دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


استاد بدیع الزمان فروزانفر


استاد بدیع الزمان فروزانفر
عصر یك روز پاییزی است با هوای مَلَس و آفتاب لذت بخش و آسمان فیروزه ای و صاف و شفاف. جوان با چهره ای آبله گون و با ریش تازه دمیده, پرسان پرسان نشانی مدرسه ی نواب را می گیرد. دو ماهی می شود كه از بشرویه به مشهد آمده است. نشانی را پیدا می كند حجره استاد رو به شمال و مشرف به حیاط مدرسه است. از پله ها بالا می رود با خود می اندیشد استاد چگونه آدمی است؟ درخواستش را چگونه بگوید؟ آیا می پذیرید؟ چیزهای زیادی از او شنیده است. نمی داند آیا راستی این اتاق محقر سرای استاد بزرگ است؟ آهسته در را می كوبد. صدایی او را به درون دعوت می كند. شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوری, استاد مسلم ادب عرب كنار پنجره نشسته است.
شیخ جوانی كه عمامه ی كوچكی مولوی وار بر سر دارد, در طرف دیگر به ادب و بر دو زانو سخنان استاد را یادداشت می كند.
ادیب بیتی از شعر عرب را به فارسی ترجمه و شرح می كند. جوان بشرویه ای با اشاره ادیب می نشیند. با شرم روستایی اش هنوز سر به زیر دارد. استاد می پرسد«كیستی جوان؟» بلافاصله با صدای خفیف دو رگه می گوید: «شیخ عبدالجلیل بشرویه ای.» شیخ جوان چای استاد را می ریزد و سیگار دست پیچ را از جعبه ی مخصوص به او تعارف می كند.عبدالجلیل ادامه می دهد: «بنده ی حقیر ذكر محامد و فضایل شماراشنیده و با یك جهان اشتیاق از بشرویه برای كسب فیض از خرمن دانش و بصیرت حضرت عالی شرفیاب حضور مباركتان شده ام تا مغنی و مطول بخوانم.» استاد سوابق تحصیلی او را می پرسد . صحبتهای دیگر؛ قرار می شود از فردا با همان شیخ جوان هم مباحثه شود. عبدالجلیل یك خواهش دیگر هم دارد: «استاد اجازه بفرمایید از فردا خدمت حجره با من باشد.» ادیب می پذیرد .
صبح فردا, تاریك و روشن, با شوق و شعف حجره را آب و جارو می كند و دو سیر گوشت بار می گذارد. سماور حلبی را آتش می كند تا هنگام دم كشیدن چای, استاد را بیدار كند و یك چای مایه دار به او بدهد تا حالش جا بیاید و درس را شروع كند.۱ عبدالجلیل در تیرماه ۱۲۷۶ شمسی, در آبادی زیرك بشرویه از توابع طبس, در خانواده ای از اهل علم و فرهنگ به دنیا آمد. بعدها لقب بدیع الزمان را از قوام السلطنه, والی خراسان گرفت و فروازانفر را به عنوان نام خانوادگی خود برگزید. پدرش شیخ علی,‌پسر آخوند ملا محمد حسن قاضی است كه هر دو شاعر و فقیه و طبیب بودند و نسلشان به ملا احمد تونی, از علمای معاصر شاه عباس صفوی می رسد. مقدمات علوم دینی را در زادگاهش آموخت و در سال ۱۲۹۸ به مشهد آمد و پس از دو ماه پای درس ادیب نیشابوری نشست تا علوم ادبی و منطق را فرا گیرد. این شاگردی تا سال ۱۳۰۲ ادامه داشت. چندی نیز از محضر حاج میرزا حسین سبزواری بهره برد و اصول و بعضی مباحث فقه را نزد حاج شیخ مرتضی آشیتیانی و بخشی را نزد حاج شیخ مهدی خالصی فرا گرفت. برای آنكه وقتش بیهوده تلف نشود, به جای گرفتن حجره در مدرسه, اتاقی در كاروان اجاره كرد تا با فراغت كامل درس بخواند. كمتر كسی را می پذیرفت,‌حتی روزهای پنج شنبه و جمعه كه همه تعطیل بودند, او یك دوره معلقات سبع را نزد ادیب خواند. فروزانفر در آن سال ها از شاگردان شاخص و خاص درس ادیب به شمار می رفت. در همان آغاز جوانی طبع شعری هم داشت و با توجه و آگاهی به دو زبان فارسی و عربی قصاید غرایی به هر دو زبان می سرود. در كنار تلاش علمی و جدیت, آنچه در آن سال ها موجب پیشرفت او شد, هوش سرشار و ذهن و قاد وی بود. دیگر محیط مشهد برای پیشرفت و پرورش ذوق خود كافی نمی دید، علی الخصوص كه این پیشرفت او حسادت و رشك هم درسان را نیز برانگیخته بود. پس در سال ۱۳۰۳ شمسی در تهران به تهران آمد و حجره ای در مدرسه سپهسالار گرفت و یه دوره شرح اشارات و شفا و كلیات قانون را نزد میرزا طاهر تنكابنی و فقه و اصول و قواعد علامه را در محضر آقا حسین نجم آبادی فرا گرفت. علاوه بر آن تحریر اقلیدس و قسمت الهیات كتاب اسفار را نزد آقا مهدی آشتیانی خواند و شرح چغمینی و محبسطی را نزد ادیب پیشاوری.
فروزانفر استادش ادیب پیشاوری را ابوعلی سینای ثانی و تالی ابن رشد و ابوریحان می دانست و می گفت: «بركت صحبت و فیض مجالستش در تطور و تحول افكار این ضعیف و نظر وی در فهم و تشخیص اشخاص و معرفت درجات شعرا تأثیر به سزا داشت.» ۲
جز ادیب با شمس العلما گركانی، صدرالافاضل، میرزا خان نائینی، شاهزاده افسر، فروغی، علامه قزوینی حشر و نشر دائمی داشت و در محافل ادبی شركت می جست. در سال ۱۳۰۵ به توصیه ی شمس العلما گركانی و به جای تدریس فقه و اصول و عربی و ادبیات را در دارالفنون بر عهده گرفت. ۳ هم چنین سال بعد در مدرسه حقوق منطق نیز درس داد. با تأسیس دارالمعلمین عالی در سال بعد، تدریس ادبیات فارسی و عربی را به وی سپردند و همكار استادان بزرگ آن عصر چون ملك الشعرا بهار، رشید یاسمی، نصرالله فلسفی، عباس اقبال آشتیانی، بهمنیار، سعید نفیسی، همایی، شفق و سیاسی گردید.در سال ۱۳۱۰ به استادی تفسیر قرآن و ادبیات عرب در مدرسه ی سپهسالار نیز برگزیده شد و پس از تأسیس دانشكده ی معقول و منقول در سال ۱۳۱۳ معاونت آن جا به او واگذار گردید.
هم زمان ریاست مؤسسه ی وعظ و خطابه را نیز بر عهده داشت. در دانشكده ی معقول و منقول نیز تصوف درس می داد. او در هدایت و تقویت بنیه ی علمی دانشكده از طریق جلب استادان و تنظیم برنامه های مفید نقش مهمی داشت. یكی از خدمات او در آن سالیان كوشش فراوان برای تأسیس دوره ی دكتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود. گرچه بسیاری با آن مخاالفت می كردند اما با عزم جدی او در سال ۱۳۱۶ این دوره تأسیس شد و استادان نسل دوم و سوم تاكنون حاصل این تلاش ارزنده هستند.
در سال ۱۳۱۴ رساله ی دكتری خود را با عنوان «زندگانی مولانا جلال الدین رومی» نگاشت تا بتواند رتبه ی استادی را دریافت كند. علامه دهخدا، سید نصرالله تقوی از ممیزان و داوران رساله ی وی بودند. از آن پس توانست به عنوان استاد تاریخ ادبیات به تدریس در دانشگاه تهران بپردازد. در همین سال بود كه كتاب «سخن و سخنوران» را نگاشت كه در آن سال ها منبع اساسی و مهم ادبیات ایران به شمار می رفت.
در همان سال نیز به عضویت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد و جزو اعضای اولیه و پیوسته ی آن گردید. او همچنین به عضویت شورای علمی معارف درآمد.
در سال ۱۳۲۳ ریاست دانشكده ی معقول و منقول را برعهده گرفت و بیست و سه سال بر این شغل باقی بود تا آن كه در سال ۱۳۴۶، پس از چهل سال خدمت فرهنگی بازنشسته شد. در طول این سالها مشاغل دیگری هم داشت؛ از جمله عضویت هیئت علمی رئیسه ی نخستین كنگره ی نویسندگان ایران(۱۳۲۵)، عضویت در مجلس شورای سنا و مجلس شورای ملی(۱۳۲۸- ۱۳۳۱). پس از بازنشستگی به درخواست گروه زبان و ادبیات دانشگاه تهران و به دلیل نیاز علمی دانشگاه، تدریس دوره های عالی را بر عهده گرفت. دانشگاه تهران به پاس خدمات علمی اش استادی ممتاز را به او اعطا كرد.
وی از جمله ی مؤلفان كتاب های درس نیز بود و یك دوره منتخبات ادبیات فارسی برای سال های اول، دوم، سوم با همكاری دكتر زرین كوب و منوچهر آدمیت برای دبیرستان ها تألیف كرد. متون انتخابی به لحاظ دقت در انتخاب و توضیحات بی نظیر است. همچنین در تألیف دستور زبان فارسی برای دبیرستان ها همكاری كرد. فروزانفر سفرهای علمی متعددی به خارج از كشور داشت؛ از جمله سفر به لبنان و راه اندازی كرسی زبان فارسی، شركت در كنگره ی اسلامی پاكستان، بازدید از مؤسسات فرهنگی و خاور شناسی امریكا و انگلیس، زیارت آرامگاه مولانا درتركیه، مأموریت های متعدد فرهنگی به افغانستان، و عربستان و اردن و سوریه، سفر به مراكش و سخنرانی و گرفتن نشان عالی دولت مراكش.
سرانجام در روز چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۴۹ به علت سكته ی قلبی در بیمارستان مهر درگذشت و پس از تشیع جنازه ی باشكوهی، مجاور امامزاده حمزه، در حضرت عبدالعظیم به خاك سپرده شد. علامه همایی در مجلس ختم او سرود:«بر فرورانفر نه، بر اهل ادب باید گریست.»
استادان بسیاری در سوگ او نوشتند و سرودند؛ از جمله استاد مظاهر مصفا در مرگ او سرود:
ای جلال الدین بیارا خوان كه مهمان می رسد
نور صفه، شمع ایوان، زیور خوان می رسد
خیز ای مهر منیر روم، ای خورشید بلخ
كافتاب روشن ملك خراسان می رسد
ای سلیمان دیار عشق، بنشین بر سریر
كاصف بن برخیا یار سلیمان می رسد
ز آرزوی دختر ترسای گیتی گشته باز
اینك اینك كعبه جویان پیر سمعان می رسد
عاشقان دیرین فروزانفر به شوق كوی دوست
با دل بیدار و با فر فروزان می رسد
ای دریغا دفتر آرایی قلم افكنده است
كز پس او دفتر آرایی به پایان می رسد۴....پس از درگذشت استاد مجموعه ی مقالات و اشعار او انتشار یافت. كتابخانه ی او نیز پس از مرگ به دانشگاه تهران اهداء شد. مطالعه ی شخصیت علمی و اخلاقی استاد فروزانفر درس آموز است. در بُعد علمی به قول خود وی از ادب پیش از اسلام و بعد از اسلام چیزی نبود كه نداند.۵ این نكته ادعایی صرف نبود؛ تسلط بر بیان مطلب و وسعت دایره ی اطلاعات در تمامی پژوهش عا و نوشته های علمی وی مشهود و محسوس است.
دانش او محدود به ادب فارسی نمی شد بلكه در ادبیات قدیم عرب دارای مقامی شامخ بود و در سخن گفتن و نگارش مسلط. او ادیبی جامع و بصیر و توانا در تمامی زمینه های لغت،‌نحو، صرف، معانی و بیان و بدیع و نقدالشعرا بود. عادت داشت تا كتابی را كه تازه به دست آمده بود نمی خواند بر زمین نمی گذاشت. به گفته ی دكترمحجوب «فروزانفر دانشمندی نكته سنج،‌استادی محقق و مدرسی بی نظیر بود. او نمونه ی مردان خود ساخته بود.»۶ او به گفته ی دكتر اسلامی ندوشن «دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود»۷ همچون دایرهٔالمعارفی زنده و برآورنده ی نیاز همگان بود و چنان احاطه ای بر كار و كلامش داشت كه سخنش حجت و بی نیاز از مراجعه به مآخذ بود. در تمامی زمینه ا اطلاعات كافی داشت حتی موسیقی؛ چنان كه با كلنل وزیری در جهت سامان دهی به موسیقی همكاری می كرد. ۸ «در كار تحقیقات ادبی به سابقه ذوق، بسیاری از اصول تحقیق و به شیوه ی اروپائیان را دریافته بود. طرز تحقیق او كاملاً اروپایی بود. اقوال را با محك عقل و حتی گاه نوعی آمارگیری می سنجید.»۹ تحقیقات محمد قزوینی و روش علمی او در بدیع الزمان تأثیر عمیقی بخشیده بود. دقت و احتیاط در نقد متون و تصحیح آثار را باید آموخت.»۱۰ یك بُعد تحقیقات او یافتن و كشف نكته های تازه است و این نبود مگر به مدد هوش و نبوغ او. بی دلیل نیست كه ایرج افشار او را «یكی از بنیان گذاران نقد ادبی ایران می داند.»۱۱ در نقادی شیوه ای دقیق و متین به كار برد و با جمع بین ذوق و علم، نقدی لطیف و قوی پدید آورد. او اصول نقد كهن را با شیوه های انتقادی جدید درآمیخت و معتقد بود برای جان بخشیدن به ادبیات باید با ادبیات اروپایی ارتباط برقرار كرد. نمونه ای از این تحقیقات مقاله ی عالمانه ی ،«قدیم ترین اطلاع از زندگی خیام» است كه نمونه ای از پژوهش های ممتاز فروزانفر از شیوه ی قدما در نقد انتقاد می كند و آرای انتقادی آنان را مبهم، ضعیف و مبتنی بر ذوق و به دور از اصول و قواعد مرتب می داند.۱۲ با وجود تأثیری كه فروزانفر از روش های تحقیق فرنگ، نه به طور مستقیم، بلكه به واسطه ی آشنایی با قزوینی و تقی زاده پذیرفته بود، شیفته نبود بلكه میزان آشفتگی او به ادب كهن فارسی و عرفان ایران بر همگان معلوم است. پژوهش های او در زمینه تاریخ ادبیات ایران، مولوی شناسی، عطار شناسی و تصحیحات جملگی مبین روش های تازه و ابتكار وی در تحقیق است. در كنار تحقیق و پژوهش، یكی از بارزترین ابعاد شخصیتی او تربیت نسلی پژوهنده و عالم بود كه پس از او سالیان دراز به خدمات علمی پرداختند. استاد فروزانفر
طبقه ی اول ادبای معاصر و از پایه گذاران آموزش های دانشگاهی است كه شاگردان و ترببیت یافتگان او اكنون از نامداران عرصه ی ادبیات معاصر هستند؛ استادانی چون: دكتر زرین كوب، دكتر شهیدی، دكتر شفیعی، كدكنی، دكتر علی محمد حق شناس، دكتر حسین خطیبی، دكتر سادات ناصری، دكتر امیر حسین یزدگردی، دكتر ضیاءالدین سجادی، دكتر مظاهر مصفا، دكتر معین، دكتر اسماعیل حاكمی، دكتر حمیدی، دكتر بحرالعلومی، دكتر خانلری، دكتر احمد علی رجایی، دكتر احمد مهدوی دامغانی، دكتر محمد جعفر محجوب، دكتر غلامحسین یوسفی و ده ها استاد ممتاز و برجسته ی دیگر.
در هنگام تدریس به درس و كلاس مسلط بود. در مباحثی كه وقوف نداشت، وارد نمی شد. شاگردان به دلیل بیان شیوا و عمیق و مستند استاد از كلاس لذت می بردند و گذشت زمان را نمی فهمیدند. روش او دادن دید وسیع بود. معانی كلی را آرام آرام و جزء جزء در قالب الفاظ می ریخت. هیچ سخنی را بدون مآخذ نقل نمی كرد. درس او جنبه ی تفریح داشت؛ یعنی منفعت و لذت توأماً حس می شد.
در كلاس اهل ظرافت و مزاح بود كه گاه به طنز نیش دار بدل می شد كه بسیار سریع الانتقال و حاضر جواب بود. در لا به لای درس نكات ظریفی نقل می كرد. به دلیل داشتن همین ویژگی ها بود كه هیچ گاه شاگردان در كلاسش غیبت نمی كردند در طول قریب پنج سالشاگردی او، هرگز درسش را ترك نگفتم ، یك مطلب مكرر یا مبتذل ا زاو نشنیدم حتی شوخی های او، احوال پرسی های او چیزی به دانشجو می آموخت.۱۳ » حضور ذهن عجیبی داشت. همان رو زاول تمام دانشجویانش را به خاطر می سپرد، بعد در باب صفات، خصوصیات، علایق و روابط، خانواده، كار و مطالعات دانشجویانش می پرسید و به خاطر می سپرد؛ حتی جای افراد را به خاطر داشت.تكیه كلامش هنگام تدریس «توجه می كنید!» بود. غالباً دانشجویان را فرزند خطاب می كرد و هنگام خواندن شعر و تلفظ كلمات به خراسانی متمایل بود. حسن خلق و سلوكش با دانشجویان، زبان زد بود. در كلاس مؤدب، متین، موقر و مهربان بود.
الفاظ سبك به كار نمی برد. حرف زدن معمولی او هم فصیح و بی غلط بود. چنان رسا سخن می گفت كه گویی قبلاً مطالب را نوشته و حفظ كرده است. هنگام پاسخ به سؤالات با حوصله بود و با موشكافی و اقامه ی دلیل و آوردن مثال های فراوان از گنجینه ی حافظه اش پاسخ می داد. هنگام تدریس پشت میز و بر سكو نمی رفت. صندلی خود را در همان ردیف جلو قرار می داد،‌ابتدای جلسه ی قبل رابه طور مختصر بیان می كرد و در پایان نیز موضوع بحث جلسه ی بعد را می گفت تا دانشجویان مطالعه كنند. بر تمامی دروس تسلط كافی داشت؛ خصوصاً مثنوی و مضامین آن، كه توأم با عشق و اعجاب آور بود.
طبعی شوخ و نكته گو داشت. شوخی های او به جا، ظریف و نكته آموز بود، شاید لطایف و شوخ طبعی های به یاد ماندنی در ذهن شاگردانش بالغ بر مجموعه ای قطور شود. دكتر اسلامی ندوشن می نویسد: «فروزانفر بی تردید نافذترین استاد ادبیات فارسی در تاریخ دانشگاه ایران بوده است و شاگردانش از او بیش از هر استاد دیگر خاطره به یاد دارند. این به علت جودت ذهن، فصاحت بیان، حافظه ی قوی و نكته سنجی های رندانه ی اوست. ۱۴ » دكتر محجوب درباره ی حافظه ی او می نویسد: «در مورد فروزانفر چه بگویم؟ برای این كه خداوند تاكنون چنین حافظه ای، چنین درك و موقع شناسی و ذوقی نیافریده است.۱۵ »بسیاری شعر و مثل و حكمت فارسی و عربی و آیات و احادیث رادر حافظه داشت و هر وقت كه می خواست به آسانی از گنجینه ی خاطر بر می گزید و چاشنی سخن خود می كرد؛ یا از این رو سخنش همیشه به مقتضای حال و مقام و حاوی نكته سنجی های لطیف بود. سحر خیز و راه پیما و طبیعت دوست بود. در دو دهه ی آخر عمر بسیار سفر می كرد. خوش سفر و خستگی ناپذیر بود.
مهدی بامداد در شرح حال رجال ایران او را به عنوان مردی زیرك، زرنگ و موقع شناس معرفی می كند و می نوسید: « و این كه او چاپلوس،‌ابن الوقت و در جلب اشخاص و مخاطبان خود بسیار زبر دست بود. در ظرف چند ثانیه یا چند دقیقه،‌چندین عقیده ی متضاد پیدا می كرد. ۱۶ »این خرده را دیگران۱۷ نیز بر او گرفته اند كه اهل اغراق و مبالغه بود و به همان نسبت از تحسین دیگران در باره ی خود خشنود می شد. گاه تحت تأثیر واقعه ای اغراق گویی را از حد می گذراند و گاه در حق برخی سخنان ستایش آمیز می گفت و در غیاب آنان به نكوهش می پرداخت. دیگر ایرادی كه بر او گرفته اند، ورود او به سیاست است. «فروزانفر» یكی از شخصیت های بسیار جذاب ایران معاصر بود كه شگفتگی وجود خود را در حسن ارتباط با قدرت حكومتی می جست و از خار خار تعین های سیاسی بر كنار نبود.۱۸ » این علاقه تا حد زیادی اوقات عزیز او را به هدر می داد و در عین حال از قدر او
می كاست، در حقیت همین علاقه به كارهای غیر علمی بود كه او را در سال های آخر عمر،‌قدری بیش از حد خسته كرد و خیلی مأیوس.۱۹» حتی دكتر شفیعی كدكنی۲۰ مانع اصلی در راه شاعری اش را مشغله های اداری و سیاسی می داند، از لقب بدیع الزمان گرفتن از فرماندار مشهد تا سناتور انتصابی شدن، چنان كه عباس اقبال در قطعه ای به مطلع زیر او را نكوهش می كند:
استاد یگانه، ای فروزانفر
رفتی به سنا چه كار بدی كردی.
اما سیاسی بودن او از نوع سیاسی بودن بهار نبود. بهار در طول نیم قرن كار سیاسی پیوسته درافت و خیز بود. و گاه در زندان، گاه در مجلس، مبارزی تند و تیز.
استاد فروزانفر نثری بلیغ و استوار به فخامت و متانت قدما دارد بدون تعقید و دوری از فهم عامه، نثر او درعین سادگی و روانی نثر معاصر در نهایت پختگی و انسجام است؛ چنان كه سر مشق پیروی است. دكتر شفیعی كدكنی در توصیف نثر او می نوسد: «در قلمرو نثر معاصر از پخته ترین و استوارترین نثرهای قرن اخیر است؛ نثری زنده، پویا با مجموعه ی متنوعی از تركیبات و مفردات ساختارهای نحوی جان دار شعر قدما و نثر قدما كه از صافی انتخابی هوشیارانه گذشته، به گونه ای طبیعی در متن این سادگی و روانی حضور یافته است. با این همه كوچك ترین نشانه ای از صنعت در آن راه ندارد و نثری شیرین و جذاب است. نثر او در شیوه ی خاص خودش یعنی نثر باستان گرای غیر مصنوع با آگاهی از امكانات نثر قدمایی، عالی ترین نمونه ی نثر فارسی معاصر است.۲۱ » دكتر حسین خطیبی درباره ی شیوه ی نثر او علاوه بر ذكر جذابیت و شیوایی و سرمشق بودن اشاره می كند. «عبارت او از حیث كوتاهی و به هم پیوستگی جمل و دوری از حشو و زواید سادگی و روانی....چنان كه دانه ی ریگ در قعر آن بتوان شمرد و بیضه ی ماهی از فراز آن بتوان دید.۲۲ دكتر زرین كوب و دشتی۲۳ و دیگران بر این نكات تأكید داشته اند. در مجموع می توان گفت، احمد بهمنیار و سعید نفیسی و فروزانفر از بنیان گذاران نثر دانشگاهی هستند.
نمونه ای از نثر استاد را با عنوان درس املا ـ كه تلخیص و گزیده ی آن است ـ با هم می خوانیم:
درس املا
یكی از مشكلاتی كه در دبستان ها و دبیرستان ها بدان بر می خوریم و پیوسته در آن مناظره و بحث می رود، املا و طرز نوشتن كلمات است كه از محیط مدرسه به خارج هم سرایت كرده و بعضی اوقات در میانه ی فضلا و كسانی كه دوستدار انتساب به فضل و فضلا می باشند هم مورد بحث واقع می شود و آن را بعضی بدی خط می دانند و به عقیده ی یك دسته تنها سبب آن بی دانشی نویسنده و عدم اطلاع اوست. چندان كه اگر در بسیاری از علوم و فنون مهارت داشته و به فكر توانای خود معضلات فنی را گشوده و حل كرده باشد ولی مثلاً تمنا را با یا ننویسد، می گویند هیچ نمی داند و از هیچ حقیقتی آگاهی ندارد.
معلمان و آموزگاران ـ كه با طبقه ی محصلین و دانش آموزان سر و كار دارند، به خوبی از این اشكال باخبرند، زیرا دامنه ی اشتباه املایی به حدی وسیع است كه به كلمات فارسی مشهود و متداول هم سرایت كرده و غلط نوشته می شود. به گمان بنده یكی از علل عمده ی این گونه اشتباهات طرز تدریس املا و عقیده ی برخی از ما باشد كه پندارند هرگاه از نوادر لغت و مفردات غریب كه به گوش محصلین نخورده و حتی بیشتر فضلا هم در كتابی نخوانده یا از كسی نشنیده باشند، عبارتی چند مرتب ساخته بر محصلین املا كنند، خدمتی به زبان فارسی كرده و نویسندگان را از ارتكاب غلط رهایی بخشیده و قوه ی ادبی محصلین را بیشتر كرده اند ـ این اشتباه است ـ زیرا اگر هم یكی از دانش آموزان روی سختی و تكلف به پاس حرمت آموزگار ـ كه در كیش خرد و آئین عقل واجب است ـ آن كلمات ناهموار و زننده را فرا گیرد و درست بنویسد، چون در گفت گوی روزانه بدان ها نیازمند نمی شود و در كتب فصحا و بزرگان پیشین هم امثال آن لغات را كم تر می بیند، همین كه روزگار دانش آموزی او به انجام رسید یا از آن اتاق به اتاق دیگر رفت و در خدمت آموزگاران دیگر به اكتساب فضیلت پرداخت، همه ی آن نوادر ا زیاد وی خواهد رفت و جز وحشت و نفرت از درس املا یادگاری از ایام گذشته نخواهد داشت. به خاطر دارم چند سال پیش در یكی از خیابان های شهر می گذشتم یكی از دبستانیان پیش آمد و از بنده پرسید (توقل) به چه معنی است؟ تعجحب كردم كه این خردسال نوآموز این لغت غیر مأنوس اجنبی را كه بادیه نشینان نجد و حجاز هم شاید استعمال نكنند، از كجا آموخته است. پرسیدم این كلمه را كجا خوانده اید؟ نوشته ای از كیف خود بیرون آورد. گرفتم و خواندم. عبارتی چند بی مزه دیدم كه چون برگ خزان رسیده بی آب و رونق مانده و از دورترین لغت های عربی كه سال ها پیش ادبا از استعمال آن در نظم و نثر چشم پوشیده اند، تركیب یافته بود و لفظ توقل را بدین طریق آورده بودند«مرد بلند همت كه رائد عزیمت در پیش دارد، به توقل قلل معالی نائل آید.» و معلوم شد این نوشته یكی از دروس املاست.
ارباب نظر و اهل بینش می دانند كه آشنایی به تلفظ و املای این گونه كلكات برای هیچ یك ازن و عهدان دبستان ها و دبیرستان ها ضرورت ندارد بلكه مضر است و جز خراشیدن گوش و رنجه كردن زیاد در شنیدن و گفتن نتیجه ای نمی دهد و هرگز فضلا و ادبای متخصص ـ تا چه رسد به دیگران ـ به امثال این كلمات حاجتمند نخواهند شد.
وقتی در دبیرستان ها معمول شده بود كه برای املا قطعاتی از تاریخ معجم و وصاف و نفثهٔالمصدور و نظایر آن انتخاب می كردند و بنده هم یكی از پیروان این طریقه بودم و از خبط و خطای خود به كلی غفلت داشتم و به خیالم كه كاری سودمند می كنم و از چند سال پیش به این طرف ملتفت شدم كه این رویه علاوه بر نداشتن نفع، ضرر بسیار هم دارد. این گونه لغت ها قطع نظر از زنندگی دشوار تلفظ چون در محاوره به كار نمی رود، به خاطر هیچ یك از دانش جویان نخواهد ماند و كوشش آموزندگان بیهوده خواهد بود و هرگاه یكی از محصلین سعی كند كه هر چه در ایام تحصیل آموخته از یاد نبرد و هر وقت نوشتن و گفتن آن كلمات را در ضمن الفاظ نرم و خوش آهنگ زبان فارسی بگنجاند، گذشته از آن كه شنودگان به چشم تعجب و حیرت در وی خواهند نگریست، مشتی لغات نا زیبا را كه نقاد روزگار به گوشه ای افكنده و مانند زرناسره از رواج افكنده، رایج خواهد ساخت.
علاوه بر این دیده شده كه بسیاری از دانش آموزان دبستان ها یا دبیرستان ها در نوشتن الفاظ ساده ی فارسی یا عربی متداول اشتباه می كنند. به نظر من سهل ترین و مفیدترین راه برای املا و درست نوشتن آن است كه آموزگاران گران مایه و دل بستگان عظمت ایران و شیفتگان زبان پارسی، لغات متداول فارسی و عربی را كه مورد احتیاج روزانه ی هر ایرانی است ـ با رعایت مهم و اهم املا كنند تا بتوانند از نو ساختن الفاظی كه دست فرسود حوادث گردیده و زبان امروزی ما بدان نیازمند نیست، خودداری كنند. ۲۴ فروزانفر شعر نیز می سرود و مجموعه ی اشعار او به چاپ رسیده است. او از همان ایام جوانی شعر می گفت و قصاید غرای او زبانزد بود. احمد علی رجایی ۲۵ شعر فروزانفر را زائیده ی دو چیز می داند؛ یكی ذوق فطری و دوم لطایف اكتسابی دكتر شفیعی كدكنی ۲۶ شعر او در ردیف رشید یاسمی، فرخ، صو.رتگر و یغمایی و بل گامی فراتر از آن ها می دانداما دلیل عدم شهرت او به شاعری را، جنبه ای تحقیقاتی و عدم حضور در مطبوعات و چاپ نكردن اشعار می داند. فروزانفر خود پیوسته از این عقب ماندگی در شعر در شكوه بود اما دكتر زرین كوب ۲۷ معتقد بود او شاعری را در دون شآن خود می دید و از طرفی زندگی مخاطره آمیز بهار و زندگی طفیلی گونه ی ادیب پیشاوری او را از پیشه كردن شعر باز می داشت و در حد یك تفنن به آن می نگریست. دكتر حمیدی۲۸ شعر او را در دو قسمت می داند اول اشعار دوران جوانی، بخش دوم مربوط به میانه سالی و پیری كه سبك او در هر دو، خراسانی و قالب منتخب او قصیده است. قصاید او یادآور فخامت و اصالت شاعران بزرگ خراسان چون ناصرخسرو، منوچهری و فرخی سیستانی است. در میان معاصران شعر بهار و ادیب پیشاوری را می ستود.نمونه ای از شعر اوست
كتاب
اگر باز جویی خطا از صواب
نیابی یكی هم نشین چون كتاب
یكی هم نشین است پاكیزه دل
نه بدخواه مردم نه پیمان گسل
نخواهد ماند مردم نه پیمان گسل
نخواهد ز گیتی مگر كام تو
نه هرگز به زشتی بر نام تو
زكار جهانت دهد آگهی
بیاموزدت راه و رسم مهی
بود سوی آزادگی رهنمون
كند مرد را دید و دانش فزون
درون پر ز معنی زبان پر ز پند
نیارد زیان و نخواهد گزند
خردمند گوید كه در دفتر است
ز هر كس هر آن چیز كاو بهتر است
كه تا باز ماند یكی یادگار
گزینان گیتی به هر روزگار
سخن های نیكو گزین كرده اند
به دفتر درون پا گسترده ا ند
همی بر خورد مردم از خوب و زشت
ز تخمی كه دانای پیشین بكشت
به دانش گشاید زبان تو را
برافروزد این پاك جان تو را
روان دارد ز تیرگی به دور
كشاند ورا تا به اقلیم نور
كه آلودگی را بدان راه نیست
در آن پرده جزجان آگاه نیست
بدو كشت دانش برآورده بر
وز او جان گویا بود مایه ور
سخن گر چو جان است او چون تن است
و گر جان چراغ است او روغن است
كتاب است آئینه ی روزگار
كه بین در او رازها بی شمار
كند آشكار آن چه باشد نهان
سخن گوید و بسته دارد زبان
گشاید به دانا همه از خویش
ز نادان نهان دار آواز خویش
دهد از سخن جان و دل را فروغ
همه راست گوید، نگوید دروغ
چنین هم نشین گر به دست آوری
نشاید كه بگذاری و بگذری
(۱۳۳۷)
آثار استاد فروزانفر عمدتاً چند حوزه قرار می گیرد. ۱- تاریخ ادبیات ۲- مولوی پژوهی ۳- تصحیحات.
سخن و سخنوران
این كتاب نخستین كار علمی فروزانفر (چاپ ۱۳۰۸ ـ تهران) است كه به پیشنهاد كمیسیون معارف نگاشته شده است. در این كتاب اشعار قدما با توجه به موازین علم بلاغت نقد شده است و به گفته ی دكتر زرین كوب «نقد وی چیزی است بین نقد مورخ و نقد اهل بلاغت یا جمع هر دو.۲۹»
استاد با تبحر در اشعار و دواوین عرب تأثیر پذیری شاعران فارسی زبان را از این شاعران نشان داده است. هم چنین با دقت و نقد اشعار قدما محیط احوال اجتماعی شاعران را توصیف كرده است. فروزانفر برای این كار هفت سال مشغول مطالعه دیوان ها بوده است تا حال و روزگار شعر شاعران را از خلال اشعار دریابد. ویژگی كتاب نقد اشعار شاعران بزرگ به دور از لفاظی های معمول تذكره نویسان است كه می توان به خوبی به درجه و مقام و موقعیت هر شاعر دست یافت. پس از گذشت قریب هشتاد سال از تألیف كتاب هنوز مرجع عمده ای در مطالعات مربوط به تاریخ ادبیات به شمار می رود. دكتر ذبیح الله صفا اذعان می كند كه در تألیف تاریخ ادببات ایران قسمتی از كار خود را مرهون كوشش ها و رنج های استاد فروزانفر می داند. دكتر شفیعی كدكنی معتقد است این كتاب «هنوز هم بزرگ ترین تاریخ انتقادی شعر فارسی است.۳۰ »این كتاب با ترتیب تاریخی و ادوار شعر فارسی سیر تحولات زبان و شیوه ی نظم را نشان می دهد كه با نمونه هایی از شعر شاعران و زندگی آنان همراه شده است و شاعرانی در این اثر معرفی شده اند كه درجه ی یك هستند. در انتخاب اشعار درجه سهولت و روانی، جنبه های اخلاقی، محسنات لفظی و زیبا شناسی و لطافت آن ها مد نظر بوده است. دیباچه ی كتاب نیز به لحاظ نقد كار تذكره نویسان در نوشتن شرح شاعران قابل توجه است. او در مواجهه یا تناقض های تاریخی و دوگانگدو كتاب احادیث و مآخذ قصص اكنون به عنوان دو مآخذ مهم در مطالعات مربوط به مولوی شناسی به شمار می رود و علاوه بر آن خود باعث توسعه ی یك رشته مطالعات مآخذ شناسی بات كیه بر روش و ابتكار فروزانفر در سایر متون ادبی گردید.
شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (تهران ـ ۱۳۴۰)
كتاب با یك مقدمه مشتمل بر احوال و اثار و طریقه ی تصوف عطار و ارتباط او با مولانا و ...شروع می شود و آن گاه سه اثر عطار (الهی نامه، منطق الطیر، مصیبت نامه) تحلیل می شود.
بی شك این كتاب در جهت شناخت عطار و آثار او به یك منبع اساسی است. ذوق و تحقیق به مدد هم اثری جاودان آفریده است كه خواننده با خواندن آن به نوعی بینش دست می یابد.
استاد ضمن بررسی آثار عطار به گونه ای لطیف پیوند میان حكایات و ارتباط آن ها و هدف عطار را نقل و بیان می كند؛ چنان كه گویی خواننده با اثری یك پارچه و مدون رو به رو است. این بررسی بدون هیچ گونه جانب داری نقاط قوت و ضعف را به خوبی نموده است.
فروزانفر با توجه به عمق مطالعات و گستره ی دانایی خود چنان به تحلیل و بررسی آثار عطار و مقایسه با آثار دیگران می پردازد كه تحسین برانگیز است.
زنده ی بیدار (تهران ـ ۱۳۳۴)
این كتاب كه توسط بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر و در سال ۱۳۴۳ توسط ابن سینا تجدید چاپ گردید، ترجمه ای از حی بن یقظان اثر این طفیل اندلسی است كه چاپ دوم آن در سال ۱۳۴۳ به انضمام رساله ای غربهٔالغریبه ی سهروردی است.
مجموعه ی مقالات (تهران ـ ۱۳۵۱)
فروزانفر مقاله نویسی را با نقد بر حواشی قزوینی بر چهار مقاله آغاز كرد و زود انصراف داد. تعداد مقالات او در این مجموعه ۳۳ مقاله است كه به نسبت عمر علمی و دانش او بسیار كم است. به اعتقاد دكتر زرین كوب او مقاله نویسی را از مقوله روزنامه نویسی تلقی می كرد و آن را مناسب شأن خود نمی دانست.۳۱ » مقالات او گرچه معدود اما پرمایه و سرشار از نكته و معنی و خالی از حشو ودر كمال ایجاز با نثری فاخر و دقیق نگاشته شده است. از میان مقالات او «قدیم ترین اطلاع از زندگی خیام» یكی از بهترین مقالات در زمینه پژوهش های تاریخی و ادبی است.
جدای از موضوع بكر مقاله، به لحاظ روش اهمیت كار در آن است كه روش تحقیق خود را گام به گام تا رسیدن به مقصود توضیح داده است.
مناقب(تهران ـ ۱۳۴۷)
نوشته ی اوحدالدین حامد بن ابی الفخر كرمانی(۶۳۵) عارف قرن هفتم كه اهل بغداد از مجالس او بهره مند می شدند. این كتاب مناقب و سیره و گفتار و كردار اوست كه در سال ۱۳۴۷ توسط بنگاه ترجمه و نشر كتاب چاپ شد. این تصحیح مشتمل بر مقدمه ای مفصل در شرح حال اوحدالدین است كتاب بر اساس تنها نسخه موجود تصحیح شده است. فهرست های متعدد كار مراجعه به كتاب را آسان می كند.
تحقیق در زندگانی جلال الدین بلخی( تهران ـ ۱۳۱۵ ـ زوار پنجم (۱۳۴۶)
این كتاب رساله ی او برای دریافت درجه ی علمی و احراز رتبه ی استادی تدریس در دانشكده ی ادبیات بود كتاب شامل ده فصل است(آغاز عمر/ایام تحصیل/ انقلاب و آشفتگی/ ترتیب و ارشاد /پایان زندگی/ معاصران/امرا/صورت و سیرت مولانا/ آثار/ خاندان مولانا / این كتاب جزو اولین آثار تحقیقی مربوط به روزگار ماست .
كلیات شمس (ده جلد، دانشگاه تهران ۴۷- ۱۳۳۶ امیر كبیر ۱۳۳۶)
این كتاب عظیم كه با همكاری دكتر امیر حسین یزدگردی و حسین كریمیان انجام پذیرفت، مشتمل است بر دیوان اشعار مولانا (غزلیات، قصاید، مقطعات فارسی و عربی، ترجیعات، ملمعات) كه بر اساس دوازده نسخه و بر اساس حروف قافیه و بحور عروضی تنظیم شده است. مشوق او در این تصحیح ادیب پیشاوری، علامه قزوینی و محمد فروغی بودند.
در تصحیح همین اثر در سال ۱۳۳۵ بود كه استاد بر اثر مقابله و استنساخ و مطالعه نسخ به بیماری چشم مبتلا گردید.
معارف بهاءالدین (تهران ۱۳۳۳)
این كتاب از مهم ترین آثار صوفیان است كه سلطان العلما بهاءالدین، حسن خطیبی بلخی آن را در اوایل قرن هفتم نگاشته است. این كتاب تنها اثر بازمانده از اوست؛ شامل مجالس و مواعظ وی كه در برگیرنده ی حقایق عرفانی و تفاسیر و تأویلات قرآنی به زبانی شیرین و شیوا است. كتاب در دو مجلد است كه استاد با كمك چهار نسخه ی معتبر به تصحیح آن پرداخت و در سال های ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۸ در وزارت فرهنگ برای نخستین بار چاپ شد.
معارف (۱۳۴۰ ـ تهران)
نوشته ی برهان الدین محقق ترمذی از صوفیه ی قرن هفتم، این كتاب مجموعه ی تقریرات اوست كه در مجالس بیان كرده است و به شیوه ای عرفانی جمع آوری و نگاشته شده است. نثر كتاب ساده است.
فیه ما فیه (تهران ۱۳۳۰ ـ تهران امیر كبیر ۶۲)
اثر جلال الدین محمد بلخی است كه شامل مجموعه ی ملفوظات و تقریرات اوست و به همت یكی از مریدان یا فرزندش بهاءالدین معروف به سلطان ولد پس از مرگ مولانا فراهم آمده است. استاد این كتاب بر اساس هشت نسخه ی چاپی و خطی مقابله و تصحیح كرده است. مقدمه ی مفصل و حواشی و تعلیقات ارزنده و راه گشا و دقیق استاد بر متن به انضمام فهرست های گوناگون فایده ی كتاب را دو چندان كرده است.
ترجمه ی رساله ی قشیریه(تهران ۱۳۴۵ـ مؤسسه ی مطالعات ۱۳۷۴)
این كتاب ترجمه ی رساله ی قشریه، نوشته ی ابوالقاسم ابن هوازن قشیری(۳۷۶ ـ ۴۶۵) است كه در ذكر مبانی تصوف به عربی نگاشته شد. چندین ترجمه از این كتاب به عمل آمده لیكن بهترین آن ترجمه ی ابوالفتح نیشابوری است كه در پنجاه و پنج باب انجام گرفته و در نیمه ی دوم قرن ششم كتاب شده است. هنگام تصحیح كه بر مبنای نسخه های معتبر انجام گرفته است ـ جای جای با متن عربی منطبق و مطابقه شده است. این اثر نیز همچون دیگر تصحیحات استاد مزین به مقدمه ی مفصل و مبسوط و فهرست های متعدد است.
□ دستور زبان فارسی برای دبیرستان ها. تهران، علی اكبر علمی، ۱۳۲۸- ۱۳۲۹ – ۲ جلد به همراه چهار تن دیگر.□ فارسی برای دوره های متوسطه، چاپ تهران، شركت طبع كتاب به همراه چهار تن از دانشمندان.
□ منتخبات ادبیات تهران شركت طبع كتاب ۱۳۱۳، در ۳۲۸ صفحه .
□ منتخبات شاهنامه، تهران جیبی، ۱۳۰۶، ۷۲ صفحه.
□ دیوان اشرفی غزنوی ملقب به اشرف به تصحیح محمد تقی مدرس رضوی و با اصلاحات وی.
□ تصحیح مصباح الارواح اثر شمس الدین كرمانی (حیات ۶۱۸). این اثر كه گمان می رفت از آن اوحدالدین كرمانی باشد، توسط استاد تصحیح و در مراحل بعدی به دست آمدن چند نسخه ی دیگر مقابله و تنقیح گردید و با مقدمه ی ایرج افشار در سال ۱۳۴۹ ذیل انتشارات دانشگاه تهران و یك بار دیگر در ذیل گنجینه ی متون ایرانی ش ۷ چاپ شد.
□ فرهنگ نامه ی تازی به فارسی، جلد اول (الف ـ د) كه در ۳۶۶ صفحه در سال ۱۳۱۹ ذیل انتشارات فرهنگستان ایران چاپ شد.
آثار چاپ نشده!
□ ترجمه ی قرآن كریم: نسخه ی كامل ترجمه ی قرآن در وزارت فرهنگ و هنر موجود است. دكتر شفیعی كدكنی كه آن را دیده، معتقد است ترجمه وی درست ترین و دقیق ترین و روان ترین ترجمه به زبان فارسی است.
□ تصحیح مقالات بهاءالدین نقشبند. او معتقد بود باید درباره ی نقشبندیه تفحص دقیقی كرد.
□ تاریخ ادبیات ایران.
□ تقریرات.
□ مجموعه ی كامل اشعار.
منابع و ماخذ ــــــــــــــــــــــــــ
آریان، قمر، كارنامه ی بزرگان ایران، راهنمای كتاب، س ۵ (۱۳۴۲)، ش ۲ آرین پور یحیی، از نیما تا روزگارما، تهران، زوار امیر حسین، خاطراتی از فروزانفر(گفت و گو...) كلك، ش ۷۳- ۷۵(۱۳۷۵) ۲۹۲- ۲۸۷ ص.
اتحاد، هوشنگ. پژوهشگران معاصر ایران، جلد ۵ تهران، فرهنگ معاصر ایران، جلد ۵ تهران، فرهنگ معاصر ۱۳۸۱.
اسلامی ندوشن، محمد علی، معرفی و نقد كتاب هستی سال ۱(۱۳۷۲) ص ۱۸۲-۱۷۹)
افشار، ایرج. یادداشت مصباح الارواح، تهران دانشگاه تهران، ۲۰۱ ص.
افشار، ایرج. درگذشت فروزانفر، راهنمای كتاب سال ۱۳(۱۳۴۹) ش۳ و ۴ ص ۱۷۰- ۱۶۷.
افشار، ایرج. یادداشت، مصباح الارواح، تهران دانشگاه تهران، ۲۰۱ص.
افشار، ایرج یادگارهایی از فروزانفر، كلك ش ۷۳- ۷۵(۱۳۷۶) ص ۲۶۶-۲۷۴.
اوحدی، مجید. در سوگ استاد فروزانفر، وحید، سال ۷(۱۳۴۹)ش ۶ ص ۶۵۵- ۱۳۴۷ ج۶.
بامداد، مهدی، تاریخ رجال ایران، تهران، زوار ۵۱- ۱۳۴۷ ج ۶.
برقعی، محمد باقر، سخنوران نامی معاصر، قم انتشارات خرم، ۱۳۷۳.
بهزادی اندو هجردی، حسین، استاد استادان، مجله ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی س ۲۲(۱۳۵۴) ش ۱ ص۱-۳.
جشن نامه، فرزانه ای به نام فروزانفر، نشریه ی شورای عالی فرهنگ و هنر، ش ۱(۱۳۵۷) ص ۲۱.
حمیدی شیرازی، مهدی، مرگ اوستاد اوستادان ادب، یغما، سال ۲۲(۱۳۴۹) ش ۲ ص ۱۲۳) .
حق شناس، علی محمد، كتاب ماه ادبیات و فلسفه (گفت و گو...) س۴ (۱۳۷۹) ش ۱ص ۴-۱۷.
خالقی، روح الله سرگذشت موسیقی ایران ، تهران، صفی علیشاه ۱۳۶۸.
خطیبی، حسین. یادی از استادم بدیع الزمان فروزانفر، كلك ش ۷۳- ۷۵ (۱۳۷۵) ص ۲۰۸- ۲۰۲ .
خلخالی، سید عبدالحمید، تذكره ی شعرای معاصر، تهران طهوری، ۱۳۳۷.
دامادی، محمد، یادی از استاد وحید، دوره۱۳(۱۳۵۴)،ش ۶ ص ۵۹۵ – ۶۰۲.
دشتی، علی، شرح احوال عطار، راهنمای كتاب، س ۵ (۱۳۴۱)ش ۶ ص ۲۶۴ – ۲۶۷.
دولت آبادی، حسام الدین، در رثای استاد بدیع الزمان فروزانفر، یغما، س ۲۳ (۱۳۴۹)ش ۳۲ ص۱۸۹.
دهقانی، محمد. بررسی نقد ادبی در ایران دوران جدید، تهران (۱۳۷۷) پایان نامه ی دكتری.
دهقانی، محمد آرای انتقادی فروزانفر، كتاب ماه و ادبیات و فلسفه س ۴)۱۳۷۹) ش ۱ ص ۲۴-۲۷.
راهنمای كتاب، اهدای نشان به فروزانفر، س ۶ (۱۳۴۲) ش۹ ص ۷۰۲.
راهنمای كتاب، وفات بدیع الزمان فروزانفر، س ۱۳(۱۳۴۹) ش ۱ و ۲ ص ۱۲۱.
رجایی بخارایی، احمد علی، رثای فروزانفر، راهنمای كتاب سال ۱۳ (۱۳۴۹) ش ۳ و ۴ ص ۲۶۷ – ۲۶۶.
رجایی بخارایی، احمد علی، درباره ی استاد فروزانفر، مجله ی دانشكذه ادبیات و علوم انسانی، س ۲۲(۱۳۵۴)، ش ۱، ص ۱۷- ۱۹.
رسولی، مرتضی، مؤسسات ادبی و دانشگاه تهران...تاریخ معاصر ایران، س ۲ (۱۳۷۷).
زرین كوب، عبدالحسین، تجدید عهد با خاطره ی استاد، مجموعه مقالات، تهران، دهخدا ص ۷.
زرین كوب، عبدالحسین، اظهار نظر برخی استادان درباره ی استاد بدیع الزمان فروزانفر، مجله ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی، س ۲۲(۱۳۵۴) ش ۱ ص ۵۶۲.
زرین كوب، عبدالحسین، شعر بی دروغ شعر بی نقاب، تهران، جاویدان، سال ۱۳۶۴.
زرین كوب، عبدالحسین. یاد استاد كلك، ش ۷۳ – ۷۵. (۱۳۷۵)ص ۲۱۶ – ۲۰۹.
زرین كوب، عبدالحسین، نقش رؤیا، كلك، ش ۷۳- ۷۵(۱۳۷۵۹ص ۲۱۷- ۲۱۸.
زراعتی، ناصر خسرو آخرین دیدار و گفت و گو با دكتر محمد جعفر محجوب، خاكستر هستی، تهران، مروارید ۹- ۳۰.
شاه حسینی، ناصر، سیاست عمرش را كوتاه كرد، تماشا، س ۷(۱۳۵۶)ش ۳۱۲، ص ۹۸ و ۲۳.
شفیعی كدكنی، محمد رضا درگذشت فروزانفر، سخن، دوره ی ۲۰ ش ۱(۱۳۴۹) ص ۱۰۲- ۹۷.
شفیعی كدكنی، محمد رضا، فروزانغر و شعر، مجموعه اشعار تهران، طهوری، ۱۳۶۸، ص ۹- ۲۱ و ملك، ش ۷۲- ۷۵، ص ۲۷۵ – ۲۸۴.
صدیق اعلم، عیسی. مرگ استاد فروزانفر، وحید، س ۷(۱۳۴۹)، ش ۶- ص ۶۵۰- ۶۵۳.
عیوضی، رشید. شرح حال و آثار استاد بدیع الزمان فروزانفر، نشریه ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی تبریز، س ۲۲ (۱۳۴۹)، ش ۹۴ ص ۲۵۹.
فروزانفر، بدیع الزمان، مجموعه ی مقالات و اشعار، به كوشش عنایت الله مجیدی، تهران، دهخدا.
فروزانفر، بدیع الزمان، زندگی نامه به قلم خودش، تماشا، س ۷(۱۳۵۶)، ش ۳۱۲ ص ۹۹.
كاسمی، نصرت الله« در رثای استاد فروزانفر، وحید س ۷(۱۳۴۹)، ش ۸، ص ۹۱۸- ۹۱۴.
كلیتون، جروم، نكته ی چند درباره ی وضع كنونی تاریخ ادبی ایران، ایران نامه، س ۱۲(۱۳۷۲)ش ۱ ص ۳۵- ۵۰.
متینی، جلال ، بدیع الزمان فروزانفر، و سخن و سخنوران، ایران شناسی، س ۸ (۱۳۷۵) ش ۴ ص ۶۵۵- ۶۹۲.
مجله ی دانشكده ی ادبیات، كسانی كه رساله ی خود را با فروزانفر نوشته اند، س ۲۲(۱۳۵۴)ش ۱ ص ۳۰- ۲۷.
مجیدی، عنایت الله، به نام خداوند بخشنده ی مهربان، مجموعه ی مقالات فروزانفر، تهران، دهخدا(۱۳۵۱).
مجیدی، عنایت الله، وزارت داخله، مجموعه ی اشعار، طهوری ۱۳۶۸ ص ۱۹۸.
مجیدی، عنایت الله، نامه ی شمس العلما درباره ی فروزانفر، آینده، س ۱۷(۱۳۷۰) ش ۵- ۸ ص ۵۴۴- ۵۴۷.
مجیدی، عنایت الله خاطره ای از فروزانفر، كلك، ش ۷۳- ۷۵(۱۳۷۵) ص ۲۹۶- ۲۹۸.
مجیدی عنایت الله، كتابشناسی استاد بدیع الزمان فروزانفر، كلك، ۷۳- ۷۵(۱۳۷۵)ص ۱۸۸- ۲۰۱.
محجوب، محمد جعفر، غم نامه در سوگ فروزانفر، فردوسی، س ۲۰ (۱۳۷۵)ش ۹۶۱ ص ۳۶- ۷.
محجوب، محمد جعفر، غم نامه در سوگ فروزانفر، فردوسی، س ۲۰ (۱۳۴۹)ش ۹۶۱- ۲۶۵- ۲۸۱.
محمدی، محمد، درباره ی استاد فروزانفر، مجله ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی، س ۲۲(۱۳۵۴) ص ۱۱- ۱۲.
محمدی، محمد. یادی از فروزانفر، مجموعه گفتارهایی از چندین ...قاسم صافی، تهران كتابخانه ی مركزی دانشگاه، ص ۳۶۳- ۳۶۸.
مرتضوی، منوچهر، مقام استاد فروزانفر، نشریه ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی تبریز ، س ۲۲(۱۳۴۹) ص ۲۶۶- ۲۶۹.
مظاهر، مصفا. ای دریغا دفتر آرایی قلم افكنده است، مجله ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی، س ۲۲(۱۳۵۴)، ش ۱ ص ۱۲۵.
مهدوی دامغانی، احمد، استاد بی نظیری كه هنوز ...كلك ش ۷۳- ۷۵ (۱۳۷۵) ص ۲۳۲- ۲۶۵.
نشاط، سید محمود، فروزانفر در اجتماع و حلقه ی درس، مجله ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی، سال (۱۳۴-۵۴) ش ۱ ص ۴۴۹- ۴۵۴.
هروی، حسین علی، كشش های درونی فروزانفر، كلك، ش۷۳- ۷۵(۱۳۷۵) ص ۲۹۳- ۲۹۵.
هروی حسین علی، خاطرات (گفت و گو...) گلرخ، ش ۷(۱۳۷۲) ص ۳۸- ۳۹.
همایی، جلال الدین، به یاد استاد فروزانفر، یغما، سال ۳۳(۱۳۴۹)ش ۳ ص ۱۸۸- ۱۸۹.
یغما (مجله)، وفات استاد فروزانفر، ص ۲۳(۱۳۴۹) ش ۶ ص ۱۲۵.
یوسفی، غلامحسین، این سخن اشكی است یغما، س ۲۳(۱۳۴۹)ش ۲ ص ۱۴۴.
یادداشت ها ـــــــــــ
۱- بر گرفته از خاطرات مهدی آذر(ر.ك پژوهشگران معاصر ص ۳۱۴) و خاطرات دكتر محجوب (ر.ك زراعتی، ناصر، آخرین دیدار و گفت و گو با دكتر محجوب، (ر.كزراعتی. ناصر، آخرین دیدار و گفت و گو با دكتر محجوب خاكستر هستی، تهران مروارید (۱۳۸۷.
۲- محجوب، غمنامه در سوگ فروزانفر، ص ۴۶.
۳- مجیدی، عنایت الله، نامه ی شمس العلما درباره ی فروزانفر، ص ۵۴۷
۴- مصفا ، مظاهر، مجله ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی، ص ۱۳۵
۵- محجوب، محمد جعفر، غمنامه در سوگ...ص۷.
۶- همان ص ۷.
۷- اسلامی ندوشن، دكتر محمد علی، هستی ص ۱۸۰.
۸- خالقی، روح الله، سرگذشت موسیقی ایران ج ۲ ص ۲۹۶.
۹- شفیعی كدكنی، محمد رضا، درگذشت فروزانفر، ص ۹۹.
۱۰- زرین كوب، دكتر عبدالحسین، ضمیمه ی، راهنمای كتاب ص ۱۳- ۱۲
۱۱- افشار، ایرج، درگذشت فروزانفر، ص ۱۶۹.
۱۲- دهقانی، محمد، بررسی نقد ادبی ایران...ص۲۷-۲۴.
۱۳- شفیعی كدكنی، محمد رضا مجموعه اشعار ص ۱۸.
۱۴- اسلامی ندوشن، دكتر محمد علی، هستی ص ۱۷۹.
۱۵- محجوب، محمد جعفر، خاكستر هستی ص ۲۳- ۱۸
۱۶- بامداد ، مهدی شرح حال رجال ایران ، ص ۲۷۳.
۱۷- ر.ك مجموعه اشعار ص ۱۶۶ و مرتضی رسولی، تاریخ معاصر ایران ص ۲۷۳.
۱۸- اسلامی ندوشن ، هستی ص ۱۸۰.
۱۹- زرین كوب، عبدالحسین، مجله ی دانشكده ی ادبیات و علوم انسانی، ص ۱۵- ۱۴، سال ۲۲ ش ۱.
۲۰- شفیعی كدكنی، محمد رضا، درگذشت فروزانفر، ص ۹۹- ۴۹.
۲۱- شفیعی كدكنی، محمد رضا، كلك ص ۹- ۱۶.
۲۲- خطیبی، حسین، یادی از استادم، كلك، ص ۲۰۶.
۲۳- كلك یادی از استاد ص ۲۱۶.
۲۴- مجموعه مقالات ص ۴۱- ۴۶.
۲۵- رجایی، احمد علی، درباره ی استاد فروزانفر، ص ۱۸.
۲۶- كلك ص ۲۷۳.
۲۷- كلك ص ۲۷۳.
۲۸- حمیدی شیرازی، مهدی، یغما ص ۱۲۳.
۲۹- زرین كوب، عبدالحسین، شعر بی دروغ شعر بی نقاب ص ۲۱۴.
۳۰- شفیعی كدكنی، محمد رضا ص ۱۸.
۳۱- زرین كوب، یاد استاد، كلك ص ۲۱۶.
۳۲-شفیعی كدكنی، ص ۲۸۵.
دكتر حسن ذوالفقاری
برگرفته از: مجله آموزش زبان و ادب فارسی شماره ۶۹
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی