام با واقعیتبیانتهای «ترغیب خوبی و نكوهش بدی» مطابقت دارد. قرآن و حضرت محمد (ص) نمونههای بسیاری به ما نشان دادهاند. این عامل جدید زندگی مسلمانان را كاملتر، خلاقتر و معنیدارتر میكند. هر عملی كه یك مسلمان انجام میدهد، بخشی از دستورات اسلامی است. خداوند تنها انسانها را تشویق به داشتن اعتقاد در نماز و دعا نمیكند، بلكه داشتن اعتقاد در عمل را نیز تشویق میكند. داستانهای ابن بطوطه، جهانگرد معروف مسلمان، مثالهایی در این زمینه هستند. در سال ۱۳۱۳، وی از آسیای صغیر بازدید كرد و از مهماننوازی مردم آنجا ستایش كرده است.
از سوی دیگر، باید خاطرنشان كرد كه اصول عقاید مسیحیت، تنها محدود به جنبههای معنوی زندگی میشد. مسیحیت هرگز دستورات اخلاق عملی را به عنوان یك مجموعه به جامعه ارائه نكرده است و به همین دلیل، با ظهور اسلام، مسیحیت زمینه خود را در جذب مردم از دست داد.
ج) عامل فرهنگی و روشنفكری
اسلام دینی است كه اساطیر و خرافات را به رسمیت نمیشناسد. در واقع، یك دین ساده و منطقی است كه تاكید بسیاری بر فراگیری دانش دارد. خداوند فراگیری دانش را برای نوع بشر واجب دانسته، بر اساس این اصل است كه تمدن اسلامی چهارده قرن پیشرفت توام با موفقیت را پشتسر گذاشته است. ویرانگری و تخریب مغولها در بغداد، یا مسیحیان در اسپانیا، یا صلیبیون در خاورمیانه، یا با رومیها در ایلیریا و یونان را هیچ گاه مسلمانان نداشتهاند. آنها تمام جنبههای مثبت تمدنهای قدیمی را كسب كرده، مورد استفاده قرار دادند. اسد، یكی از دانشمندان معروفی مسلمان، گفته است: اسلام یك تمدن جدید پارك و سرشار از زندگی بود كه از میراث فراموش شده فرهنگی اروپا استفاده كرد. در تاریخ اسلام، هیچگاه نمونههایی نظیر برونو، كوپرنیكوس، گالیله و غیره وجود نداشته است. ستارهشناسی، شیمی، پزشكی، فیزیك و سایر علوم، هیچ گاه برچسب علوم مضره را نخورده است، بلكه مانند یك گنج، هر روز غنیتر شده است. اسلام هرگز تقسیم علوم به علوم دینی و غیردینی را به رسمیت نشناخته است. حضرت محمد (ص) خود مردم را ترغیب به فراگیری هر چه بیشتر علوم میكرد. این نزدیكی و قرابت میان اسلام و علم، باعثشد مردم قدمهای مثبتی به سمت آن بردارند و در نهایت آن را با آغوش باز بپذیرند.
د) عامل سیاسی و اقتصادی
بعضیها سعی كردهاند، اسلام را بدون اشاره به هیچ یك از اصول سیاسی و اقتصادی آن، نشان دهند. این اقدام به منظور جای دادن اسلام در همان وضعیت مسیحیت و یا ادیان دیگر بود.
اسلام یك مفهوم جدید و كامل از روابط انسانی را معرفی میكرد كه ناسیونالیسم، تقسیم طبقاتی، طبقه روحانی و غیره در آن جایی نداشت. یگانه هدف اسلام، برپایی حكومتخداوند است كه در آن روابط انسان با خدا و همچنین برپایی دموكراسی كه در آن روابط مردم با یكدیگر ملحوظ شده باشد. در سیستم سیاسی اسلام، مفهوم خلیفهٔاللهی، به معنای آن است كه قدرت عالی با خداوند است.
مساوات پیش از قانون، یكی دیگر از اصول سیستم سیاسی اسلام است و حتی عالیترین مقام دولتی - خلیفه - نیز نمیتواند از این تعهد، شانه خالی كند.
از دیگر اصول سیاسی اسلام، راهبردهای قطعی برای اجرای امور حكومتی است. (نگاه كنید به قانون الهی، شریعت) هر چیزی میبایستبا قانون الهی و سنت پیامبر مطابقت داشته باشد. علاوه بر این، اصل دموكراسی حیاتی است و كلیه امور حكومتی نیز از طریق مشورت انجام میشود (اصل شورا). حقوق بشر از جمله حق بیان، حق عمل، حق انتخاب كردن و شدن، حق آموزش و غیره، از اصول ذكر شده بالا نشات میگیرد.
اقدامات سركوبگرانه سیاسی امپراتوری بیزانس علیه ملل بالكان كه توضیح داده شد، در تسریع پذیرش اسلام مؤثر بود. پیروزیهایی كه مسلمانان در مقابله با امپراتوریهای رم و ایران بدست آوردند نیز تاثیر روانی بسیاری بر مردم داشت و به گسترش اسلام كمك كرد.
اما گذشته از جنبه سیاسی، اسلام تاكید بسیاری بر جنبه اقتصادی دارد. راههای عادلانه بدست آوردن سود، كسب ثروت بطور عادلانه و میانهروی در خرج، از اصول اقتصادی اسلام است. در این چارچوب، هر شخص موظف است از طریق راههای معتبر، زندگی خود را تامین كند.
مفهوم خلیفهٔاللهی در مورد زندگی اقتصادی مسلمانان نیز كاربرد دارد. هر چه كه در زمین وجود دارد، متعلق به خداوند است و انسان تنها میتواند از آنها استفاده كند. اسلام بر مساوات میان مردم تاكید فراوانی دارد و این نه به معنای ثروت برابر، بلكه به معنای فرصتبرابر برای همه است. برای نائل شدن به این هدف، اسلام مكانیسمهایی را تعیین كرده است كه از جمله میتوان به زكات، صدقه اجباری و اختیاری، قوانین ارث، مؤسسات وقف، جزیه و غیره اشاره كرد. تمام این مكانیسمها، نقش مهمی در تحكیم سیستم اقتصادی اسلام دارد. ه) عامل اجتماعی زمانی كه مسلمانان با ملل بالكان از جمله مسیحیان و مشركین تماس برقرار كردند، متوجه شدند كه آنها در شرایط سخت اجتماعی زندگی میكنند. حاكمین متعدد از جمله امپراتوریهای بیزانس و رم، بلغارها و صربها، موجب بروز انواع بینظمیهای اجتماعی شده بودند. اما مسلمانان بودند كه یك دیدگاه جدید و كامل از زندگی اجتماعی را برای مردم بالكان به همراه آوردند.
خداوند انسان را از یك جفتساده (یك زن و یك مرد) خلق كرد و این اساس دیدگاه اسلامی برای تشكیل جامعه شد. برخلاف سایر مذاهب و دیدگاههای فلسفی دیگر، زیربنای اجتماعی اسلام به محل تولد، ملیتیا زبان، توجهی ندارد. اسلام این تفاوتها را به رسمیتشناخته است و تلاش میكند خود را به عنوان تنها نیروی مافوق آنها، بنا كند. حضرت محمد (ص) در آخرین سفرش به خانه خدا، طی خطابهای به مردم توصیه كرد، روابط اجتماعی عادلانهای به دور از هرگونه تبعیض، بنا كنند. اسلام ضوابط ساختگی غیرعادلانه را رد میكند و در اركان واجب، مانند اقرار علنی توحید، نمازهای یومیه، زكات و نظایر آن، یك احساس جدید از برابری اجتماعی را بنا میكند.به منظور تشریح دقیق جنبه اجتماعی اسلام، نقش زنان میتواند مثال خوبی باشد. این مساله كه زنان دارای یك نقش اساسی در خانواده هستند، از سوی همه پذیرفته شده است. زن چه به عنوان یك دختر یا یك مادر، دارای نقش والایی است و در هر زمینه، با جنس مخالفش برابر میباشد. در خانواده، وی اولین فرد در عشق ورزیدن، مهربانی، صمیمیت و آموزش نسل جوان است. احادیث نبوی و آیات زیادی از قرآن به این نكته اشاره كردهاند. اما رفتاری كه با زن در مذاهب دیگر، به طور مثال مسیحیت، میشود، مطلوب نیست. آنها با زن به عنوان یك ابزار شیطانی كه دائم مردم را وسوسه میكند، برخورد میكنند.
بردگی یكی دیگر از جنبههایی بود كه سیستم جدید اجتماعی اسلام تلاش كرد آن را مهار و در نهایت، به طور كلی نابود كند. نه مسیحیت كه در عمل بردهداری را تشویق میكرد و نه نظریهپردازان مكاتب فلسفی، هیچ كدام سخنی علیه بردهداری نگفتند، اما اسلام شرایط بهتری را برای بردگان فراهم نمود و حتی آزاد كردن بردگان را تشویق میكرد. در قرآن و احادیث پیامبر (ص)، به موارد زیادی در مورد امكان لغو بردهداری اشاره شده است. با توجه به كلیه عوامل ذكر شده از جمله عوامل مذهبی، اخلاقی، فرهنگی و روشنگری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه تغییراتی كه اسلام با خود به همراه آورد، درك این نكته كه چرا ملل بالكان به آسانی اسلام را پذیرفتند، ساده است.
۳- چگونگی ورود تمدن اسلامی به شبه جزیره بالكان
این مساله كه چطور تمدن اسلامی در شبه جزیره بالكان پدیدار شد، مساله پیچیدهای است كه نیاز به یك تحقیق همه جانبه دارد. متاسفانه بسیاری از حقایق تاریخی در ارتباط با اسلام و شبه جزیره بالكان، به فراموشی سپرده شده یا معدوم شده است. علت این امر، ناشی از قرنها فشار صربها و تاریخدانان اروپایی و مؤسسات سیاسی آنها است. تقریبا در هر كتابی كه در خصوص تاریخ اسلام در بالكان توسط آنها نوشته شده، به نوعی در جهت تحریف تاریخ بوده است. به طور مثال، دوچی، (Doci) در كتابی ضمن آنكه مسیحی كردن آلبانیاییها در طول قرون وسطی را به عنوان یك موفقیت ذكر میكند، بربریت و خرابكاری مهاجمان را در طول چند قرن فراموش میكند. از سوی دیگر، ظهور اسلام را كه وی «روز زوال آلبانیاییها» مینامد، به تهاجم عثمانیها ربط میدهد.اما ذهنیتگرایی دانشمندان مسلمان نیز از جمله مشكلات است. آنها اغلب ظهور اسلام را از یك زاویه محدود اسلامی میبینند. این مساله باعثشده كه تحقیقات به دو قطب مخالف تقسیم شود: كسانی كه همه چیز اسلام را سیاه میبینند و كسانی كه آنها را ایدهآل میكنند. به همین دلیل، یك مطالعه جامع و خالی از هر نوع گرایشات ملی و بنیادگرایی مذهبی لازم است تا بتوانیم به تاریخ واقعی و نه تاریخی كه دوست داریم ببینیم، دستیابیم.
با نگاهی به نوشتههای موجود، میتوانیم نتیجهگیری كنیم، ۲ راهی كه موجب توسعه اسلام در بالكان شد، عبارتند از:
۱- اردوكشی نظامی جهت گسترش مرزهای حكومت اسلامی
۲- نیروی تشویقكننده آموزش اسلامی كه موجب شد مردم با میل خود، آن را بپذیرند.
شواهد تاریخی نشان میدهند كه لشكركشیهای نظامی، اهمیت زیادی در گسترش اسلام نداشته است. بنابراین، آموزشهای اسلامی در فتح قلوب مردم بسیار حیاتی بود. خود قرآن میفرماید: «در دین هیچ اجباری نیست» و این مساله، برای اولین بار در طول تاریخ، به مردم احساس آزادی بخشید. سامی فراشری، نویسنده مشهور آلبانی، تاكید میكند كه صرف نظر از احتمال شیوه نظامی در گسترش اسلام، روش دیگری در توسعه اسلام وجود داشت كه اغلب توسط مورخان نادیده گرفته میشود. آرنولد نیز در جایی این نكته را مورد اشاره قرار داده است. درك این مساله كه كدام شیوه - قدرت نظامی یا آموزشهای اسلامی - در گسترش اسلام مؤثرتر بوده، ساده است. در بیشتر موارد، نیروهای نظامی مسلمان بازكننده در برای تمدن اسلامی بودهاند و در نهایت مردم میتوانند این تفاوتها را ببینند.
تمدن اسلامی بیشتر از غرب از طریق آندولس، از جنوب از طریق دریای مدیترانه و سیسیل و از شمال شرقی از راه مجارستان وارد شبه جزیره بالكان شد. به هر حال، این مقاله قصد ندارد به این سؤال كه تمدن اسلامی از كجا وارد شد، پاسخ دهد، بلكه هدف پاسخ به سؤال چگونه وارد شد، میباشد.
الف) روابط تجاری
دو عامل تمدن اسلامی و انگیزه خود مسلمانان، باعث توسعه تجارت شد. محصولات تولیدی اكثرا با ملل همسایه مبادله میشد. با این حال، تجار اغلب ریسك میكردند و حتی با مناطق دور و ناشناخته تجارت میكردند. به همین علت است كه از قرن نهم، روابط تجاری بین اروپا و خاور میانه از طریق دریای مدیترانه، به طور سریع گسترش یافت. جسورترین افراد اروپایی از فلورانس، ونیز، پیزا و جنوا و به دنبال آنها فرانسویها و كاتالونیها بودند و این تجارت از طریق مصر و سوریه به شرق دور، برای آنها خطرآفرین بود.
ایلیری - آلبانیاییها اقدام به روابط تجاری با ملل عرب و ترك كردند و نه تنها شهرهای بندری دریای آدریاتیك، بلكه مناطق روستایی شبه جزیره بالكان نیز به سكونت آنها درآمد. این روابط قوی تجاری از دورانهای قدیم، حتی قبل از ورود عثمانیها، برقرار و پس از آنها نیز ادامه یافت. سكههای طلا و نقره عربی مربوط به دوره مروان دوم (۷۴۴-۷۵۰ م) كه در پوتوسی، (Potoci) در نزدیكی موستار كشف شده، حاكی از روابط تجاری گسترده مسلمانان با ملل بالكان، بویژه آلبانیاییها و سپس اسلاوها، میباشد. شهرهای بندری مانند دوبراونیك، (Dobravnik) ،تیواری، (Tivari) ،اولكینی، (Olqini) ،دورس، (Durazzo) ،والونا، ( Valona) ،هیمارا، (Himara) و غیره و همچنین شهرهای دیگر یونان و ایتالیا، مهمترین مراكز تجاری بودند. در طول قرن دوازدهم، «الادریس» و «ابنهاكلی»، مورخان و سفرنامهنویسان مشهور مسلمان، به طور دقیق، جزئیات اوضاع اجتماعی و سیاسی این مناطق را شرح دادهاند. آنها همچنین به تفصیل، در مورد جادهای كه از دریای اژه در امتداد دره رودخانه واردار، (Vardar) تا سواحل دریای آدریاتیك كشیده شده، توضیح دادهاند. معمولا تجار ایتالیایی، از طریق دریا و مسلمانان از طریق زمینی سفر میكردند. تجار ونیزی و فلورانسی به طور منظم تجارت میكردند و اكثرا كالاهایشان را در استانبول و گالاتا مبادله میكردند. كاروانهایی كه از دوبرونیك به استانبول و بالعكس میرفتند نیز در این زمینه شناخته شده هستند.
این روابط تجاری قوی، تاثیر بسیاری بر ملل بالكان داشت. گذشته از خرید و فروش كه هدف اولیه در تجارت میباشد، تجار نظرات جدید بسیاری را با خود به همراه آوردند. این مساله، هنگامی كه مسلمانان در تعدادی از شهرهای ساحلی امن مستقر شدند، بیشتر نمود یافت و بدین ترتیب، اولین مستعمرههای مسلمانان پدید آمد. این مكانها در ابتدا بسیار كوچك بودند و به مرور بزرگتر و حتی قویتر شدند.ب) روابط نظامی و سیاسی
توسعه سریع اجتماع مسلمانان، در گسترش اسلام در كلیه سطوح تاثیرگذار بود. در سال ۶۳۴ میلادی، مسلمانان حمله به مرزهای امپراتوری بیزانس را شروع كردند و اولین تلاشها برای تسخیر قسطنطنیه (استانبول كنونی) صورت گرفت. چند سال بعد، در سال ۱۸-۷۱۷ میلادی، نیروهای مسلمان تحت فرماندهی مسلمه، قسطنطنیه را به محاصره درآورده، ولی نتوانستند آن را تسخیر كنند. در این حمله، مسلمانان تا آدریانوپل (ادیرن كنونی) و سالونیكا نفوذ پیدا كردند و این حمله به عنوان اولین تماس میان ملل بالكان با سپاه مسلمان معروف است. آنها همچنین در نزدیكی گالاتا، مسجدی ساختند كه به مسجد عرب معروف است. بدین ترتیب، اعراب (مسلمانان) اولین مستعمرات خود را در قسطنطنیه و سالونیكا تاسیس كردند.
علاوه بر مسلمانان، اسلاوها نیز مستعمرههای كوچكی در داخل امپراتوری بیزانس ایجاد كردند. در نبرد سواستوپل، ( Sevastopol) در سال ۶۶۴ میلادی، گروهی متشكل از ۲ هزار نیروی اسلاو، به همراه سپاه مسلمانان، علیه امپراتوری بیزانس جنگیدند.
طی سالهای ۷۴۱-۷۱۷، نبرد بسیار خونینی میان فرقههای ارتدوكس در جریان بود. عدهای مخالف پرستش پردههای نقاشی، كارهای آبرنگ، مجسمهسازی و نظایر آن بودند و عدهای موافق آن. اكثر كسانی كه مخالف این كار بودند، با مشاوران مسلمان خود در تماس بودند و بنابراین بخوبی با آموزشهای اسلامی كه هرگونه بتپرستی را منع میكرد، آشنا بودند. در قرن نهم، اعراب بیشتر به شبه جزیره بالكان توجه كردند. فهم این مساله ساده است; زیرا آنها كرت، سیسیل و بخشهایی از جنوب ایتالیا را تصرف كرده بودند. طی سالهای ۴۱-۸۴۰، مسلمانان موفق شدند، تارانتو ایتالیا را فتح كنند. آنها تهاجمات خود به شبه جزیره بالكان را با حمله به بودوا، (Budva) ،كوتور، (Kotor) ،روسی، (Rosi) و ریجكا، (Rijeka) آغاز كردند. مسلمانان حتی دوبرونیك را به مدت ۱۵ سال به محاصره درآوردند، ولی موفقیتی كسب نكردند. این اولین تماسهای نظامی میان نیروهای مسلمان و ایلیری - آلبانیاییها بود. مسلمانان تا سال ۱۰۲۳ میلادی كه كنترلشان بر جنوب ایتالیا را از دست دادند، ادامه دادند.
اثرات این تمدن جدید، در هر گوشهای از بالكان، یافت میشد. در نزدیكی كلیسای جامع تروجیر، (Trogir) ،حكاكی برجستهای از یك مرد عرب با پوشش ردای عربی وجود دارد كه این نشاندهنده روابط خوب تحكیم یافته میان مسلمانان و ملل بالكان میباشد. همچنین در آنجا، مقبره دو عرب وجود دارد كه نشان میدهد آنها برای مدت طولانی در آنجا زندگی میكردند.
با شروع قرن چهاردهم، اعراب مداخله مستقیم در شبه جزیره بالكان را متوقف كردند، هر چند قبایل مسلمان دیگر از آسیای صغیر به شبه جزیره تمایل پیدا كردند. در سال ۱۳۰۷، قبایلی كه ریشه ترك داشتند، تحت فرماندهی مالك و حلیل وارد شبه جزیره شده، تا سوئتاگورا، (Sevetagora) پیش رفتند.
حمله قبایل پسنج، (Peceneg) به بالكان نیز قابل تامل است. در مورد اینكه آنها چه زمانی ظاهر شدند، نظرات متفاوتی وجود دارد. عدهای معتقدند آنها در قرن هشتم و عدهای میگویند در قرن نهم و دهم آمدند. به نظر میرسد نظر اول دقیقتر باشد; زیرا آنها در همان زمانی ظاهر شدند كه دولتهای فئودال مستقل در بالكان پدید آمد. آرنولد معتقد است كه قبال پسنج از سواحل رودخانه اورال مهاجرت كرده، در محل مقدونیه كنونی سكونت گزیدند. اما صرف نظر از این مسائل، نكته مهم آن است كه آنها مسلمان و از فرقه اسماعیله بودند. برخی از نویسندهها معتقدند كه قبایل پسنج، همان بربرهای واقعی بودند كه سراسر شبه جزیره را مورد تاخت و تاز و تهاجم قرار دادند. اما این نظر مانع از آن نیست كه این حقیقت را كه آنها مسلمان بودند، نادیده بگیریم. به عبارت دیگر، فتح اسپانیا توسط مسلمانان، فصل جدیدی را در روابط آنها با ملل بالكان باز كرد. برخی از اقوام اسلاو، بویژه اسلونیها و كرواتها، روابط خوبی با مسلمانان اسپانیا داشتند. در دربار سلطنتی هاشمی اول (۸۹۱-۸۹۳)، ۲ هزار نگهبان كروات تبار وجود داشت. این تعداد نگهبان، نشان از روابط گسترده میان آنها دارد.
اما این تنوع در روابط نظامی، در مورد سیاست هم صادق است. دولتهای مسلمان روابطی صمیمی با همتایان خود در بالكان داشتند. در سال ۸۵۶، میخائیل سوم، پادشاه صرب، طی پیامی خطاب به متوكل ابن رشید از سلسله عباسی، از وی تقاضا كرد در خصوص مسائل مذهبی با یكدیگر بحث كنند. در سال ۹۲۲، پادشاه بلغارستان پیامی برای المقتدر، خلیفه عباسی، فرستاد و طی آن تصمیم خانواده خود را برای پذیرش اسلام اعلام كرد. در این خصوص، روابط حاكم میان هارونالرشید و حكام اروپایی نیز مشهور است. وی طی پیامی برای كارل بزرگ، پادشاه صرب، خواستار برقراری روابط صمیمانه میان دو طرف شد. شاهزاده تومیسلاو، حاكم كروات، روابط خوبی با خلیفه عبدالرحمانسوم داشت و حتی تبادل هدیه بین آنها مرسوم بود. عبدالرحمانسوم طیپیامی برای پادشاهیهایاسلاو از آنها خواست تا در مورد روابط آیندهشان، بحث و گفتوگو كنند.
اروپاییها و ملل بالكان تماسهای مداوم خود را با مسلمانان - فاطمیها (۱۱۷۱-۹۶۹ م.)، ایوبیها (۱۲۵۰-۱۱۷م) و مملوكیها (۱۵۱۷-۱۲۵۰ م) - به دلیل منافع مختلف از جمله تجاری حفظ كردند.
در گذشته، ما اسلاوها را به عنوان متحد مسلمانان علیه امپراتوریهای روم و بیزانس دیدیم. هر چند روابط آنها با ایلیری - آلبانیاییها، بازیگران آینده سیاسی و نظامی شبه جزیره بالكان را تعیین میكند. در ابتدا این روابط صمیمانه بود، ولی به سرعت تغییر یافت.
این گونه وانمود شده كه هیچ گونه تماس سیاسی و نظامی میان ایلیری آلبانیاییها و مسلمانان وجود نداشته است، اما مساله حقیقت ندارد. هر چند این حقیقت كه حاكمین ایلیری - آلبانیاییها خارجی - امپراتوریهای روم و بیزانس، صربها و غیره - بودند، بدان معنا است كه آنها تقریبا هیچ گاه به عنوان یك پیكره سیاسی مستقل شناسایی نشدهاند.
ج) مبلغین مذهبی و مهاجرت
شاید مهمترین عاملی كه بر گسترش سریع اسلام در میان ایلیری - آلبانیاییها تاثیر گذاشت، مساله مبلغین مذهبی و مهاجرین، از گروههای مختلف مردم بود. شواهدی وجود دارد كه مسلمانان تقریبا تمام شبه جزیره را قرنها پیش از ورود عثمانیها، بازدید كردند و نقش مهمی در زمینه آموزش اسلام ایفا كردند.
شاید مهمترین افراد در میان مهاجرین، گروهی از مسلمانان ترك بودند كه در جنوب مجارستان (در نزدیكی مرز با امپراتوری بیزانس) و بعضی مكانهای دیگر از جمله در نزدیكی دریاچه اهرید (تقریبا در مركز شبه جزیره) ساكن شدند.
این قبایل ترك كه به شبه جزیره بالكان مهاجرت كردند، طرفداران یك فرقه اسلامی موسوم به «درویش» بودند. آنها توسط مسلمانان سنی مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند و به همین دلیل، دستبه مهاجرت زدند. آنها پیش از حملات عثمانیها، وارد بالكان شدند و رهبر آنها شخصی به نام ساری سالتكو بود. اینالسیك، مورخ مشهور، در این مورد میگوید: چهل خانواده درویش ترك پس از تحمل سختیهای بسیار، در سال ۱۲۶۱ به شبه جزیره بالكان مهاجرت كردند. به هر حال، آنها تنها مهاجرین نبودند. در سال ۱۲۹۱، یك خانواده مسلمان از شهر حلب سوریه مهاجرت كرد و در ملیك، یكی از روستاها كوزوو، ساكن شد. آنها مشهور به خانواده آل آقا بودند و یك مسجد در آن محل ساختند كه احتمالا قدیمیترین مسجد در كوزوو میباشد و هنوز نوشتههای حك شده بر آن كه در چه زمان و توسط چه شخصی ساخته شده، موجود میباشد. تئوفیل، سزار روسیه، زمانی كه در آسیای صغیر میجنگید، تعدادی از مسلمانان را مجبور به مهاجرت كرد. این مسلمانان در دره رودخانه واردار در شبه جزیره بالكان ساكن شدند و مشهور به تركهای واردار میباشند.
اما حضور مسلمانان در بالكان به حدی زیاد بود كه پادشاهیهای مسیحی نتوانستند برای مدت زیادی آنها را تحمل كنند. نیروهای اروپایی كه در جریان جنگهای صلیبی از شبه جزیره بالكان به سمتخاورمیانه میرفتند، مسلمانان ساكن در مسیر راه خود را نابود میكردند. این مساله در قرن سیزدهم اتفاق افتاد و بلغارها و صربها افتخار زیادی به آن میكردند. به همین جهت، اسلاوها و مسلمانان تنفر شدیدی از یكدیگر دارند.
۵- نتیجه این مقاله هر چند كورسویی برای دریافتحقیقت است، اما تنها بخشی از یك تحقیق جامع و كامل است. سابقه حضور مسلمانان در شبه جزیره بالكان، بسیار طولانیتر از آن چیزی است كه مردم باور دارند. اولین آثار یافته شده از مسلمانان، مربوط به پیش از قرن هشتم است. عقاید والای مذهبی آنها موجب شد ملل بالكان آنها را با آغوش باز بپذیرند. پادشاهان مسیحی اروپا، با سیاستهای تنگنظرانه خود احساس كردند كه در حال از دست دادن میدان در مقابل مسلمانان هستند و به همین دلیل، با آنها مقابله كردند و از اینجا بنیاد سیاستهای آینده اروپا بنا نهاده شد و ما دیگر هیچگاه شاهد این روابط خوب و صمیمانه میان كشورهای مسلمان و اروپایی نخواهیم بود. مسلمانان در طول قرون چهارده و پانزده، زجر زیادی از مسیحیان كشیدهاند و این مساله، تاثیر بسیاری بر مردم بالكان داشت. به همین دلیل، زمانی كه ارتش عثمانی شبه جزیره را در قرن چهارده تصرف كرد، ما شاهد گسترش سریع اسلام هستیم.
منبع: سفارت ج. ا. ا - تیرانا
پینوشت:
۱) نجات ابراهیمی فارغالتحصیل علوم اسلامی دانشكده الهیات دانشگاه سارایوو است. وی پس از فراغت از تحصیل در اداره منطقهای پریزرن، وابسته به جامعه اسلامی كوزوو، مشغول به كار شد. نجات ابراهیمی تاكنون مقالات و كتب زیادی نوشته است. فعالیتهای عظیم وی موجب شد همكارانش او را به عنوان رئیس محققین مسلمان كوزوو برگزینند. وی تاكنون چندین بار توسط پلیس صرب بازداشتشده است و هم اكنون نیز دوران محكومیتخود را در زندان میگذراند.
نجات ابراهیمی (۱)
ترجمه: محمدرضا ربیعی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
خلیج فارس ایران مجلس شورای اسلامی آمریکا مجلس دولت شورای نگهبان حجاب بودجه دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران مجلس یازدهم
شهرداری تهران تهران هواشناسی فضای مجازی شهرداری سیل شورای شهر شورای شهر تهران پلیس قتل وزارت بهداشت سازمان هواشناسی
ایران خودرو قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار بازار خودرو مالیات بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن تورم
تلویزیون سریال رسانه تئاتر سینمای ایران موسیقی فیلم بازیگر رسانه ملی سینما کتاب قرآن کریم
سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب رشته
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه عربستان اوکراین ترکیه عراق نوار غزه
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان تراکتور تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی لیگ برتر جام حذفی آلومینیوم اراک باشگاه پرسپولیس
اپل همراه اول امارات ایلان ماسک گوگل تبلیغات ایرانسل آیفون فناوری سامسونگ ناسا
مواد غذایی سازمان غذا و دارو خواب دیابت سلامت روان بارداری مالاریا دندانپزشکی