جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دین داری در عصر جهانی شدن


دین داری در عصر جهانی شدن
● جهانی شدن در خدمت مذهب
برای سخن گفتن از تأثیر جهانی شدن بر مذهب بایستی به درکی مشترک از جهانی شدن رسید. اینکه جهانی شدن چیست؟
من ابتدا تذکری در این باره مطرح می کنم. سپس سعی می کنم به درکی مشترک از جهانی شدن برسیم. پس از آن تلاش می کنم با کمک ارقام و بعضی مطالعات کمی نشان دهم این بحث چه تأثیری بر حوزه دین و دینداری، چه در عرصه جهانی و چه در جامعه ایران داشته است.
وقتی در مورد دینداری سخن می گویم نگرش من سمپاتیک نیست، بلکه تلاش می کنم به لحاظ ارزشی بی طرف باقی بمانم.
نکته اول این است که بین جهانی شدن و جهانی سازی تفاوت وجود دارد. جهانی شدن عبارتی است که در برابر گلوبالیزیشن انتخاب شده است. این کلمه از دهه ۸۰ در حجم زیادی وارد ادبیات مربوط به علوم اجتماعی شد. این لغت به خوبی و درستی به جهانی شدن ترجمه شده است. از این رو نمی توان عبارت جهانی سازی را مقابل آن به کار بُرد. عبارت جهانی سازی غلط نیست؛ بلکه واژه معادل و مناسبی برای جهانی شدن نیست. به دلیل آنکه پسوند ization در معنای فرآیندی از شدن به کار می رود. یعنی وقتی جامعه ای از وضعیت و حالت خاصی به حالت دیگری تبدیل می شود، عبارت ization درباره آن به کار می رود.
این ترجمه نادرست در مقابل مدرنیزیشن نیز به کار رفته است. این واژه به معنای مدرن شدن است. ولی متأسفانه در بعضی جاها به معنای نوسازی به کار رفته است. موقعی کلمه سازی یا ساختن را به کار می بریم که فاعل قادر مطلق وجود داشته باشد که پدیده هایی را می سازد و از حالتی به حالت دیگر درمی آورد.
در شرایط فعلی جهانی، دشوار است که قادرین و فاعلین را تصور کرد که می توانند همه چیز دنیا را در اختیار داشته باشند و از وضعیتی به وضعیت دیگر درآورند. بعضی ها مخصوصاً نو مارکسیست ها به مفهوم جهانی سازی معتقدند.
ولی آنها کلمه جهانی شدن را در مقابل این مفهوم به کار نمی برند. البته این امر گرایشی است که در جامعه ما نیز وجود دارد. حتی در ترجمه ها و اصطلاح های ما نیز به کار می رود. مثلاً اگر معتقدیم جهانی شدن توطئه ی مستکبران برای فراگیر ساختن منافع خودشان است؛ آن هنگام جهانی شدن را به جهانی سازی ترجمه کرده ایم. علت آن هم به کار رفتن پیشینه ارزشی ما در ترجمه این واژه است.
وقتی می خواهیم کلماتی را برگردانِ فارسی کنیم، بایستی امانتدار باشیم. در تعابیر مختلفی که از جهانی شدن وجود دارد، گرایش های متفاوتی دیده می شود. جهانی شدن به تعبیر خارجی ها به کلمه ای بسیار پرکاربرد تبدیل شده است.
کمتر کتابی در حوزه علوم اجتماعی، انسانی و حتی حوزه تکنولوژی پیدا می شود که عبارت جهانی شدن در آن به کار نرفته باشد. اما اشتراک معانی و همگرایی مفهومی در مورد جهانی شدن وجود ندارد. به بیان دیگر تعابیر و نظریه های متفاوتی در مورد جهانی شدن وجود ندارد. بنده در کتاب «نظریه های مختلف درباره جهانی شدن» حدود شانزده نفر از مهمترین متفکران این حوزه را قید کرده ام.
از این رو می شود دید طیف وسیع و گسترده ای در مورد جهانی شدن وجود دارد. بعضی ها جهانی شدن را کاملاً به معنای غربی شدن می دانند. البته کمتر تئوریسینی است که اینگونه فکر می کند. معتقدین به این تئوری بیشتر ژورنالیست های حرفه ای اند که حتی جهانی شدن را به معنای آمریکایی شدن جهان می دانند.
اگر مروری بر نگاه مهمترین متفکران داشته باشیم، کمتر کسی را می بینید که جهانی شدن را معادل یکسان سازی بداند. به این معنی که معتقد باشد جهان به سوی یکسان سازی در حوزه های مختلف می رود. یعنی فرهنگ های بومی در حال از بین رفتن اند و فرهنگ غرب در حال سیطره بر همگان است.
درست است که در عناصر جهانی شدن در حوزه فرهنگ و دیگر حوزه ها، غرب و فرهنگ مدرن غربی دارای نقش اساسی و مدرن است، اما تقریباً نمی توان هیچ متفکری را پیدا کرد که معتقد باشد جهانی شدن به معنای یکسان سازی فرهنگ در عرصه جهانی و از بین رفتن فرهنگ های بومی و محلی است.
در بین اکثر متفکرین، مفهوم جهانی شدن به عنوان امر محلی و محلی شدن امر جهانی به کار می رود. تردیدی نیست که پدیده هایی به تدریج در حال جهانی شدن اند. یعنی از رفتارهای بسیار فردی چون لباس پوشیدن و غذا خوردن تا نوع نگاه به جهان و فهم مسئله دین و فهم مسئله سیاست و بسیاری دیگر در حال مشترک شدن بین مردم جهان است.
حقوق بشر یکی از آن نکات است که به گونه ای اذهان آدمیان را به هم نزدیک می کند. اما به رغم همه اشتراکات موجود، نمی توان نام یکسان سازی بر این پدیده گذاشت. رولند رابرتسون معتقد است ویژگی های فرهنگ در حال جهانی شدن تا موقعی که پذیرش محلی به خود نگیرد، تا موقعی که نتواند در شرایط بومی فرهنگ های محلی جا بگیرد، امکان فراگیری ندارد.
سؤال اینجاست که چه چیزهایی به لحاظ فرهنگی در عرصه جهانی شدن فراگیر می شوند؟ چیزهایی که قابلیت انطابق خود را با فرهنگ های مختلف داشته باشند. مثال معروف لباس است. کدام لباس می تواند در جامعه شایع شود؟ موقعی که سایزها، سلیقه ها و شخصیت های مختلف بتوانند آن را بپذیرند. به گونه ای آن را به تن خود آراسته کنند. فرهنگ هم در عرصه جهانی اینگونه است. همانطور که می توان اشخاص مختلف را در جامعه شبیه هم تصور کرد، فرهنگ ها هم در عرصه جهانی چنین وضعیتی دارند. امکان یکسان سازی و یکپارچه سازی برایشان وجود ندارد. ولی ممکن است پدیده هایی به وجود آیند، خصوصیاتی شکل گیرند که این خصوصیات درون فرهنگ های مختلف قالب های مختلف پیدا کنند و به بدن و قامت فرهنگ های مختلف سازگار شوند و در دل و ذهن آنها بنشینند.
بنابراین من قصد دارم بگویم جهانی شدن چه چیزهایی نیست. رابرت بولتمان یکی از متالهان بسیار معروف آلمانی است که سنت جدیدی از تفکر دینی را پایه ریزی کرده است.او وقتی که درباره خداوند صحبت می کند می گوید من اول می گویم خداوند چه چیزهایی نیست تا بعد بگویم خداوند چه چیزهایی است.
من هم قصد دارم بگویم جهانی شدن چه چیزهایی نیست تا بعد بگویم چه چیزهایی است. بنابراین جهانی شدن به معنای جهانی سازی نیست.
به بیان دیگر، جهانی شدن پروژه ای طراحی شده توسط قدرت مداران جهان که قصد دارند جهان را به شکلی در آورند تا منافع خود را نمایندگی کنند؛ نیست.
دوم اینکه جهانی شدن به معنای یکسان سازی فرهنگی نیست. هیچ کس هم به چنین چیزی معتقد نیست. حتی کسانی که توسط متفکرانی مثل دیوید هل و آنتونی مگر به عنوان جهان گرایان افراطی معرفی می شوند. کسانی که خیلی درباره جهانی شدن اغراق می کنند. حتی آنها هم به چنین چیزی معتقد نیستند.
مثلاً نویسنده ای به نام مارتین آلبرو یا گوردون مک هیوز معتقدند دنیا وارد عصر جدیدی شده است. مارتین آلبرو کتابی دارد تحت عنوان: عصر جهانی.
او معتقد است همانطور که بعد از دوران قرون وسطی، جهان وارد عصر جدیدی با مشخصات جدیدی از هویت و فرهنگ شد؛ جهانی شدن نیز چنین وضعیتی در زندگی انسان امروز به وجود آورده است. ما وارد عصر جدیدی شده ایم. در این عصر جدید هم به دانش های جدید نیاز داریم. دانش های کهنه مثل جامعه شناسی، اقتصاد، سیاست و روابط بین الملل برای شناخت پدیده ها در عصر جهانی به درد ما نمی خورند. زیرا در عصر جهانی؛ پدیده ها بُعد و ماهیت جهانی دارند. مرزها وجود ندارند. تا ما واحدی به عنوان جامعه داشته باشیم و این جامعه با مرز از هم جدا شده باشند تا بخواهیم آن را با دانشی به نام جامعه شناسی بشناسیم.
در همه علوم اجتماعی مرز به عنوان واحدی مشخص، گروه های اجتماعی را از هم مشخص کرده و موضوع مطالعه قرار می دهد. افرادی چون آلبرو معتقدند بایستی بازاندیشی در کل علوم مختلف صورت گیرد. چون پدیده ها هویت و ماهیت جهانی پیدا کرده اند.
از نظر او ابعاد مختلف پدیده ها قابل جداسازی نیست. هیچ کس نمی تواند بگوید من فقط به اقتصاد می پردازم و به بقیه چیزها کاری ندارم.
در عصر جهانی، پدیده ها آنقدر در هم تنیده و گره خورده اند که نمی شود آنها را از هم جدا کرد. اما از نظر افرادی چون مارتین آلبرو، در عصر جهانی، جهان به یک شکل واحد در نخواهد آمد.
جهان مانند کارخانه عروسک سازی، نخواهد شد که انسان ها مانند عرسک های هم شکل در آن به وجود بیایند. در عرصه فرهنگ جهانی، انسان ها حتی اگر از محصول واحدی استفاده کنند باز هم متفاوتند.
پس جهانی شدن چیست؟ مخصوصاً در حوزه فرهنگ که می خواهیم از آن وارد حیطه مذهب شویم. البته عصر جهانی، عصر سخنرانی کردن هم نیست که یک نفر به عنوان دانای کل سخن بگوید و دیگران هم مجبور به گوش دادن باشند.
من فقط سعی می کنم یک سری اطلاعات عرضه کنم تا سپس بر اساس آن به بحث و بررسی بپردازیم.
● جهانی شدن؛ الزام مدرنیته
درباره چیستی و چرایی جهانی شدن، مکاتب مختلف نظرات مختلف ارائه کرده اند. بعضی مثل مارتین آلبرو آن را نشانه و مظهر ورود انسان به عصری جدید می دانند که هویتی جدید از تاریخ و فرهنگ پس از آن شکل می گیرد.
بعضی جهانی شدن را شرایط در حال گذار می دانند که در آن مرزهای ملی سست شده و به هم پیوستگی پدیده های اجتماعی در آن در حال افزایش است. ارزش ها و فرآیندهای مشترکی هم به تدریج در بین جوامع مختلف بشری در حال شکل گیری است.
ارزش هایی مثل اقتصاد بازار آزاد، دموکراسی، حقوق بشر و چند فرهنگ گرایی در حال فراگیر شدن است. بنابراین مرزها سست تر شده، جریان مبادله و شدت تأثیر و تأثر بین حوزه تکنولوژی، اقتصاد و فرهنگ بیشتر شده ولی شکل ظاهری جوامع فرقی نمی کند. مرزها بر سر جای خود باقی اند. بعضی ها معتقدند جهانی شدن تغییری جدی در دوران ما نداده است. دنیای ما همان دنیای قبلی است. مجموعه ای از دولت – ملت ها که در حال رقابت با هم بر سر منافع ملی شان هستند.
رشد تکنولوژی ارتباطات باعث شده مقدار وابستگی متقابلشان بیشتر شود. قدری به هم پیوسته تر می شوند. وگرنه اساس دنیا تغییر نکرده است. البته شرایط محتوم و غیرقابل بازگشت هم نیست. دولت ها همچنان بازیگران اصلی عرصه جهانی اند. ولی فعلاً احساس کرده اند وابستگی بیشتر به هم در راستای حفظ منافعشان است. اگر روزی احساس کنند این شرایط منافعشان را تأمین نمی کند، به راحتی آن را بر هم می زنند. زیرا تاریخ، جریان خطی بدون بازگشت نیست.
عمدتاً رئالیست ها چنین دیدگاهی به جهانی شدن دارند. عده ای دیگر از متفکرین که عمدتاً مارکسیست ها هستند، جهانی شدن را فراگیرشدن ظلم و سلطه سرمایه داری جهانی می دانند. چه مارکسیست های کلاسیک، چه نو مارکسیست ها و چه مارکسیست های فرهنگ گرا به جای واژه جهانی شدن از واژه نظام سلطه جهانی استفاده می کنند. بعضی ها مثل والرشتاین معتقدند کلمه جهانی شدن بار ارزشی داشته و وضعیت فعلی را توجیه می کند و باید به جای آن نظام سلطه گر سرمایه داری جهانی را به کار برد. آنها معتقدند نظام سرمایه داری از قرن ۱۶ در اروپا شکل گرفت. این نظام در طی ۵ قرن تکامل پیدا کرده تا به شرایط امروز رسیده که همه جهان را فرا گرفته است.
پس جهان امروز ما نظامی به هم پیوسته چپاولگر سرمایه دارانه است که در آن تمام ملت ها، کشورها و انسان های تحت سلطه، توسط سلطه گران سرمایه دار چپاول می شوند. همه چیز در جهان ابزار دست سرمایه داران سلطه گر است. دولت ها، فرهنگ، هنر و مذهب.
یادمان باشد این مفاهیم محصول مبانی ماتریالیسم تاریخی اند. باید دید آیا می توان این مفاهیم را با باورهای مذهبی در هم آمیخت؟ آیا می توان این مفاهیم ماتریالیستی را با مقدسات مذهبی هم خانه کرد تا در نهایت آن را به گفتاری مذهبی – انقلابی تبدیل کرد؟ امروز در رسانه های رسمی ما به وفور مفاهیم مارکسیستی در قالب تحلیل های مذهبی ارائه می شود. مثلاً واژه امپریالیسم. بیشترین کسانی که این واژه را به کار برده اند مارکسیست ها و به خصوص لنینیست ها بودند. لااقل اگر می خواهیم این چنین عباراتی را با هم ترکیب کنیم بایستی از غلظت ماتریالیستی آن بکاهیم.
مواردی که اشاره شد بعضی دیدگاه ها نسبت به جهانی شدن بود. بعضی نظرات هم خیلی افراطی اند.
مثل توماس فریدمن سرمقاله نویس نیویورک تایمز. او کتابی معروف درباره جهانی شدن به رشته تحریر درآورده تحت عنوان: رفاه برتر و درخت زیتون.
او می گوید جهانی شدن همان آمریکایی شدن است و نباید هم از این پروسه خجالت کشید. چون کار خوبی در حال انجام است. ولی این چنین نظریه هایی در محافل آکادمیک خیلی جدی گرفته نمی شود. من به عنوان فصل مشترک نگرش های متفاوت از این پدیده، تعریفی ارائه می دهم که آنتونی گیدنز بر آن تأکید دارد. او دو تعریف یک خطی از جهانی شدن ارائه می دهد. از نظر گیدنز جهانی شدن دو تعریف دارد که اولین آن "فراگیری جهانی مدرنیته" است. او معتقد است جهان ما در شرایطی قرار دارد که تحولات اساسی در آن در حال وقوع است. لازم نیست برای توضیح این تحولات اساسی به آن سوی مدرنیته برویم. او معتقد است گرایش به جهانی شدن در ذات مدرنیته است. مدرنیته دارای چهار شاخص اصلی است. اولی شکل و سامان سیاسی جدید برای زندگی سیاسی آدمیان در قالب دولت-ملت هاست.
دوم نظام اقتصاد سرمایه داری است. سوم تقسیم کار جهانی و چهارم نظام مدرن تهدید و امنیت در عرصه نظامی گری است.
پس این چهار بُعد نظام سرمایه داری اند که ابتدا در درون جوامعی که در حال رسیدن به مدرنیته اند شکل می گیرند ولی اینها به طور ذاتی تمایل به فراگیری جهانی دارند. حدود سه قرن طول می کشد تا مدرنیته با درنوردیدن مرزهای کشورها به پدیده ای جهانی تبدیل شود.
حال جهان که به صورت فراگیر مدرن شده، چه ویژگی و خصوصیتی دارد؟ گیدنز می گوید این امر به معنای فشردگی فضای روابط اجتماعی است. او می گوید در دوران ماقبل مدرن در تمام پدیده های اجتماعی، مکان نقش اول و مهم را بازی می کرد. هیچ رابطه ای اجتماعی شکل نمی گرفت تا هنگامی که مکان واحدی وجود داشته باشد. مثلاً یک رابطه اقتصادی هنگامی شکل می گرفت که یک خریدار و فروشنده در یک مکان گرد هم می آمدند. اما به دلیل وجود تکنولوژی در درون مدرنیته، فضای روابط اجتماعی حذف شد.
همانطور که می دانید در روابط اجتماعی مکان یا place داریم و یک فضای روابط اجتماعی spase وجود دارد. Spase در نظام ماقبل مدرن کاملاً به place وابسته بود. در حالیکه تکنولوژی عصر مدرن همینطور رشد می کند و با رشدش جهانی تر می شود. این امر باعث می شود روابط اجتماعی از قید مکان آزاد شود. به طوریکه با سه انقلاب: تکنولوژی، اطلاعات و ارتباطات، کم کم مکان از فضای روابط اجتماعی حذف می شود. می توان پدیده های اجتماعی داشت بدون اینکه این پدیده در مکان واحد قرار گیرد. گروه های اجتماعی، هویت های مشترک، کنش و واکنش های اقتصادی و سیاسی، شکل گیری مجامع و سازمان ها همه می توانند بدون قرار گرفتن در مکان واحد شکل گیرند. در این شرایط است که پدیده ها جهانی می شوند.
برای شکل گیری پدیده های اجتماعی نیازمند قرار گرفتن در قالب های مکانی نیستیم.
از نظر گیدنز در فضای ماقبل جهانی شدن، پدیده ها در قالب های مکانی زده می شوند.
به هر حال فشردگی فضای روابط اجتماعی و رهاشدن پدیده های اجتماعی از قید مکان؛ تعریفی است که می توان آن را فصل مشترک تعابیر مختلف از جهانی شدن دانست.
حال چند سؤال: این وضعیت به معنای از بین رفتن دولت-ملت هاست؟ نه.
مرزها و دولت ها در این تعریف پا بر جا هستند، ولی کارکردشان تغییر می کند.
به بیان دیگر وظیفه دولت های ماقبل جهانی شدن، دفع خطرها از مرزها و تأمین امنیت مردمشان بود. ولی فضای جهانی شدن کار را برعکس کرده است. به این معنا که کار دولت ها برداشتن حداکثری مرزهاست تا شهروندان بتوانند بیشتر از شرایط موجود خارج مرزها و امکانات آن استفاده کنند.
در بطن این ماجرا، تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات وجود دارد که در حوزه های اقتصاد و سیاست به ایفاء نقش می پردازد.
با این مقدمه مبسوط درباره جهانی شدن به تأثیر آن بر مذهب می پردازیم.
● جهانی شدن،مذهب،انزوا
آیا جهانی شدن به این معنا باعث لامذهب شدن بیشتر مردم شده است؟
آیا جهانی شدن باعث شده که نگرش به مذهب به حاشیه زندگی اجتماعی کشیده شود و زندگی دنیوی کانون زندگی اجتماعی مردم قرار گیرد؟
من معتقدم اصلاً چنین نیست. ممکن است تلقی و انتظار از مذهب و نوع نگاه از مذهب تغییر کرده باشد ولی نه تنها باعث انزوای مذهب نشده، بلکه براساس آمار موجود باعث افزایش گرایش به مذهب هم شده است.
البته بایستی منظور از مذهب را مشخص کرد. مراد من مذهبی تمامیت گرا نیست. مذهبی که حکومت، آموزش و پرورش و همه نهادهای اجتماعی را در دست داشته باشد. مذهبی سیاسی که ادعای حکومت گری در دنیا داشته باشد منظور و مراد من نیست. بلکه منظور از مذهب گرایش انسان ها به امر قدسی، معنویت، اعتقاد به خداوند و پیامبران الهی است.
حال ببینیم وضعیت مذهب در دوران جهانی شدن چگونه است؟ مؤسساتی اند که به طور مداوم میزان اعتقاد مردم به مذهب را اندازه گیری می کنند. بعضی این مؤسسات وابسته به کلیسای کاتولیک و بعضی دیگر از آن تأثیر می گیرند. مؤسسه زاگبی مؤسسه بین الملل نظرسنجی به سفارش کلیسای کاتولیک در کشورهای مسیحی نظرسنجی در مورد میزان معتقدان به مذهب انجام داد. نتیجه این شد که در طول ۵ سال گذشته میزان افرادی که به خدا، مذهب و پیغمبر اعتقاد دارند ۴ درصد افزایش پیدا کرده اند.
این مؤسسه با کمک چند مؤسسه دیگر نظرسنجی بزرگی در سطح جهان انجام دادند: دنیای مسیحیت، اسلام و تمدن چین. آمار نشان داد ۳۳ درصد مردم دنیا مسیحی اند. البته تشتت مذاهب در مسیحیت زیاد است که ۵/۱ درصد نسبت به چند سال پیش کمتر شده است. در مقابل حدود ۲۱ درصد مردم دنیا مسلمان اند که حدود ۵/۱ درصد افزایش داشته اند. پیروان هندوها ۱۴ درصد پر جمعیت ترین دین بعدی مردم دنیا را شامل می شود که ۲ درصد افزایش در تعداد پیروان را داشته اند.
بعد از آن بودایی ها هستند که ۶ درصد مذهب مردمان جهان را تشکیل می دهند. ادیان چند خدایی یا ادیان ابتدایی آفریقایی هم ۶ درصد جمعیت دنیا را تشکیل می دهند. بی دین ها هم ۱۶ درصد جمعیت دنیا را شامل می شوند. جالب است بدانید بیشترین جمعیت بی دین ها در روسیه و شمال اروپا ساکن اند.
کشورهای لهستان، ایرلند و امریکا کمترین تعداد بی دین ها را در خود جای داده اند. بیشترین معتقدین به دین در این ۳ کشور ساکن بوده و متدین ترین کشورها از حیث جمعیت مسیحی نشین را به خود اختصاص داده اند.
(اگر بخواهیم سیاست خارجی خود را براساس دارالاسلام و دارالکفر تنظیم کنیم متأسفانه سیاست خارجی ما در حال حرکت به این سمت است که کشورهایی که بیشترین تعداد بی دین وجود دارد، به متحدهای اصلی و استراتژیک ما تبدیل می شوند!)
آمارهایی که ارائه شد نشان دهنده ترکیب دیانت در جهان است.
هانتینگتون در کتاب جالب برخورد تمدن ها معتقد است دنیا هرگز غربی نخواهد شد. عنوان یکی از فصل هایش این است: غرب یک امر بی همتاست. (هیچ وقت جهانی نخواهد شد) او در این کتاب می گوید:
" تمدن اسلامی در حال رشد و بالندگی و تمدن مسیحی در حال افول است. براساس جمعیت و تعداد معتقدان به دین تا روندی ۲۰ ساله تعداد مسلمانان به تعداد مسیحیان نزدیک می شود. ضمن اینکه اسلام در زندگی مسلمانان تأثیر بیشتری دارد ولی مسیحیت تأثیر کمتری دارد. در رقابت بین پیامبر اسلام (ص) و مسیح (ع) پیامبر اسلام پیروز است و قرن آینده قرن اوست."
این عین جملات هانتینگتون است. این آمار و جملات فردی مثل هانتینگتون نشان دهنده افزایش دین باوری در عرصه جهانی است.
حجم مباحث مربوط به امور متافیزیک در مطالب آن لاین یعنی اینترنت و موتورهای جستجوگری مثل گوگل در ۴ سال اخیر تقریباً ۳۰ درصد افزایش پیدا کرده است. نمی شود گفت در دنیای رو به سوی جهانی شدن؛ مذهب رو به افول نهاده است. در حال حاضر در منطقه خاورمیانه حدود ۱۵۰۰ شبکه ماهواره ای قابل دریافت است که حدود ۳۰۰ شبکه گرایش دینی دارند. براساس آمار رسمی یونسکو درباره پرمخاطب ترین شبکه های ماهواره ای دنیا، دو شبکه مذهبی جزو ۲۰ شبکه پربیننده دنیاست. جالب است بدانید بینندگان این شبکه ها گاه ۴ تا ۵ برابر بینندگان شبکه های پورنو گرافیک است. البته منهای چند کشور مثل عربستان سعودی، پاکستان، بخش هایی از عراق و ایران که بازدید کنندگان شبکه های پورنوگرافیک خیلی زیادند، در بقیه جاهای دنیا، شبکه های پورنو گرافیک جزو کم بیننده ترین شبکه های ماهواره ای است در حالی که شبکه های مذهبی جزو پربیننده ترین شبکه های ماهواره ای جهان اند. این آمارها البته با رشد تکنولوژی ماهواره ای و تلویزیونی کاملاً قابل اندازه گیری است.
پس هم در فضای واقعی، هم در فضای وب و هم در فضای ماهواره ای گرایش به استفاده از مباحث مذهبی بسیار رو به افزایش است.
همانطور که عرض شد مذهب به معنای ایدئولوژی سیاسی نیست. بلکه مذهب به معنای گرایش به امر معنوی و قدسی است. من در مطلبی درباره سینمای امروز و گرایش به امر قدسی به سینمای روز هالیوود پرداخته ام. بیشتر فیلم هایی که در ده سال گذشته مورد اقبال اسکار بوده و بیشترین فروش را داشته اند، فیلم هایی بوده اند که آشکارا گرایش به امر قدسی در آنها نمود داشته است.
بنابراین فضای واقعی نشان می دهد در روند جهانی شدن با کاهش گرایش به مذهب روبرو نیستیم. بلکه نیاز امروز به معنویت و گونه ای از مذهب در حال افزایش است. البته باید گفت هر جا مذهب سیاسی وارد شده این گرایش هم دچار چالش شده است. حال به وضعیت ایران در سال های گذشته و حال بپردازیم.
شرایط ایران خاص است. زیرا ایران جزو معدود کشورهایی است که دارای حکومت مذهبی است و وجود حکومت مذهبی و الزام های حکومتی برای مذهب می تواند تأثیراتی در نوع گرایش مردم به مذهب به وجود بیاورد. حال برای پیشبرد بحث و بدون شرح، آماری رسمی را ارائه می دهم. این آمار هم به صورت مقایسه ای است. اولین آن توسط تشکلی رسمی و دانشگاهی در سال ۱۳۵۳ یعنی ۴ سال قبل از پیروزی انقلاب گرفته شده و آمار بعدی سال ۱۳۸۰ تحت نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی و با مشارکت بعضی مؤسسات رسمی مثل سازمان ملی جوانان به دست آمده است. ابتدا آمار را به صورت خام ارائه می دهم. بعد از آن به تحلیل آن آمارها می پردازیم.
اولین آمار در مورد میزان انجام مناسک مذهبی فردی مثل نماز و روزه است. روش آمارگیری بسیار علمی و جمعیت آمارگیری بسیار وسیع بوده است.
در سال ۱۳۵۳، ۷۴ درصد مردم اعلام کردند مناسک فردی مذهبی را همیشه انجام می دهند. در سال ۱۳۸۰ این آمار به ۷۲ درصد رسیده است. یعنی مقداری افت مشاهده است گرچه حجم افزایش پیدا کرده ولی درصد کاهش پیدا کرده است. حدود ۱۳ درصد هم گاهی نماز می خواندند و روزه می گرفتند.
این آمار هم در آمارگیری سال ۸۰ ، ۲ درصد افزایش پیدا کرد. جالب اینکه در هر دو نظرسنجی حدود ۱۳ درصد اعلام کرده بودند که هیچ وقت مناسک نماز و روزه را به جای نیاورده اند. این آمار نشان می دهد جامعه ایران به لحاظ فردی، مذهبی بوده و هنوز هم هست. از این رو مذهبی شدن حکومت تأثیری بر این روند نداشته است. اما در مورد بعضی فرایض جمعی، تغییرات خیلی جالب توجه است.
مثلاً یکی از شاخصه های آن شرکت در نمازهای جماعت است. آمار نشان می دهد شرکت در نمازهای جماعت قبل از انقلاب بسیار بیشتر از بعد از انقلاب بوده است. یعنی در آمارگیری اول مربوط به سال ۵۳ کسانی که گفته اند همیشه در نماز جماعت شرکت می کنند حدود ۲۶ درصد بوده اند و این شاخص در آمارگیری بعد از انقلاب یعنی سال ۱۳۸۰ حدود ۷ درصد است.
کسانی که در آمارگیری اول گفته اند اغلب در نماز جماعت شرکت می کنند حدود ۱۶ درصد اند و در آمارگیری سال ۸۰ این رقم حدود ۱۳ درصد است.
کسانی که در آمارگیری اول گفته اند گاهی شرکت می کنند ۱۵ درصد و بعد از انقلاب ۳۰ درصد است.
مقایسه نتایج این دو آمارگیری در شاخصه «همیشه» و" گاهی" خیلی جالب است.
از جامعه آماری پرسیده شد در آینده جامعه ایران مذهبی تر خواهد بود یا کمتر مذهبی خواهد بود؟ در سال ۱۳۵۳ حدود ۶۰ درصد مردم پاسخی به این سؤال ندارند. یعنی پاسخ دادند نمی دانم. در حالی که در سال ۱۳۸۰ فقط ۳ درصد جامعه آماری گفتند: «نمی دانم».
در سال ۵۳، ۲۶ درصد مردم معتقد بودند جامعه ایران در آینده بیشتر مذهبی می شود. در حالی که در سال ۸۰، فقط ۱۷ درصد جامعه آماری معتقد بودند جامعه ایران مذهبی تر می شود.
کسانی که معتقدند میزان نفوذ مذهب در جامعه کمتر می شود، در سال ۱۳۵۳ کمتر از ۱۰ درصد بودند در حالی که در سال ۱۳۸۰، چیزی بیشتر از ۵۲ درصد مردم معتقد اند که نفوذ مذهب در آینده در جامعه کمتر می شود.
در مورد نوع نگرش به مذهب هم نظرسنجی های جالبی صورت گرفته است. نوع نگاهی که نسبت به مدارای مذهبی در جامعه وجود دارد هم بسیار جالب است.
در نظرسنجی که بعد از انقلاب درباره مدارای مذهبی صورت گرفته به یافته های جالبی برخوردیم. در نظرسنجی یک سازمان دولتی از جامعه آماری سوال شده که آیا با انتشار کتاب های ضدمذهبی موافقید؟ ۵۳ درصد مردم با انتشار کتب ضد مذهبی مخالفند و ۳۴ درصد موافقند.
از جامعه آماری سوال شد آیا باید به افراد مخالف مذهب اجازه سخنرانی داد؟
۴۵ درصد جامعه آماری مخالفند و ۴۲ درصد موافق اند. این امر نشان می دهد بین ۳۵ درصد تا ۴۰ درصد از مردم ایران با تساهل و مدارا در حوزه مذهب موافقند. و حدود ۴۵ تا ۵۰ درصد مردم مخالف مدارا در حوزه مذهبند. این امر نشان می دهد که وضعیتی قطبی در جامعه وجود دارد. البته آمار نشان می دهد بیشترین کسانی که با مدارای مذهبی موافقند، در طیف طبقه متوسط و تحصیل کرده قرار دارند.
در نظر سنجی دیگری که در سال ۸۱ صورت گرفت، یکی از سؤال ها از جامعه آماری این است که آیا عقاید مذهبی امری شخصی و مربوط به خود است و رفت و آمد با غیر مذهبیون اصلاً اشکالی ندارد؟
حجم نمونه این نظرسنجی ۱۶ هزار نفر بود. افرادی که با این گزاره کاملاً مخالف اند؛ ۱۲ درصد بودند، افرادی که مخالفند ۳۶ درصد بودند. در مجموع ۴۸ درصد حجم نمونه آماری مخالف این گزاره بودند.
۱۳ درصد مردد و بی تفاوت، ۳۱ درصد موافق و ۸ درصد هم کاملاً با این گزاره موافق بودند. نتیجه گیری از این آمارها نشان می دهد چیزی حدود ۳۹ درصد مردم موافق این هستند که مذهب امری شخصی است.
۴۸ درصد هم مخالف این گزاره اند. وقتی ۴۰ درصد جامعه یک طرف و ۵۰ درصد هر سمت دیگر قرار گیرند، نشان دهنده وجود جامعه قطبی است. به بیان دیگر جامعه کاملاً قطبی است.
پرسش دیگری از جامعه آماری مطرح شد به این گونه که: آیا دینداری به قلب پاک است ولو اینکه اعمالی چون نماز و روزه و حجاب را به انجام نرساند؟
۱۸ درصد جامعه آماری با این گزاره کاملاً مخالف، ۳۶ درصد هم مخالف اند. یعنی در مجموع ۵۴ درصد با این گزاره مخالفند.
۱۱ درصد نظری ندارند. ۳۶ درصد موافق و ۹ درصد کاملاً موافق اند. یعنی ۴۵ درصد در جامعه ما معتقدند مذهب به قلب است و به نماز و روزه و حجاب نیست.
گزاره بعدی که به سنجش گذاشته شد این بود که اگر دین از سیاست جدا باشد آیا پاک تر می ماند؟ ۱۲ درصد کاملاً مخالف، ۳۵ درصد مخالف، ۱۶ درصد مردد، ۲۸ درصد موافق و ۹ درصد کاملاً موافق این گزاره اند.
این آمارها نشان می دهد جامعه ایران به لحاظ گرایش به مذهب به نسبت قبل از انقلاب و حتی زمانی که روند جهانی شدن شکل بگیرد، به لحاظ گرایش به مذهب فردی تفاوت زیادی نکرده است. یعنی گسترش تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات و حتی روی کار آمدن حکومت مذهبی در ایران باعث نشده میزان گرایش مذهبی فردی از لحاظ نماز خواندن و روزه گرفتن افزایش پیدا کند. (از لحاظ درصد) ولی جامعه در مقوله شرکت در آئین های اجتماعی مذهبی افت پیدا کرده است.
همچنین در نوع مدارا در حوزه مذهب یا نوع نگرش سیاسی به مذهب، اکثریت جامعه سخت گیر و جامعه قطبی شده است.
آن بخش از جامعه که با تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات بیشتر درگیرند، بیشتر طرفدار مدارا در حوزه مذهب و بیشتر به جدایی دین از حوزه سیاست فکر می کنند. بخشی از جامعه هم که با این حوزه کمتر درگیرند، سخت گیری بیشتری در حوزه مذهب از خود نشان می دهند.
با توجه به روند آمارهای ارائه شده می شود آینده را در مورد وضعیت مرزها و تأثیر تکنولوژی ها و فرآیندهای جهانی در حوزه مذهب در ایران حدس زده و آینده را نگاه کرد.
متن حاضر سخنرانی دکتر حسین سلیمی دانشیار علوم ‌سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان: تأثیر جهانی شدن بر مذهب است که روز شنبه ۳۱ شهریورماه ۸۶ در سالن اجتماعات پژوهشکده باقرالعلوم(ع) ایراد شد.
سخنران: حسین - سلیمی
خبرنگار: سعید - بابایی
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید