پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

درختی که به بار نمی نشیند


درختی که به بار نمی نشیند
برای یافتن کار به هر کجا که مراجعه می کنید، یکی از اولین شرایط پذیرش ، آشنایی با زبان انگلیسی است. متاسفانه آموخته های دوران تحصیل نمی توانند پشتوانه ای برای شما باشند.
خوب فکر کنید! در طول ۷سالی که با درس زبان سرو کله زده اید، چند بار حال ساده و حال کامل و گذشته و آینده خوانده اید؟
چقدر برای حل تمرین های معلوم و مجهول و شرطی هاو غیره ، فسفر مغز خود را سوزانده اید؟ آیا قادرید یک داستان کوتاه انگلیسی را بی دردسر بخوانید؟
دنیای امروز دنیای علم است و فناوری دنیای ارتباطات سریع که در آن اطلاعات بعد مسافت را می شکنند و از این سو و آن سوی جهان به صورت لحظه ای مبادله می شوند.
در این غوغای ارتباطات دیگر آموزش و یادگیری زبان خارجی صرفا یک مهارت لوکس و تجددگرایانه و یک انتخاب نیست ، بلکه یک ضرورت است ؛ و دانش آموزان ما برای این که از قافله علم و دانش عقب نمانند و بتوانند به راحتی در دنیای مجازی و اینترنتی سیر کنند و از جدیدترین یافته های علمی آگاه شوند، لزوما باید به یکی از زبانهای مطرح دنیا و بویژه انگلیسی تسلط داشته باشند.
● آموزش زبان دوم را از همان کودکی شروع کنیم
پژوهش ها نشان می دهد بهترین زمان برای آموزش زبان دوم ، دوران کودکی است.
مغز کودکان تا قبل از ۱۲یا ۱۳سالگی آمادگی یادگیری زبان دوم را دارد؛ زیرا در این سنین سلول ها آمادگی ما به ازا سازی درون خودشان را داشته و لذا لهجه، فونتیک و تمام زوایای یک زبان و گویش آن را بخوبی فرا می گیرند، اما پس از آن این روند کند می شود؛ و سازو کاری که در وجود انسان برای زبان وجود دارد تغییر می کند. آموزش زبان دوم در مدارس ما دقیقا از همین زمان شروع می شود.
یعنی زمانی که مغز دیگر توانایی لازم را برای این کار را ندارد؛ و لذا تلاش ما بازدهی چندانی نخواهد داشت. دانش آموز ما در این سن با تنش های دیگری نیز روبه روست او در آستانه بلوغ قرار دارد، و تحولات و تغییرات ناشی از مراحل رشد و دوران بلوغ ، ذهن او را درگیر می کند. از سوی دیگر با ناشی از تغییر دوره آموزشی و گذر از دوران ابتدایی به راهنمایی دست به گریبان است.
این که در دوران ابتدایی یک معلم داشت و در اینجا با ۱۰یا ۱۲چهره مختلف روبه رو می شود؛ محتوای کتاب تغییر کرده و تخصصی تر می شوند؛ و در کنار همه اینها ۲درس دیگر با محتوی کاملا متفاوت از آنچه که در دوران ابتدایی آموخته است، به نام زبان انگلیسی و عربی به برنامه درسی او اضافه می شود.
یادگیری زبان یکی از سخت ترین کارهاست ، ولی کودک آن را در یکی دوسالگی از مادر می آموزد؛ و اگر مادر به ۲یا ۳زبان مسلط باشد و با کودک خود به زبانهای مختلف گفتگو کند، بچه در همان زمان آنها را هم یاد می گیرد.
زیرا مادر بچه را درگیر مساله زبان می کند؛ و بازخوردهای تشویقی به او می دهد. کودک را به خاطراین که کلمه یا جمله ای را اشتباه می گوید، تنبیه نمی کند؛ فقط خطای او را آرام آرام اصلاح می کنند. اما آموزش زبان در مدارس ما با محبت و صبرمادری توام نیست و دانش آموزان درگیر مساله زبان نمی شوند.
آنها بازخوردهای رشد دهنده و موثر و مشوقانه ای دریافت نمی کند. بلکه همه تهدید است برای نمره زبان گرفتن.
به این دلیل است که می بینیم هیچکس از توی راهنمایی و دبیرستان ما زبان نیاموخته است.
● چه باید کرد؟
با ایجاد تغییراتی در شیوه های موجود می توان وضع را کمی بهبود بخشید. برای مثال می توانیم آموزش زبان را کلا از مدارس حذف کنیم و آن را در اختیار بخش غیر دولتی و آموزشگاه ها قرار دهیم.
در این شیوه دانش آموز را موظف می کنیم یا با هزینه خود و یا با تخفیف شهریه و حتی به صورت رایگان در اوقات فراغت در هر آموزشگاهی که دوست دارد و یا حتی با کمک بزرگ ترهای خود زبان را بیاموزد؛ و پس از گذراندن دوره متوسطه و برای گرفتن دیپلم در یک آزمون استاندارد مثل تافل و یا سطحی که صاحبنظران تایید کنند آزمون دهد.
یعنی کسی که می خواهد دیپلم بگیرد باید زبان را تا حداقل مشخصی بر اساس استانداردهای تعیین شده یاد گرفته باشد. این روشی است که در بعضی از کشورها اعمال شده و موفقیت هایی هم در پی داشته است.
با این شیوه این امکان به وجود می آید که دانش آموزان در همان سنین نوجوانی بتوانند در آزمون شرکت کرده و مدرک مورد نیاز برای دیپلم خود را دریافت کنند.
به این ترتیب هم کمی از حجم درسها کاسته می شود و هم دانش آموز به آموزشگاهی می رود که محیط آن را دوست دارد و شوق و اشتیاق یادگیری در او به وجود می آید. این پیشنهادی است که باید تمام جوانب آن سنجیده شود و به صورت آزمایشی و محدود اجرا گردد و بعد با توجه به یافته های پژوهش تعمیم یابد. در شرایط فعلی نیز بعضی از دانش آموزان این کار را کرده اند.
آنها زبان انگلیسی را بلد هستند و وقتی به مدرسه می روند، چون از بقیه و حتی معلم بیشتر می دانند، گاهی تنش هایی در کلاس ایجاد می شود. به همین دلیل زبان آلمانی و فرانسه نیز در دستور کار آموزش زبان خارجی قرار دارد؛ و دانش آموزانی که زبان انگلیسی را بلدند، می توانند یکی از این ۲زبان را در مدرسه انتخاب کنند و بیاموزند.
پیشنهاد عراقی نیا برای بهبود کیفیت آموزش زبانهای خارجی در مدارس این است که از همان دوره پیش دبستانی زبانهای انگلیسی و عربی در کنار زبان فارسی به صورت درهم تنیده با کودکان کار شود؛ فارسی به این دلیل که زبان مادری و ملی است، عربی به این دلیل که زبان دین ماست و ما نیاز داریم برای حفظ هویت دینی خود با عربی آشنایی داشته باشیم ، و انگلیسی چون زبان علم است.
از این روش هم اکنون در بخش غیر دولتی استفاده می شود؛ و می توان آن را به آموزشگاه ها و مدارس دولتی نیز تعمیم داد. در این صورت دیگر نباید برای نمره به دانش آموز زبان بیاموزیم ؛ بلکه باید روشهای امروزی را کاملاعوض کنیم و تنها به شوق و ذوق بچه ها متکی باشیم.
در همین نظام فعلی می توانیم بعضی از دروس را علاوه بر فارسی به زبان عربی و یا انگلیسی هم ارائه کنیم. برای مثال در درس مطالعات اجتماعی اگر می خواهیم راجع به ام پی تی بحث کنیم ، در کنار درس اصلی یک یا چند پاراگراف هم به زبان انگلیسی ساده و روان و در حد توانایی دانش آموز در درس بیاوریم تا دانش آموزان انگلیسی را در محیط و به صورت کاربردی بیاموزند.
زیرا، اگر محتوا را به محیط منتقل نکنیم، یادگیری در وجود ما نهادینه نخواهد شد. همان طور که اگر مادر زبان فارسی را به ما یاد دهد، ولی نتوانیم در محیط فارسی گفتگو کنیم و آموخته های خود را به کار بریم ، یقینا فارسی یاد نخواهیم گرفت.
تکلم ما وقتی قوی می شود که بتوانیم در خانواده یا جامعه گفتگو کنیم. بنابراین ،هر محتوایی را باید به محیط خودش برد. حال که ما آموزش زبان را از دوره راهنمایی آغاز می کنیم ، حداقل مقداری از دروسی را که به علم ربط دارد، به صورت انگلیسی بخوانیم.
همین طور درس عربی را از این حالت مجزا درآوریم و در متونی مثل ادبیات بعضی از قسمت ها مثلا شرح حال یک عالم ، یا بخشی از آثار او را به زبان عربی ارائه کنیم ، واز دانش آموز بخواهیم آنها را بخواند.
برای مثال جبران خلیل جبران ، نویسنده لبنانی الاصل ، آثاری به زبان عربی و انگلیسی ومناسب نسل جوان دارد که می توان از آنها در متون درسی دانش آموزان استفاده کرد، تا زبان دوم از این حالت خشک خارج شود.
به این ترتیب بچه ها زبان دوم را کاربردی می آموزند؛ نه به صورت یک محتوی کاملا جدا که مجبور باشند از کلاس دوم راهنمایی تا دبیرستان و حتی دانشگاه همچنان مثلا حال ساده بخوانند، و آخر هم در کاربرد آن مشکل داشته باشند.
به اعتقاد عراقی نیا، این زخم کهنه ای است که باید کارشناسان پیشنهادهایی بدهند و در تقابل آرا با یکدیگر شیوه ای مناسب برای آموزش زبانهای خارجی انتخاب شود؛ تا بچه ها همان طور که در آموزشگاه ها زبان می آموزند، در مدارس هم بتوانند از وقت و سرمایه و انرژی ای که مصرف می شود بهره کافی را ببرند و زبان را در حد نیاز بیاموزند.
● ماجرای درس معلم، زمزمه محبت و طفل گریزپای
محیط فعلی مدارس ما برای هیچ آموزشی مخصوص زبان مناسب نیست. باید این محیط به سمت جامعه باز شده و آموزش برای نمره به آموزش برای زندگی تبدیل شود.
رویکرد موضوع محور موجود به رویکرد زندگی و مهارت های آن و رویکرد انتقالی معلم به رویکرد اکتشافی تبدیل شود. به این ترتیب که بچه ها خودشان کار کنند و معلم تسهیل گر و راهنما باشد؛ و بازخوردهای رشد دهنده و موثری ارائه کند؛ راهنمایی و تشویق کند و در صورتی که دانش آموزی اشتباه کرد، به جای تنبیه از او استدلال بخواهد که مثلا چرا می گوید دو دو تا می شود پنج تا.
این حق دانش آموز است که آموزش او توام با لذت باشد و به یادگیری که وظیفه اوست تبدیل شود. روشهای امروزی را باید تغییر دهیم و در کنار خواندن ، نوشتن و حساب کردن مهارت های اساسی را نیز به دانش آموزان بیاموزیم.
در خواندن ، مهارت درک مطلب و روانخوانی در نوشتن ، خلاقیت نه رونویسی و در حساب کردن استدلال را به بچه ها بیاموزیم. مهارت های زندگی ، خودشناسی ، نحوه برقراری تصمیم خوب گرفتن ، چگونه ارتباط با خانواده ، جامعه و جهان و به طور کلی مهارت های فردی و اجتماعی باید در مدارس به دانش آموز آموخته شود.
دانش آموز باید بتواند اهداف و برنامه زندگی خود را در همین دوران مدرسه و با توجه به مهارت هایی که می آموزد پیش بینی کند.
این موضوعات متاسفانه در آموزش و پرورش آن گونه که باید، مورد توجه قرار نمی گیرد.در نظام آموزشی و پرورشی کشور تغییراتی آغاز شده است که باید با پژوهش و بر اساس یافته های پژوهش آرام آرام تعمیم و گسترش یابد؛ تا دانش آموزان از همان دوران کودکی برای آینده تمرین کنند. در غیر این صورت مشکلات همچنان در جای خود باقی می ماند.
منبع : ایران کنکور