دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

تردید فیلسوفانه


تردید فیلسوفانه
جریان حس‌گرایی لاك توسط هیوم پیگیری شد او تنها معرفت مطمئن را معرفت حاصل از تاثیرات حسی می‌شمرد و تحت‌تاثیر آرای فلسفی او بود كه حس‌گرایی و اصالت تجربه به صورت جریان غالب در میان فیلسوفان غرب درآمده، در قرن نوزدهم نیز با تخطئه كامل فلسفه ارسطویی، در بستر علم جدید، فلسفه‌ای جدید همچون یكی از فرآورده‌های جنبی پژوهش علمی پدید آمد.
فلسفه‌ای كه از یك‌سو تكیه بر نتایج علوم داشت و از سوی دیگر می‌كوشید با استنباط یك سلسله قواعد كلی و عمومی از نتایج علوم، از قلمرو هر یك از آنها پیش‌تر رود، عمومی‌تر گردد و بدین وسیله به پرسش‌های ماهیتاً فلسفی پاسخ گوید.
پوزیتیویست‌های منطقی هم تحت تاثیر آرای هیوم، معناداری و قابل اعتنا بودن گزاره‌ها را منوط به تحقیق‌پذیری تجربی دانستند و هرگونه متافیزیك را باطل شمردند، در ادامه این جریان فیلسوفان تحلیل زبانی پدید آمدند كه وظیفه اصلی فلسفه را كند و كاو در زبان – كه مفاهیم آن حاصل از تجربه جمعی و مستمر مردم است- شمردند.
تا مقولات متافیزیكی و غیرتجربی‌ای را كه در جریان تعامل زبانی انسان‌ها به غلط موجود شمرده می‌شوند، كشف و خارج گردند. در ادامه این روند به دلیل مشكل كانونی تجربه كه فقدان ضرورت، قطعیت و كلیت است، در نهایت تفكر انتقادی پوپری به جا ماند كه در عین نامعتبر شمردن تمام منابع شناخت و بنابراین با نداشتن مبنای معرفتی محكم، صرفاً به نقد نظریه‌ها دل‌خوش كرده است و بدیهی است كه حاصلی جز شكایت مطلق ندارد.
بدین ترتیب فلسفه غرب كه از شكایت سوفسطایی آغاز شده بود و در شروع رنسانس و عطف توجه از وجودشناسی به معرفت‌شناسی یك بار دیگر هم آن را تجربه كرده بود، نهایتاً در گرداب شكاكیت در غلطید. این در حالی است كه فلسفه در حوزه دیگر یعنی جهان اسلام توسعه یافت و به صورت فلسفه‌ای منسجم و یقین‌آور جلوه كرد.
منبع : روزنامه تهران امروز