جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


آنچه از کودکی بجا می ماند


آنچه از کودکی بجا می ماند
اغلب والدین بیش از آنکه به شیوه تربیتی فرزندشان فکر کنند، بچه دار می شوند. والدینی که به دلیل شرایط فعلی زندگی حضور کودکی را در آن لازم و ضروری می بینند، نمی توانند پیش بینی کنند که در مواجهه با کودک خود چه شیوه تربیتی به کار گیرند. به دلیل مهم بودن شیوه های تربیتی و اثرات آن کارشناسان تربیتی و آموزش و پرورش، همچنین روانشناسان و جامعه شناسان تحقیقات گسترده ای را روی آن انجام داده اند.
● تربیت و روابط اجتماعی
تربیت کودکان بر روابط اجتماعی آنان تأثیرگذار است. سوسن جعفری، جامعه شناس و مدرس دانشگاه در این زمینه می گوید: اگر کودکان را خشت بنای جامعه فردا بدانیم، مسلماً این پایه گذاری بر روابط اجتماعی هر چه بهتر و منسجم تر فردی آنان تأثیر خواهد داشت.
کودکان یک جامعه بیش از هر چیز نیاز به داشتن محیط های پرورشی دارند. بیشتر این محیط ها در درجه اول خانواده و سپس مهدکودک ها و مدارس و سایر محیط های آموزشی است.
وی همچنین اظهار می کند: روش های مختلفی برای تربیت کودکان وجود دارد که بهترین شیوه و الگوی تربیتی، شیوه «کودک محور» است که با راهنمایی و نظارت اولیا و مربیان صورت می گیرد.
وی می افزاید: مشارکت کودکان در فعالیت های مختلف خانوادگی و اجتماعی به تناسب سن و جنس و مسئولیت های آینده در حد توان آنان و آموزش های گوناگون به صورت غیرمستقیم و در قالب بازی اهمیت دارد، بویژه کودکان زیر شش سال که مهم ترین سال های عمر خود را می گذرانند و شکل پذیری شخصیت آتی آنان در این سال ها می تواند مهم و مؤثر باشد. بنابراین به لحاظ اهمیت بالای شیوه های تربیتی در پرورش نسلی موفق و اجتماعی از سوی والدین لازم است آنان از راه های مؤثر تربیت آگاه شوند.مسعود عباسی، روانشناس شیوه های تربیتی والدین را به چهار نوع تقسیم کرده و می گوید: عمده تربیت های والدین شیوه های «سرکوب کننده»، «سهل گیرانه»، «سخت گیرانه» و «قاطع» است.وی درباره شیوه تربیتی سهل گیرانه می گوید: «در این شیوه والدین به طور ناخواسته موجب زمینه سازی بیشتر انحرافات در کودکانشان می شوند.»دکتر پوراحمدی، روانشناس درباره این شیوه تربیتی می گوید: «در این شیوه والدین آنقدر از رفت و آمدها و اعمال و رفتار کودک خود غافل می شوند که فراموش می کنند او بزودی به عنوان فردی مسئول وارد جامعه خواهد شد و هرگونه رفتار کنترل نشده، می تواند مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعی فراوانی برای او فراهم کند. همین سهل گیری ها موجب می شود که کودک نتواند خوب و بد را تشخیص دهد و در سال های بعد فکر کند که هر آنچه انجام داده خوب بوده و همین شیوه را نیز در تربیت کودکان خود به کار گیرد.»عباسی همچنین شیوه دیگر تربیت کودکان را روش سرکوب دانسته و می گوید: «به طور کلی اگر خواسته ها و نیازهای افراد چه مادی و چه روانی سرکوب شود، منشأ بروز بیماری های جسمی و روانی می شود. این گونه افراد با این شیوه تربیتی علاوه بر ضعف جسمانی غالباً افسرده و منزوی بار آمده و گاهی نیز ممکن است رفتاری پرخاشگرانه داشته باشند.»
دکتر پوراحمدی اشاره می کند: «والدین سرکوبگر تنها به کودکانشان یاد می دهند که چگونه با امیال و آرزوهایشان مقابله کنند. آنان نمی توانند با قاطعیت معنای عشق و دوست داشتن را به فرزندانشان بیاموزند. به همین خاطر این کودکان غالباً ترس و اضطرابی درونی را تجربه می کنند. آنها برای پاسخ به هر یک از خواسته های خود به سختی مضطرب شده و واکنش های نامناسب از خود بروز می دهند. این کودکان در سال های بعد و زمان پدر و مادر شدن خود نیز با وجود تنفر از این شیوه تربیتی، اغلب به شکل های مختلف نیازهای فرزندانشان را سرکوب می کنند.»عباسی همچنین با اشاره به سومین شیوه تربیتی یعنی «سخت گیرانه» می گوید: «این شیوه در خانواده هایی اجرا می شود که با روش سخت گیرانه تربیتی، محیطی ناامن را در خانواده ایجاد کرده و زمینه های دور شدن کودک از محیط خانواده را فراهم می کنند.»دکتر پوراحمدی می گوید: «والدین این کودکان با گفتن واژه هایی همچون؛ «نه»، «همین که من می گویم»، «تو حق حرف زدن نداری» و ‎.‎.‎. سعی می کنند کودکشان را تابع خود کنند و گاه آنان با فراهم کردن قوانینی سخت در محیط خانه و روحیه کمال گرایانه افراطی کودکان را از خود می رانند.»
عباسی می گوید: «بسیاری از محیط هایی که این کودکان به آن پناه می برند بسیار ناامن، خلاف و مملو از فساد و تباهی است که با صحبت های دروغین آنان را جذب کرده و مورد سوءاستفاده های نامناسبی قرار می دهد.»
وی همچنین با اشاره به آخرین و بهترین شیوه تربیتی می گوید: «بهترین شیوه ای که والدین می توانند برای تربیت کودکان خود به کار گیرند روش قاطع است. در این شیوه اگر درخواستی از جانب فرزندان مطرح شود و غیرقابل پذیرش باشد خانواده با ارائه دلایل کافی و راضی کننده فرزند را هدایت کرده و درخواست وی را رد می کند و اگر درخواست برای وی مفید بود با قاطعیت تمام وی را تشویق بر انجام آن کار می کند. البته لازم به ذکر است قاطعیت افراطی نیز می تواند کودک را دچار خستگی کند زیرا این شیوه اگر قاعده و قانون همیشگی خانه شود، فضای حاکم بر خانه و خانواده خشک و بی روح می شود. پس این شیوه زمانی بهترین شیوه است که همراه با مهربانی و دلسوزی و صداقت باشد و افراد این عوامل را در کنار یکدیگر خوب درک کنند و دلیل قاطعیت را بفهمند.»
● نقش سایر افراد خانواده در تربیت
در خانواده ها سایر افراد ممکن است در زندگی کودک و تربیت او نقش داشته باشند. دکتر احمد حیدری، متخصص روانشناسی بالینی و استاد دانشگاه می گوید: کودک از برادر و خواهر خود که از اطرافیان او در منزل هستند تأثیر می گیرد. بزرگسالانی که به خاطر هر موضوعی با کودکان درگیر شده و به تنبیه کودک متوسل می شوند برای آن کودک الگو هستند تا در برخورد با مشکلات و استرس ها به جای خویشتنداری و منطقی رفتارکردن کنترل خود را از دست دهد. کودکان بیش از آنکه تحت تأثیر حرف های والدین قرار گیرند، از اعمال آنها تأثیر می گیرند. ممکن است حتی این الگو خواهر و یا برادر بزرگترشان باشد که در این حالت اعتماد به نفس کودک از بین رفته و او را سرکش می کند. با شیوه مدیریت شخصی از سوی مادر می توان رفتار غلط را از سر راه کودکان برداشته و الگوی صحیح رفتاری را در محیط خانواده ایجاد کرد.
دکتر احمدی در ادامه نقش تنبیه و ویژگی های آن می گوید: قرن ها بود که مردم فکر می کردند تنبیه بدنی برای بچه ها لازم و حتی روش مطلوبی است اما امروزه با توجه به تحقیقات روانشناسان و متخصصین تعلیم و تربیت، تنبیه به شیوه علمی آخرین راه حل قلمداد شده است.روانشناسان بر این باورند تنبیه کودکان در آرامش آنان در جوانی تأثیر منفی می گذارد. تنبیه موجب ترس، خشم، دوری گزینی و فاصله گرفتن از والدین می شود. تنبیه به آدم ها می گوید چکار نکنند ولی نمی گوید چه کاری درست است که انجام بدهند. همچنین می تواند حالت سوءرفتار پیدا کند. پدر و مادرهایی که فرزندانشان را ادب می کنند، شاید قصد سوءرفتار نداشته باشند ولی گاهی در جریان تنبیه کودکان چنان برانگیخته می شوند که عملاً منجر به بدرفتاری با کودکان می شود. پس به این افراد توصیه می شود در مواجهه با چنین مشکلاتی خویشتندار بوده و منطقی برخورد کنند.
● الگوسازی در کودکان
جعفری در مورد الگوسازی در کودکان می گوید: عوامل مختلفی در الگوسازی کودک نقش دارد. کودک معمولاً از والدینی که قدرت بیشتری دارند و یا پاداش دهنده قوی تری هستند، الگوبرداری می کند. باید مناسب با شرایط دختران و پسران براساس نقش هایشان درآینده و جنسیت شان طراحی و برنامه ریزی شود. به همین دلیل در دسترس بودن الگوهای مناسب و متناسب با نقش اجتماعی آینده کودکان حائز اهمیت است.پدران و مادران امروز با آموزش های لازم و شرکت در جلسات مفید و مطالعه منابع کارشناسی شده در طراحی ساختار آینده آنان نقش دارند و با رعایت رفتار بهنجار و پرهیز از گفتار بدون عمل نقش حیاتی در الگوی تربیتی فرزند خود خواهند داشت.
وی در ادامه می گوید: تربیت صحیح فرزند از همان اوایل کودکی می تواند زمینه مناسبی باشد برای این که کودک در نوجوانی به سمت انحرافات اجتماعی کشیده نشود. گفته می شود هر کسی فرزند کودکی خویش است. همان گونه که می دانیم در بررسی زندگی مجرمین و محکومین، پرونده دوران طفولیت آنان و چگونگی سپری شدن این دوران در نظر جرم شناسان اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. بدیهی است فرد هر اندازه این شرایط را در بحران و محرومیت و با الگوی خطرناک تری گذرانیده باشد احتمال آسیب پذیری و زمینه سازی جرم در او فراهم تر خواهد بود.
پس پدر و مادری در زمینه تربیت فرزندان خود موفق تر است که از همان بدو تولد با رفتار و کردار صحیح خود آموزش لازم را به فرزندان ارائه کند.
جامعه ای سالم و پایدار است که افراد سالم و با تربیت صحیح در آن زندگی کنند. در غیر این صورت ارزش ها کمرنگ شده، احترام به شخصیت افراد و قانون از بین می رود و روابط عاطفی - انسانی کمرنگ می شود و کم کم زمینه انحطاط فراهم می شود.
مینو زارعی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید