دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نقش دنیاطلبی خواص در پیدایش حادثه عاشورا


نقش دنیاطلبی خواص در پیدایش حادثه عاشورا
از بنیادی ترین عوامل شکل گیری حادثه خونبار عاشورا و شهادت اهل بیت پیامبر(ص) رفاه زدگی و دنیا گرایی خواص مسلمین و به تبع ایشان عوام می باشد.
خواص به دو دسته اند:
۱) طرفدار حق
۲) طرفدار باطل.
خواص طرفدار حق، نیز به دو دسته می شوند: دسته اول افرادی که در مقابله با خواهش های نفسانی به سوی مقام، شهوت، پول، شهرت و... موفق هستند و عنان نفس در دست دارند.دسته دوم در بزنگاه های مختلف، وادادگی خویش به سمت رفاه را نمایان می سازند. این دسته خواصی هستند که در برابر متاع و بهره های زندگی به حدی مجذوب هستند که در جایگاه هایی که تکالیف سخت و امتحان های صعب به میان می آید پا پس نهاده و مردود می شوند.
اگر در جامعه ای قسم اول خواص طرفدار حق شیوع بیشتری داشتند هیچگاه شاهد دنیازدگی و رفاه طلبی خواص و به تبع آنها عوام نبوده و بروز وقایعی چون حادثه عاشورا امری قریب به محال خواهد بود. اما در صورتی که شاهد قسم پول پرست، جاه طلب و۵ از خواص باشیم آنگاه چنین خواصی، از ترس جان و از دست دادن مال و مقام از عمق جان حاضر می گردند که حاکمیت باطل را قبول کرده و از حق طرفداری ننمایند. اینان به هیچ وجه حاضر به چشم پوشی از مادیات به هدف دفاع از معنویت و حقیقت نمی باشند. در چنین جامعه ای وقوع حادثه عاشورا امری عادی و طبیعی خواهد بود.
وضعیت اقتصادی مسلمانان در دوران پیامبر اکرم با دوران خلفای سه گانه و معاویه و یزید قابل مقایسه نمی باشد. در زمان پیامبر اکرم عده ای از مهاجرین با نام اصحاب صفه، بر اثر کمبود مسکن و امکانات با وضع رقت باری در مسجد اقامت می کردند. حضرت روزانه به ایشان خرما می داد که روزی در پی اعتراض یکی از این افراد، حضرت بدیشان فرمودند: «هرکدام از شما که بعد از من زنده بماند چنان به ناز و نعمت می رسد که صاحب انواع غذاها شود؛ صبح در یک لباس گران و شب در لباسی دیگر، خانه های خود را زینت می کنید همچنان که کعبه زینت می شود. دوران فعلی شما بهتر از آن دوران است، شما اگر شکمهایتان را از حلال پر کنید، به پر کردن از حرام نزدیک می شوید».(سفینه البحار، ج.۱)
با دقت در تعبیر حکیمانه پیامبر، فهمیده می شود که ملتی که به رفاه روی آورد دیگر دفاع از ارزش های الهی و اخلاقی برای او کمرنگ می شود، آن جامعه دیگر در برابر انحرافات معنوی حساسیت نشان نمی دهد، بلکه بر عکس در مقابل هرچه که منافع مادی او را به خطر اندازد می ایستد، خصوصا زمانی که منافع مادی با ارزش های معنوی در تضاد باشد.
اما وضعیت مالی در زمان خلفا به سرعت دستخوش تحولات اساسی گردید. مدینه شاهد انواع و اقسام غنائم جنگی، نعمت های مادی، مالیاتهایی بود که بدان شهر سرازیر شده و چهره جامعه اسلامی را کاملا دگرگون می کرد. به عنوان مثال زمانی که مدائن، در زمان خلیفه دوم سقوط کرد، آن میزان از جواهرات و اشیاء قیمتی پادشاهان ملوک دیگر و... به دست آمد که قابل شمارش نبود. بگونه ای که وقتی سعد بن ابی وقاص غنائم جنگی را تخمیس کرد و یک پنجم آنرا به مدینه فرستاد و چهار پنجم را تقسیم نمود، سهم هر سرباز ۶۰ هزار شد، این غیر از زمین ها و خانه ها و امور غیر منقول بود.
در زمان خلیفه اول به عراق و شام، در زمان خلیفه دوم به دمشق لشگرکشی شد و از سال چهاردهم به بعد حمله به ایران و تسخیر تدریجی شهر های آن آغاز شد و همینطور در سالهای پانزدهم و شانزدهم هجری تا سال بیستم که مصر فتح شد. در این لشگرکشی ها مضافا به انبوه غنائم جنگی که نصیب مجاهدین می شد، اهل مدینه و دیگر مسلمانان از سهم خمس، بهره وافری می بردند.
دوران لغزیدن خواص طرفدار حق از همین ایام یعنی حدود هفت سال بعد از رحلت پیامبر(ص) آغاز گردید. سرآغاز این سیر نزولی نیز در رسوخ تفکراتی چون لزوم عدم برابری سابقه دارهای اسلام و صحابه و یاران پیغمبر با دیگران در تمامی امتیازات اجتماعی و اقتصادی بود. پس از اعطاء امتیازاتی اقتصادی از بیت المال، حرکتهای انحرافی آغاز گشته و بتدریج سرعت گرفت. این انحرافات تداوم چنین حالت دنیازده ای در میان خواص و سپس عوام، منجر به پشت نمودن و حتی رویارویی بسیاری از آنها با امیرالمومنین گردید؛ چراکه ایشان در همان ابتدای خلافت عنوان داشتند که تمامی ریخت و پاشهای غیر مشروع را به خزانه ملت بازخواهد گرداند و با اجرای عدالت هرکس را به جایگاه شایسته و بایسته خویش عودت خواهد داد، و این وعده را به دقت عملی نمودند. اما اکثر خواص دوران ایشان، خواص طرفدار حقی بودند که دنیا را بر آخرت ترجیح می دادند.
امیرالمومنین(ع) به دلیل انحطاط شدید جامعه اسلامی و عدم تحمل عدالت وی به دست همین خواص به شهادت رسید. در چنین وضعیت منحط فرهنگی بود که امام حسن(ع) از سوی خواص طرفدار حق، تنهای تنها گذارده شد و لاجرم به دلیل صیانت از اسلام و به هدر ندادن خون خویش در برابر معاویه اقدام به صلح با وی نمود.
در زمان حضرت اباعبدالله(ع) نیز انحراف دینی این خواص و به دنبال ایشان عوام طرفدار حق، به اعلا درجه خود رسید. چراکه در این زمان مردم دوران پادشاهی معاویه مکار را درک کرده و اثرات ناهنجاریهای برجای مانده از سیاست های خصمانه و دنیاطلبانه اموی بر پیکر جامعه خودنمایی می نمود. معاویه ای که اقدامات بسیار گسترده ای در راستای تخریب بنیانهای دینی جامعه نموده، مردم را بیش از گذشته غرق در مادیات و تمتعات دنیوی کرده و بسیاری از خواص طرفدار حق را با پول، ثروت، قدرت و پست و مقام به تبعیت از خویش واداشته بود.
امام حسین(ع) از شخصیت و قدرت روحی مثال زدنی برخوردار بوده و حتی دشمنان نیز از وی به عظمت یاد می کردند. بسیاری از افراد با خطاب «جع لت ف داک، جانم فدای تو باد» با وی سخن می گفتند، و حکومت در مدینه و مکه جرات هتک حرمت وی را نداشت. اما در عین حال پس از قیام ایشان، بسیاری از خواص به جهت عافیت طلبی خویش و مواجهه با شدت عمل دستگاه حاکم، و احتمال بالای به خطر افتادن سلامتی، مقام و پولشان، حاضر به حمایت از حضرت اباعبدالله نبوده و نهایت ایثارشان در راه حق، همانا بذل مالی همچون اسب یا پول در راه قیام بوده است!
با مطالعه بر روی اسامی افرادی که از کوفه به امام حسین(ع) نامه نوشته و خواهان بیعت با وی شدند می توان نتیجه گرفت بسیاری از این افراد جزو طبقه خواص و زبدگان و برجستگان بودند. اما با دقت بر لحن موجود در این نامه ها معلوم می گردد که بسیاری از این نگارندگان از دسته خواصی هستند که به هیچ وجه دنیای خود را فدای دین و آرمانهای الهی ننموده دین را به مسلخ دنیا می برند. نتیجه چنین کثرتی شهادت مسلم بن عقیل در کوفه و جنایت روز عاشورا در کربلا می باشد.
نویسنده:میلاد محبی
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید