دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

علایم ظهور


علایم ظهور
● پرسش: چه آثاری در نقل علایم ظهور است؟
▪ پاسخ: با تأملی در روایات علایم ظهور وبررسی همه جانبه آن، پی به آثار وفواید نشر آنها در میان جامعه خواهیم برد. اینک به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
۱) آگاهی امّت از پرچم‏ها و دعوت‏های ضلال وگمراه کننده.
۲) بشارت به ظهور دعوت‏های حق وقیام‏هایی که در آن مردم را به حقّ دعوت می‏نمایند.
۳) اخبار غیبی از آن جهت که خرق عادت است از اهمّ دلایل نبوت وامامت به شمار می‏آید، ولذا نشر وتحقق آنها سبب زیاد شدن یقین در قلوب مسلمانان خواهد شد.
۴) از آن جهت که کفّار برای پذیرش اسلام به دنبال دلیل وبرهان ومعجزه‏اند، این گونه اخبار بعد از تحقّق قطعی آنها، حجّتی برای آنها خواهد بود.
۵) بعداز تحقق هر یک از علایم ظهور، اطمینان مردم به اصل ظهور بیشتر خواهد شد.
۶) تحقق یکایک علایم ظهور در خارج، منعکس کننده عزم جدّی خداوند متعال در نصرت اسلام ومسلمین بر کفّار در سطح کلّ کره زمین است.
۷) مسلمانان را برای آماده شدن وزمینه سازی ظهور تحریک کرده وبه آنها آمادگی روحی، سیاسی و جهادی برای شرکت در حکومت آن حضرت را خواهد داد.
۸) از آنجا که انسان غریزه ومیل به شنیدن اخبار غیبی دارد، با طرح این گونه اخبار واقعی واسلامی، جلوی انحرافات فکری ازناحیه کاهنان ومنجمان از این طریق گرفته می‏شود.
۹) بخش مهمّی از علایم ظهور از امور سیاسی اسلام به حساب می‏آید که باید مسئولین رده بالا در بررسی مسائل استراتژیک خود به آنها توجه نموده و برنامه‏های خود را در سطح کلان بر اساس آنها پی‏ریزی کنند.
۱۰) بحث از علایم ظهور، موضوعی نیست که اختصاص به شیعه یا مسلمانان داشته باشد، بلکه در هر دین وآیینی کم وبیش به علایم ظهور منجی بشریت، به هر اسم ونامی پرداخته شده است.
نویسنده آلمانی «هالسیل» در کتاب خود «خبر وسیاست» می‏گوید: ما مسیحیان ایمان داریم که تاریخ بشریت در آینده‏ای نه چندان دور در معرکه‏ای به نام «هرمجدّون» به پایان خواهد رسید. معرکه‏ای که در آن، مسیح بازگشته وبر تمام زنده‏ها ومردگان حکومت خواهد کرد».( عمر أمّة الاسلام، ص ۶۳)
● پرسش: چه فرقی بین علایم ظهور وشرایط ظهور است؟
▪ پاسخ: علایم ظهور گر چه با شرایط ظهور، وجه اشتراکی دارند که همان تحقق هر یک قبل از ظهور امام مهدی (ع) است، ولی از جهاتی نیز با یکدیگر اختلاف دارند. اینک به برخی از اختلافات اشاره می‏کنیم:
۱) منوط شدن ظهور به شرایط وتعلیق بر آنها واقعی است، به این معنا که اگر شرایط مهیّا نباشد، مشروط که همان ظهور است در خارج تحقق نخواهد یافت، بر خلاف منوط شدن ظهور به علامات وتعلیق بر آنها، که واقعی نیست؛ زیرا علامات نسبت به ظهور، جنبه کاشفیّت دارد.
۲) علامات، حوادثی پراکنده‏اند که در طول عصر غیبت به صورت پراکنده انجام خواهد گرفت، بر خلاف شرایط که تا وقت ظهور به صورت متّصل ومستمر خواهد بود.
۳) انسان نسبت به شرایط ظهور، تکلیف دارد بر خلاف علایم ظهور.
● پرسش: آیا علایم ظهور با احادیث نفی توقیت منافات دارد؟
▪ پاسخ: ممکن است که به ذهن کسی چنین خطور کند که نشر شرایط وعلامات ظهور در جامعه با احادیث نهی از توقیت ومعیّن کردن وقت ظهور منافات داشته باشد، پس چرا از آنها سخن به میان می‏آید.
توقیت وتعیین وقت ظهور که در روایات از آن نهی شده شامل نقل علایم وشرایط ظهور نیست؛ زیرا مقصود از توقیت آن است که به طور دقیق، وقت خاصّی را برای ظهور معیّن کنیم، که روایات از آن نهی کرده است.
وقت معیّن کردن برای ظهور غیر از آنکه مشتمل بر نهی است دارای اشکالات دیگری نیز می‏باشد:
۱) ادعایی بدون دلیل است.
۲) اگر تاریخ ظهور معلوم باشد دشمنان درصدد مقابله وجلوگیری از آن برخواهند آمد. ولذا در روایات می‏خوانیم که ظهور حضرت (ع) به طور ناگهانی خواهد بود.
۳) با وقت معین نکردن، روحیه امید وحیات در جامعه دمیده خواهد شد، زیرا در هر لحظه احتمال داده می‏شود که ظهور حضرت فرا رسد.
● پرسش: آیا اعلان علایم وشرایط ظهور سبب اطلاع دشمنان از اسرار سیاسی است؟
▪ پاسخ: برخی می‏گویند از آنجا که علایم ظهور وشرایط آن از اسرار سیاسی اسلام به حساب می‏آید نشر آنها در بین مردم به جهت اطلاع دشمنان بر آنها به صلاح اسلام ومسلمین نخواهد بود.
اگر خبر غیبی از ناحیه معصوم همچون پیامبر یا امامان: صورت گیرد، چون هرگز اشتباه وسهو وخطا ندارند، معلوم می‏شود که اراده حتمی الهی بر تحقّق آن صورت گرفته است، در این صورت، مقابله جبهه کفر هرگز تأثیری برای جلوگیری از تحقّق آن نخواهد داشت.
● پرسش: آیا علایم ظهور متعلّق بدا واقع می‏شود؟
▪ پاسخ: از برخی روایات استفاده می‏شود که علایم ظهور بر دو قسم هستند: برخی حتمی‏اند که مورد بدا وتجدید نظر واقع نمی‏شوند، وبرخی دیگر متعلق بدا واقع می‏گردند، ولی اصل ظهور امری حتمی است که خداوند متعال در آن جواب فطرت وخواسته درونی بشر را داده ووعده به تحقق آن داده است وخداوند هرگز خلف وعده نمی‏کند.
داوود بن ابی‏القاسم می‏گوید: «ما نزد ابی‏جعفر محمّد بن علی‏الرضا (ع) بودیم که سخن از خروج سفیانی به میان آمد واینکه در روایت آمده که امر او حتمی است. به ابوجعفر (ع) عرض کردم: آیا بدا در امر، حتمی خواهد شد؟ حضرت فرمود: آری. عرض کردم: ما می‏ترسیم که در امر قائم نیز بدا حاصل شود؟ فرمود: امر قائم از اموری است که وعده داده شده وخداوند در وعده خود تخلّف نخواهد کرد».( الغیبة، نعمانی، ص ۳۰۳ ؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۵۱و۲۵۰)
علایم حتمی که مورد بدا واقع نمی‏شود، نشانه‏هایی دارد که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
۱) تصریح به حتمی بودن آن در روایات.
۲) تأکید به قسم.
۳) تأکید به «لابدّ».
۴) تأکید به «لام».
۵) تأکید به «انّ».
۶) تأکید به تکرار.
۷) تأکید به «سین وسوف».
● پرسش: چه راه صحیحی در بررسی علایم ظهور پیشنهاد می‏کنید؟
▪ پاسخ: در مورد علایم ظهور سه مشکل اساسی وجود دارد که باید هر کدام مورد بررسی دقیق قرار گیرد:
۱) اثبات علامت به دلیل معتبر.
۲) خارج کردن علامت از قالب غموض وابهام.
۳) کشف قواعد یقین برای اثبات یا نفی تحقق علامت در خارج.
برای اثبات صحت روایات علایم ظهور وتمییز آنها از روایات جعلی، اعتماد بر افراد ثقه واطمینان به صدور روایات از معصوم کافی است، زیرا روایات علایم ظهور برخی متواتر یا مستفیض یا صحیح ومعتبرند، وبرخی دیگر گرچه ضعیف‏السند است ولی مؤیّدات وشواهدی بر صحت در روایات دیگر دارد که با سند صحیح وارد شده است.
وراه روشن شدن علامت ظهور به دو نوع امکان‏پذیر است:
الف) اصول علمی، که در مورد روایات فقهی نیز مورد استفاده واقع می‏گردد.
ب) مقدمات علمی، که مربوط به خصوص علایم ظهور است ومهم‏ترین آنها: تاریخ، جغرافیا، علم حساب وجمل واصطلاحات مربوط به علایم ظهور است.
وبرای کشف اثبات یا نفی علامتی در خارج می‏توان قواعدی را بیان داشت تا با اعمال آنها به حقیقت امر پی برد:
۱) اوصاف آن علامت را به صورت دقیق در نظر گرفته وبر خارج تطبیق نمود.
۲) با دلیل ثابت شود که آن علامت زمان سابق در خارج تحقق نیافته است.
۳) احتمال تحقق آن را در زمان آینده نفی کند.
● پرسش: آیا روایات علایم ظهور اشکال سندی ومتنی دارد؟
▪ پاسخ: برخی می‏گویند بحث از علایم ظهور بی‏فایده است؛ زیرا غالب روایاتش از ناحیه سند ضعیف بوده، واز جهت مضمون نیز معقول نیست، خصوصاً آنکه اموری که اتفاق می‏افتد تشابه زیادی با یکدیگر دارد.
۱) بسیاری از اخبار علایم ظهور صحیح‏السند بلکه مستفیض یا متواتر است. مضافاً اینکه تعداد بی‏شماری از آنها مضمونی واضح وروشن دارند به درجه‏ای که در حکم نصّ صریح در موضوع خود است.
۲) وجود روایات ضعیف در تمام موضوعات دینی وخبرهای مختلف وجود دارد، این مسأله باعث نمی‏شود که انسان محقّق دست از بحث وبررسی آن بردارد، بلکه وظیفه دارد که با روشی صحیح به بررسی سندی آنها بپردازد.
۳) گر چه در تطبیق علایم ظهور اشتباهاتی صورت گرفته، ولی این امر باعث نمی‏شود که دست از بحث وتحقیق برداریم، بلکه وظیفه داریم تا با به کار گرفتن روشی علمی ومعتبر به طریقی صحیح ومعتبر برای تطبیق صحیح علایم در خارج دست یابیم.
● پرسش: مقصود از «نفس زکیه» که قبل از ظهور کشته خواهد شد کیست؟
▪ پاسخ: در روایات شیعه به علامتی قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) به عنوان «قتل نفس زکیه» اشاره شده است که بعد از این جنایت، حضرت ظهور خواهند کرد.
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «لیس بین قیام قآئم آل محمّد وبین قتل النفس الزکیّة إلّا خمسة عشر لیلة»؛ «بین قیام قائم (ع) وکشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.»( کمال‏الدین، ص ۶۴۹)
شیخ مفید؛ می‏گوید: «از جمله علایم ظهور، کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه با هفتاد نفر از صالحین است».( ارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸)
از برخی روایات، وجود نفس زکیه دیگری نیز استفاده می‏شود که مأمور تبلیغ از طرف امام زمان (ع) است که بین رکن ومقام به شهادت خواهد رسید.( بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۱) برخی ممکن است گمان کنند که نفس زکیه که در این روایات به شهادت آن اشاره شده همان محمد بن عبداللَّه بن حسن بن علی بن ابی‏طالب است که در زمان منصور عباسی قیام کرد تا حق اهل بیت: را از ظالمان بستاند. ولی شواهد وقرائن موجود برخلاف این احتمال را دلالت دارد:
۱) در برخی روایات اشاره به کشته شدن نفس زکیه بین رکن ومقام دارد، که محمّد بن عبداللَّه بن الحسن در آن نقطه به شهادت نرسیده است.
۲) مطابق برخی روایات بین ظهور حضرت وکشته شدن نفس زکیه پانزده شب فاصله است.
۳) کشته شدن محمد بن عبداللَّه بن الحسن قبل از ولادت حضرت مهدی (ع) بوده است ولذا نمی‏توان آن را از علایم ظهور دانست.
۴) محمد بن عبداللَّه نیّت خالص از عملکرد خود نداشته است، ولذا بنابر نقل «مقاتل الطالبیین» ادعای مهدویت نمود وپدرش نیز او را بعد از زوال دولت بنی‏امیه وقبل از تأسیس دولت بنی‏عباس، به عنوان مهدی معرفی کرد.( مقاتل الطالبیین، ص ۱۷۱)
۵) در روایتی از امام صادق (ع) می‏خوانیم که فرمود: «بعد از کشته شدن نفس زکیه صاحب امر ظهور خواهد کرد». که در بعدیّت نزدیک ظهور دارد.( کافی، ج ۸، ص ۲۲۵)
● پرسش: مسیح دجال کیست؟
▪ پاسخ: لقب مسیح همان گونه که بر پیامبر خدا حضرت عیسی (ع) اطلاق می‏شود، بر دجال نیز اطلاق می‏گردد، ولی وقتی به صورت مطلق وبدون قید آورده شود همان حضرت عیسی (ع) مراد است. در ظاهر، مسیح دجال همان دجال معروف است. ولی در وجه تسمیه دجال به مسیح احتمالاتی داده شده است:
۱) چون با پرچم مسیحیت ظهور خواهد کرد.
۲) قیام او همه زمین را فرا می‏گیرد وگویا آن را مسح می‏کند.
۳) از آنجا که حضرت مسیح با او به مقابله می‏پردازد به او نیز مسیح اطلاق شده است.
● پرسش: سفیانی کیست؟
▪ پاسخ: در روایات اهل بیت: سخن از خروج سفیانی به عنوان یکی از علایم حتمی ظهور حضرت مهدی (ع) به میان آمده است:
شیخ طوسی؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «خروج سفیانی از علایم حتمی ظهور است».( الغیبة، طوسی، ص ۴۳۵)
از مجموعه روایات شیعه واهل سنّت به دست می‏آید که سفیانی، شخصی از معاندین است که به قصد مقابله با امام زمان (ع) برمی‏خیزد ودر سرزمینی به نام بیدا به امر خداوند با لشکریانش به زمین فروخواهند رفت.
مسلم به سند خود از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «شخصی به خانه خدا پناه می‏برد، آن گاه لشکری به سوی او فرستاده می‏شود، هنگامی که به «بیدا» رسیدند به زمین فروخواهند رفت».( صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۶۷)
نعمانی نیز به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «برای قائم پنج علامت است، از آن جمله خسف بیدا را بر می‏شمارد».( الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۲)
نعمانی در جایی دیگر، از جمله علایم ظهور را خروج سفیانی وخسف بیدا می‏داند.( همان، ص ۲۶۴)
● پرسش: معرکه هرمجدّون چیست؟
▪ پاسخ: برخی از دانشمندان، یکی از علایم ظهور حضرت مهدی (ع) را وقوع معرکه جنگی در منطقه‏ای به نام هرمجدّون وبه تعبیر روایات قرقیسیا می‏دانند. این قضیه حتّی در کتب اهل کتاب نیز به آن اشاره شده است.( رؤیای یوحنّا، ۱۶-۱۳/۱۶ ؛ سفر زکریا، ۵-۱/۱۴ ؛ کتاب مقدس، ص ۸۴۳)
اهل کتاب از یهود ونصارا این معرکه جنگی را بس عظیم وخطرناک می‏دانند که در پایان تاریخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
«هرمجدون» کلمه‏ای است مشتق از «هَرْ» به معنای کوه، و«مجدّو» که اسم وادی یا کوه کوچکی در شمال فلسطین است. اهل کتاب را گمان بر این است که مساحت معرکه این جنگ از منطقه «مجدّو» در شمال فلسطین تا «ایدوم» در جنوب امتداد دارد که حدود دویست میل است.( شبکه معلومات، ص ۴)
آنان معتقدند که در این جنگ لشکری با حدود ۴۰۰ ملیون نفر شرکت خواهند داشت.( همان، ص ۲) لشکری که از عراق، ایران، لیبی، سودان وقفقاز در جنوب روسیه تشکیل شده است.( مجله الفکر الجدید، شماره ۱۶و۱۵)
دکتر عبدالکریم زبیدی می‏گوید: «...این حادثه همان حادثه بزرگی است که قبل از ظهور امام مهدی (ع) تحقق خواهد یافت، ودر روایات از آن به معرکه «قرقیسیا» یاد شده است. در آن واقعه میلیون‏ها لشکر از آمریکا، اروپا، روسیه، ترکیه، مصر ودولت‏های مغرب عربی، ولشکریانی از شهرهای شام یعنی سوریه، اردن، لبنان، فلسطین واسرائیل شرکت خواهند داشت. همگی در منطقه‏ای به نام قرقیسیا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت، وسفیانی در این هنگام خروج خواهد کرد...».( همان)
کلینی به سند خود از امام باقر (ع) نقل کرده که به میسّر فرمود: ای میسّر! چه مقدار بین شما وقرقیسیا فاصله است؟» عرض کرد: نزدیک شاطئ الفرات است. حضرت فرمود: «أما أنّه سیکون بها وقعة لم‏یکن مثلها منذ خلق اللَّه تبارک وتعالی السموات والأرض ولایکون مثلها ما دامت السموات والارض. مأدبة للطیر تشبع منها سباع الأرض وطیور السمآء...»؛ «آگاه باش که در آن مکان واقعه‏ای اتفاق خواهد افتاد که نظیر آن از زمان خلقت آسمان‏ها وزمین از جانب خداوند تبارک وتعالی اتفاق نیفتاده است ونخواهد افتاد. آنجا محلّ پذیرایی پرندگان خواهد بود. درندگان زمین وپرندگان آسمان از آن سیر خواهند شد.»( کافی، ج ۸، ص ۲۴۵، ح ۴۵۱)
از مجموعه روایات در این باب به خوبی استفاده می‏شود که در این جنگ فرمانده عملیاتی این جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصی به نام سفیانی است. او کسی است که به کمک مراکز جاسوسی یهود وآمریکا در میان مردم تفرقه انداخته ومردم را بر ضدّ شیعیان اهل بیت تحریک خواهد کرد، ونیز بعد از پناه بردن امام زمان (ع) به کعبه با عده‏ای از یاران خود درصدد مقابله با حضرت برآمده که خود او با لشکریانش درمنطقه‏ای به نام بیدا به زمین فروخواهند رفت.
در همین جنگ است که بنیه یهود از هم پاشیده شده وبسیاری از آنها نابود خواهند شد.
بخاری به سندش از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «قیامت برپا نمی‏شود تا آنکه شما با یهود بجنگید، در آن هنگام به حدّی از آنان کشته خواهد شد که حتّی سنگی که یک یهودی در آن پناه گرفته می‏گوید: ای مسلمان! این یهودی است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان».
( صحیح بخاری، ج ۳، ص ۲۳۲)
● پرسش: مقصود از مسیحیّت صهیونیستی چیست؟
▪ پاسخ: «مسیحیّت صهیونیستی» جریانی است سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ونظامی که امروزه با تمام قدرت وبا تکیه بر پیشگویی‏های آخرالزمان بر اریکه قدرت (در آمریکا وبرخی کشورهای غربی) تکیه زده‏اند.
این گروه با ادبیاتی کینه‏توزانه وخصومتی آشکار با فرهنگ شیعی ومهدوی وبا اعلام قریب‏الوقوع بودن ظهور حضرت مسیح (ع) در اورشلیم سعی در بسیج تمامی قوا علیه کشورهای اسلامی دارد تا به زعم خود همه زمینه‏های لازم برای ظهور مقدس را فراهم سازد، وموانع بین راه را پیشاپیش از میان بردارد.
«مسیحیت صهیونیستی» با مراجعه به منابع توراتی وایمان به پیشگویی‏های کتب محرَّف یهودیان، ظهور حضرت عیسی (ع) را مشروط به وقوع جنگی بزرگ، عالم‏گیر وهسته‏ای می‏شناسند ومرکز این جنگ خانمان‏سوز را هم «منطقه آرماگدون» واقع در فلسطین اشغالی اعلام می‏کنند. وحسب همین پیشگویی‏ها وقوع جنگ آرمگدون را هم مشروط به تشکیل اسرائیل بزرگ وتسلط یهودیان بر کلّ سرزمین فلسطین وحتّی فراتر از آن یعنی سوریه وعراق معرفی می‏کند.
پر واضح است که آنان تمامی حلقه‏های این زنجیر را به هم متصل کرده‏اند وآخرین حلقه را هم رفع موانع فراروی اسرائیل یعنی انهدام سرزمین‏های اسلامی وسرکوب هر گونه حرکت عدالت خواهانه مسلمین وشیعیان وبه ویژه ایران اسلامی می‏دانند. چنان که حسب همین فرضیه وارد عراق شده واندیشه سلطه بر سوریه، عربستان وایران را در سر می‏پرورانند، وبا تقویت تمام عیار اسرائیل مقدمات به اصطلاح جنگ مقدس را فراهم آورده‏اند.
● پرسش: مقصود از خسوف وکسوف که از علایم ظهور است چیست؟
▪ پاسخ: در روایات علایم ظهور آمده که یکی از نشانه‏های ظهور، کسوف در اواسط ماه وخسوف در اوّل ماه برخلاف عادت است.( ارشاد مفید، ص ۳۶۸ ؛ اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۸۵)
دارقطنی به سندش از امام محمّد باقر (ع) نقل کرده که فرمود: «همانا برای مهدی ما دو نشانه است که از زمان خلقت آسمان‏ها وزمین این گونه نبوده است، یکی خسوف ماه در اوّل شب رمضان ودیگری کسوف خورشید در نیمه ماه رمضان».( سنن دارقطنی، ج ۲، ص ۵۱)
در کیفیّت حدوث این دو واقعه غیر عادی چند احتمال است:
۱) حدوث این دو به توسط جِرمی باشد که در فضا به طور ناگهانی پیدا می‏شود، اجرامی که امروزه از آنها به اجرام سرگردان در هوا یاد می‏شود، که گاه بین ماه وخورشید فاصله می‏شود وبا آنها خسوف وکسوف ایجاد می‏گردد.
۲) تحقّق خسوف وکسوف به توسط جرمی باشد که از زمین جدا می‏شود؛ زیرا ممکن است که بشر با پیشرفت علمی وتکنیکی که دارد بتواند تکه‏هایی عظیم از کره زمین را جدا ساخته وآن را در هوا معلّق گرداند ودر نتیجه باعث خسوف وکسوف گردد.
۳) تحقق این دو به نحو اعجاز وخرق قانون طبیعت باشد.
● پرسش: مقصود از صیحه وفزع آسمانی در علایم ظهور چیست؟
▪ پاسخ: این دو علامت در روایات به عنوان علایم ظهور حضرت مهدی (ع) معرفی شده است. از امام باقر (ع) در حدیثی نقل شده: «وإنّ من علائم خروجه... صیحة من السماء فی شهر رمضان»؛ «وهمانا از علایم خروج مهدی... حدوث صیحه‏ای در ماه رمضان است.»( کمال الدین، ص ۳۲۸، ح ۷)
از امام صادق (ع) در حدیثی نقل شده: «... والفزعة فی شهر رمضان... هی آیة تخرج الفتاة من خدرها، وتوقظ النائم وتفزع الیقظان»؛ «وفزعی در ماه رمضان حادث خواهد شد که زنان( الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۲)
جوان را سراسیمه از پشت پرده‏ها بیرون می‏آورد وانسان خواب را بیدار وبیدار را به فزع وا می‏دارد.»
امام زمان (ع) در توقیع خود به علی بن محمّد سَمَری فرمود: «...آگاه باش، هر کس قبل از خروج سفیانی وصیحه، ادعای مشاهده کند او دروغگو وافترا زننده است».( احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۹۷)
در این روایات دو احتمال وجود دارد:
۱) اینکه مقصود از صیحه وفزع همان ندایی باشد که از جبرئیل بلند می‏شود وهمه را به فزع می‏اندازد.
۲) احتمال دیگر این است که مقصود از آن دو عذاب دنیوی وجنگ‏های جهانی باشد که به توسط بشر قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) تحقق می‏یابد، مانند انفجارهای اتمی در سرتاسر عالم در یک زمان، به این نحو که اصل این گونه انفجارها در اروپا وآمریکا وروسیه وچین تحقق می‏یابد به نحوی که همه را به جزع وفزع وا می‏دارد، ولی مسلمین از آن در امانند وتنها صدایش به گوش آنان می‏رسد.
● پرسش: مقصود از ندای آسمانی در علایم ظهور چیست؟
▪ پاسخ: در این مورد سه دسته روایت وجود دارد:
۱) روایاتی که دلالت بر وجود ندا به صورت اجمال دارد، واینکه این ندا از علایم حتمی ظهور حضرت مهدی (ع) است.( کمال الدین، ص ۶۴۹)
۲) دسته دوم روایاتی است که دلالت بر دو گونه ندا دارد: یکی ندای به حقّ که در ابتدا پدید می‏آید، ودیگری ندای به باطل که بعد از آن است.( الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۴)
۳) در برخی از روایات نیز اشاره شده که ندا به اسم قائم است.( کمال الدین، ص ۳۲۸، ح ۷)
با نظری به مجموع احادیث «صیحه وفزع وندای آسمانی» پی می‏بریم که تمام آنها به یک معنای مشترک اشاره دارند، گر چه با تعبیرهای مختلف آمده‏اند وبر این ادّعا می‏توان شواهدی اقامه نمود:
الف) صیحه وندا هر دو به جبرئیل نسبت داده شده است.
ب) وقت هر دو در یک زمان یعنی شب جمعه، بیست وسوم ماه رمضان معین شده است.
ج) آثار این دو یکسان بیان شده است.
● پرسش: مقصود از خروج دجال که از علایم ظهور به حساب آمده چیست؟
▪ پاسخ: روایات بسیاری عمدتاً در مصادر حدیثی اهل سنّت درباره خروج دجال در آخرالزمان وقبل از برپایی حکومت امام مهدی (ع) وارد شده است.
بخاری به سندش از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «دجال خروج خواهد کرد تا اینکه در ناحیه‏ای از مدینه فرود می‏آید، وسه بار اعلان آماده باش جنگ می‏دهد، آن گاه به سوی او هر کافر ومنافقی حرکت می‏کند».( صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۰۲)
در مصادر اهل سنّت برای دجال صفاتی ذکر شده است از قبیل:
۱) ادعای ربوبیت می‏کند.( سنن ابن‏ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۰)
۲) عمر طولانی دارد.( صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۰۵)
۳) همراه او آب وآتش است.( صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۰۳)
۴) کور را بینا کرده وبرص را شفا می‏دهد.( مسند احمد، ج ۵، ص ۱۳)
۵) مرده را زنده می‏کند.( همان)
۶) کسی را می‏کشد، آن گاه او را زنده می‏کند.( مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۳۷)
۷) با او بهشت وآتش است.( مسند احمد، ج ۵، ص ۴۳۵)
۸) با او نهری از آب سفید ونهری از آتش است.( معجم الکبیر، ج ۲، ص ۵۶)
۹) خواسته او برآورده می‏شود.( صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۹۷)
درباره دجال با این اوصاف احتمالاتی وجود دارد:
الف) دجّال شخصی حقیقی است که کارهای خارق‏العاده‏ای را در قالب سحر وجادو انجام می‏دهد.
ب) مقصود به دجال همان ابلیس (شیطان) است.
ج) احتمال می‏رود که دجال همان سفیانی است که در روایات شیعه به خروج او در آخرالزمان تأکید فراوان شده است.
د) مقصود از دجال همان اسرائیل است.
در ابتدا این احتمال به نظر می‏رسد که احادیث دجال از جمله اسرائیلیاتی باشد که در احادیث اهل سنّت وارد شده است، زیرا:
ـ اولاً: اثری از این احادیث در روایات اهل بیت: به چشم نمی‏خورد.
ـ ثانیاً: غالب احادیث دجال از کعب‏الأحبار یهودی‏الاصل رسیده است. کسی که تمام افعال واقوالش مشکوک به نظر می‏رسد.
ـ ثالثاً: این اعتقاد که مسیح منتظر خروج می‏کند ودجال را به قتل می‏رساند در عقاید یهود مشاهده می‏شود.
در هر حال بر فرض صحّت این روایات احتمال تأویل این روایات ورمزی بودن وجنبه سمبلیک داشتن آنها زیاد است.
سید محمّد صدر؛ می‏فرماید: «دجال رمزی است از اوج تمدّن وتکنیک غرب که با اسلام ومبانی آن ستیز دارد. تمدّنی که درصدد به سلطه کشیدن هر انسانی است... ما به طور وضوح مشاهده می‏کنیم که چگونه تمدن وتکنیک غرب مادی‏گرا در این عصر بر تمام جوامع، حتّی مسلمانان تسلّط پیدا کرده است...».( تاریخ ما بعد الظهور، ص ۱۴۲ù۱۴۱)
از بیانات استاد محمّد طیّ ونویسنده مصری شیخ محمّد فهیم ابوعبیه در تعلیقه( المهدی المنتظر بین الدین والفکر البشری، ص ۱۷۷)
خود بر کتاب «نهایة البدایة والنهایة» نیز همین احتمال به دست می‏آید.( نهایة البدایة والنهایة، ج ۱، ص ۱۱۸)
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی


همچنین مشاهده کنید