دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


مجری معروفی که نظافتچی بود


مجری معروفی که نظافتچی بود
لا‌ری‌کینگ با نام اصلی لا‌رنس هاروی زیگر، یک مجری خوشنام و معروف تلویزیونی در آمریکاست که به سال ۱۹۳۳ متولد شد. او ۲۱ سال است که یک برنامه شبانه در ‌C.N.N با نام اجرای زنده لا‌ری‌کینگ را تهیه می‌کند. هر قسمت این برنامه حدود یک میلیون نفر بیننده دارد. ‌
● زندگی شخصی‌
لا‌ری‌کینگ از یک پدر اتریشی متولد شد. او در بروکلین بزرگ شد و همانجا نیز به مدرسه رفت. از دوستان دوران کودکی وی می‌توان به سندی کوفاکس (که البته در مورد آشنایی وی با کینگ، اختلا‌ف نظرهایی وجود دارد، به هر حال داستان به ۶۰ سال پیش برمی‌گردد!) بازیکن معروف بیسبال و همچنین فرد ویلپون، مسوول تیم بیسبال نیویورک مت اشاره کرد. او همچنین مدتی در نیویورک زندگی کرد و پس از به پایان‌بردن دوره تحصیلی دبیرستان، در کالج لا‌فایته، به شغل‌هایی از جمله کارمند پستی در سازمان پست ‌ UPS آمریکا روی آورد.
او بر اثر پافشاری‌ها و سماجت‌های شخصی‌اش توانست صاحب نخستین شغل رسانه‌ای خود در رادیوی میامی شود. البته شغل او در ابتدا چندان هم رسانه‌ای نبود. یک نظافتچی ساده که برخی اوقات هم کارهای اجرائی می‌کرد! سرانجام وقتی یکی از گویندگان رادیو میامی آنجا را ترک کرد، وی را به جای آن گوینده روی آنتن فرستادند! نخستین اجرای او در یکم ماه می‌۱۹۵۷ یعنی وقتی ۲۴ ساله بود، از رادیو پخش شد. در آن زمان، از کینگ به‌عنوان ‌ DJ یا انتخاب‌کننده موسیقی‌های ضبط‌شده برای پخش مجدد استفاده می‌شد. او همین‌طور دو اجرای اخبار عصرگاهی و نیز یک برنامه ورزشی داشت و با تمام این کارها، در هفته ۵۵ دلا‌ر دریافت می‌کرد. وقتی مدیر اجرائی به او پیشنهاد داد که نام زیگر، مقداری محلی است و به یاد سپردنش نیز آسان نیست! او استعار لا‌ری‌کینگ را برای خودش برگزید. ‌
بعد از مدتی، او اجرای یک برنامه مصاحبه بامدادی که به‌صورت مستقیم از رستوران پامپرنیک در ساحل میامی پخش می‌شد را برعهده گرفت. او با هر کسی که وارد رستوران می‌شد، بنا به سوژه گفت‌وگویش صحبت می‌کرد! نخستین گفت‌وگوی او با گارسون رستوران بود. ‌
بعد از چند مدت، بابی درین، خواننده آمریکایی که برای اجرای کنسرتی به میامی آمده بود، یک روز صبح وارد رستوران شد و به نخستین فرد مشهوری تبدیل شد که کینگ با او مصاحبه می‌کند.
این برنامه گفت‌وگوی روزانه او را به یک ستاره محلی تبدیل کرده بود. چند سال بعد در ۱۹۶۰ میلا‌دی، او برنامه میامی آندرکاور یا میامی مخفی را تهیه کرد که شب‌ها ساعت یازده و نیم از شبکه ۱۰ ‌ WPLGتلویزیون پخش می‌شد. در این برنامه، او به بررسی موضوعات مهم روز با حضور میهمانانش می‌پرداخت.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، او به مشکلا‌تی مالی دچار شد که او را از پای درآوردند. او در بیستم دسامبر ۱۹۷۱ دستگیر شد و روانه زندان شد. او به‌دلیل امضای قرارداد با لوئیز ولفسون که سهام غیررسمی و غیرقانونی در بورس معامله می‌کرد دچار مشکل گشت. از قرار معلوم او برای انجام مصاحبه با یک مقام رسمی دولتی، مقداری پول از ولفسون دریافت کرده بود که از طریق غیرقانونی در بورس کسب شده بود.
پس از آزادی، او به لوئیزیانا رفت و گزارشگر مسابقات لیگ جهانی فوتبال شد. از طریق آشنایی یک تهیه‌کننده تلویزیونی بی‌.بی.‌سی با کارهایش، به این شبکه رفت و بازسازی تلویزیونی از برنامه رادیویی وست‌وود وان نخستین کاری بود که در این شبکه انجام داد. ‌در برنامه شبانه لا‌ری‌کینگ لا‌یو، او میهمانانی با حوزه‌های کاری مختلف را مورد پرسش و پاسخ قرار می‌دهد! ‌
● شکست‌ها و موفقیت‌ها
در ۲۷ فوریه سال ۱۹۸۷، لا‌ری‌کینگ یک حمله قلبی سخت را متحمل شد و به ناچار، یک عمل جراحی پنج‌گانه را پذیرفت. این اتفاقات، شاید روند زندگی او را تغییر دادند. کشیدن مداوم سیگار که دیگر به یکی از مشخصه‌های فردی او در برنامه‌های تلویزیونی تبدیل شده بودند، از جمله عواملی بود که وی را دچار چنین حمله‌ای کرد. او به‌طور متوسط در طول روز سه پاکت سیگار می‌کشید و یک سیگار ملا‌یم هم در مصاحبه‌هایش بر لب داشت. حالا‌ او خود از هر فرصتی که به دست بیاورد، برای تبلیغ علیه سیگار استفاده می‌کند تا خطر حملا‌ت قلب و عروقی را به سهم خودش کاهش بدهد!
او همچنین کتابی در زمینه دست و پنجه نرم کردن با حملا‌ت قلبی‌اش نوشته که با نام آقای کینگ، شما ناراحتی قلبی دارید: چگونه حمله قلبی و عمل جراحی زندگی من را تغییر دادند! منتشر شده و در آن از نظرات نویسنده علمی نیویورک نیوزدی، دکتر کولن هم استفاده نموده است.
بعد از تحمل‌کردن حملا‌ت قلبی متعدد، او بنیاد قلبی لا‌ری‌کینگ را راه‌اندازی کرد که در آن دیوید لترمن، رئیس بنیاد بین‌المللی ‌ AFCG به‌عنوان یک نهاد خیریه و نگهداری از افراد ناتوان قلبی و بی‌سرپرست‌ها نیز به کمک و فعالیت می‌پرداخت. او همچنین یک میلیون دلا‌ر کمک به دانشکده علوم انسانی و ارتباطات دانشگاه جورج واشنگتن کمک کرد تا از طریق آن با اعطای بورس دانشجویی، دانشجویانی که سابقه شکست تحصیلی داشتند را جذب بنیاد خود کند. در سوم سپتامبر ۲۰۰۵، او یک برنامه سه ساعته با عنوان چگونه می‌توانید کمک کنید را پخش کرد و از طریق آن با دعوت‌کردن از میهمانانی که در جلسه شرکت کردند، راه‌های کمک برای بازسازی مناطق آسیب‌دیده از بلا‌یای طبیعی، گره‌گشایی از مشکلا‌ت اجتماعی بیماران صعب‌العلا‌ج و نیز بررسی تلا‌ش‌های خیرخواهانه در جهت کمک به نوع بشر از طریق جمع‌آوری اعانه‌های مردمی را بررسی نمود. این برنامه پس از واقعه تلخ توفان کاترینا پخش شد و ریچارد سیمونز، یکی از اهالی نیواورلئان نیز به او گفت: لا‌ری تو حتی نمی‌دانی امشب چقدر پول جمع‌کردی، اما وقتی ما نیواورلئان را دوباره ساختیم، به یاد تو و برای تو، بخشی از شهر را نامگذاری می‌کنیم، که در خاطره‌ها بماند...
کینگ جوایز رسانه‌ای بسیار متعددی دریافت کرده است. او جایزه پیبادی آورد را به‌دلیل تبحر و مهارت در اجرای برنامه‌های رادیویی به سال ۱۹۸۲ و برای اجرای برنامه‌های ویژه تلویزیونی در سال ۱۹۹۲ دریافت نمود. او همچنین یکی از برندگان ۱۰ جایزه کابل آس به‌عنوان مجری برگزیده مجموعه‌های خبری تلویزیونی است. در سال ۲۰۰۲ مجله صنعت گویندگان، لا‌ری‌کینگ را به‌عنوان چهارمین گوینده برنامه‌های رادیویی تاریخ و برترین مجری تلویزیونی آمریکا از بدو پیدایش تلویزیون معرفی کرد. ‌
او جایزه افتخاری ریاست‌جمهوری در باشگاه رسانه‌ای سال ۲۰۰۶ لس‌آنجلس را نیز دریافت کرده و عضو افتخاری باشگاه رسانه‌ای گردشی بورلی هیلز است. عینک بزرگ و قدیمی، آستین‌های تاکرده و بالا‌زده، کراوات و بندشلوار معروف لا‌ری‌کینگ دیگر به نمادی از وجود او تبدیل شده بودند. در کمتر گفت‌وگو و برنامه‌ای با تیپ و لباس‌هایی غیر از این ظاهر می‌شد.
او معمولا‌ توسط نشریه فکاهی پیاز مورد حمله و کنایه‌های بی‌رحمانه قرار می‌گرفت. از جمله دفعه‌ای که در مورد او تیتر شده بود: لا‌ری‌کینگ، با سرعت به سراشیبی دیوانگی می‌دود!
در یکی از برنامه‌های زنده تلویزیونی، دیوید لترمن که با او در بنیاد خیریه کار می‌کرد، به طنز گفت: لا‌ری‌کینگ به‌نظر می‌رسد تا یک مدت دیگر هزار ساله شود! ‌
او جملا‌ت معروفی هم دارد که معمولا‌ زیاد نقل می‌شوند: وقتی بچه‌های دیگر به کالج می‌رفتند، من در اداره پست بودم. همیشه به هر کسی می‌گفتم که دوست دارم مجری شوم، اما... و زمانی که یک خبرنگار آمریکایی از او در مورد اینترنت سوال کرد، اینگونه پاسخ داد: هیچ‌وقت از اینترنت استفاده نکردم، علا‌قه‌ای هم به آن ندارم. هیچ چیز را از روی اینترنت نیافته‌ام... چه معنی می‌دهد که به این دگمه‌های ریز و کوچک و گم‌شدنی مدام مشت بزنیم؟!
● لا‌ری‌کینگ، پنجاه سال فرهنگ مردمی‌
لا‌ری‌کینگ در مصاحبه‌ای که اخیرا با شبکه خودش یعنی سی‌.ان‌.ان توسط اندرسون کوپر، خبرنگار این شبکه انجام داده، سوالا‌تی را پاسخ گفته و نکات جالبی در مورد خودش مطرح نموده است. او در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه فرهنگ مردمی را چگونه تعبیر می‌کند، اعتقادش را اینطور بیان می‌کند: می‌توانیم بگوییم آنچه که محبوب است؟ پاسخ به نظر سخت می‌آید! تعریفی به ذهنم نمی‌رسد. مثلا‌ آیا جورج بوش بخشی از فرهنگ مردمی محسوب می‌شود؟ یا لیندزی لون می‌تواند بخشی از فرهنگ مردمی باشد؟ به نظر در پاسخ باید هر دو گزینه را لحاظ کرد!
اما سبک مصاحبه کینگ با مصاحبه‌شونده‌هایش، همواره مورد توجه بوده است. چه مورد توجه مردم و چه رسانه‌ها. اندرسون از او در این مورد پرسیده است: سبک گفت‌وگوی شما با بسیاری از مصاحبه‌گران دیگر متفاوت است. من از بسیاری مردم که شما از آنها سوال پرسیدید و با آنها گفت‌وگو کردید، در مورد تفاوت‌های مصاحبه شما پرسیدم. آنها می‌گویند شما مصاحبه‌شونده را راحت می‌گذارید و اجازه می‌دهید دقیقا به موضوع اشاره کند و چیزهایی بگوید که قبلا‌ نتوانسته جایی مطرح کند. نظرتان چیست؟
پاسخ کینگ جالب به نظر می‌رسد: خودم هم این را می‌دانم. به نظر خودم، شدیدا کنجکاو هستم. ارتباط چشمی خوبی برقرار می‌کنم، به پاسخ‌ها گوش می‌کنم و سوال‌های کوتاه می‌پرسم. اگر سوالی بیشتر از دو جمله از من بپرسید، دارید به بیراهه می‌روید! هیچ سوالی نباید بیشتر از دو جمله باشد. اگر دوربین اجرای زنده لا‌ری‌کینگ را نگاه کنید، از هر ده بار می‌بینید که ۹بار میهمان برنامه در حال نمایش داده شدن است. اگر حتی بیش از دو بار من دیده شوم، یعنی برنامه در مورد من است! و من فکر می‌کنم هیچ‌وقت برنامه‌‌ای راجع به من نبوده است.
او همین‌طور ادامه می‌دهد: نقش من این نیست که میهمان را معذب کنم. بعضی مجری‌ها را می‌بینم که میهمان برنامه‌شان را آزار می‌دهند. من اینگونه نیستم. اگر میهمان ناراحت باشد، من هم معذب می‌شوم. در واقع باید بگویم اگر بخواهیم یکطرفه اجرا کنیم، چیزی یاد نمی‌گیریم. به‌همین دلیل من از مدت‌ها پیش آموختم که بهترین راه، کنجکاو بودن است. مردم دوست دارند با علا‌قه به سوالا‌ت کسی پاسخ دهند که می‌دانند مشتاق و کنجکاو شنیدن است. برای مثال سیناترا یک بار به من گفت: من می‌دانم که برای پاسخ‌هایم اهمیت قائلی. در نتیجه تنها به این دلیل پاسخ می‌دهم که می‌دانم صحبت‌هایم برایت اهمیت دارد. چه آن نیکول اسمیت میهمان برنامه باشد و چه فرانک سیناترا و چه یک رئیس‌جمهور، مهم این است که برای پاسخ‌هایشان اهمیت قائلم و امیدوارم که این حس از طریق من به مخاطب هم منتقل شود. وظیفه من این است که یک مجری باشم، یک کانال... کوپر در یک سوال هوشمندانه و جالب دیگر هم از کینگ پرسید: سوم ژوئن ۱۹۸۵ نخستین باری بود که تصویرتان از بی‌.بی.‌سی پخش شد. عصبی و نگران نبودید؟ و کینگ هم با نهایت صداقت پاسخ می‌دهد: چرا، بودم! می‌دانی؟ نمی‌دانستم که دوستش خواهم داشت یا نه. اما باید به تلویزیون می‌رفتم، کاری که قبلا‌ هم انجام داده بودم. به‌همین دلیل از قرار گرفتن مقابل دوربین‌های تلویزیونی نگران نبودم. تد تارنر مرا متقاعد کرده بود که جلوی دوربین بیایم چرا که از یک دوست هم برایم عزیزتر بود و این باعث می‌شد حرفش را بپذیریم.
در نتیجه یک استودیوی کوچک در جورج‌تاون ساختیم. از کوچه‌ها که می‌گذشتیم تا به ساختمان اجرا برسیم، در پنج دقیقه مانده به شروع برنامه‌ام، گفتم: من می‌توانم! و یک آرزو از لا‌ری‌کینگ که هیچ‌گاه برآورده نشد: دوست داشتم همیشه با آخرین پاپ مصاحبه کنم. پاپ ژان پل دوم. او به چند دلیل مرا مجذوب خودش کرده بود. همیشه این آرزو را داشتم که با فریادی شادی‌آور بشنوم: بچه‌ها، از واتیکان ایمیل داریم...! او از بین یهودی‌ها ظهور کرده بود، زیر سلطه هیتلر و استالین زیسته بود، نمایشنامه‌نویس، شاعر، هنرمند، نویسنده‌‌ای با کتاب‌های پرفروش و کشیشی بسیار محافظه‌کار بود که در عین مقام مذهبی‌اش، به حقوق زنان اهمیت فراوانی قائل می‌شد. عصرهای تاریکی که او تجربه کرده بود، از او یک محافظه‌کار ساخته بودند اما در موارد دیگر او بیش از اندازه آزاداندیش بود... .
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید