یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا
چگونه نقدی بر شریعتی رواست؟
چگونه نقدی بر شریعتی رواست، که درمان درد ما هم باشد؛ این نوشتار شامل سه بخش است. بخش نخست درباره نقد روشنفکران دینی بر شریعتی است که این بخش آسیبشناسی این نوع نقد را بیان میکند. بخش دوم نگاهی به دیدگاه کلان شریعتی و مقایسه آن با دیدگاه مارکس و هایدگر است و بخش سوم نقد نگارنده بر شریعتی است.
● نقد روشنگران دینی بر شریعتی
چه خوب است نقد منصفانه باشد. نقد بیرحمانه بوی خشونت میدهد اما نقد کردن در جامعه ما بسیار سخت است. اندیشمندان این سرزمین فضای نقد را با درشتی و تندی میبندند و به نادرستی نقد خود را برنمیتابند.
به عنوان نمونه نگارنده به تفکیک در جریان روشنفکری مذهبی و دینی پرداخت. از سوی برخی از بزرگواران در نقد این تفکیک برخوردهایی با اینجانب شد که منصفانه نبود. بنده در نقد خود درمورد این جریان واژگان بیرون آمده از دل بنیادگرایی دهه ۱۳۶۰ را به کار بردم. که با اعتراضات گوناگون و سنگین از سوی این جریان مواجه شدم.
در سخنرانی دانشگاه علم و صنعت ۲۵ خرداد ۱۳۸۶ به جای واژه بنیادگرایی واژه جریان خط امام دهه ۱۳۶۰ را بکار بردم و باز تصریح کردم که جریان روشنفکری دینی جریان مبارکی است- و با توفیق خداوند ان شاءالله موفق که شود- اما این جریان در مقایسه با روشنفکران مذهبی خاستگاه به مسیر تاریخی و حتی اهداف متفاوتی دارد و حتی همواره تأکید کردهام این جریان دارای اندیشمندان و متفکرانی است که با وجود تفاوت دیدگاه با ایشان، دارای صلاحیت و توان فکری هستند. با این چند جمله میخواهم نشان دادم که تلاش کردم نقدی منصفانه به دیگران داشته باشم. اما بعد متوجه شدم که بسیاری از افراد این جریان از نقد و بررسی اندیشه و عملکرد خود در دهه ۱۳۶۰ راضی نیستند و آن را برنمیتابند.
● اما روشنفکران دینی در نقد شریعتی چقدر انصاف نگه میدارند؟
مجموعه این جریان بخصوص دکتر سروش به شکل بارزی نقدی نه میزان دقیق منصفانه به شریعتی وارد آورد که محور آن بر ایدئولوژی اندیشی شریعتی استوار بود. در سال ۱۳۶۹ سروش- شاید متأثر از کتاب فرانسوی نقد ایدئولوژی شایگان بود- و با توجه به مُد زمانه ایشان هر ایدئولوژی را شایسته اعدام دانست تا بتواند ذهن ایرانی را از قید و بند ایدئولوژی راحت کند و شریعتی مصداق ایدئولوژیاندیشی معرفی شد. با این وصف متهمی برای اعمال همه نادرستیهای دهه شصت پیدا شده بود تا بتوان همه رفتارها بر گردنش گذاشت. اگرچه دکتر سروش در خرداد ۱۳۷۶ در لندن، از ایدئولوژی محبت شریعتی هم سخن گفت. اما در شهریور ماه سال ۱۳۷۹ در روزنامه ایران باز شریعتی را ایدئولوژیاندیش خواند در سال ۱۳۸۴ در جواب به آقای بهمنی، شریعتی را شجاع و دلیر، اما نه عمیق دانست. با این وصف این نوع برخورد دلیرانه با شریعتی را میتوان با آخرین برخورد ایشان با جریان انقلاب فرهنگی و ستاد انقلابی فرهنگی، در تیرماه ۱۳۸۶ مقایسه کرد که ایشان پذیرفتن حکم مسئولیت در ستاد انقلاب فرهنگی را به دلیل محبوبیت مردمی رهبر انقلاب میداند اما توضیح نمیدهد که هم در این حکم به ستاد و هم پیام نوروزی سال ۱۳۵۹ رهبر انقلاب اشاره شده بود. دانشگاهها باید از اساتید و نیروهای وابسته به شرق و غرب پاکسازی شود.
به عبارتی دکتر سروش به دلیل محبوبیت رهبر انقلاب حکم ایشان را در مورد تصفیه دانشگاه از اعمال شرق و غرب پذیرفتهاند.
اگربه مصداق ضربالمثل یک سوزن به خود و یک جوال دوز به مردمی بخواهیم این نقد سروش به یک متفکری است که یک سال قبل از انقلاب مرحوم شده و رهبر انقلاب در سال ۱۳۵۶ حتی در پیام تسلیت دانشجویان از به کار بردن واژه مرحوم برای شریعتی پرهیز کرده در همان پیام دانشجویان را از انحراف فکری پرهیز می دهد و دکتر یزدی را خطاب خود قرار می دهد.
باید پرسید چگونه است رهبر انقلاب- با هر دلیلی- در مورد شریعتی موضع مثبت ندارد اما به دکتر سروش جوان انسان اعتماد دارد که وی را عضو ستاد انقلاب فرهنگی می کند یا میتوان از دکتر سروش پرسید که در سال ۱۳۶۰ شما برای دفاع از مکتب اسلام در کنار آقای مصباح یزدی نشستید تا ایدتولوژی شیطانی نقد کنید، اما آیا آقای مصباح یزدی حاضر بود در کنار شریعتی با مارکسیستها مناظره کند.
به هر حال شریعتی مبلغ تز اسلام منهای روحانیت شده بود. اگر این دیدگاه شریعتی عجولانه و قابل نقد است. همچنین انقلاب قبل از آگاهی را فاجعه می دانست.
ایدئولوژیاندیشی شریعتی هر چه بود با مکتبی بودن مرحوم مطهری بسیار متفاوت بود. دکتر سروش در نقد شریعتی دلیر است. اما این متفکر ارجمند در نقد بر خود این چنین دلیر نیست حتی هنوز حاضر نیست فرمان رهبر انقلاب به ستاد انقلاب فرهنگی را دوباره مرور کند تا بسیاری از ابهامات بر طرف شود. در حالیکه شمس ال احمد یکی از اعضای ستاد به صراحت می گوید که یکی از وظایف این ستاد تصفیه دانشگاهها بود.
در همین زمره می توان از روشنفکران دینی دیگر مثال زد که درشریعتی روایتی استبداد مییابند، امافراموش میکنند که شریعتی متفکری ایده ساز بود که قرائتهای گوناگون از آن می شود.
اما کدام قرائت به شریعتی نزدیکتر بود مسئله مورد تأملی است.
به تصریح آقای علویتبار در مصاحبه با روزنامه اعتماد نزدیکترین قرائت به شریعتی از سوی آرمان مستعصفین مطرح می شد که چهره های شاخص جریان روشنفکری دینی امروز این جریان را خطرناک ارزیابی می کردند. باز به تصریح علومی تبار جریان روشنفکری دینی امروز آن روز به سوی مرحوم مطهری رفت، دکتر سروش در رسای استاد مطهری ویژه نامهای دو جلدی قطوری را تدارک دید. که امروز شاید حاضر نباشد که حتی یکی از آن مقالات را در مجموعه زیر نظر خود به چاپ برساند.
آقای مهاجرانی در سال ۱۳۶۱ در روزنامه اطلاعات شریعتی را میوه کال زمانه خود خواند و بررسی انحراف شریعتی را با آرای مطهری خواستار شد. مرحوم مطهری که در کتاب ریشه های انقلاب اسلامی، خواستار رهبری روحانیت بر انقلاب برای جلوگیری از انحراف روشنفکران شده بود.
همچنین آقای محسن کدیور که همه رسالت و اندیشه شریعتی را در امت و امامت وی خلاصه می کند و شریعتی را محبوب دوره نوجوانی و آقایان مطهری، طباطبائی، خمینی و منتظری را محبوب دوران جوانی خود می داند و در دوران جوانی شریعتی را هم با قرائت آقایان مطهری و طباطبائی و خمینی و منتظری درک می کند!
در همین راستا دانشجوی رشته فنی- مهندسی به حوزه علمیه میرود اما باید پرسید ایشان که در جوانی به مطهری رسیده است، در دهه ۱۳۶۰ در قبال دگر اندیشان و دموکراسی و عدالت چه موضع و عملکردی داشته است؟ آیا تاکنون این عملکرد را نقد کرده است؟
در دهه ۱۳۶۰ شعارهای دفتر تحکیم که این جریان سمبل آن است عبارت بودند از: مرگ بر امریکا، مرگ بر شوروی، مرگ بر التقاط و مرگ بر لیبرال، مرگ بر منافق و... در کجای اندیشه شریعتی مرگ بر التقاط و مارکسیسم وجود دارد؟ همه میدانند که بحث التقاط را مرحوم مطهری باب کرد و بعدسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آن را تبدیل به یک مسئله برای حذف جریانات غیر مکتبی کرد.
به عبارتی مرحوم مطهری دیگران را صاحب ایدئولوژی و اسلام را مکتب می دانست و همه ایدئولوژی را نادرست و اسلام را تنها مکتب راستین قلمداد می کرد. در همین زمره می توان در مورد آقای گنجی مثال آورد ایشان مبلغ آرا و آثار مرحوم مطهری و تقلید از رهبر انقلاب بوده است. فردی با حرارات آقای اکبر گنجی را می توان تصور کرد که در هر جایی باشد رفتارش چگونه است؟
در ضمن آقای گنجی یکبار در پاسخ مقاله خبرنگار روزنامه انتخاب اعلام کرد دهه ۱۳۶۰ را نقد نمی کند گفت نمی خواهد زیر پای خود را خالی نماید. به عبارتی ایشان هنوز به نقد خاص از گذشته خود اقدام نکرده است در عوض متهم ردیف اول برای همه گناهان را پیش کشید که آن شریعتی مرحوم شده در ۱۳۵۶ میباشد؛ آقای گنجی روحیه راهاندازی جنگ صلیبی مخالفان خود دارد در نتیجه نقدش به نفی میانجامد البته در مورد جریان روشنفکری دینی یا جریان طرفدار مرحوم مطهری در ۱۳۶۰ سخن بسیاری می توان گفت و از اندیشه و اعمالشان مثالها فراوان آورد.
تا اینجای نوشتار مشخص شد جریان روشنفکری دینی از شریعتی متأثر نبوده بلکه مطهری را در جایگاهی بالاتر از شریعتی قرار می داده است. -در دهه شصت- آرای شریعتی را از طریق دیگران تعدیل یا اصلاح می کرده مجاهدین خلق نیز شریعتی را با قرائت مسعود رجوی و میراث سازمان تعدیل و تبیین می کردند، جنبش مسلمانان مبارز شریعتی را با دیدگاه دکتر پیمان تعدیل و تبیین می نمودند. در این میان جمعی نیز شریعتی را اصل مبنا می گرفتند که این جریانها عبارت بودند از کانون ابلاغ اندیشه شریعتی، آرمان مستعصفین، موحدین انقلابی، پیشتازان و گروه توحیدی حدید.
مجموعه این جریانات آنان قدرتمند نبودند که جریان اصلی زمانه خود باشند و به گفته آقای علوی تبار این جریان گرایش در سال ۱۳۶۰ در کشمکش سه جریان سیاسی فکری دهه ۱۳۶۰ نقش چندانی نداشت.
به عبارتی آرای شریعتی در هر جریان، دیگر نقش مهمی در رفتارها، باورهایشان نداشت؛ آنان ققط از ادبیات شریعتی استفاده میکردند! در میان خط امامیها آرای مرحوم مطهری و تقلید از رهبر انقلاب نقوذ داشت و در میان مجاهدین خلق شریعتی روشنفکری بود که در نهایت طرفداران آن باید در نظم سازمانی مجاهدین قوام مییافتند و خود را با بینش مجاهدین توحیدی میکردند. بینش شریعتی به عبارتی در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۹ از صحنه اصلی دیدگاههای مطرح در جامعه خارج شد و نتیجه این حذف به باور نگارنده زمینه ساز خشونت بیشتر در جامعه شد.
در این میان گروههایی که آرای شریعتی را اصل میگرفتند، همه این جریانات در نقد مشی مسلحانه، عدم حمایت سازمانهای روشنفکری در کشمکش بنی صدر و حزب جمهوری و ضرورت کار آگاهی بخش با مردم و با یکدیگر مشترک بودند.
همه این جریانات این مواضع را از آرای شریعتی برگرفته بودند.
این جریانات مخالف اصل ولایت فقیه و حق ویژه روحانیت بودند. این دیدگاه را با دیدگاه دکتر سروش در مصاحبه با نشریه سروش جوان در سال ۱۳۶۱ مقایسه کنید که مصداق عینی رابطه امت با امامت است. در سراسر آن مصاحبه دکتر سروش نامی از شریعتی نمیآورد. اما در عمل رابطه امت و امامی با رهبر انقلاب برقرار میکند، به عبارتی رابطه امت و امامتی دکتر سروش نیازی به نظریه شریعتی ندارد. حال همین مصاحبه را بگذارید در کنار مصاحبه ایشان با روزنامه همشهری که میگوید من از زمانی که کتاب ولایت فقیه رهبر انقلاب را در سالهای قبل از انقلاب خوانده با این کتاب و نظریه مسئله داشته ام. در حالیکه ما میدانیم که شریعتی از رهبر انقلاب به عنوان مرجع شجاع یاد کرده اما در سال ۱۳۵۵ ایشان، حتی آیت الله طالقانی و... دیگران را صاحبان آراء اندیشه، تفکر نمیداند. تاریخ سی ساله بیژن جزنی را البته به یاد آوریم وی در آن کتاب شانس روحانیت و آقای خمینی را در نهضت و تحولات ایران در برخورداری از اقبال عمومی بالا میداند. همه میدانیم زمان نگارش این کتاب به سالهایی باز میگردد که شریعتی هنوز کار خود را شروع نکرده بود.
تقی رحمانی
پینوشت:
۱- شریعتی علی، م، آ، ۱، حسینیه ارشاد، تهران، بی تا، ص ۸ و ۱۴۱
*این مطلب سال گذشته به رشته نگارش درآمد. اما با توجه به جو و فضایی که در آن زمان به وجود آمد، از انتشار آن انصراف حاصل گردید.
پینوشت:
۱- شریعتی علی، م، آ، ۱، حسینیه ارشاد، تهران، بی تا، ص ۸ و ۱۴۱
*این مطلب سال گذشته به رشته نگارش درآمد. اما با توجه به جو و فضایی که در آن زمان به وجود آمد، از انتشار آن انصراف حاصل گردید.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم کاخ سفید دولت مجلس سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور لبنان رئیسی سیدابراهیم رئیسی تعطیلی شنبه ها رسانه
مشهد سیل ایران هواشناسی سیل مشهد تهران بارش باران آموزش و پرورش خراسان رضوی پلیس سازمان هواشناسی امتحانات نهایی
خودرو قیمت دلار مالیات دلار حقوق بازنشستگان ایران خودرو قیمت خودرو قیمت طلا بازار خودرو مسکن ترکیه بانک مرکزی
لیلا حاتمی جشنواره کن نمایشگاه کتاب زری خوشکام سینمای ایران علی حاتمی کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سینما سریال دفاع مقدس
ایلان ماسک
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه روسیه حماس چین اوکراین یمن حزب الله لبنان
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی تراکتور لیگ برتر اشکان دژاگه فدراسیون فوتبال بارسلونا سپاهان مس رفسنجان تکواندو
هوش مصنوعی اینترنت آیفون فناوری هواپیما گوگل اپل سامسونگ موبایل دانش بنیان
زنان رژیم غذایی کاهش وزن سرطان قلب ویتامین پوست سلامت روان بارداری