چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا
امام مهدی(عج) از منظر صدر المتالهین
عالمان، مرزبانان، كیان عقیدتی امّت و حافظان گوهر انساین در برابر شبهات و شهواتاند و راز و رمز عظمت آنان از منظر دین و در نگاه مردم، در همین نكته نهفته است. تكریم «عالم» ارج نهادن به انسانیت و احترام به حقیقت است و ارج و اوج هر فرهنگ و مكتبی، وامدار عظمت و عمق فكری و صمیمیت و صداقت عالمان آن است. تلاش همه فرهیختگان در اعتلای فرهنگ بشدی، ممدوح و مقبول است. در این میان مكتب اسلام و تاریخ سكینی، با برخورداری و حفظ گوهر دین و مصون ماندن از تحریف، )عدد الهی و به جدّ و جهد امامان و عالمان دینی، و نیز دعوت قرآن به تفكّر و خردورزی، شاهد نشو رشد متفكرّان سترگی بوده است آنان با همّت دانش و بینش خود، معارف دینی را تحقیق و حقانیت آن را ثبات نمودهاند.
نام ملاصدرای شیرازی در صدر این عالمان بزرگ قرار دارد كه دین را عاقلانه و عارفانه شناخته و ترویج نمو و مبانی و مبادی آن را با برهان و بدون تكیه بر خیال و خرافه، استحكام بخشید. وی فیلسوف دینداری است كه دین را با خردورزی توأم نمود؛ نه این كه متفكّر نمای بدون تعلّق دینی و یا دینداری جاهلا باشد كه دین را مجموعهی خرافی - احساسی عوامفر یك بداند. حكمت متعالیه در كنار برهان، از اشراق و عرفان هم سود برد و تعلّق را با تعقّل در آمیخت و تكیه محض و اعتماد بیچون و چرا بر پای چوبین استدلال نداشت بودن معارف حقه دینی را با خرد سقای و عرشی، هماهنگ و همزیست كردن، هم خدمت به ساحت تفكّر بشری و هم خدمت به حوزهی تدین و جامعه دینباوران است. بر این اسا تجلیل از حكیم مقالّه مرحوم ملاصدرا، در هر دو حوزه و به هر دو انگیزه لازم است.
یكی از مسائل عقیدتی كه در منظومه فكری شیعه، چون خورشید تابناك میدرخشد و بالندگی، پایندگی، زندگی و طراوت شیعه مرهون آن است؛ اعتقاد به نظام «امام و مهدوّیت» است. عالمان بزرگی در تحقیق و تحكیم این مهم، تلاش نمودهاند كه از جمله آنان صدرالمتالهین شیرازی است. در این نوشتار آراء و نظرات این حكیم الهی در باب امامت به ویژه مهدوت بررسی شده و از اندیشهی و تلاش فكری استفاده گشته است.
حكیم نامور شیعه در كتابهای گوناگون خود، مباحث »امامت و مهدویت« را طرح كرده كه با یك نظام خاص و دارای چینش منطقی، در این نوشتار طرح و بررسی میشود.
۱. اضطرار به وجود حجّت
تفسیر و تحلیل واقعی »حجت« و به عبارت دیگر تصوّر صحیح آن، زیربنای تصدیق ضرورت آن در نظام آفرینش است، بدون فهم صحیح حجّت و درك معنای »حجیت امام و نبی«، نمیتوان به ضرورت یا عدم ضرورت آن حكم كرد.
● یك، معنای حجیّت امام
ملاصدرا )ره( در بیان این نكته نویسد:
انسان در آغاز تولد خود، حیوانی بسان حیوانات دیگر است كه جز خوردن و آشامیدن نمیداند؛ سپس با رشد جسم باقی صفات نفس از شهوت و غضب برایش حاصل میشود. تا این جا انسان، حیوان راست قامت است و با بقیه حیوانات تمایزی ندارد.
»فلومات علی هذه الحاله لم یك له فی الاخرهٔ حیوهٔ ستقّره ولاحسب ولاكتاب ولاثواب ولاعقاب ایضاً از العذاب والشقاوهٔ فرع الشعور بالسعادهٔ التی فی مقابلها«.(۱)
بدین جهت، این انسان نه مستحق ثواب است و نه مستحقق عتاب؛ چرا كه شقاوت عدم ملكه است و تا سعادت تصور نشود. و امكان نیابد، آن هم معنا نمییابد.
حیوان متنوی القامه، به واسطه حجت به حیات انسانی قدم میگذارد و در مسیر ثواب و عقاب قرار میگیرد، نقش و معنای حجّت در زندگی این است كه انسان را وارد زندگی و حیاتی فراتر از حیات حیوانی میكند.
»از اتبیّن هذا فنقول: معنی كون البنی او الامام حجهٔ اللّه علی العباد، ان كاعته یوجب استحقاق الرحمه و الجنه و النعیم وان عصیانه یوجب استحقاق الغضب والعذاب و عندالرفع لایستحقون ثواباً ولا عقاباً«.(۲)
حجت بودن امام، به معنای این است كه بدون او، ثواب و عقاب منتفی است و ثواب و عقاب؛ یعنی، فعلیّیت یافتن قوهای انسانی، بر این اساس امام ملاك و عامل فعلّیت یافتن انسان است و بدون آن، حیات انسانی قابل تصور نیست.
● دو. ضرورت حجّت
با چه دلایلی اثبات میشود كه وجود حجت در حیات بشر، امری ضروری است؟ ملاصدرا)ره( برای اثابت این نكته ادّله و شواهد عقلی و نقلی متعددی بیان میكند كه در دو حوزه جداگانه بررسی میشود:
الف. ادّله عقلی
۱. علّت غایی بیان آن »العلّهٔ الغائیهٔ التی لاجلها الشیء«(۳)؛ یعنی، علّت غایی گرچه در وجود مؤخّر باشد امّا فاعلّیت فاعل به آن بستگی دارد:
نظام هستی برای انسان كامل خلق شده است و این سخن حكیمانه شیخ الرئیس، از منبع وحی برخاسته كه: »الحمدللّه الذی خلق الانسان وخلق من فضالهٔ طینته سایرالاكران(۴)».
چرا كه تمام هستی، ظل وجودی انسان محسوب میشود: »لان البنات ظل نباتیتّه والسباع و البهائم اظلال غضبه وشهوته والشیطان ظل نكراه ومكید ته«.(۵)
بر این اساس اگر علّت غایی نباشد، فاعل، فاعلیّت نمییابد و فعل نیز بدون علّت غایی، وجود و بقایی ندارد. ملاصدرا)ره( ضمن تأكید بر این مهمّ، ضرورت وجود امام را بدین جهت موّجه میداند و تأمل است كه این ضرورت را در ورای احتیاج مردم به راهنمایی امام، باید در نیازمندی تمام هستی به وجود امام جست.
»ان وجود النبی)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم( و الامام لیس بمجرّد ان الخلق محتاجون الیه فی اصلاح دینهم ودیناهم وان كان ذلك مترتباً علی وجوده ضرورهًٔ، بل انّما قامت بوجوده الارض ومن فیها لكون وجوده الكونی علهًٔ غائیه لوجودها، فلا تقوم الارض و من فیها لحظهًٔ الابوجود الانسان الكامل«.(۶)
قوام زمین و آسمان و كلی هستی، به جهت وجود عنصری امام است و وجود امام، علّت غایی وجود هستی است. بر این اساس حتّی یك لحظه، هستی بدون امام و انسان كامل باقی نمیماند و این نكته مفاد حدیث شریف ذیل است. كه امام باقر فرمود: »لو ان الامام رفع من الارض ساعهٔ لماجت باهلها(۷)».
ملاصدرا در شرح آن میگوید: »وان هذا الحدیث علی حقیقه مامّر ذكره منا«(۸)؛ یعنی، این حدیث حقیقی را كه ذكر كردیم، بیان میفرماید.
۲. برهان امكان اشرف
بیان آن »ان الممكن الاشرف یجب ان یكون اقدم من الممكن الاخس و انّه اذا وجد اللمكن الاخس فلابّد ان یكون الممكن الاشرف منه قد وجد قبله«(۹).
مفاد برهان امكان اشرف این است كه وجد یافتن موجودات اخس و فیضگیری آنها از منبع فیض علی الاطلاق، به جهت و از طریق موجود اشرف است.
مقصود در این سخن، تقریر برهان امكان اشرف نیست؛ بلكه نكته قابل توّجه تطبیق آن بر امامان معصوم)علیهمالسّلام( و استفاده ضرورت حجّت از آن میباشد. طبق این بیان، آنان موجودات اشرف هستی و علّت و مجرای فیض دهی به تمام كائناتاند، این موجودات حاكی از موجود اشرف و ضرورت آن در هستیاند. بنابراین باید گفت وجود انسان كامل و حجت و امام ضرورت هستی است.
اشكالی كه مهم به نظر میرسد، در تطبیق این قاعده بر امامان معصوم)علیهمالسّلام( است؛ چرا كه ما در این استدلال، وجود آنان را اشرف از سایر وجود - ولو بقیّه انسانها - دانستهایم و روش است منظور اشرف در بردن، اشرف فلسفی و وجودی است؛ یعنی، موجود اشرف با موجود اخس، باید فرق كند و میدانیم افراد نوع واحد، مماشاند و تقدّمی بر یكدیگر ندارند. از این رو تقدّم و اشرف بودن ائمه)علیهمالسّلام( بر سایر انسانها، اشكالی است كه در تطبیق این قاعده به نظر میرسد اگر وجود نبات را اخس از وجود حیوان میدانیم، صحیح است، امّا چطور میتوان فردی از حیوان را اخس از فرد دیگر دانست و وجود دیگری را شدیدتر و اشرف تلقّی كرد.
حلّ این نكته بسیار كارگشا است و تطبیق امكان اشرف را خالی از اشكال میكند. ملاصدرا)ره( این مهمّ را بیان كرده و این استفاده را از اشكال، عاری نموده است.
وی متذكر این نكته مهم میشود كه مما ثلت امامان و بقیّه انسان، صرفاً در جسم و وجود عنصری آنان است و بر حسب نشأه، روحانی، آنان از شجره و مقوله دیگریاند. نوع آنان با نوع بقیه انسانها متفاوت است و قلیلی از انسانها، به نطق میرسند و تمایز وجودی پیدا میكنند.
بر این اساس، نوع ائمه هدی و سایر انسان، متفاوت است و اشكال یاد شده بر تطبیق برهان امكان اشرف وارد نیست.
ملاصدرا نویسد:
»اگر كسی بگوید امام و سایر مدرم از نوع واحدند و افراد نوع واحدند و افراد نوع واحد، متماشلاند و بر این اساس تقدمی بر یكدیگر ندارند و برهان امكان اشرف تطبیق نمیكند؛ در پاسخ میگوییم: »هیهات انما المماثله بین افراد البشر بحسب المادهٔ البدنیه«؛ یعنی، مماثلت بین افراد بشر بر حسب مادهی بدنی و نشأه طبیعی است؛ قبل از آنكه نفوس ساده از قوّه به فعلیّت برسند اما بر حسب نشأه روحانی، این گونه نیست و مماثلتی در كار نمیباشد.
»اما بحسب النشأهٔ الروحانیه فهی واقعه تحت انواع كثیره لاتحصی وقوله تعال انما انا بشر مثلكم انّما هو بالاعتبار الاوّل دون الثانی فنوع النبی)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم( والامام نوع عال شریف اشرف من سایر الانواع فنسبهٔ نوع الحجه الی سایر البشر فی رتبه الوجود كنسبهٔ الانسان الی سایر الحیوان(۱۰)».
بر حسب نشأه روحانی. انسان جنس و دارای انواع كثیرهای است و این كه قرآن به پیامبر اكرم)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم( فرماید: بگو من بشری مثل شما هست، به اعتبار نشأه طبیع و مادّه بدنی است؛ ولی به اعتبار وجود نورانی و روحانی نوع امام و نبی ممتاز از سایر انواع انسانی و اشرف از آنها است؛ چنان كه نوع انسان از سایر حیوانات اشرف است. بر این اساس و با این توضیح ایشان، میتوان گفت امامان)علیهالسّلام( ممكنات اشرفیاند كه واسطه در خلقت هستی میباشند.(۱۱)
این گونه است كه »بكم فتح الله« و »السابقون دهراً« فهمیده میشود پس اینكه معصومین)علیهمالسّلام( فرمودهاند. »نحن السابقون اللاحقون«؛ یعنی، به روحانیت كلیّهشان، وسایط فیض هستیاند(۱۲) و هستی محتاج هستی آنان است و ضرورت »حجّت« فهم میشود.
نكته: تاكنون »ضرورت امام«، از منظر دو دلیل عقلی »برهان غایت« و »بردن امكان اشرف« بررسی شد. ملاصدرا این نكتهها را نیز از روایات استفاده میكند.
اینكه فرمودهاند »حجت« قبل از خلق است، اشاره به این دارد كه وجود ائمه)علیهمالسّلام( اشرف و واسطه در ایجاد خلق و فیضرسانی به هستی است: »متی قبل الخلق من حیث كونها واسطه فی ایجاد الخلق(۱۳)». و اینكه فرمودهاند: حجت بعد از خلق است، منظور این است كه حجت غایتی است كه تمام جسمانیات به او منتهی میشود: »وبعد الخلق من حیث كونها من الغایات التی ینتهی الیها الجسمانیات«.(۱۴)۳. ضرورت هدایت و استكمال نوع انسان
از جمله ادّلهای كه میتوان بر ضرورت حجّت اقامه نمود، طرح مسأله نظام احسن خلقت و تعلّق گرفتن عنایت باری تعالی به ممكنات است كه زمینه تحصیل فعلّیت و به غایت رسیدن انان را فراهم میكند. نیز روشن شد كه انسان، فقط در سایه حجّت به فعلّیت میرسد و در صورت بهبود حجّت، گویا عنایت باری تعالی شامل این نوع شریف نبوده و به نوعی محدودیت - كه باذات و ناسازگار ات - دچار شده است.
ملاصدرا انسان را مدنی بالطبع میداند و زندگی مدنی، عوارض طبیعی چون مشاجره و تخاصم دارد. این تنازعات را اگر خوش بینانه بنگریم، برخاسته از تنوع طبایع و ذاتیات و اختلاف فهم افراد انسانی است، برای فعلّیت یافتن و بقا و استمرا حیات مدتی قانونی آسمانی لازم است؛ چرا كه انسان - كه خود مشار و منشأ اختلاف است - نمیتواند آن را برطرف كند از طرفی تكّثر فهم ای بشری - كه ناشی از محدودیت آن است - نمیتواند با اعتماد كامل به خود و مصون ماندنش از خطا بدون یك فهم ممتاز و یك ملاك برای تشخیص صحت و سقم خود، هدایت جامعه را برعهده گیرد.
این نكته از مناظره هشام استفاده میشود كه خدای متعال در وجود انسان حواسی و فهمهای مختلف نهان؛ امّا برای جلوگیری از خطای حواس، »قلب« را خلق نموده كه كنترل كنندهی حواس و میزان برای خطاسنجی آن باشد. امام نیز برا تصحیح افكار انسان او هدایتشان، در مواقعی كه خودشان از شناسایی مسیر عاجزاند، ضرورت دارد. حیات جمعی بشر و فعلیّت یافتن و كمال انسان - كه ضرورت هستی و مقتضای عنایتباری است - مقتضی وجود حجّت در عرضه حیات بشری است.(۱۵)
ب. ادّله نقلی
شرع مقدس نیز به گونههای مختلفی، ضرورت حجت را در هستی و نظام آفرینش، بیان فرمودهاست و آیات در روایت متعددّی در این باره وجود دارد كه ملاصدرا)ره( در تفسیر گرانسنگ خویش بر قرآن مجید شرح اصول كافی متعرض آن شده و ما نمونههای را نقل میكنیم.
۱. ایشان در تفسیر ایه شریفه »ثم قفّینا علی آثارهم برسلنا وقفّینا بعیسی بن مریم وآتیناه الانجیل«(۱۶) میفرماید:
»ان هذه الایه حجهٔ علی عدم خلّو الزمان عمن یقوم به حجهٔ الله علی خلقه اذ علم انه بهذا جرت سنهالله من لدن آدم ونوح وآل ابرایهیم الی وقت نبیّنا)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم( ولن تجدلسنه الل تبدیلاً«(۱۷)
آیه شریفه سنتی از سنن الهی را بیان میكند و بر نصّ قرآن، سنت الهی تحویل و تبدیلناپذیر است سنتی كه رسولالان الهی، پیوسته در جامعه بشری حضور داشتهاند )ثم ارسلنا رسلنا تتری( و این سنت، مقتضی وجود حجت در هر عصر و زمانی است و در عصر ما هم حجت الهی، طبق سنت الهی وجود دارد.
نكتهای كه ممكن است طرح شود این است كه سنت الهی، در قالب فرستادن رسولان تحقق یافت و میدانیم نبوّت با وجود حضرت ختمی به پایان رسیده است؛ پس استمرار آن چگونه است؟
ملاصدرا مطلب عالی و برجستهای را بیان میكند كه قوام صحبت الهی و »ولایت« او است و نبوّت از شؤون ولایت است. و این معنای فقره دیگر حدیث شریف است كه میفرماید: »فهی مع الخلق«، حجّت همراه مردم است تا با نور او نوع بشری به استكمال برسد و سبیل قدسی فعلّیت یافتن خود را طی نماید.
»فهی مع الخلق لتكون حجه لهم ونوراً یهتدون به فی ظلمات احوالهم الی طریق الاخرهٔ و سبیل القدس«(۱۸)
بر این اساس سه فقره حدیث اشاره به سه استدلال عقلی بر ضرورت »حجت« دارد.
»قبل الخلق«، اشاره به امكان اشرف و »بعد الخلق«، اشاره به برهان غایت و »مع الخلق« به استدلال سوّم مبنی بر لزوم استكمال نوع بشر و عنایت الهی اشاره دارد.
آنچه ضرورت هستی و مقتضای سنّت الیه است، وجود »ولی الله« در هر زمانی است كه گاهی در كسوت »نبوت« و گاهی در كسوت »امامت« تحقق مییابد. »رسالت« جنبه ملكی آنان است و نفاد و ختم میپذیرد، امّا باطن »نبوت ۲۲ كه »ولایت« است و مظهر و تجلّی اسم خدا میباشد و تفاد و ختم ندارد.
»لكن النبوّه قد ضحّت برسولنا والولایه التی هی باطن النبوه باقیه الی یوم القیامه فلابّد فی كل زمان - بعد زمن الرسالهٔ - من وجود ولی یعبد اله علی الشهود الكشفی من غیرتعلّم... و كما ان النبوهٔ و الشریعه قد ختمت برسولنا فالولایه التی هی باطنها تختم بافر اولاده المعصومین و هو الذی یواطی اسمه اسم رسول الله ومعناه معناه وبوجوده اقیمت البلاد ورزقت البلاد وبظهوره یملا الله الارض قسطاً وعدلاً بعد ما ملنت ظلماً وجوراً«(۱۹)
ایشان ضرورت تداوم حجت و وجود ولایت - كه باطن و گوهر نبوّت و مظهر اسم الهی است - از آیه یاد شده استنباط میكند؛ چنان كه این ضرورت و تداوم را از روایت كمیل از امام علی)علیهالسّلام( نیز، استفاده میكند. وی روایت مشهور »العلماء باقون مابقی الدهر« را نق لنموده و مینویسد:
»ان سلسله العرفان بالله والولایه المطلقه لاتنقطع ابداً«.(۲۰)
روشن است كه این امام و ولی خصایصی دراد و قابل تطبیق بر هر كسی نیست كه از جمله آن میتوان به »علوم لدّنی« او اشاره داشت.
»ان من خواص اولیاء الله وحججه ان یكون علومهم ومعارفهم حاصله بجدس تام و الهام من الله من غیر تعملّ و كسب«.(۲۱)
۲. در بحث ادلّه نقلی »اضطرار به حجت«، ایشان بیانی تحت عنوان «ان الحجه لایقوم علی خلقه الا بالامام« در شرح اصول كافی دارد.
از نظر ملاصدرا )ره(، انسان دارای دو حجّت است: حجت باطنی و حجت ظاهری، حجت باطنی، نور الهی است كه در نهاد بشر، به ودیعت نهاده شده است و راهنمای انسان در مسیر طولانی حركتش از قوّهها به فعلیّتها و به سوی كمال است. حجت خارجی و ظاهری، رسولان و سفیران الهیاند.
»قد علمت ان الحجه حجتان حجه باطنه و حجه ظاهره اما الحجه البطانه نهی النور البارق الدقس و اما الحجه الخارجه فهی النبیاء بمعجزاتهم الظاهره والائمه بكراماتهم الباهره«(۲۲)
سؤالی كه مطرح است، استغنای بشر از حجت خارجی است؛ اگر انسان دارای حجت باطنی است و در معنای حجت گفتیم كه قوّهها را به فعلیّت میرساند، دیگر چه نیازی به سلسله عریض و طویل حجتهای خارجی است؟ روی دیگر این سكّه به گونهای شبهه معروف براهمه در باب لزوم بعثت انبیا است.
ملاصدرا)ره( دو دلیل در بیان وجه عدم اكتفاد به حجت باطنی و این كه چرا نمیتوان به حجت باطنی اكتفا كرد و مستقل از حجت و امام مسیر را پیمود، اقامه میكند:
۱- كمی واجدین حجّت باطنی
۲- محدودیت حجیّت آن
سادهانگاری است كه هر حیوان مستوی القامه را انسانو واجد عقل و حجت باطنی بدانیم، حجت باطنی كه عقل فعلّیت یافته است - در اوحدی از مدرم وجود دارد و آستان رفیع حقیقت محض، بسیار بلندتر از آن است كه هر مدّعی بتواند بر ان پرواز نماید.
»وانت تعلم ان الذی یری فی باطنه وقلب نوراً من الله وحجه منه الیه، وجود مثله یقع فی قلیل من الناس اقل من كبریت الحمر ونعم ما قیل: جل جنات الحق ان یكون شریعه لكل وارد او یطلع علیه الا واحداً بعد واحد«.(۲۳)
غیرت حق مانع از آن است كه اغیار، از او مطلّع شوند و رودی برای هر وارد میشود. حجت باطنی كه در روایات از آن به »ما عبد به الرحمن« تعبیر شده، كمتر از »كبیرت احمر« است.
اگر عقل را به معنای قوّه درك كننده و عقل نظری لحاظ بكنیم، روشن است كه دایره حجیت و اعتبارش محدود است و قدرت دخالت در بسیاری از قلمروها را ندارد(۲۴) و تازه همان حجت باطنی نیز، حوزه فعالیّت محدود است و نمیتواند بدون استمداد از حجت ظاهری. تمام مسیر را بپیماید. بر این اساس انسان در عین برخورداری از حجّت باطنی، نیازمند راهبری و راهنمایی در حجت ظاهری است و این سخن متكلمان است كه میگویند: تكالیف سمعیه، لطف برای تكالیف عقلیه(۲۵)، همچنین باید گفت: توفیق حجت ظاهری، مرهون فعّال و زنده بودن حجت باطنی است و شروع فعالیّت حجج ظاهری، اشاره و برانگیختن حجت باطنی است: »لیثیروا لهم وفائن العقول«.(۲۶)
در صورت اما ته یا اغفال حجت باطنی، حجت ظاهری با توفیق رفیق نمیگردد: »انك لن تسمع الموتی« .
وأیت العقل عقلین مخطبوع ولكسوب ولاینفع مكسوب اذا لم یك مطبوع كمالا ینفع الشمس وضوء العین ممنوع (۲۷)
»فالخلق كلّهم الا وحداً محتاجون الی حجه ظاهر، فثبت ان لایقوم الحجه لله بعد رسوله علی خلقه الا بامام حتی یعرف الخلق بتعریف الامام(۲۸)»
بر این اساس اضطرار مردم به حجت ثابت میشود.
نكته دیگری كه مطرح میشود، این است كه چه كسی گفته حجت ظارهی باید امام باشد؟ میپذیریم انسان نیاز به حجت ظاهری و خارجی دارد، امّا بگوییم آن حجت ظاهری كتاب خدا است و با وجود كتاب، نیازی به امام معصوم نداریم )حسبنا كتاب اللّه(.
ملاصدرا)ره( میگوید: كتاب صامت اوست بدون امام، حجیّت آن فعلیّت نمییابد؛ چرا كه قرآن "ذی وجوه" است. اگر فهم حجت معصوم و امام عدل و قرین آن نشود، دیگران به جهت جهل و...، قدرت استفاده از راهنماییهای آن را ندراند.
»انّ كتاب الله لاشتمال آیاته علی محكمات ومتشابهات وظواهر ومأولات و نواسخ و منسوخات، لایكفی بمجرده لان یكون حجهٔالله علی عباده ولاایضاً الذین یعدّون انفسهم من العلما... الذین یعلمون ظاهراً من الحیوهٔ الدنیا و هم عن الاخرهٔ هم غافلون.
فالقرآن لایكون حجه من الله علی الخلق الا مع امام من اهل بیت النبوهٔ والحكمه وهم شقیق القرآن و شریك.
كتاب بدون امام معصوم و اهل بیت نبوت نمیتواند حجت باشد، فلذا، مردم نیاز و اضطرار به حجت ظاهری دارند و حجت ظارهی هم باید »امام معصو« باشد. كتاب الهی عمدهدار این مهم نیست و معرفت حقیقی حضرت حق - جل و علا - برای مردم جز از طریق معرفت امام، حاصل نمیشود.(۲۹)
»انه لایمكن للناس معرفه الله الا من طریق معرفتنا ای من عرفنا فقد عرف ربه(۳۰) فبیان حاجه الناس الی الامام الحق من جهه ان طاعتهم لله لاتتّم ولاتصلح الا بالمعرفه والتصدیق علی وجه الیقین و ذلك لایمكن الا بالاخذ عن ولاهٔ الامر وابواب العلم واهل بیت النبوه(۳۱)».
دیگر آنكه اهل سنت خود روایت نبوی مشهور را نقل كردهاند كه فرمود: »من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه«.(۳۲)
در توجیه این كلام گفتهاند: منظور از »امام زمانه« كتاب است: »اما رجوعهم الی ان المراد بالامام فی ذلك الحدیث هو الكتاب«.
ملاصدرا به نقل از فرقه ناجیه، میگوید كه این حمل اشكالات متعادی دارد؛ از جمله:
۱. امام به زمان شخص اضافه شده است و این اضافه میرساند كه ائمه)علیهمالسّلام( در زمانهای مختلف تبدّل مییابند.
۲. اگر مراد از معرفت امام، شناخت كتاب باشد، معرفت كتاب به گونهای كه بر معانی مشكل آن اطلاع حاصل شود، برای كثیری از مردم حاصل گردد و طبق این تفسیر، لازم میآید مرگ اكثر مدرم، مرگ جالهی باشد.(۳۳)
از این رو "امام زمانه" دلالت بر امام معصوم در هر عصر و زمانی مینماید.
وممّا یدّل علی وجودالامام المطاع فی الحكام فی جمیع الازمنه مااتفّقت روایهٔ بین الخاص والعام فی قوله)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم(: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه«.(۳۴)
● سه. پیوستگی و همیشگی حجت
در خلال مباحث پیشین، روشن شد كه »ضرورت حجت« با پیوستگی آن تلازم دارد و همیشگی ان را نیز ثابت میكند، چه ادلّه عقلیای كه ضرورت حجت را ثابت میدانست و چه ادّلهی نقلیای كه تداوم این جریان زلال را متذكر باشد.
»اعنی من هذا الكلام انّه كما یجب فی الحكمه بعث الحجهٔ، كذلك یجب فیها استدامه حقیقه الحجه وان النظر الدقیق یودّینا الی دوام الحجه فانه اصل كاصل وجود الحجه أكانت فی صورت النبوهٔ ام كانت فی صورهٔ الامامه المعصومه(۳۵)».
حكمت الهی چنانكه اصل حجت را لازم میداند، استدامه و بقای این مهّم را نیز لازم و ضروری میداند و باطن نبوّت )ولایت( برای همیشه باقی است.ملاصدرا از ابن عربی نقل میكند:
»ان النبوهٔ قد انقطعت كما قاله رسول الله)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم( و ماانقطعت الامن وجه خاص انقطع منها مسمی البنی و الرسول... امّا الاولیا فلهم فی فی هذه النبوهٔ مشرب عظیم(۳۶)».
و طور نیز متذكر میشود: »بل ما خد الارض عن النبوهٔ الباطینه الا النبوهٔ التشریع واطلاق الاسم وما انقطعت الرساله والروحی الا من وجه خاص(۳۷)».
بعد از دوران پیامبر ختمی مرتبت، وحی رسانی قطع و عنوان »نبیّ تشریعی« بر كسی اطلاق نمیگردد؛ چون كه خود حضرت رسول)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم( فرمود: »لا نبی بعدی«؛ اما نه تنها ولایت - كه باطن و گوهر نبوت است - قطع نشد. كه نسبت به ولایت گذشتگان، شدیدتر و بیشتر گردید.
ملاصدرا)ره( روایتی را نقل میكند كه پیامبر)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم( فرمود: »ان لله عباداً لیسوا بانبیاء یغبطهم النبوهٔ«؛ »خدا بندگانی دارد كه نبوت به آنها غطبه میخورد«.
به امام، اسم رسول و نبی اطلاق نمیگردد؛ برای اولیای خدا از مقام و مرتبه نوبت و رسالت معنیو، مسلكی قدیم و مشربی عظیم است.(۳۸)
همچنین از سعدالدین حموی نقل میكند: »ان الاستعدادات كانت من زمن ارم الی اخرالزمان فی التّرقی فیجب ان یكون امه نبیّنا خیراً الامم الماضیه كما دل علیه قوله كنتم خیر امه اخرجت للناس(۳۹)».
بر این اساس میتوان گفت در دورهی آخرالزمان نیز نه تنها ولایت منقطع نیست كه به جهت رشد داریه ولایات و تجارب، ولایت ولی الله گستردهتر و عظیمتر است. این پیوستگی را از آیهی »لكل قوم هاد« نیز میتوان استفاده كرد.
»فلابد فی كل زمان من ولی قایم بحفظ القرآن عارف بر موزه و اسراره ولاشك ان الناس محتاجون من كل زمان الی مایستكمل به نفوسهم من الحكمه و المعرفه والحاجه الی كتاب الله وآیاته مستمره الی یوم القیامه(۴۰)».
حاجت مردم به كتاب و منبع وحی الهی، مستمر و همیشگی است و لذا وجود امام نیز همیشگی و دائمی باید باشد تا جواب گوی نیازهای عصری مردم باشد، پس به هر دوران ولی، قائم است.
تاكنون ادّله عقلی و نقلی اصل »ضرورت و تداوم حجت« بررسی شود. ملاصدرا)ره( عقیده امامیه منبی بر وجود امام مهدی)عجّلاللّهتعالیفرجهالشّریف( را حق و مطابق با اصول و موازین برهانی و روایی میداند:
قد اتفقّت الامامیه علی ان الامام فی زماننا هذا هو المهدی الموعود ظهوره فی اخرالزمان(۴۱)».
امام زمان و مهدی منتظر، طبق عقیده شیعه اما حضار و ناظر عصر ما است و ایمان به او ظر ایمان واقعی است و نمیتوان بین اولیای الهی، تفریق نمود و برخی ایمان آورد و به برخی دیگر كفر ورزید همان گونه كه شعار یكتاپرستان این است كه: »لانفّرق بین احدٍ من رسله« بر این اساس ادعای مدعیانی كه قایل به یازده اماماند و منكر وجود حضرت مهدیاند، بیاساس است و نشانگر این نكته است كه آنان ایمان واقعی ندارند و صرف لقلقه زبان است.
»فمن امن ببعض دون لیس ایمانه الا مجرد الاقرار باللسان دون الضمیر والافلا معنی للتفرقه، لانفّرق بین احد منهم فكذلكك یجب ان یكون الا مرضی باب الائمه والاوصیاء)علیهمالسّلام( من وجوب طاعه كلّهم من غیر فرق(۴۲)».
مهدی امام منتظر و وارث ولایت الهی است كه با ظهور خود، جهان را پر از عدل و داد میكند و این وعده حتمی است كه حتی اگر یك روز هم بیتر نماند، تحقق خواهد یافت.
● چهار. شبهات
ملاصدرا)ره( بعد از تبیین اصل در »ضرورت و تداوم حجت« در زندگی بشری و دفاع از مذهب بر حق امامیه، بضی از شبهاتی را كه دیگران بر این فرقه ناجیه، وارد كردهاند، مطرح كرده و به آنها پاسخ میدهد.
۱. طول عمر حضرت
یكی از سبهاتی كه فی لفان و منكران وجود اقدسی حضرت مهدی)عجّلاللّهتعالیفرجهالشّریف( كراراً مطرح میكنند، مسأله طول عمر حضرت است و گاه متفكّرانه میگویند: با اصول علمی و ططبی سازگار نیست كه انسانی، عمری به این درازی داشته باشد؟
ملاصدرا)ره(، با طرح این شبهه، خود به پاسخ آن میپردازد.
»واستبعاد اهل السنه من وجوده وبقاءه الی الان فی غایهٔ السقوط«.
از نظر وی اولا، این شبهه علمی نیست و صرف استبعاد است:
ثانیاً، وجود معمّرین در دورهای گذشته، بهترین دلیل بر امكان طول عمر است: »اوّل دلیل علی امكان شیء وقوعه«.
ثالثاً؟ ادلّه طبی و نجومی موافق با طول عمر است.(۴۳)
در اینجا ملاصدرا)ره( به این نكته میپردازد كه علّت مرگ چیست و چرا یك انسان میمیرد؟
وی مینویسد: دو نوع مرگ قابل تصورات: موات اخترامی و مدت طبیعی. »موت اخترامی« محلّ بحث نیست، چون علّت خارجی مرگ را ایجاد كرده است. امّا علّت »موت طبیعی« چه میتواند باشد؟ گروهی گفتهاند! اعتدال رطوبت نفس، علّت حیات است؛ چون تمدد اعضا در صورتی است كه اعضالین باشند. اما اگر این روبت به جفاف تبدیل هٔ، اعضا رشد و نمو ندارند
»فلا جرم سیتمر النمومن اول الولادهٔ الی الی اخر الوقت الذی تصلّبت الاعضا وجفّت فحینئذ تقف النامیه«(۴۴)
و جفاف رطوبت بدن را علّت موت طبیعی گفتهاند.
ملاصدرا این نظر را در باب علّت مدت طبیعی نمیپذیرد و آن را نقد میكند. از نظر وی: هر قوّهای از قوای بدنی غایتی دارند كه نهایت آن محسوب میشود. همین طور نفس انسانی قوّهای است كه به فعلیّت در میآید وقتی نفس به كمال فلسفی خود رسید - داعم از مشقاوت و سعادت است - و فعلیّت یافت، از این نشأه و حیات منتقل به حیات دیگری میشود و مدت طبیعی عارض گردد. بر این اساس علّت موت طبیعی، استكمال نفس است.
»فالنفس الانسانیه اذا خرجت من القوهٔ الی الفعل اما فی السعادهٔ العقلیه الملكیه او فی الشقاوهٔ الشیطانیه او السبیعه او الیهییه انتقلت عن هذه النشأهٔ الی اخری بالطبع و اذا ارتحلت عن البدن عرض الموت و هذا هو الاجل الطبیعی المشار الیه فی الكتاب الالهی )كل نفس ذائقه الموت( و هو غیر الاجال الاختر امیه التی تحصل بعروض الاسباب الاتفاقیه«(۴۵).
بر این اساس میتوان گفت درباره حضرت مهدی - كه محفوظ الهی و پرده نشین غیبت و از آفات و لیات مصون است - موت اخترامی صدق نمیكند .
استكمال دائمی او نیز تا زمان ظهر و حیات، مانع از موت طبیعیاش هست و طول عمر آن حضرت هیچ مشكلی ندارد. البته نمیتوان این را با بقینه اولیاء و انبیاء مقایسه كرد؛ جرا كه آنها به موت اخترامی از دنیا رفتهاند و روایت مامنا امام الامسموم او مقتول شاهد آن است.
۲. فایده امام غایب
نكته دیگری كه برخی به عنوان شبهه مطرح میكنند، این است كه فایده امام غایب چیست؟ آیا غیبت مفربه منافع امام نیست؛ امام كه دست مردم از دامان او كوتاه است، چه فایدهای دارد؟
ملاصدرا)ره( دو پاسخ دقیق به این شبهه میدهد.
یكم. غرض اصلی از خلقت امام، هدایت رهبری مردم نیست كه اگر این، محقق نشد امام فاقد فایدهی خود گردد؛ بلكه هدف از خلقت این موجودات اشرف، این است كه آنان واسطه در فیضاند. غایت حقیقتی خلقت آنان، این است كه وسایط در فیضاند و بقلم و هدایت مردم و استكمال نوع بشر، هدف عارضیات كه از قرار گرفتن آن وجودات در بین مردم، حاصل میشود.
بر این اساس فرقی ندارد كه امام "ظاهر مشهور" باشد یا "خامل مستور"، شناخت و تبعیّت مردم، بر هدف حقیقی و واقعی امام اثری ندارد. سایه بتوان گفت: یكی از وجده تشبیه امام غایب به خورشید پشت ابر، همین نكتهات كه بهرهگیر مردم از نور خورشند، هدف عرضیات و نقش اصلی خورشید، ثبات و محور بودن كل منظومه شمسیات و ابر ضرری به این نقش نمیزند.
»ومما یجب ان یعلم ان الغایه والغرض من وجود الامام لیس مجرد حصول الائتمام حتی لو فرض امام لمیرجع الیه احدّ من الناس لَفات الغرض من وجوده وكذا الركان خاملاً مستوراً غیر ظاهر فانا قد اشرنا الی ان السبب والعله فی كون الارض لا تخلو عن حجه ماذا؟ فبذلك یندفع طعن جماعه من المخالفین علی الامامیه با نهم قائلون بوجود امام قایم حی مده مدیده من غیر ان یعرف شخصه و یهتدی بنور تعلیم وارث ده فما الفائده فی وجوده؟ وهذا لطعن غیر وارد إصلا فان الغایه الحقیقیه فی وجود شی افرا علی وارفع من تعلم الناس منه و مع ذلك یلزم وجوده كونه بحیث یكون هدی للناس ان اهتدوا به وامام عدم اهتدائم بنوره فلیس من جهته علیهالسلام«.(۴۶)
لازم است دانسته شود كه غرض از وجود امام، صرف اطاعت و پذیری مردم نیست كه اگر آنها به امامی مراجعه نكردند یا امامی مستور بود، غرض وجودی او فوت شود. ما اشاره كردیم كه چرا زمین نباید از حجت خالی باشد و به همان ریس، اشكال و طعن لفان شیعه - میگویند فایده امام غایب چیست - دفع میشود، غایت حقیقی و اصلی امام، چیزی غیر از اهتدا و تعلّم مردم است. البته در صورت فوات و اراده مردم، اهتدا حاصل میشود؛ امّا هدایت مردم غرض عارض وجود امام است.
بر این اساس هدف خلقت امام، هدایت خلق نیست؛ چرا كه »المال لایتفت الی السافل(۴۷)» و »كون البنی والامام حجه لنحلق عارضه«. این نتیجهای است كه ملاصدرا از حدیث معروف كمیل زیاد، استنباط میكند و میگوید:
»ان هذا القائم بحجه الله لایجب ان یكون ظاهراً مشهوراً كمولانا امیرالمؤمنین فی ایام تمكّنه من الخلافه الظاهرهٔ بل ربما یكون خاملاً مستوراً كهو قبل ذلك الوقت و كاولاده المعصومن سیما القائم المنتظر)عج( امامت الهادی«.(۴۸)
خلاصه آنكه هدف اصلی امام، چیزی فراتر از هدایت مردم است و آن حفظ نظام هستی به وجود شریف او است و اگر مردم به امام مراجعه نكردند، غرض و نائره عرضی امام، تحت الشعاع قرار میگیرد روشن است كه حتی علّت این محرومیّت هم خود مردماند؛ نه امام: »امام عدم اهتدائهم بنوره فلیس من جهته)علیهالسّلام(«(۴۹).
فایده اصلی امام غایب با امام حاضر، فرقی نمیكند و اصولاً این پرسش )فایده امام غایب چیست؟( حاكی از عدم درك صحیح، معنای حجت است.
دوّم. فواید امام منحصر و محصور به دیدن او نسبت و فواید زیادی، بدون رؤیت او میتواند نصیب جامعه دینی گردد، معرفت امام و تصدیق به وجودش و اعتراف به خلافت الهی او، فواید كثیری را متوجه مؤمنان میكند و فایده منحصر در مشاهدهی او نیست. ما در تاریخ شاهدیم كه كسانی در عهد رسولالله)صلیاللّهُعلیهوآلهوسلّم( بودند، وجود آن حضرت را تصدیق كردند، به او ایمان آوردند و به مشاهده و یارت آن حضرت نایل نشدند؛ امّا به درجات رفیعی از ایمان رسیدند، همچون اویس قرنی كه حضرت رسول را ندید؛ ولی با تصدیق و اعتراف به رسالتش، به فواید زیادی دست یافت. از این رو فایده امام، منحصر در مشاهده او نیست و امام غایب فایده دارد.
»واسقط من ذلك تشفیعهم علی الفرقه الامامیه بان ای ثمرهٔ فی وجود امام لایمكن التوصل الیه واخذ المسایل الدینیه منه؟ فان مجرد المعرفه بامامته و ریاسته و التصدیق بوجوده و رسالته كان مؤمنا حقا وان لم یره مشاهدهٔ كاویس القرنی، فهكذا هیهنا«(۵۰).
۱) ملاصدرا، شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۶ )موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی(.
۲) همان، ص ۵۰۷.
۳) ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۱۵.
۴) به نقل از: حواشی آیت الله حسنزاده آملی بر شرح منظومه سبزواری، ج ۲، ص ۴۳۱.
۵) همان، ص ۴۳۱.
۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۲.
۷) شرح اصول كافی، ج ۱، ص ۲۵۳.و
۸) همان.و
۹) ملاصدرا، الاسفار، ج ۷، ص ۲۴۴.
۱۰) شرح اصول كفای، ج ۲، ص ۵۰۴.
۱۱) به نظر میرسد ممكن اشرف كه واسطه برای ایجاد اخس میشود باید حدوثاً هم اشرف باشد، در حالی كه نظر ملاصدرا این است كه همه انسانها حدوثاً مماشاند؛ اما در بقا و استمرار به انواع مختلف تقسیم میگردند و نوع ائمه و انبیا و استمرار و بقا از بقیه انواع ممتاز میگردد لذا باز هم به نظر میرسد اشكل فوق وارد باشد. امّا طبق نظر فخر رازی - كه قایل به تعدد و تنوّع انواع انسانی حدوثاً میباشد و اصولاً انسان را حدوثاً و بقاء جنس میداند نو نوع - میتوان این مشكل را حل نمود. )فخررازی المطالب العایه، ج ۸).
۱۲) حاشیه بر شرح منظومه سبزواری، ج ۲، ص ۷۳۰.
۱۳) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۸.
۱۴) همان.
۱۵) همان، ص ۳۹۰
۱۶) حدید، آیهٔ ۱۲۷.
۱۷) ملاصدرا، تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۲۹۸.
۱۸) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۵.
۱۹) تفسیر القرآن الكریم، ح ۶، ص ۲۹۸.
۲۰) همان، ص ۳۰۰.
۲۱) همان.
۲۲) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۳.
۲۳) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۳.
۲۴) علی عابدی شاهرودی، مقدّمه بر شرح اصول كافی ملاصدرا.
۲۵) كشف المراد.
۲۶) نهج البلاغه.
۲۷) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۲۴.
۲۸) همان، ص ۴۶۴.
۲۹) همان، ص ۵۱۶.
۳۰) همان، ص ۵۴۳.
۳۱) همان، ص ۵۲۳.
۳۲) اصول كافی، ج
۳۳) تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۲
۳۴) همان، ص ۳۰۱.
۳۵) مقدمه بر شرح اصول كافی ملاصدرا، ص ۲۳.
۳۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۵.
۳۷) همان.
۳۸) ملاصدرا، الشواهد الربوبیه؛ مشهد پنجم؛ اشراق نهم.
۳۹) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۲۴.
۴۰) همان، ص ۶۱۲.
۴۱) همان، ص ۳۰۱.
۴۲) همان، ص ۵۲۹.
۴۳) تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۱.
۴۴) الاسفار، ج ۸، ص ۹۷.
۴۵) الاسفار، ج ۸، ص ۱۰۷.
۴۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۷.
۴۷) شرح اصول كافی، ج ۲،ؤ ص ۴۶۴.
۴۸) تفسیر القرآن الكریم؛ ج ۶، ص ۳۰۰.
۴۹) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۷.
۵۰) تغییر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۱.
منبع:فصلنامه انتظار ، شماره ۷
۲) همان، ص ۵۰۷.
۳) ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۱۵.
۴) به نقل از: حواشی آیت الله حسنزاده آملی بر شرح منظومه سبزواری، ج ۲، ص ۴۳۱.
۵) همان، ص ۴۳۱.
۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۲.
۷) شرح اصول كافی، ج ۱، ص ۲۵۳.و
۸) همان.و
۹) ملاصدرا، الاسفار، ج ۷، ص ۲۴۴.
۱۰) شرح اصول كفای، ج ۲، ص ۵۰۴.
۱۱) به نظر میرسد ممكن اشرف كه واسطه برای ایجاد اخس میشود باید حدوثاً هم اشرف باشد، در حالی كه نظر ملاصدرا این است كه همه انسانها حدوثاً مماشاند؛ اما در بقا و استمرار به انواع مختلف تقسیم میگردند و نوع ائمه و انبیا و استمرار و بقا از بقیه انواع ممتاز میگردد لذا باز هم به نظر میرسد اشكل فوق وارد باشد. امّا طبق نظر فخر رازی - كه قایل به تعدد و تنوّع انواع انسانی حدوثاً میباشد و اصولاً انسان را حدوثاً و بقاء جنس میداند نو نوع - میتوان این مشكل را حل نمود. )فخررازی المطالب العایه، ج ۸).
۱۲) حاشیه بر شرح منظومه سبزواری، ج ۲، ص ۷۳۰.
۱۳) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۸.
۱۴) همان.
۱۵) همان، ص ۳۹۰
۱۶) حدید، آیهٔ ۱۲۷.
۱۷) ملاصدرا، تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۲۹۸.
۱۸) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۵.
۱۹) تفسیر القرآن الكریم، ح ۶، ص ۲۹۸.
۲۰) همان، ص ۳۰۰.
۲۱) همان.
۲۲) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۳.
۲۳) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۳.
۲۴) علی عابدی شاهرودی، مقدّمه بر شرح اصول كافی ملاصدرا.
۲۵) كشف المراد.
۲۶) نهج البلاغه.
۲۷) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۲۴.
۲۸) همان، ص ۴۶۴.
۲۹) همان، ص ۵۱۶.
۳۰) همان، ص ۵۴۳.
۳۱) همان، ص ۵۲۳.
۳۲) اصول كافی، ج
۳۳) تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۲
۳۴) همان، ص ۳۰۱.
۳۵) مقدمه بر شرح اصول كافی ملاصدرا، ص ۲۳.
۳۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۵.
۳۷) همان.
۳۸) ملاصدرا، الشواهد الربوبیه؛ مشهد پنجم؛ اشراق نهم.
۳۹) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۲۴.
۴۰) همان، ص ۶۱۲.
۴۱) همان، ص ۳۰۱.
۴۲) همان، ص ۵۲۹.
۴۳) تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۱.
۴۴) الاسفار، ج ۸، ص ۹۷.
۴۵) الاسفار، ج ۸، ص ۱۰۷.
۴۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۷.
۴۷) شرح اصول كافی، ج ۲،ؤ ص ۴۶۴.
۴۸) تفسیر القرآن الكریم؛ ج ۶، ص ۳۰۰.
۴۹) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۷.
۵۰) تغییر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۱.
منبع:فصلنامه انتظار ، شماره ۷
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
مجلس شورای اسلامی مجلس ایران رئیس جمهور شورای نگهبان دولت دولت سیزدهم رهبر انقلاب مجلس یازدهم صادق زیباکلام حسن روحانی حجاب
قوه قضاییه تهران هواشناسی قتل شهرداری تهران پلیس دستگیری سازمان هواشناسی بارش باران سیل آموزش و پرورش خانواده
قیمت دلار مالیات قیمت طلا قیمت خودرو یارانه بانک مرکزی خودرو سایپا بازار خودرو دلار بورس مسکن
کتاب نمایشگاه کتاب تئاتر فردوسی شاهنامه همایون شجریان سحر دولتشاهی نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سینمای ایران دفاع مقدس سینما
اینترنت سرعت اینترنت وزارت علوم دانشگاه تهران فضا تحقیقات و فناوری
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین روسیه جنگ غزه حماس ترکیه نوار غزه اوکراین طوفان الاقصی افغانستان
فوتبال استقلال پرسپولیس لیگ برتر رئال مادرید باشگاه استقلال لیگ برتر ایران فولاد خوزستان جواد نکونام مهدی طارمی فولاد بازی
هوش مصنوعی گوگل تبلیغات ناسا ایرانسل تلفن همراه موبایل هواپیما دوربین نوآوری فیبر نوری
وزارت بهداشت سرطان رژیم غذایی زیبایی زوال عقل نمک کاهش وزن دیابت سلامت روان