جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معمای تحریف


معمای تحریف
● تاریخ فلسفه غرب
نمی توان در تاریخ بشری، هیچ لحظه مشخص یا مقطع معینی را به طور مطلق به عنوان سرآغاز فلسفه و فلسفه ورزی نشان داد و به طور پایه ای تر به این نكته اشاره شد كه اساسا فلسفه ناب نه در آغاز تاریخ كه هیچ گاه دیگر، وجود ندارد. فلسفه ناب تنها در ذهنیت انتزاعی وجود دارد و در واقعیت انضمامی، پیوسته، فلسفه و غیرفلسفه، به هم آمیخته است.
این شاید بیچارگی ذهن و زبان ما است كه نمی تواند واقعیت را آنچنان كه هست، هضم كند و آنگاه مجبور است كه برای نشخوار كردنش، به «تحریف» آن بپردازد. اما فرآیند این تحریف واقعیت، بدین سان است كه ابتدا «تحدید» محدود ساختن واقعیت از دیگر واقعیات عینی و «تقلیل» فروكاستن واقعیت به مقولات ذهنی اتفاق می افتد تا در نهایت، «تعریف» آشنایی حاصل آید و سپس «تجرید» صرف نظر كردن از پاره ای از جزئیات و «تعمیم» كلیت بخشیدن به پاره ای از خصوصیات صورت گیرد تا «تطبیق» استعمال به عمل آید. اما نكته قابل تامل و شایدم تاسف این است كه بسیاری از آشنایی های ما از واقعیت های جهان، و شناساندن آنها به دیگران، از طریق همین ذهن و زبان تحریف گر صورت می گیرد. به عبارت دیگر، باید به وجه تراژیك ماجرا اعتراف كرد كه این ذهن و زبان، همزمان كه به آشنایی و شناسایی واقعیت ها می پردازند، به تحریف آنها نیز سخت مشغول اند. از این رو است كه همه شناخت هایی كه از طریق این ذهن و زبان تحریف گر حاصل می آید نسبی و اعتباری است. مداقه در این باب نوعی خضوع و تواضع نسبت به حقیقت و نوعی روحیه نقادی نسبت به خود را ارمغان می آورد.
اگر چه این نسبی بودن و اعتباری بودن شناخت، در سرشت خود، همه واقعیت ها را فرا می گیرد، اما به نظر می رسد در باب فلسفه و به ویژه سرآغاز آن، باید تاكید بیشتری داشت. البته جهت این تاكید به زودی آشكار خواهد شد. سخن را در این باب با نقلی از كارل یاسپرس به پایان می بریم. او می گوید: «آغازگاهی مطلق را برای فلسفه ورزی نمی توان یافت. آنچه در سنت ما، آغاز تصور می شود، آغازی نسبی است كه خود نتیجه تحولی كهن تر بوده است.» در یادداشت بعدی به سنجش انتقادی آغاز نسبی ای كه سنت فلسفی به ما تحمیل می كند، یعنی گذار از «اسطوره» به «فلسفه»، می پردازیم و از آن تحول كهن مورد اشاره یاسپرس سخن می گوییم.

مسعود زنجانی
منبع : روزنامه شرق