یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


خدا رو به من نشون بده


خدا رو به من نشون بده
آقای عباسی که با پویا کودک ۶ ساله اش در پارکینگ منزل مشغول نظافت اتومبیل خود بود، زیرلب این شعر عارفانه حافظ را زمزمه می کرد.
درخرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
پویا که کودکی باهوش و فهمیده بود، پرسید: «باباجون این خدا کیه که شما دیدین، به من هم نشون بدین»
پدر لحظه ای دست از کار کشید و حالت خنده گرفت و بلافاصله دریافت که بهترین فرصت معرفی خداوند همین لحظه مخصوص است که کودک خود به سؤال آمده، پس پرسید: «پویا جان تو درباره خدا چه فکر می کنی و خدا را برایت چگونه تعریف کرده اند.» پویا با زبان کودکانه گوشه ای از قهر و غضب خداوند را که به تازگی از مادربزرگش شنیده بود، تعریف کرد.
آن روز آقای عباسی یک ربع وقت خود را در خانه صرف شرح مواهبی کرد که خدای متعال به بندگانش ارزانی داشته، از خلقت گلها، گیاهان و میوه ها شروع کرد تا نوبت به حیوانات و انسانها و به خصوص خود پویا رسید.
در نتیجه به او فهماند که خداوند بخشنده و مهربان است و کودکان را بسیار دوست دارد، حتی از پدر و مادر هم بیشتر.
پاسخ ما به این پرسشها، دید کودکان را به دنیا باز می کند. پرسشهای خدا، در عین سادگی بسیار زیبا و لطیف است. ما به عنوان والدین کودکان چگونه با این سؤالها روبه رو می شویم؟ آیا از کنار آنها می گذریم، یا پاسخ به پرسش آنها را به آینده ای نسبتاً دور واگذار می کنیم؟ به هر صورت پرسش درباره خدا یکی از ذغدغه های بشر از سن کودکی تا بزرگسالی است و پاسخ به آن تنها یک ضرورت است، بلکه نقش مؤثری در رشد شخصیت و رفتار فردی و اجتماعی ما دارد.
● درک کودکان از مفهوم خدا
آنچه که از کیفیت مفهوم خدا و وجود روحانی او نزد کودکان به دست می آید، با خصوصیاتی برخود محور بودن و نیز تفکر عینی آنان مطابقت دارد. علاقه طبیعی آنان این است که به فرد با همان عینک همیشگی نگاه کنند، البته باید محدودیتهای آنان در تجارب زندگی بشری و عدم درک دقیق مسایل را بدان افزود. الفاظ مشابه به کار رفته در معارف دینی که آنان را به سوی مادی انگاری خدا سوق دهد، عامل مؤثر دیگری در فهم مذهبی آنهاست، مانند آن که خدا دست دارد، صحبت می کند، برتخت تکیه می زند، امر و نهی می کند و به اعمال ما می نگرد، و کودکان را وادار به تفاسیر خود محورانه در سطح تفکر عینی خویش می کند و سبب می شود کودک به نوعی انسان انگاری درباره شخصیت خداوند روی آورد.
● کودکان ۳ تا ۴ ساله
کودکان از سه سالگی به بعد، علاقه زیادی به دعا و سرودهای مذهبی پیدا می کنند. از چهار سالگی به بعد کنجکاوی سراسر وجود کودک را فرا می گیرد و این امر منجر به خداجویی و قبول خدا خواهد شد.
براساس نظریه روانشناسی ژان پیاژه، کودک در سن ۲تا ۶ سالگی از جهت شناخت در دوره پیش عملیاتی قرار دارد. کودکی که در این مرحله از تفکر قراردارد در مورد مجردات این چنین می اندیشد. مثلاً در رابطه با مفهوم خدا، کودک، وی را موجودی مادی و حتی به صورت یک انسان تصور می کند. بنابراین برای خدا دست، پا و صورت قائل است. روانشناس دیگری به نام گلدمن این دوره را تفکر مذهبی شهودی می نامد؛ دوره ای که شناخت و تفکر در قالب تجارب و محسوسات حبس شده و محدودیت دارد.
● کودکان ۶ تا ۱۰ ساله
زمانی که کودک وارد سن مدرسه می شود یا به قول پیاژه وارد دوره عملیات عینی می شود، در حدود ۷ تا ۱۱ سالگی است. به تدریج توان غلبه بر محدودیتهای فکری دوره قبل را پیدا می کند.
کودکان دبستانی تلاش می کنند خدا را به عنوان یک انسان فرض کنند، یک انسان خارق العاده و اعجاب انگیز: توجه آنها گاهی مادی و خام و گاهی فوق مادی است. مثلاً گاهی خدا را مریی، قابل رؤیت و به شکل آتش و نور و گاهی نامریی می پندارند. این مسأله بیانگر آن است که کودک بین مرحله تفکر شهودی و عینی دست و پا می زند. به اعتقاد گلدمن، این تفکر تا سن ۹ سالگی ادامه دارد، اما در سن ۹ تا ۱۳ سالگی دیدگاه کودک در مورد خدا از حالت یک انسان فوق العاده به یک موجود فوق طبیعی تغییر می یابد. گلدمن این مرحله را به طور کلی تفکر مذهبی- عینی می خواند.
● کودکان ۱۰ تا ۱۲ ساله
نوجوانان کم سن و سال، هنگام گذشتن از دوران کودکی دچار تغییرات شگرف جسمی و روانی می شوند و به سمت آزادی بیشتر حرکت می کنند.
وقتی آنها وجود خدا را درک می کنند، او را منشأ نظم در جهان می بینند، به علاوه آنها می خواهند ارتباط خدا را نه تنها با خوبی ها، بلکه با بی عدالتی و رنج نیز درک کنند. پس باید به آنها گفت که خداوند برای ما مصیبت نمی فرستد، بلکه به ما قدرت می دهد تا برآن غلبه کنیم. خدا، میل کمک به دیگران را در وجود ما به ودیعه گذاشته است. توضیحات شما هر چه باشد آنها منتظرند تا ببینند آیا خودتان به آنچه می گویید معتقدید یا نه؟
پس بگذارید بچه ها بدون هیچ ریاکاری شاهد احساس واقعی شما باشند و حتماً درباره تلاش خودتان برای دستیابی به ایمان محکم با آنان حرف بزنید. بنا به گفته کاشنر، آنها در این سنین خدا را به عنوان قادر مطلق می شناسند.
● راهکار
یکی از راههای منطقی برای شناساندن وجود خداوند به فرزندان این است که با آنها مطابق سن و سال و درک و فهمی که راجع به آفریدگار دارند، سخن بگوییم.
در مورد مسائل مذهبی هرگز اعمال فشار کارساز نیست، چون پاسخ منفی می دهد. بچه ها اگر نمازشان را می خوانند، آنها را تشویق کنید. سعی کنید از دین و مسائل آن جز خاطرات خوش در ذهنشان چیز دیگری باقی نماند. زمانی که از کودکی به فرزندان خود درک درستی از خدا بیاموزید، در زندگی هرگز احساس تنهایی نمی کنند، چون به یقین می دانند که خدا حامی آنان است.
بی اعتقادی به آفریدگار تنهایی به وجود می آورد که خود سرچشمه اختلالات روانی است. طرز صحبت والدین درباره پروردگار فرزند را به شناخت هر چه بیشتر خدا تشویق می کند و بعدها او خود می تواند راه شناخت وی را فرا بگیرد. وظیفه شما به عنوان پدر و مادر این است که آموزش خداشناسی را از همان مراحل اولیه کودک آغاز کنید و به این کار استمرار دهید. چون آثارش تا آخر عمر در روح و جان او باقی می ماند.
احمد نوروزی
منابع و مآخذ
۱- تربیت و تندرستی. دکتر علی پریور- انتشارات آسیا، ص ۱۷۹ تا ۱۸۳.
۲- آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد. ناصر باهنر، ناشر شرکت چاپ و نشر بین الملل ص ۸۶.
۳- روانشناسی کودک- دوروتی راجرز، ترجمه غلامعلی سرمد، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.
منبع : روزنامه قدس