دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


اهمیت خانه‌داری را فراموش نکن


اهمیت خانه‌داری را فراموش نکن
ژیلا صادقی، مجری ای است که برای ارتباط برقرار کردن با خانواده‌های ایرانی در کار اجرا حرف‌هایی برای گفتن دارد. او توانسته با سبکی جدید قالب خشک و رسمی همیشگی مجریان تلویزیونی را بشکند و نوع ارتباط با مخاطب برنامه‌های خانوادگی را تغییر دهد.
صادقی با بنیان گذاشتن سبک عامیانه اجرا، مخاطبانی را که تا آن روز با برنامه‌های این‌چنینی ارتباط برقرار نکرده بودند، به سمت جعبه جادویی کشاند. او که سال گذشته رتبه اول مجریان برتر شبکه‌های سیما را از آن خود کرد، این روزها از برخی همکاران و اطرافیانش در به قول خودش خانه رسانه دلگیر و گله‌مند است. صادقی در پایان مصاحبه ما را امین خود دانست. از آرزوهای ناکام و شکست تلخ زندگی‌اش گفت و از شایعه‌سازی، تهمت و کنجکاوی‌های آزاردهنده اطرافیان در خانه رسانه ابراز دلتنگی کرد. «ای کاش انقلابی برای همه ما در خانه رسانه رخ دهد تا هر کس خودش باشد. از کنجکاوی‌های نابجا دست برداریم چون در نهایت آسیب مهلک آن به خودمان می‌رسد. برای همدیگر دعا کنیم و در این وادی به یکدیگر کمک کنیم و حداقل اگر دست یکدیگر را نمی‌گیریم، جلوی پای هم سنگ نیندازیم». برنامه خانه من خانه تو که هر روز صبح از شبکه سوم سیما پخش می‌گردد، بهانه گفت‌وگوی پیش روی شما شد.
▪ ژیلا صادقی از نگاه خودش کیست؟
ـ با این سوال یاد جمله‌ای از فرزاد حسنی افتادم که می‌گوید: یک زمان‌هایی می‌رسد که انسان لازم است به اطرافیانش بگوید که واقعاً کیست، اما از یک سوی از دوران کودکی همیشه شنیده‌ایم که باید فروتن و متواضع باشید.
بنابراین خیلی چیزها را نباید به زبان آورد تا حمل بر خودستایی و خودشیفتگی نشود. همیشه این سوال را از خود پرسیده‌ام که تو که هستی و از ندای درونم پاسخ شنیده‌ام، هیچکس جز خودت. آری او سعی می‌کند که خودش باشد و حرف‌هایش از جنس دل، نگاهش از عمق دل و احساساتش لبریز از دل باشد. بسیار زیاد کنجکاوم و نمی‌توانم از کسی کینه به دل گیرم. بخصوص زمانی که به چشم‌هایش نگاه می‌کنم، دیگر همه چیز را فراموش می‌کنم. برخی مواقع از این خصوصیت به‌شدت خسته می‌شوم اما در نهایت فکر می‌کنم درست‌تر است که همین‌گونه بمانم. به قول پدرم که همیشه می‌گوید، به همه سلام بده و اصلاً منتظر جواب سلام نباش. با ورود به سال جدید پا به ۳۵ سالگی گذاشتم. ۳۰ سال آن را در نظر نمی‌گیرم چرا که دوست دارم همیشه سادگی، صداقت و روراستی یک بچه ۵ ساله را داشته باشم.
▪ این کنجکاوی که به آن اشاره کردید، چقدر در ترغیب شما به اجرا موثر بود؟
ـ خیلی زیاد. هر آدمی در هر شرایط کاری قرار می‌گیرد، اگر حداقل راجع‌به جایگاه خودش کنجکاو نباشد، نمی‌تواند برای دانستن احساس نیاز کند. در سال‌های اخیر برنامه خانه مهر بهترین تجربه من در اجرا بود. اولین پله‌ای که حس کردم بسیار بزرگ است چرا که وقتی پا روی آن گذاشتم به اندازه ۱۰ قدم به سمت بالا صعود کردم. این موضوع کنجکاوی‌ام را بیشتر تحریک کرد. کنجکاو که نباشی، چیزی مال تو نمی‌شود. احساس نیاز نمی‌کنی و منتظر آمدن فردا نیستی.
▪ شما جزو مجری‌های پرانرژی و فعال هستید و بیان خاص خودتان را دارید. چقدر از این لحن خودمانی متعلق به خودتان است و چقدر به قلم نویسنده‌ها وابسته است؟
ـ زمانی که تصمیم گرفتم با سبکی جدید در این حرفه فعالیت کنم، برنامه «بیدار شو، آفتاب شده» استارت کارم شد. حس کردم تا خودم نباشم. نمی‌توانم آن سبک را به خوبی اجرا کنم. سعی کردم در همه جا خودم باشم. بنابراین از ابتدا تکلیفم را با خودم روشن کردم. «اگر می‌توانی ادا درنیاوری، خودت باشی و با همین سبک و سیاق جلو روی، این کار را آغاز کن». ضمن اینکه همواره نسبت به نویسنده‌هایمان آقای مهدی فرشچی، سعید فروتن، خانم چوپانی، زهرا سیاقی و خانم طاهری احساس دین می‌کنم.
آنقدر این عزیزان در نوشته‌هایشان دایره واژه‌ها و کلماتشان گسترده بود و آنقدر در ترسیم یک آدم واقعی، بی‌شیله پیله، روراست و صادق همراهی‌ام کردند که اگر حتی یک گره کوچک هم در افکار من وجود داشت، راهنمایی‌هایشان و بداهه‌گویی‌ها در نوع نوشته‌هایشان راهنمای من بوده و تکلیفم را روشن کرد. گویی که این آدم‌ها من را می‌شناختند و وجود آنها در زندگی کاری‌ام یک اتفاق بی‌نظیر بود. زمان شروع اجرا در برنامه خانه مهر دیدم چنین برنامه‌های خانوادگی بارها در یک قالب تکرار شده است. با کسب اجازه از خانم ژیلا امیرشاهی، خانم صفوی‌زاده و ... به خودم گفتم تو داری با افرادی همراه می‌شوی که برای خودشان اسم و رسمی دارند، یا با همان سبک کارت را انجام می‌دهی که مطمئناً زمین می‌خوری یا اینکه باید طرحی نو در اندازی. به این نتیجه رسیدم که چرا نباید زنان ما شاد باشند در عین نجابت و متانت هم می‌شود شور و هیجان داشت.
در خانه مهر پس از آشنایی با خانم چوپانی و خانم طاهری از آنها خواستم که مرا اسیر واژه‌ها نکنید. در این برنامه بود که فهمیدم چقدر نگه داشتن آنتن زنده سخت است هر روز نمی‌توانستم سلام برنامه را در یک قالب بگویم باید این سلام را در هر برنامه متفاوت ادا می‌کردم و در کنار آن هر روز با ۵ شخصیت و ۵ ژانر متفاوت روبه‌رو بودم. مثلاً در بخش پزشکی باید فضای پزشکی را می‌شکستم و زن خانه می‌شدم و... الان هم در برنامه خانه من خانه تو، این‌گونه نیست که متن را بگیرم و حفظ کنم نه من این کار را می‌کنم و نه نویسنده چنین توقعی دارد. تنها به من نگاهی می‌اندازد و از آن الهام می‌گیرم، گاهی متن فقط یک صفحه است اما من به اندازه ۱۰ صفحه در مورد آن صحبت می‌کنم.
▪ تاکنون از طرف سازمان یا تهیه‌کننده به‌خاطر این بیان تذکری نداشته‌اید؟
ـ از طرف سازمان هرگز چنین چیزی پیش نیامده است چون کاملاً با سبک و سیاق من آشنا شده‌اند یادم می‌آید در برنامه بیدار شو آفتاب شد اولین‌بار چنین سبکی را اجرا کردم اما متاسفانه آدم‌های مقلد بسیارند و کسی حاضر نیست در خلوت خودش فکر کرده و راه جدیدی پیدا کند همه می‌خواهند راهی را که شما رفته‌اید بروند و بعد ادعا هم داشته باشند. در آن زمان هم شنیدم که خانمی ادعا کرده بود این سبک را که صادقی اجرا می‌کند در فکر من نیز بود. بعدها کسانی هم آمدند که شبیه اجرای من را تقلید کنند که از طرف کارشناسان این امر مورد انتقاد قرار گرفته‌اند و در پاسخ اعتراض آنها گفته شد صورت، بیان و... صادقی برای این نوع سبک جواب می‌دهد و رفتارش سبک نیست و روش‌اش همین‌گونه است و ادا در نمی‌آورد. چون ادا زمانی از دست آدم در می‌رود و جلف می‌شود ادا هیچ وقت به دل بیننده نمی‌نشیند اما در مورد تذکر تهیه‌کننده در خانه مهر به دلیل اینکه نمایش‌ها را بداهه اجرا می‌کردم، در قسمت‌هایی که می‌خواستم معضلات زندگی ایرانیان را ارائه دهم که واقعاً می‌دانستم درد زندگی کسی هست و این فرصت را دارم که آن را در برنامه عنوان کنم، گاهی کمی تند می‌رفتم که تهیه‌کننده با خنده می‌گفت خیلی عصبانی شدی، کمی آرام‌تر مساله را بیان کن. هدایت‌های اینچنینی داشتم، اما هیچ وقت محدود نشدم آنها متوجه شده‌اند که کسی آمده تا کار متفاوتی ارائه دهد و کفه ترازو را به نفع خانم‌ها سنگین کند کسی که توانسته خانم‌ها را از پشت میز بیرون بکشد. حتی اگر دقت کنید لحن خیلی از مجریان باسابقه هم طی این مدت کمی عوض شده است.
▪ یعنی معتقدید که مجریان دیگر تحت‌تاثیر شما قرار گرفته‌اند؟
ـ بله، به خوبی متوجه این جریان شده‌ام به عنوان مثال در برنامه خانه مهر با کارشناسان خانم دست می‌دادم و برخی اوقات به آنها می‌گفتم اجازه دهید دستاتون را ببوسم، یا اینکه قربون دستان شما برم و... در واقع از همان جمله و ادبیات ایرانی استفاده کردم بعد دیدم که در برنامه‌های دیگر مثلاً مجری خانمی جلو می‌رود و با مهمانش دست می‌دهد و... به اعتقاد من اگر قرار است کاری انجام شود باید توافقی باشد ژست و ادا نباشد همه ما در رسانه مثل یک زنجیر به یکدیگر وصل هستیم اگر رفتار دیگران واقعی باشد رفته‌رفته محدودیت‌ها پیش می‌آید خط قرمزها تعیین می‌شود، هشدارها داده می‌شود و... همه اینها من را هم محدود می‌کند. همیشه به همکارانی که یک پله از من پایین‌تر ایستاده‌اند می‌گویم ما همه به یکدیگر وصل هستیم و آبروی تو، آبروی من هم هست.
هر زمان که موفقیت آنها را می‌بینم خوشحال می‌شوم و حسادت نمی‌کنم و نمی‌گویم که این سبک، سبک من است همه حواسم به آن ظرفیت‌هایی است که خدا به من داده است تا همه را با کیفیت مال خودم کنم پس خانم فلانی یا آقای فلانی که به سبک من اجرا می‌کنند مایه فخر و مباهاتم است که اساتیدی پذیرفته‌اند کار ژیلا صادقی درست است. با این عمل خود ثابت‌ کرده‌اند که اگر صادقی پیش‌بند می‌بندد و پابه‌پای کارشناس آشپزی، غذا می‌پزد، کارش درست است. خیلی‌ها در خیابان به من انتقاد می‌کنند که خانم صادقی چرا اجازه دادید فلان مجری در جایگاه شما بایستد و ادای شما را درآورد، ولی من این‌گونه به قضیه نگاه نکرده و نمی‌کنم. همیشه گفته‌ام که خانم ... یکی از مجریان موفق مازندران است. این خانم سبک کارش با سبک کار من یکی نیست و چهره‌اش می‌طلبد که یک اجرای متین داشته باشد. این خانم برای اینکه در نبودم جای مرا پر کند تا بیننده اذیت نشود، مجبور شده علی‌رغم میل باطنی‌اش به سبک من اجرا کند. ایشان از دوستان خوب من هستند و شخصا برای حضورشان در تهران خیلی تلاش کردم. از همکاران دیگر هم می‌خواهم سبکی را که با هم باب کردیم، پیش ببریم و نگوییم که فلانی هم تقلید می‌کند اما اگر قرار است کاری تقلید شود، با یک تعریف درست این کار انجام شود.
▪ این همراهی که با کارشناسان دارید، مثلا پیش‌بند می‌بندید و آشپزی می‌کنید، چقدر اجرایتان را تقویت می‌کند؟
ـ برای مخاطبی که وقت می‌گذارد و برنامه را می‌بیند، ارزش قائلم و باید بدون آنکه نقش بازی کنم، به او بفهمانم که من هم از جنس تو هستم. برای اینکه مخاطب بپذیرد که آن فضا، فضای خودش است و هر آنچه در برنامه گفته می‌شود، صحیح است و باعث پیشرفت او می‌شود، باید تبلیغ کنم. خیلی از دوستان صاحب‌نام به من می‌گویند صادقی تو مجری هستی و نباید این کارها را انجام دهی، نباید پیاز سرخ کنی، نباید... اما من به خودم می‌گویم من اگر این کارها را نکنم، پس چگونه به آن خانمی که مثلا دکتر است و برنامه را می‌بیند، بگویم خانم شما دکتری، مقام داری، اهمیت این را فراموش نکن که زن خانه هستی. در برنامه شب عید دیدید که خانه‌تکانی کردم، حلاج آوردم، پنبه‌زن آوردم، ملافه شستم، فرش شستم، دیوار شستم و در تمام مدتی که خانم‌های خانه در حال خانه‌تکانی بودند، من هم یک دستم دستکش بود و دست دیگرم سطل و تاید.
▪ تابه‌حال پیش آمده که هنگام پخش برنامه به‌علت نقص‌فنی یا بدقولی مهمان مجبور به پرگویی شوید ولی در آن لحظه مطلبی به ذهنتان نرسد؟
ـ تنها یک بار در طول برنامه زنده خانه مهر، با هیجان به سمت دوربین رفتم تا جمله‌ای را بگویم ولی یک لحظه آن را فراموش کردم، بعد بلافاصله باتوجه به اینکه سبک، سبک راحتی است و ساختارها و قالب‌ها را شکسته است، کمی دستم را به شقیقه‌ام زدم و گفتم: چی‌می‌خواستم بگویم؟ آهان یادم آمد، الان نمی‌گویم، فردا می‌گویم. در آن لحظه بیننده فکر می‌کرد که من بازی می‌کنم، در حالی که حرفم را فراموش کرده بودم.
▪ فکر می‌کنید «خانه من، خانه تو»، چقدر از موفقیت خانه مهر بهره برده است؟
ـ زمانی که می‌خواستم این برنامه را شروع کنم، خیلی‌ها گفتند که اگر از برنامه زنده به برنامه تولیدی بروی، به خودت ضربه زده‌ای و برنامه زنده، ویژگی‌های زیادی دارد. ارتباط مستقیم است و شاید در برنامه زنده بتوانی آن هیجان و انرژی را داشته باشی اما در برنامه تولیدی این هیجان گرفته می‌شود اما من چون دیدم در اجرا هم خودم هستم، برایم فرق نمی‌کرد یا خیلی‌ها می‌گفتند تو حرف کم نمیاری؟ من گفتم مگر قرار است صادقی در زندگی‌اش حرف کم بیاورد، کمااینکه در شروع خانه مهر هم همین افراد می‌گفتند یواشتر جلو برو، روز آخر کم می‌آوری، بعد همان آدم‌ها اعتراف کردند که تو در روز آخر با همان انرژی برنامه خانه مهر را تمام کردی که از روز اول شروع کرده بودی! در برنامه تولیدی آن دوستان نبودند که ببینند اما خودم بودم و دیدم که فشار بیشتر شد ولی انرژی من همان انرژی بود. ضمن اینکه در فضای بسیار زیبایی برنامه ضبط می‌شود. ۱۸ لوکیشن داریم و دستمان بسیار باز است. کارگردانی برنامه خانم مریم مصفا، یک ژیلا صادقی در یک لباس دیگر است. پا به پای من می‌دود. پا به پای من تصویر، میزانسن، دکوپاژ و ... را سینک می‌کند و...
▪ از نگاه مخاطب چه انتظاری از برنامه خانه من خانه تو دارید؟
ـ انتظار دارم وقتی به من می‌گویید به برنامه بیا، واقعا بیایم. به عنوان مجری دوست دارم که یک روز مهمان به خانه من بیاید و با هم بگوییم، بخندیم و برنامه را اجرا کنیم. برنامه داریم، به‌زودی در فرهنگسراها با مردم قرار بگذاریم و همدیگر را ببینیم و یا به شهرستان‌ها برویم و با لباس‌های همان منطقه برنامه را اجرا کنیم.
▪ و انتظارتان از مجری؟
ـ چون خیلی کنجکاوم از مردم درباره برنامه و خودم سوال می‌کنم. از آنها می‌خواهم که خواسته‌هایشان را عنوان کنند. تمام تلاشم را می‌کنم قبل از اینکه مردم از من چیزی بخواهند من از آنها سوال کنم و برای پیشرفت، همفکری بطلبم.
▪ فکر می‌کنید چقدر دیگر برای این پیشرفت جا دارید؟
ـ در عین اینکه می‌گویم دریای هنر بی‌کران است، با مرور زندگی پیشکسوتان این قانون را پذیرفته‌ام که یک روز هستم و روز دیگر نیستم. باور کرده‌ام روزی کسی خواهد آمد که سبکی دیگر ارائه دهد و رسانه در آن زمان به او احتیاج دارد. از همین حالا باید خود را آماده کنم که روزی پرچم سفید را به عنوان تسلیم بالا بگیرم و راه جدیدی در زندگی‌ام باز کنم و این عرصه را برای افراد دیگر خالی کنم.
▪ برنامه خانه من خانه تو از آن دست برنامه‌هایی است که بیشتر مخاطبان آن خانم‌های خانه‌دار هستند، چقدر در این برنامه به زنان شاغل و انتظاراتشان فکر کرده‌اید؟
ـ در وهله اول قصد داریم انتظار یک زن را برآورده کنیم. زن با هر تعریف و جایگاهی که باشد مثل مادر خانواده‌ای که برای همه افراد خانواده غذا تهیه می‌کند حال باید دید که تک تک اعضای خانواده چقدر گرسنه هستند. امروزه اطلاع‌رسانی زیاد شده و مردم به همدیگر خبر می‌دهند که فلان برنامه در حال پخش است، حالا آن کسی که این خبر را می‌شنود باید ببیند چقدر احساس گرسنگی می‌کند.
▪ اما باید پذیرفت زنان شاغل با مشغله‌هایی که دارند دیگر فرصت دنبال کردن چنین برنامه‌ها و آموزش‌‌هایی را علی‌رغم نیازشان ندارند.
ـ من هم چنین انتظاری را ندارم. بین ۷۰ میلیون جمعیت ایرانی، حتی اگر یک نفر هم تکان بخورد برای من کافی است. حمل بر خودستایی نشود، اما آنقدر نامه و تلفن در روابط عمومی داشته‌ام که در آن از تاثیر این برنامه در زندگی‌شان نوشته‌اند. همین برای من کافی است. البته بسیار تلاش کرده‌ام جای خالی برای پخش مجدد برنامه در بعدازظهرها مهیا شود.
▪ معیار انتخاب کارشناسان در برنامه چیست؟
ـ شعاری را در «خانه من خانه تو» باب کردیم مبنی بر اینکه می‌خواهیم یک خانواده سالم داشته باشیم. یک خانواده سالم در همه زمینه‌ها به اطلاع‌رسانی نیاز دارد.
▪ خانواده‌ها دغدغه‌های دیگری به غیر از آشپزی، کارهای هنری و کارشناسان روانشناسی و ... هم دارند.
ـ علم تغذیه هم ثابت کرده است که تغذیه سالم بر روح و روان یک فرد و جایگاهش در اجتماع موثر است. شما نباید آشپزی را تنها از نگاه ماهیتابه و پیاز داغ ببینید.
▪ این برنامه بیشتر متناسب مادران و خانم‌های خانه‌دار است. دختران ۱۹ـ۱۸ ساله کمتر مخاطب این برنامه‌اند چون راه‌حل دغدغه‌هایشان را پیدا نمی‌کنند. مثلا یکی از دغدغه دختران جوان بخصوص آنهایی که در حال ازدواج هستند، این است که به کدام آرایشگاه بروند و ... آیا فکر کردید با این اوضاع نابسامان آرایشگاه‌ها، مثلا از رئیس این صنف در برنامه دعوت کنید؟
ـ این مسائل جزو خط قرمزهای سازمان است و برنامه‌ها در قالبی که در حال حاضر پخش می‌شود، تعریف شده است. اگر سازمان اجازه مطرح کردن چنین موضوعاتی را بدهد، خیلی از مسائل و مشکلات حل می‌شود.
▪ از برنامه «خانه من، خانه تو» کمی فاصله بگیریم، بعد از این همه اجرای زنده، اگر باز هم بخواهید جلوی دوربین برنامه زنده قرار بگیرید، دچار استرس می‌شوید یا برایتان عادی شده است؟
ـ یک زن خانه‌دار هزار بار در طول زندگی‌اش مهمان دعوت می‌کند ولی هر دفعه باز دچار استرس می‌شود یا شما می‌خواهید به یک عروسی بروید، اعضایی که در آن مجلس هستند، همه فامیل و خانواده شما هستند اما باز هم یک مقدار استرس دارید. اگر این استرس نباشد، زندگی دیگر هیجانی ندارد. اما یک موضوع دیگری هم در این استرس دخالت دارد و آن مسوولیتی است که بر دوش ماست، احساس اینکه مبادا با یک حرکت نادرست تمام اندوخته‌هایت زیر سوال برود، به هر حال انسان جایز الخطاست.
▪ به جز انتقاد به پرحرفی، معمولا چه انتقادهای دیگری به شما می‌شود؟
ـ شکر خدا تنها انتقاد در ۳ـ۲ سال اخیر همین پرحرفی بوده است. یادم می‌آید در ایام نوروز که به آستارا می‌رفتم،‌ در صومعه‌سرا از پلیسی که پشتش به من بود سوال کردم: جناب سروان سلام سال نو مبارک، ببخشید من می‌خواهم به سمت جاده تالش بروم از کدام مسیر باید بروم و... آن آقای پلیس هم قبل از اینکه جواب من را دهد برگشت و گفت تو چقدر حرف می‌زنی. (با خنده) پلیس هم برای پرحرفی به من اخطار داد.
اما پرحرفی من در برنامه به چند علت است: اول اینکه آن هیجان، پرگویی و تندتند حرف زدن سبک کار من است. دوم اینکه یک ساعت و نیم آنتن زنده را پر کردن کار بسیار سختی است. قسمت‌هایی در برنامه هست که مثلا هنرمندی دارد کارش را ارائه می‌دهد و نمی‌تواند حرف بزند و من باید جای او صحبت کنم یا زمانی است که کارشناس جهتش را اشتباه می‌رود و من مجبورم به او جهت دهم و او را به سمت آن موضوعاتی که مدنظرمان است سوق دهم. خیلی وقت‌ها مردم به من می‌گویند چرا سکوت می‌کنی؟ تو جای ما آنجا نشسته‌ای و باید از کارشناس سوال کنی.
▪ خودتان چه انتقادی به خودتان دارید؟
ـ خیلی کم‌طاقت شده‌ای،‌تو پذیرفته‌ای کاری را شروع کنی که تنش، اضطراب،‌استرس و حرف و حدیث فراوانی به همراه دارد و باید خودت را با ۷۰ میلیون سلیقه وفق دهی. تو باید تغییر کنی چون نمی‌توانی ۷۰ میلیون را تغییر دهی.
▪ در اولین برنامه‌ای که به عنوان مجری حضور داشتید چه حسی پیدا کردید؟
ـ اولین اجرا در سال ۷۷ برنامه کاپیتولاسیون بود برنامه‌ای از شبکه چهار به کارگردانی و تهیه‌کنندگی آقای پیامی، در کنار بهروز صفوی حالا تو خود حدیث مفصل بخوان. دو آدم صاحبنام و آدمی مثل من که دوربین را می‌شناخت بازی کرده بود. گویندگی کرده بود اما هنوز مجری نبود.
صادقانه بگویم آن لحظه فکر کردم من اینکاره نیستم و به نوعی از اجرا زده شدم حس کردم دارم لقمه‌ای را برمی‌دارم که اصلا استحقاقش را ندارم اما از دوران کودکی به کار اجرا و گویندگی علاقه‌مند بودم. خواهر و برادرهایم همیشه از دست من عاصی بودند، مدام آنها را می‌نشاندم و برایشان صحبت می‌کردم. در مدرسه هم مراسم صبحگاهی همیشه با من و دو تا از دوستانم بود که الان نمی‌دانم کجا هستند و چه کار می‌کنند و فکر می‌کنم تا به حال مادر شده‌اند.
▪ مجری‌ها هم مانند سایر مشاغل دیگر صنف و سندیکا دارند؟
ـ متاسفانه نه. آقای فرزاد جمشیدی برای ساماندهی مجریان تلویزیون تلاش کردند اما نمی‌دانم چقدر موفق شده‌اند.
▪ پربیننده بودن و کم‌مخاطب بودن یک برنامه روی دستمزد مجریان تاثیر دارد؟
ـ بعد از برنامه بیدار شو آفتاب شد همان تهیه‌کننده و کارگردان برای اجرای برنامه «موج نو» از من دعوت کردند. آن زمان فکر می‌کردند چون برنامه قبلی من خیلی سر و صدا کرده است حتما در «موج نو» دستمزدم نجومی شده است اما من قبل از آنکه دستمزدم را نجومی کنم دوست داشتم کیفیت کارم را بالا ببرم تا خودم نجومی شوم. البته شایعات زیادی شنیدم که در حال حاضر ژیلا صادقی گران‌ترین مجری است در صورتی که سخت‌ترین مرحله زندگی‌ام بستن قرارداد و طلب کردن حق‌الزحمه است. یک اعتقادی از پدرم دارم که می‌گوید نانی را بردار که نوش جان و گوارای وجودت شود.
▪ تلخ‌ترین و شیرین‌ترین خاطره‌ای که از اجرا دارید چیست؟
ـ تلخ‌ترین خاطره‌ام در برنامه «خانه من خانه تو» بود. متاسف شدم که چرا نمی‌توانم چشمم را روی این همه نابرابری ببندم. متاسف شدم برای کسی که از جنس خودم بود و متوجه نبود که کجا دارد پا می‌گذارد. متاسفانه حسادت در بین مجریان آن‌قدر باب شده است که شاید ذهن این جوان ما را هم بسته بود و من نمی‌توانستم در بغل بگیرمش و به او بگویم که عزیزم این روندی که ادامه می‌دهی جز شکست چیزی عایدت نمی‌شود اما این اتفاق افتاد و دیدن این تصویر برای من خیلی سخت بود. سال گذشته زمانی که بین مجریان بالاترین امتیاز آوردم از من راجع به ایشان سوال کردند گفتم مستعد ولی اول راه،‌دوست داشتم بر آن اعتقاد باشم و ناراحت شدم که این باورم به هم ریخت.
▪ و شیرین‌ترین؟
ـ دوستان و آشنایان و فامیل زیادی پیدا کردم. ما یک روستای بسیار باصفا داریم که در آنجا همه خودشان را دخترخاله‌های من می‌دانند در حالی که من خانواده خودم را می‌شناسم. (با خنده) و شیرینی این موضوع اینجاست که وقتی در خیابان راه می‌روم احساس می‌کنم همه مردم خانواده من هستند و با همه آنها سلام و احوالپرسی می‌کنم.
▪ زمانی که به عنوان مجری برتر شناخته شدید چه احساسی داشتید؟
ـ احساس مسوولیت دوبرابر، نگرانی‌ها چند برابر، شایعات بیشتر از همیشه که عمدتا از سوی همکاران رسانه است.
▪ چقدر توانستید از موفقیتی که به دست آوردید استفاده کنید؟
ـ یک کار تبلیغاتی برای لوازم خانگی کن‌وود (Kenwood) پیشنهاد شد اما این کسب درآمد با ذائقه من سازگار نیست و احساس کردم به نوعی به اعضای خانواده‌ام در رسانه خیانت می‌کنم. شاید خیلی‌ها بگویند تو چهره شدی برای همین چیزها ولی می‌گویم رسانه بود که من را چهره کرد. اصلا دوست ندارم که احساس و باور مخاطبم را در این رودربایستی که اگر تو من را پذیرفتی و با من ارتباط برقرار کردی این دستگاه گران را بخر، بیندازم.
ساناز ساسانی‌نیا
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید