شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تجربه دینی


تجربه دینی
مهمترین ویژگی تجربه دینی آن است که دین دریافتی از آن عمیق و حقیقی است و از پوسته و ظواهر فراتر رفته و به لب و مغز دین دست می یابد. چنین تجربه ای بیش از همه توام با ایمان و معرفت و در مراتب بعدی قرین یک عشق پاک می باشد. این عشق از یک سو به مبدا آفرینش است و همین عشق است که التزام به احکام عبادی مانند نماز را هموار می سازد و بلکه به آن روح و معنا می دهد. سوی دیگر این عشق متوجه خلایق است، لذا مناسبات انسان با دیگران در سایه این عشق مفهوم دیگری می یابد. کسی که به عشق پاک نایل می شود از امراض نفسانی همانند کینه و رشک و آز می رهد و با خلایق با دلی گشاده و آکنده از محبت برخورد می کند.
● مقدمه
دین پژوهی و غور در آموزه های دینی همواره دغدغه علمای دینی و اندیشمندان و روشنفکران دینی بوده است. بخشی از دین پژوهی مربوط به بررسی متون دینی و برداشت اصول اعتقادی و اخلاقی و فقهی از منابع دینی می شود که این و ظیفه به طور معمول در حوزه های علمیه بر عهده طلاب و علمای دین نهاده شده است.
بخشی دیگر از مباحث دین پژوهی در شاخه «معرفت شناسی» قرار می گیرد که برخی از روشنفکران متاخر به آن اهتمام خاصی نشان داده اند. این شاخه به اصول و مبانی تحقیق در دین(متدلوژی) نظر دارد و میان دین و معرفت دینی تمایز قائل می شود. دین هویتی آسمانی دارد اما معرفت دینی زمینی و از سنخ سایر معارف می باشد و از همین جاست که قرائت های گوناگون از دین پدید می آید و منشا تکثر و اختلافات می گردد. اعتقاد روشنفکران دینی آن است که حوزه های علمیه از متدلوژی متین و جامعی برای بررسی متون دینی برخوردار نیستند و علی الخصوص از روش های مدرن که عمدتا متکی بر روش های علمی و عقلانی است، فاصله دارند، و چون میان دین و معرفت دینی تفکیک قائل نمی شوند غالبا گرفتار قشری گری و سنت گرایی و جمود و تحجر می شوند.
اما عقیده سائد در میان سنت گرایان آن است که برداشت از دین از طریق متون دینی صورت می گیرد و متون دینی (اعم از کتاب آسمانی و سخنان معصومین)مقدس هستند، لذا قرائت ها نیز صبغه ای از قداست دارند و بسیار تفاوت است میان برداشتی که از قرآن صورت می گیرد با آن قرائتی که مثلا از آثار فلاسفه و اندیشمندان بشری حاصل می گردد. نتیجه این گفتار آن است که قرائت ها باید خدشه ناپذیر و مقدس باشند چون منبع آن(متون دینی) مقدس و مطلق می باشد. بالطبع متولی این قرائت ها(یعنی علمای دینی) نیز به نوعی مقدس می شوند چون با مقدسات سروکار دارند.
به اعتقاد سنت گرایان اختلافات کلامی و فقهی برخاسته از میزان دوری از منابع اصیل خصوصا شق دوم ثقلین یعنی سیره و احادیث معصومین می باشد که البته این رویکرد مختص به شیعه می باشد. اهل سنت نیز به روایات خود تمسک می جویند و قرائت خود را از متون دینی صواب می شمرند. با این رویکرد همواره یک مکتب و مذهب بر حق و اطراف دیگر باطل و یا حداقل از حق بدور می باشند. این امر موجد تعصبات و در نتیجه زمینه ساز اختلافات و در مراحل بعدی تکفیرها و درگیری ها میان مذاهب و مشارب دینی بوده است.
روشنفکران دینی با طرح مقوله ای تحت عنوان پلورالیسم دینی(که برخی اندیشمندان مسیحی و غربی از جمله جان هیک نیز بدان پرداخته اند) با این نظریه سنتی به مخالفت برخاسته و از نسبیت قرائت ها و مذاهب سخن گفته اند. طبق این نظریه همه مذاهب و بلکه همه مکاتب(اعم از الهی و بشری) روزنه ای به حق داشته و هیچک حق مطلق و یا باطل مطلق نیستند.منشا پلورالیسم همان گونه که اشاره شد بشری دانستن قرائت ها و نسبیت معرفت دینی می باشد. پلورالیسم دینی حتی فراتر از اعتقادات و مباحث کلامی به احکام فقهی نیز نظر داشته و به آن ها نیز جامه نسبیت می پوشاند. البته طرح پلورالیسم دینی مخالفت های گسترده ای را به ویژه در حوزه های علمیه برانگیخته و بحث و جدل در باره آن کم و بیش ادامه دارد.
نکته دیگری که منتقدین روشنفکر به طرح آن پرداخته اند عبارت است از مخالفت با انحصار درک دین به علمای دینی. به عبارت دیگر باب قرائت از متون دینی برای غیرعلما بسته نیست چرا که سایرین نیز از موهبت عقل وخرد بهره مند بوده و چه بسا در بحث متدلوژی برتر از علمای سنتی حوزه ها باشند. البته دین پژوهی به عنوان یک تخصص و در مراتب بعدی تبدیل شدن به یک فقیه و مجتهد و مفتی، مورد لزوم و ابتلای همگان نیست، اما حداقل در حوزه اعتقادات و فهم صحیح از حقایق دین می توان دایره دین پژوهی را گسترش داد و افراد را از تقلید و تعبد خارج نمود.
اساسا تعالیم دینی عام است و پیامبران پیام الهی را به همه مخاطبان(وبه تعبیر قرآن «الناس») عرضه می کنند. این بدان معناست که هر کس در حد و ظرفیت خود می تواند و باید از دین و آموزه های آن محظوظ شود و دل و جان از چشمه سار وحیانی سیراب نماید.(یا ایها الناس قد جاءتکم موعظة من ربکم و شفاء لما فی الصدور/ یونس-۵۷)
● مراتب آشنایی با دین
دین پژوهی یا معرفت دینی مراحل و مراتبی دارد که حداقل سه مرحله آن عبارت است از: دین قشری، دین عقلانی و دین عرفانی. فهم صحیح و واقعی از دین، مرحله ای فراتر از تدین ظاهری و قشری (مرحله نخست)است. ما در این نوشتار به این فهم واقعی «تجربه دینی» اطلاق می کنیم که مقوله ای است آمیخته از ادراک و شهود(آمیزه ای از مرتبه دوم و سوم). به دیگر عبارت تجربه دینی نوعی آشنایی فطری و وجدانی با حقیقت دین و دستیابی به مرتبه حق الیقین(پس از عین الیقین و علم الیقین) است. انگیزه بعثت انبیا نیز پس از تلاوت آیات الهی تکیه بر دو عنصر تهذیب و تعلیم بوده است (لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا منهم یتلو علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة.../آل عمران-۱۶۴)
شاید سخن از تجربه دینی در جوامع دینی چندان موضوعیتی نداشته باشد، چون افراد این جوامع خواه ناخواه با تعالیم دینی آشنا بوده و کم و بیش به احکام آن پای بندی نشان می دهند. دین در میان چنین افرادی غالبا حالت قشری و ظاهری دارد و عامه مردم چون به آیین و شریعت خاصی زاده شده اند خواه ناخواه با آن مأنوس هستند و به احکام آن ملتزم می باشند. برخی نیز دین شناسنامه ای دارند و در عمل پای بند احکام آن نیستند با این حال مندرج در جامعه دینی و موسوم به مسلمان یا مسیحی و غیره هستند.
اما تجربه دینی می تواند برای افراد بظاهر متدین(دارای دین قشری) هم رخ دهد و چه بسا پایه های تفکر و اعتقادات آنان را که حالت تعبدی و تقلیدی داشته دچار تحول بنیادین سازد. گاه نیز افرادی که در جوامع لائیک زندگی می کنند این تجربه را در حیات خود می آزمایند و یا کسانی که به آیین و ادیان دیگر هستند به حقیقت دین خاتم واقف شده و به آن گردن می نهند.
اما منشا تجربه دینی چیست؟ کسب تجربه دینی مستلزم مقدماتی است که بیشتر به حوزه تعقل مربوط می شود از جمله تبلیغ مبلغان، تحقیقات و مطالعات فردی، و نیز کاوش در متون و منابع دینی مانند کتب آسمانی. اما مهمترین عامل دستیابی به تجربه دینی که در واقع ذی المقدمه محسوب می شود، عبارت است از تحولات درونی که به نوعی شهود و عرفان نسبت به حقایق می انجامد. این تحول می تواند برخاسته از سیر نفسانی و یا سیر در آفاق باشد که در شرایط خاصی روح آدمی را دچار انقلاب می کند (سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق / فصلت-۵۳) و یا در اثر هم صحبتی با فردی که این تجربه را آزموده حاصل شده و نفس پاک او آتش در خرمن وجود آدمی زند.
این تحول درونی را می توان از الطاف و نفحات الهی برشمرد که در مقاطع گوناگون در زندگی همه انسان ها به نوعی جلوه گر می شود(ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرّضوا لها). شاید بیشترین نفحات در ایام جوانی به سراغ انسان ها بیاید، چون ایام شباب دوران توفندگی و تحولات روحی آدمی است، از این رو تجربه دینی به جوانان بیش از سالمندان دست می دهد.
گفت پیغامبر که نفحت های حق
اندرین ایام می‌آرد سبـق
گوش و هش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین نفحات را
نفحه آمد مر شما را دید و رفت
هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت
مهمترین ویژگی تجربه دینی آن است که دین دریافتی از این تجربه عمیق و حقیقی است و از پوسته و ظواهر فراتر رفته و به لب و مغز دین دست می یابد. چنین تجربه ای بیش از همه توام با ایمان و معرفت و در مراتب بعدی قرین یک عشق پاک می باشد. این عشق از یک سو به مبدا آفرینش است و همین عشق است که التزام به احکام عبادی مانند نماز را هموار می سازد و بلکه به آن روح و معنا می دهد. سوی دیگر این عشق متوجه خلایق است، لذا مناسبات انسان با دیگران در سایه این عشق مفهوم دیگری می یابد. کسی که به عشق پاک نایل می شود از امراض نفسانی همانند کینه و رشک و آز می رهد و با خلایق با دلی گشاده و آکنده از محبت برخورد می کند. مولانا در باره نفس به عنوان ام الفساد می گوید:
از وی این دنیای خوش برتوست تنگ
از پی او با حق و با خلـق جنگ
نفس کشتی بـاز رستـی ز اعتـذار
کس تو را دشمن نمانــد در دیـار
با این وصف تجربه دینی از لبّ دین آغاز شده و سپس به ظواهر می رسد، در حالی که دین قشریون از ظاهر آغاز شده و قاعدتا باید به لب ختم شود، هر چند معلوم نیست همه قشریون به حقیقت و لب دین دست یابند.
آیا نتیجه این سخن آن است که همه متدینان قشری باید به تجربه دینی دست یابند؟ ظاهرا پاسخ این پرسش مثبت است، اما آیا این امر به منزله به چالش کشیدن دین سنتی و رهبران آن یعنی کشیشان و روحانیون نمی باشد؟ خصوصا آن که علمای دین، خود را نماینده دین دانسته و تنها قرائت خود را از دین صحیح و جایز می شمرند که علی القاعده دیگران باید به آن گردن نهند. آیا دعوت به این تحول، تداعی گر رویکرد اعتزال در تاریخ اسلام و یا پروتستانیسم و رنسانس در قرون وسطی در اروپا نیست؟
با نگاه خوش بینانه باید گفت این روحانیون دینی هستند که خود باید زمینه ساز تجربه دینی باشند و اگر خود این تجربه را نیازموده اند، ابتدا به سوی آن رفته و سپس خلق را بدان فراخوانند. البته این سخن گزافی نیست چون در آموزه هایی که دین مطرح ساخته تدبر و تعقل در دین خصوصا در اعتقادات امری ضروری است (قل هذه سبیلی أدعو الی الله علی بصیرة / یوسف-۱۰۸). همین تعقل می تواند زمینه ساز تجربه دینی باشد و مشتاقان دین حنیف را به سرچشمه زلال آن راهنمون گردد.
اما مشکل جوامع دینی آن است که چندان عقل و الزامات آن را برنمی تابند و بلعکس به تعبد و بلکه خرافات بیشتر تمایل نشان می دهند. خردورزی معمولا دشوار و پرمشقت است، لذا عامه مردم ترجیح می دهند حتی اعتقادات و اصول دین آن ها را علما یدک کشند!
خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
این سطحی نگری و گریز از تعقل که متاسفانه تبدیل به یک فرهنگ تاریخی و عمومی شده گریبانگیر خود علما هم شده و بسیاری از آنان به یک معنا عامی محسوب می شوند. یکی از نشانه های این عامی گری، منبر و خطابه هایی است که از محدوده فهم عوام و نیز آداب و سنن قشری دین فراتر نمی رود. این بلیه آن جایی تشدید می شود که به تعبیر شهید مطهری(ره) منبر و خطابه منبع ارتزاق روحانیت می شود(دین معیشتی یا مصلحت اندیش)، از این رو خطبا برای حفظ روزی خود هم که شده پای خود را از دایره عامیگری و سنتگرایی فراتر نمی گذارند. نتیجه این فرهنگ چیزی جز جمود و تحجر و در نتیجه دشوارسازی تجربه دینی نمی باشد و با تراکم تعصب و تحجر نوعی ارتودکس دینی پدید می آید که خود می تواند زمینه ساز اعتراض علیه دین(پروتستانیسم) شده و نهایتا ممکن است به نفی دین و لائیک بینجامد.
البته بوده اند علما و مصلحانی که کمر به احیای فکر دینی بسته و به سنت شکنی و مقابله با تحجر و جمود حتی در حوزه های علمیه دست زده اند. از جمله این مصلحان امام خمینی(ره) است که افکاری نو متناسب با اقتضائات و نیازهای زمانه ارائه کرد و بر فقه پویا تاکید نمود. وارد کردن درس فلسفه و تفسیر به حوزه ها و نیز فتاوایی همچون حلیت موسیقی و شطرنج از جمله اقداماتی بود که امام راحل(ره) با شجاعت به آن مبادرت ورزید.
وی در عین حال شخصیتی بود که تجربه دینی را در سطح عرفانی و فلسفی آن آزموده بود. شاید مخالفت های سنتگرایان از یک سو و تطاول دست اجل از سوی دیگر، فرصت ساختارشکنی بیشتر را به امام راحل(ره) نداد. اما واقعیت آن است که ایجاد تحول اساسی در ساختار روحانیت و حوزه ها و به تبع آن ایجاد فرهنگ جدید مبتنی بر تجربه ناب دینی در جامعه کار ساده و کوتاه مدتی نیست. فرهنگ دینی قشری قرن ها در این سرزمین ریشه دوانیده است و حداقل از دوران صفویه تاکنون نمادهایی را تحت عنوان تشیع جزء هنجارهای این ملت قرار داده که بسیاری از آن ها فاقد اصالت است. این فرهنگ علیرغم آن که گاه جلوه های زیبا و افتخارآمیزی را در صحیفه خود ثبت دارد، اما از زمانه عقب بوده و در بسیاری از اوقات تاب هماوردی با چالش های برخاسته از مدرنیته را نداشته است.
مخالفت ابتدایی برخی فقها در یک سده گذشته با مظاهر مدرنیته مانند مدرسه و دانشگاه و یا مباح نشمردن برخی ادوات تکنولوژی از جمله نشانه های ناپویایی فقه به شمار می رود. در حال حاضر نیز بسیاری از مسایل مستحدثه مانند دمکراسی، نظام نوین اقتصادی(بانکداری، مالیات، بیمه و...) هنوز پاسخ روشن و متفق علیهی از سوی فقه و فقها نیافته است.
حتی در باره آن که فقه لزوما باید در باره همه مسایل نظر دهد یا نه، اتفاق وجود ندارد. این بحث به مقوله «قلمرو دین» مربوط می شود که برخی با رویکردی اخباریگری(اشاعره) معتقدند کلیه نیازهای بشری در قرآن و سنت نهفته است و در مقابل برخی با رویکردی اصلاح طلبانه(معتزلی) قائل به عدم فربهی دین بوده و می گویند متون و منابع دینی تنها اصول و مبانی(وبه عبارتی ارزشها و هنجارها) را ترسیم نموده و جزئیات را به عهده عقل جمعی و عرف بشری نهاده است. به قول کانت در قرون وسطی وقتی توقعات از خدا بالا رفت، خدا سقوط کرد و به زمین کشیده شد.
گرایش به لائیک و مکاتب مادی و بشری و ظهور پدیده غربزدگی ناشی از این تضادها و تعارضات بوده و خلا تجربه دینی و فقدان دین روزآمد، راه را بروی دیگر مکاتب گشوده است. هنر شخصیت هایی چون امام خمینی(ره) و نیز روشنفکران دینی آن بود که در مقطعی با نوگرایی دینی توانستند زمینه جذب مردم به ویژه نسل جوان را به دین فراهم آورند. امام راحل(ره) با طرح مقوله «ولایت فقیه» عملا دین را به عرصه حکومت و سیاست وارد ساخت و خود به رهبری و سیاست ورزی همت گمارد، هر چند پس از او قرائت های جدیدی از این مقوله پدید آمده و با توجه به برخی چالش ها و ناکارآمدی ها، حاکمیت دینی در هاله ای از ابهام قرار گرفت. جالب توجه آن است که نخستین کسانی که به نقد حاکمیت دینی پرداختند، سلاله ای از همان روشنفکران دینی بودند که به نحوی در ایجاد این حاکمیت سهیم بودند و البته گفته می شود رسالت روشنفکران چیزی جز نقد نیست.
● ویژگی های دین قشری
از ویژگی های مهم دین قشری عبارت است از تعبد، تعصب، تحجر، تقلید، خرافه گرایی، افراط و تفریط، محافظه کاری، حق پنداشتن خود، اسطوره پردازی، مدیحه سرایی، ریاکاری و مقدس مآبی، وسواس و سخت گیری بیهوده و گاه ریاضت و نومیدی از زندگی دنیا(فرهنگ فنا) که هیچ یک در فرهنگ اصیل اسلام جایی ندارد. در هر زمانه ای برخی از این نمادهای غلط برجستگی می یابد. برای مثال در زمان حافظ بازار ریا و صوفیگری رونق خاصی یافته بود و حافظ تیغ نقد خود را بروی این فرهنگ منحرف برکشید و دکانداران خرقه پوش را رسوا نمود:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
در دوره صفویه نیز مقدس مآبی و اسطوره پردازی رواج داشت به گونه ای که قزلباشان شاه اسماعیل صفوی شعار «اسماعیل ولی الله» سر می دادند. این فرهنگ تا دوره قاجار و پس از آن نیز ادامه داشت و پادشاهان از باورهای دینی و سنن عامه مردم جهت حفظ حاکمیت و قدرت خود بهره برداری می کردند.
این فرهنگ غلط معمولا در تقاطع نسل ها دچار پارادوکس می شود و گاه فرزندان آیین پدران را برنمی تابند و چون لب به اعتراض و حتی سوال می گشایند عموما با سخت گیری مواجه می شوند و کمتر سخن منطقی و به تعبیر قرآن جدال احسن می شنوند. در واقع مشکل جامعه ما فقدان گفتمان انتقادی و عدم تحمل مخالف است و این معضل به گسست نسل ها از یک سو و انزوا در جامعه بین الملل از دیگر سو می انجامد.
پیشرفت علم و تکنولوژی و گسترش ارتباطات و تبادل اطلاعات در دنیای امروز از ضرورت دین نکاسته است، بلکه نیاز به بازنگری در ساختارها و سنت ها را متناسب با اقتضائات زمانه بیشتر کرده و به عبارتی لزوم دعوت به تجربه دینی را بیشتر نمایان ساخته است. امروزه فقدان معنویت و بحران هویت از جمله مشکلاتی است که به ویژه جوامع صنعتی را گرفتار ساخته است. تحول در ساختارها به مفهوم هموار ساختن راه تجربه دینی به ویژه برای نسل جدید است وگرنه دینی که همراه با تعصب و تحجر و جزم اندیشی به جوانان ارائه شود نتیجه ای جز دین گریزی ندارد.
واقعا حیف است آموزه های عقل پسند قرآن و سیره زیبای پیامبر و ائمه(ع) در قالب قرائت های متحجرانه و تعصب آمیز به جامعه دینی و جهانیان ارائه شود. متاسفانه مدعیانی چون جریان سلفی و تکفیری که در سازمان های القاعده و یا جنبش طالبان شکل گرفته اند، چهره زیبا و مهربان اسلام را خدشه دار کرده اند. نتیجه این کج سلیقگی(اگر نگوییم غرض ورزی) آن شده که در جهان امروز پیامبر رحمت را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را منشا کینه توزی و جنگ افروزی می انگارند و کینه های تاریخی و مقاصد سیاسی، چاشنی این حمله تبلیغاتی شده و حتی از زبان پاپ کاتولیک ندای عناد با اسلام برمی خیزد.
فراخوان به تجربه دینی در واقع دعوت به بازنگری در قرائت های دینی است. قرائت هایی که محصول فکر و ادراک بشری است و از متن برداشت شده است، لذا نمی توان ادعا کرد دقیقا منطبق با حقیقت متن است. قرائت های دینی بر خلاف دین، امری بشری، تناقض آمیز، آمیخته از حق و باطل و نسبی است، لذا قابل تشکیک و نقد است.
بنابراین نخستین گام در این تجربه فردی عبارت است از«تشکیک» و آخرین گام به «یقین» ختم می شود. سیر تشکیک تا یقین مستلزم پالودن ذهن و اندیشه از پیش داوری های عجولانه و متعصبانه است. اگر انسان قصد دستیابی به حقیقت را دارد باید در جاده تکثر و تعدد(پلورالیسم) گام بردارد تا به سرمنزل وحدت نائل شود. تعددگرایی بدین معناست که نگاه دیجیتالی(سیاه و سفید) به اشیا نداشته باشیم و پیش فرض های خود را مطلق نپنداریم.
کسی که از ابتدا اندیشه خود را مطلق می انگارد در مسیر پژوهش به چیزی جز اندیشه خود نمی رسد. در واقع چنین شخصی پژوهش نکرده بلکه تنها به اثبات پیش فرض خود و نفی دیگر فرضیه ها پرداخته است. تشکیک در اعتقادات بدون اقدام به پژوهش نیز کار صحیحی نیست و بیشتر به خالی کردن شانه از مسئولیت خطیر تجربه دینی می ماند. چنین افرادی به زودی به لائیک و لیبرالیسم گرایش می یابند و چه بسا به ورطه هایی چون اباحی گری و نیهیلیسم و در پایان انکار حقیقت درافتند (ثم کان عاقبة الذین أساءوا السوأی ان کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزؤن / روم-۱۰).
پس تجربه دینی توام با پویایی و تعقل و انصاف و پرهیز از جمود و تعصب است و کسی که خالصانه در این راه گام بردارد با استفاده از تجارب و داده های بیرونی و الهامات درونی و نیز عنایات و افاضات الهی راه به حقیقت خواهد برد،‌ حقیقتی که دارای لب است و این لب منحصر به قشر و پوسته خاصی نیست. علی القاعده این پیکر در قامت آیین خاتم(اسلام) که همانند سایر ادیان دستخوش تحریف نشده، زیباترین تجلی را دارد،‌ هر چند نشانه هایی از آن ممکن است در سایر ادیان و آیین ها هم قابل مشاهده باشد. اساسا در حقیقت دین اختلافی نیست و اصولی چون توحید نقطه اشتراک کلیه ادیان سماوی است (قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله.../آل عمران-۶۴) بلکه اختلافات مربوط به هویت و برخاسته از قرائت های گوناگون بوده و عمدتا در محدوده سنت و قشری گری خودنمایی می کند.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
حقیقت بدست آمده از تجربه دینی به انسان شور و نشاط و عشق می بخشد و وجود زمینی او را به آسمان پیوند می دهد. این عشق و نورانیت در اعمال انسان متجلی می شود و او را از زذایل رهانیده و متصف به فضایل می کند و جوهر دین هم چیزی جز اخلاق حسنه نیست(انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق). زیرا دین آیینی است فروآمده از آسمان تا خاکیان را به عرش فرابرد. مهم صعود به عرش است و آن چه این سیر ملکوتی را برای انسان میسر می سازد همان حقیقت و جذبه های آسمانی است نه لفافه هایی که به مسیحیت و یهودیت و حتی اسلام و تشیع و تسنن و غیره تعبیر می شود.
با این حال هر سیر و سفری نیاز به مرکب دارد و گفته اند شریعت(احکام و آداب دین) مرکب طریقت و وسیله نیل به سپهر حقیقت است. نمی توان به این بهانه که انسان هنوز به حقیقت دین دست نیافته، احکام و قوانین شریعت را زیر پا گذارد، ‌چرا که از این امر بیشتر شائبه لاابالیگری برمی خیزد تا انگیزه حقیقت یابی. از طرف دیگر عیب قشریون آن است که در شریعت متوقف می شوند و بلکه سال های عمر خود را صرف چند و چون احکام شریعت می کنند و مدت مدیدی را به خوض در اختلافات فقهی می گذرانند. آیا نباید زمانی به طی طریقت و دستیابی به روح این شریعت اندیشید؟
▪ چند پرسش
در این جا پرسش های مهمی مطرح می شود از جمله آن که آیا تجربه دینی به درون گرایی و تصوف و عزلت نشینی منجر نمی شود؟ و آیا نظام اجتماعی که شالوده آن اتفاقا بر برخی ازهنجارهای دینی سنتی استوار است، دچار فروپاشی نمی شود؟ به تعبیر دیگر حد و حدود تجربه دینی کجاست و آیا خطوط قرمزی برای آن متصور نیست؟ خصوصا آن که در این تجربه دست عقل گشوده است و عقل معمولا شورشگر است. و بالاخره سوال آن است که چه تضمینی وجود دارد که انسان در سیر تجربه دینی به حقیقت دین برسد و دچار انحراف نشود؟ و آیا نیاز به مرجع و نظامی برای تشخیص سره از ناسره وجود ندارد؟
پاسخ آن است که مشارب فکری و عملی همانند تصوف و عرفان تنها قرائتی محدود از دین بوده و نباید آن ها را مطلق دانست. از سویی درافتادن به دامن تصوف و عزلت نشینی از شرایط خاص زمانه هایی دور بوده و گاه صبغه سیاسی و گاهی رنگ و بوی اعتراض و مخالفت داشته و در برخی موارد این پدیده اساسا با دین نسبتی نداشته است. ظهور مکاتب انحرافی به نام دین هم در همین مقوله می گنجد که غالبا دکانداران و سودجویان موسس آن هستند. به عبارت دیگر کسی که به لب و حقیقت دین دست یافته لزوما عارف و صوفی و عزلت نشین نمی شود بلکه می تواند یک مصلح و یا رهبر و یا دانشمند و یا انسانی پاک و آسمانی شود که الگوی دیگران قرار گیرد. این تجربه گاه مولانا و گاه امام محمد غزالی و گاه گاندی و گاه امام خمینی(ره) را در خود می پرورد.
البته تعارض با ساختارها و هنجارها در سیر تجربه دینی امری اجتناب ناپذیر است و البته این تعارض نامیمون نیست، بلکه می تواند منشا خیر و برکت و تحول و پیشرفت باشد، همانند تحولات مثبتی که رهبران و مصلحان بزرگ در طول تاریخ در جوامع گوناگون پدید آورده اند.
بنابراین انسان ها اعم از متدین و غیرمتدین باید در راه تجربه دینی قدم نهند تا به حقیقت دینی که در قرائت های گوناگون و لفافه های درهم تنیده نهان شده، دست یابند. حیطه این تجربه را عقل و فطرت آدمی مشخص می کند و مهم آن است که سالک این راه به الزامات عقل و فطرت گردن نهد. مرجع انسان در تشخیص راه صواب در روند تجربه دینی افراد راه یافته هستند(وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا /انبیاء-۷۳)، اما نه بدین معنا که آدمی تحت تاثیر فره مندی آنان قرار گرفته و از آن ها تقلید کند ، بلکه به این مفهوم که اماره ها و معیارها را از طریق آن ها مد نظر قرار داده، اما خود طی طریق کند.
در عین حال باید فضایی منفتح در جامعه پدید آید که تاب تضارب آراء و نقد و گفتمان را داشته باشد و سالکان تجربه دینی بتوانند دریافت های خود را به محک داده های دیگران بیازمایند و البته باید اذعان کرد در فضای سنتی چنین زمینه ای فراهم نیست، چون نهاد سنتی دینی با هر گونه نوآوری و ژرف اندیشی تحت عناوینی چون بدعت و الحاد به مخالفت برخاسته و آن را به محاق می افکند. این مشکل در نظام هایی که دارای حاکمیت دینی است و داعیه دین و ایدئولوژی دارد بیشتر نمود دارد خصوص آن که از مبانی دمکراتیک هم فاصله داشته باشد.
در هر حال نیل به تجربه دینی خالی از مشقت نیست، اما کسی که به آن دست می یازد، دیگر دین را از منظر سنت و یا گفتار و اعظان و کردار دینداران نمی نگرد، چرا که سنت قرائتی است سطحی و محدود از اصل دین که در مواردی با حقیقت دین فاصله دارد.‌
نویسنده: فرزان - شهیدی
منبع : باشگاه اندیشه