دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

میراث ملاصدرا


میراث ملاصدرا
یکی از نقاط مهم و قابل توجه فلسفه ملاصدرا که در آن فلسفه و عرفان و علم تفسیر قرآن به‌هم آمیخته نظریه هرمنوتیک اوست.
هرمنوتیک در غرب تا قرن بیستم جنبه تفسیر ادبی متون دینی یا ادبی داشت و پس از آن برخی (مانند هایدگر و پیروانش) آن را به حوزه فلسفه کشانیدند و هرمنوتیک در واقع به تفسیر وجود و جلوه‌های آن در زبان و زمان درآمد. ملاصدرا در چهار قرن پیش از آنها اساس هرمنوتیک فلسفی را درکنار هرمنوتیک ادبی و سنتی پایه‌گذاری کرده و به آن ابعاد فلسفی و عرفانی داده بود که در مقالات و کتب به تفصیل به آن پرداخته شده است. با یک بررسی تاریخی و مقایسه ملاصدرا و مکتب او با دیگر فلاسفه و مکاتب آنها در طول تاریخ این دو واقعیت مشاهده می‌شود:
مکتب ملاصدرا علاوه بر نوآوری‌هایی ـ که خود وی آن را بیش از یکصد و هفتاد شمرده ـ در فلسفه و در تفسیر و حدیث، مکتبی است واحد و منسجم ـ نه ترکیبی از چند مکتب ـ و زنده و پویاست که در هر دوره‌ای می‌تواند خود را با مسائل فلسفی آن زمان تطبیق بدهد و جامع است یعنی در تمام حوزه‌های فلسفی زمان خود به‌طور فراگیر وارد شده و مبانی و مطالبی دارد. در زمان او فلسفه یا حکمت به دو بخش اصلی تقسیم می‌شد: فلسفه نظری و فلسفه عملی فلسفه عملی در یک تقسیم کلی شامل اخلاق و خانواده و سیاست و حکومت بود. ملاصدرا گرچه در بیشتر آثارش روی حکمت نظری تکیه کرده ولی در حوزه حکمت عملی هم عقاید و مبانی مهمی ابراز داشته است. همچنین وی در بخش نظری فلسفه نیز جهان‌بینی و فلسفه جامعی را ارائه کرده است. از جمله در بخش اپیستمولوژی مبانی مهمی در معرفت‌شناسی را پایه‌گذاری کرده که جای آن در فلسفه قدیم و جدید خالی بوده و هست، مانند: اثبات فلسفی وجود ذهنی اثبات اتحاد عقل و عاقل و معقول (یا علم و عالم و معلوم) و چند اصل دیگر اپیستمولوژیک. وی در وجودشناسی (انتولوژی) علاوه بر اثبات اصالت وجود و کاربردهای آن اصول مهمی را معرفی نموده و در فلسفه وارد ساخته است که به برخی از آنها اشاره اجمالی شد. وی در نفس‌شناسی فلسفی و حتی معاد شناسی و فلسفه منطق نیز آراء و نظرات مهمی را به میان آورده که راهگشای فلسفه است. در معاد شناسی ملاصدرا، وی توانسته حوزه فلسفه را از جهان ماده فراتر برده و جهان آخرت را نیزـ که بخشی از عالم هستی است ـ به ساحت فلسفه و حوزه عقل و منطق بیاورد بدون آنکه بتوان نام آنرا علم کلام گذاشت.
ملاصدرا دارای ویژگی‌های شخصیتی و روحی است که او را در میان فلاسفه دیگر برجسته و ممتاز می‌سازد. وی علاوه بر آنکه تمام عمر خود را به زهد و ریاضت و خودسازی روحی پرداخته و به قداست ومراحل عالی روحی رسیده بود از نظر اجتماعی، دارای شجاعت و در اظهار نظر و سنت‌شکنی علمی و عملی و وارستگی و بی‌اعتنایی به دنیا و به‌خصوص دوری از قدرت‌طلبی در اطراف شاهان و امرای دولت و وابستگی به آنان بود و همه‌جا در کتاب‌هایش از علمای درباری بدگویی کرده است. ملاصدرا یک تجدید‌طلب و یک اصلاحگر اجتماعی بود و با مفاسد اجتماعی زمان خود به‌شدت برخورد می‌کرد. وی کتابی در رد و اندرز صوفی‌نمایان فریبکار زمان خود نوشته که در زمان او منشأ آثار سوءاجتماعی بودند، با آنکه خود وی در واقع یک صوفی وارسته و پاک به‌نظر می‌رسد. وی کتاب دیگری در رد متکلمان و فقهای زمان خود نوشته است که برای رسیدن به مقاصد و اهداف دنیوی و شاه و ارکان دولت از راه اظهار فضل و علم با کسانی که نوآوری داشتند ریاکارانه مخالفت می‌کردند و غیر مستقیم دانش و دانشمندان حقیقی را منزوی می‌ساختند. روی هم رفته ملاصدرا از کسانی است که با وضع موجود زمان خود و نابسامانی‌هایی که در آن می‌دید به‌شدت مخالف بود و راه اصلاح را به آنها نشان می‌داد، در اهمیت شخصیت و مکتب ملاصدرا همین بس که تاریخ نه فقط پیش از وی شخص یا مکتبی در این سطح را نشان نداده بلکه حتی با وجود چهار قرن پس از وی نیز چشم تاریخ به شخصیت و مکتبی همانند ملاصدرا و مکتبش نیفتاده و هنوز او و مکتب او در اوج هستند و خورشیدوار در آسمان دانش و فلسفه می‌درخشند.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید