دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

چرا امریکا از "رفرمیست" ها حمایت می کند؟


چرا امریکا از "رفرمیست" ها حمایت می کند؟
یکی از مباحثی که اینروزها پس از حمایتهای مکرر مقامات امریکایی از "رفرمیست"های خاورمیانه توسط برخی محافل مطرح می شود آنست که: " امریکا از اصلاحات و دمکراتیزاسیون کشورهای جهان سوم و بویژه ایران خشنود نبوده و با لطائف الحیل, الغای چنین روندی را در ممالک حاشیه ای دنبال می کند." (۱)
این یادداشت در پی آنست که این ادعا را با "محک تجربه" بیازماید و صحت و سقم آن را از طریق کالبد شکافی سیاستهای کلان دنیای استکبار و صهیونیسم بین الملل ارزیابی نماید. نگارنده برآنست که طرح چنین مباحثی به دور از شانتاژهای تبلیغاتی و غلیان احساسات سیاسی, افق روشنی را در تحلیل وضعیت حال و آینده انقلاب اسلامی ترسیم می نماید.
برای آنکه بتوانیم با تاکتیک های جهان استکبار در برخورد با جوامع جهان سوم آشنا شویم, لازم است در ابتدا اهداف و استراتژی مستکبران را در نزدیکی با کشورهای حاشیه شناسایی نماییم, چرا که در هر مجموعه واقعی, رابطه ای منطقی و عینی میان روش ها و غایات موجود می باشد.
آغاز قرن بیستم با توسعه مداوم صنایع در حوزه اقتصادی جامعه آمریکا همراه شد و این امر باعث گردید تا این کشور به طور روزافزون به منابع موادخام, که خود فاقد بسیاری از آنها بوده است, متکی شود. رهبران کارتلها, بنیادهای عمده و طراحان نظامی امریکا در طول این سالها, هیچگاه نگرانی خود را درخصوص احتمال بروز وقفه در انتقال منابع مورد نیاز صنایع و تشکیلات دفاعی امریکا مخفی نکرده اند, بطوریکه هر اقدامی که دسترسی صنایع ایالات متحده به موادخام حیاتی برای رشد اقتصاد آمریکا را به مخاطره می انداخت, به مثابه عملی مهلک تلقی می شد.
" فارین افرز " (۲ ) نشریه متنفذ شورای روابط خارجی امریکا که گفته می شود منعکس کننده نظرات رسمی واشنگتن است, طی مقاله ای درسال ۱۹۹۵ صراحتا اعلام کرد که: " هدف ما باید تشویق
گسترش تولید کم هزینه و کسب اطمینان در مورد این مساله باشد, که سیاستهای استقلال طلبانه نتواند صنایع امریکا را از دسترسی به موادخام اساسی و ضروری برای ادامه رشد معقول اقتصاد ایالات متحده , محروم سازد. " (۳)
مراجعه به اسناد لانه جاسوسی امریکا در ایران و افشاگریهای دانشجویان مسلمان پیرو خط امام, این حقیقت را بهتر آشکار می کند که منافع حیاتی امریکا در ایران, دسترسی بی دردسر و ارزان به « نفت » بعنوان پایه ای ترین ماده خام ماشین اقتصادی امپریالیسم می باشد و در غیر این صورت شریانهای اقتصادی صنعتی اروپا, امریکا, ژاپن و دیگر اقمار امپریالیسم جهانی قطع خواهد شد. در همین رابطه جاسوسخانه امریکا در ایران چنین می نویسد: " اهداف ما در ایران دسترسی به نفت, رد نفوذ شوروی
ارتقا دوستی, غیرمتعهد بودن و بالاخره برپایی یک دولت میانه رو می باشد. " (۴)
با چنین پیش زمینه ای واضح است که استراتژی امریکا در برخورد با کشورهای جهان سوم آن است که با بهره گیری از منابع داخلی ممالک جنوب به ایجاد و گسترش "طبقه متوسط غربگرا" و "خط وابسته گرایی" در این جوامع اقدام نموده بطوریکه اولا با تعمیم و حاکمیت یافتن چنین طبقه ای, که نیازها و رفاه خود را در سایه روابط صمیمانه و نزدیک با غرب یافته و شیفته فرهنگ, تمدن و سبک زندگی غربی می باشد, بر پایگاههای گسترده اقتصادی و بازار وسیع داخلی سیطره یافته و ثانیا از این طریق موانعی جدی در برابر رشد اصولگرایی و مخالفت با امپریالیسم ایجاد نماید. (۵)
حاکمیت "طبقه متوسط غربگرا" و خط "وابسته گرایی ", که بی شک رژیم مطلوب کارتلهای امریکایی- صهیونیستی محسوب می شود, ضمن مشروعیت بخشیدن به سرمایه داری لیبرال, الگوهایی از توسعه را برمی گزیند که با مقتضیات حفظ و گسترش نظام جهانی سرمایه داری , تحت حاکمیت ایالات متحده سازگار باشد و در گام نخست ضمن فراهم آوردن محیطی مناسب برای سرمایه گذاران غربی, نیروی کار منضبط و ارزان را در اختیار خارجیان قرار می دهد و و با هر پدیده ای بر خلاف منافع غرب به شدت مبارزه می نماید. این حلقه شوم با کنترل و نظارت نهادهای به ظاهر مستقلی چون بانک جهانی( ۶ ) از طریق اعطای وام در قبال دیکته شدن شرایط توسعه در راستای اهداف ایالات متحده, تکمیل می شود.
با این تفاصیل دور از ذهن نمی باشد که پس از بهمن ۵۷ ، وزارت امورخارجه امریکا, سیاست دولت متبوعش را در قبال ایران اینگونه تشریح کند:" ما می خواهیم برای ایرانی کار کنیم که میانه رو باشد و ناسیونالیست های مخالف روحانیت تسلط بیشتری در اداره مملکت داشته باشند. درضمن تا قبل از استقرار دولت جدید ما می توانیم طریق نفوذ در ایران را امتحان کنیم. بایستی موقعیت توام با اطمینان و احترام در ایران را رواج دهیم. ما معتقدیم که بایستی حالا شروع به رفع مسائل دو طرف بکنیم . "(۷)
سولیوان آخرین سفیر امریکا در ایران نیز در دوم ژانویه ۷۹ خطاب به وزارت امور خارجه امریکا چنین می نویسد: « هر گروه میانه رو و متمایل به غرب که به مبارزه علیه روحانیت برخیزد, در مورد او بعنوان یک گروه مترقی با علاقه تمام تبلیغ خواهیم کرد. " (۸)
اکنون این واقعیت آشکار می شود که امپریالیسم امریکا در صورتی که نسبت به حاکمیت طبقه متوسط متمایل به غرب و خط میانه از طریق ساز و کارهای دمکراتیک اطمینان حاصل نماید, بی وقفه شعار دمکراسی سر داده تا بتواند با پزی دمکراتیک, منافع و مقاصد خود را عوامفریبانه به پیش برد و در هر نقطه ای از جهان که حاکمیت از مهار خط میانه و کارگزار وابستگی خارج شده و قدرت در
اختیار انقلابیون غرب ستیز قرار گرفته است, نقاب دمکراسی را به کنار افکند و چهره واقعی سرکوبگر خویش را نمایان می سازد تا مردم را از رای خود به غرب ستیزان پشیمان کرده و زمینه حاکمیت رفرمیست های غربگرا را فراهم آورد.
همین راهبرد امروز برای سرنگونی دولت حماس در غزه تجویز شده است تا دیگر فلسطینیان جرئت نکند به مبارزینی نظیر حماس روی آورند. هجمه سنگین سیاسی و اقتصادی امریکا علیه دولتهایی نظیر دولت احمدی نژاد در ایران و دولت چاوز در ونزوئلا را نیز باید در همین چارچوب ارزیابی نمود.
همین واقعیت و تضاد درونی امپریالیسم است که کلینتون رییس جمهور امریکا را وامی دارد تا ضمن اختصاص « کمک بیشتر برای یاری دمکراتیک به عنوان بخش مشروعی از بودجه امنیت ملی خود » اعلام نماید:"سیاست خارجی ایالات متحده نمی تواند از اصول اخلاقی مورد اشتراک اکثر مردم امریکا جدا باشد. ما نمی توانیم نحوه رفتار سایر دولتها با مردم خودشان را نادیده بگیریم و دموکراسیها, طرف حسابهای قابل اتکاتری در قیاس با دیکتاتوریها هستند. آنها به حفاظت از محیط زیست و تبعیت از حقوق بین الملل علاقه مندتر هستند. ما باید به اختصاص کمک بیشتر برای یاری دمکراتیک به عنوان بخش مشروعی از بودجه امنیت ملی خود بنگریم. من بعنوان رییس جمهور به مردم امپراتوری شوروی سابق کمک خواهم کرد تا از نظامی گرایی خارج شده و نهادهای آزاد سیاسی و اقتصادی بنا کنند.
نهایتا من از تشکیل یک سپاه دمکراسی برای اعزام هزار داوطلب با استعداد امریکایی به کشورهایی که نیاز به تخصص های حقوقی, مادی وسیاسی داشته باشند حمایت می نمایم. "(۹)
امریکا همه توطئه های خویش را طی ۳۰ سال اخیر برای انحراف و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران آزموده است و در همه آنها جز ناکامی ، دستاورد دیگری نیافته است. اکنون همه امید امریکا به حاکمیت خط وابسته گرایی از طریق روی کارآمدن رفرمیست هایی است که امریکا را دشمن ندانسته و ادغام در ساختارهای سرمایه سالار جهانی را سرلوحه عمل خویش قرار داده اند و بر همین مبناست که جرج بوش رییس جمهور امریکا بارها و بارها اعلام کرده که :" از اصلاح طلبان ایرانی حمایت می کنیم."
با توجه به همه این واقعیات و حقایق غیرقابل انکار, لازم است همه جریانهای وفادار به انقلاب اسلامی و پیروان راستین خمینی کبیر مرزبندی خود را با خط نفوذ و استحاله امریکا آشکار نمایند.
به خاطر بسپاریم که اگر "اصلاحات" از متن اسلام ناب محمدی (ص) برنخیزد و با نیروهای انقلابی و مسلمان , غریبی نماید و از مدار اندیشه امام راحل(ره) که همان محوریت ارزشهای دینی است خارج شود, چاه ویلی است که انقلاب بی بدیلمان را با تمام عظمت و جلالش فرو بلعیده و راه را برای حاکمیت مجدد ارزشهای ارتجاعی و طاغوتیان سرسپرده هموار خواهد نمود. باشد که هوشیاری ملت ایران این پرده جدید امپریالیسم را بر باد دهد تا همچنان پیشتازی نهضت جهانی اسلام بر تارک ایران اسلامی بدرخشد و چشمان نورستیزان را خیره کند.
turbulence.blogfa.com
عبدالرضا داوری
پی نوشتها
(۱) اولین بار ابراهیم اصغرزاده طی سخنرانی در تجمع ۱۱ آبان ۷۷ دفتر تحکیم وحدت این ادعا را مطرح نمود. پس از آن نیز همواره این ادعا ترجیع بند اظهارات اصلاح طلبان در برابر حمایتهای آشکار امریکا از جریان اصلاحات است. در مضحک ترین این اظهارنظرها اخیرا سیدمحمد صدر معاون وزارت خارجه در دوران اصلاحات در گفتگو با روزنامه اعتماد ادعا کرد: "اصلاح طلبان مواضع و خواسته هایشان مترقی و پیشرفته است. هیچ کس نمی تواند بگوید ما با اینها مخالفیم. دیکتاتورترین افراد و مستبدترین جناح ها هیچ زمان نمی آیند علیه آزادی شعار بدهند. دیکتاتورها صراحتاً نمی گویند من با آزادی مخالفم. هیچ کسی حتی اگر عقیده هم داشته باشد به شکل عریان مطرح نمی کند که با دموکراسی یا عدالت مخالف است. به طور مثال کسی با شعار توسعه سیاسی اصلاح طلبان در داخل ایران و تنش زدایی در سیاست خارجی تقابل و مخالفتی ندارد و اگر مخالف باشد در واقع خودش مساله دار می شود.مسوولان امریکایی به خاطر اینکه خودشان را منزه کنند و اعتباری بگیرند از شعارهای اصلاح طلبان می آیند اعلام می کنند از این شعارها حمایت می کنند. دلیل اصلی اش این است، یعنی آنها می خواهند اعتبار بگیرند نه اینکه اعتبار بدهند."(!)منبع http://norooznews.ir/news/۱۰۰۷۶.php
(۲) Foreign affairs
(۳) ادوارد برمن -کنترل فرهنگ -نشر نی - ۱۳۷۳ - صفحه ۷۰
(۴) دانشجویان مسلمان پیرو خط امام افشاگری شماره( ۳ ) تحلیل های امریکا در مورد انقلاب ایران: صفحه ۲۲
(۵) از دوستی شنیدم که می گفت: « ماموران ساواک به منظور نمایش قدرت طبقه متوسط در
ایران می گفتند که در ایران نیم میلیون « پیکان » سوار هست که هر مبارزه آزادیخواهانه و عدالت
طلبانه ای را در نطفه خفه می کنند. » و به یاد این جمله معروف دستگاه پهلوی افتادم که: « به امید
روزی که هر ایرانی یکدستگاه " پیکان " داشته باشد. ! »
(۶) بانک جهانی هیچگاه تحت ریاست فردی غیرامریکایی قرار نداشته و امریکا بیش از یک چهارم مجموعه آرا آن را در اختیار دارد.
(۷) دانشجویان مسلمان پیرو خط امام - همان: صفحه ۲۳
(۸) همان صفحه ۳۰
(۹) طاهره باقرزاده - قدرت و دیگر هیچ -انتشارات اطلاعات - ۱۳۷۳ -صفحه ۱۵۲


همچنین مشاهده کنید