پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سب، سپ، ست، سج، سح


سبزه بر سنگ نرويد چه گنه باران را (از مجموعهٔ امثال طبع هند)
سبزه کى رويد به جهد از روى يخ
رک: آتش از خيار نجهد
سبک بار مردم سبک‌تر روند٭
نظير:
بار سبک زود به منزل مى‌رسد
 ـ سبکبارى از بهشت آمده است
ـ هر که تهى کيسه‌تر آسوده‌تر (نظامى)
 ـ خوشا آن کس که بارش کمترک بى (باباطاهر)
ـ هر که يک مرغ کمتر دارد يک کيش پيش است
ـ نيم نان راحت جان، يک نان بلاى جان
 ـ اندرين دير کهن بارِ سبکباران خوش است (حافظ)
     ـ از پى کاروان تهيدستان شاد و ايمن روند چون مستان (اوحدى)
نيزرک: آسوده کسى که خر ندارد...
٭........................... حق اين است و صاحبدلان بشنوند (سعدى)
سبک بارى از بهشت آمده است
رک: سبکبار مردم سبک‌تر روند
سبکتر بَرَد اشتر مست بار ٭
رک: آرى شتر مست کشد بار غم يار
٭ملامت کشانند مستانِ يار ................................. (سعدى)
سبکسر سبک‌تر درافتد به دام ٭
رک: سبکسر هميشه به خوارى بوَد
٭ جوان سبکسر بوَد خويش کام ................................... (اسدى)
سبکسر هميشه به خوارى بوَد (فردوسى)
نظير:
 سبکسر سبک‌تر درفاتد به دام (اسدى)
ـ سنگ به‌جاى خود سنگين است
ـ سگ تا سنگين است سر جاى خودش است.
سبو به راه آب مى‌شکند
رک: سبو هميشه از آب سالم برنيايد
سبو نايد از آب سالم درست ٭
رک: سبو هميشه از آب سالم برنيايد
٭ نبايد که ما را شود کار سست  .................................... (نظامى)
سبو هميشه از آب سالم برنيايد
نظير:
سبو به راه آب مى‌شکند
ـ سبو نايد از آب دايم درست (نظامى)
ـ کوزه در سرچشمه چون بسيار شد خواهد شکست (کاتبى)
ـ هميشه سبوى از آب درست نيايد (قابوس‌نامه)
 ـ دلو هميشه از چاه سالم بالا نمى‌آيد
ـ هر بار سبو از آب درست نيايد (سَمَک عيّار)
ـ از کنار چشمه نايد تا ابد سالم سبوى (اسعد گرگانى)
ـ درست از آب نايد هر سبوئى (عطّار)
سبوى خالى را به سبوى پُر نزن!
رک: آدم يک پيراهنه با آدم دوپيراهنه نمى‌تواند در بيفتد
سبوى نو آب خنک دارد
رک: کوزهٔ نو دو روز آب را سرد نگاه مى‌دارد
سپاسدار باش تا سزاوار نيکى باشى (مرزبان‌نامه)
رک: شکر نعمت نعمتت افزون کند
سِپَلَشْت٭ آيد و زن زايد و مهمان عزيزت برسد
نظير:
آبم است و گابم است و نوبت آسيابم است
 ـ گابم مى‌زايد، آبم مى‌آيد، زنم هم دردش است
    ـ سه پلشت آيد و زن زايد و مهمان برسد عمّه از قم برسد خاله ز کاشان برسد (روحانى)
      ٭ سِپَلَشْتْ (= سه پلشت): سه حادثهٔ بد و ناگوار، نقش 'بدبيارى' در قمار
سپيد گشتن مو ترجمان اين سخن است که سر برآر ز خواب گران سپيده دميد (صدارت)
رک: پيامى است از مرگ موى سپيد
ستاره کوره ماه نمى‌شه، شازده کچل شاه نمى‌شه! (عا).
ستم بر ستم‌پيشه، عدل است و داد٭
رک: رحم آوردن بر بدان ستم است بر نيکان
٭ جفاپيشگان را بده سر به باد  ............................. (سعدى)
ستم‌ نامهٔ عزل شاهان بوَد ٭
نظير: شه چو ظالم بوَد نپايد دير.
نيزرک: ظالم پاى ديوار خود را مى‌کَنَد
٭ ...................... چون دردِ دل بيگناهان بوَد (فردوسى)
ستوده کسى کاو ميانه گزيد (فردوسى)
رک: ميانه گزين در همه کارها
ستور لگد زن گرانبار بِهْ ٭
رک: ستور هر چه چموش‌تر باشد بايد لواشه‌اش را محکم‌تر کشيد
٭ چه نيکو ز ده‌ست اين مَثَل پير دِه ............................... (سعدى)
ستور هر چه چموش‌تر باشد لواشه‌اش را بايد محکم‌تر کشيد
نظير:
ستور لگد زن گرانبار بِهْ (سعدى)
ـ کمند بر سرِ اسبان به لگام زنند (سعدى)
ـ با گرانان بِهْ از گرانى نيست (سعدى)
سجه بر کف، توبه بر لب، دل پر از شوق گناه٭ (صائب)
نظير:
جام مى‌ام در بغل، جامهٔ زهدم به بَر (حافظ)
ـ قرآن کنند حرز وامام مبين کشند
     ـ اى درونت برهنه از تقوى وز برون جامهٔ ريادارى
    پردهٔ هفت رنگ بگذار  تو که در خانه بوريا دارى (سعدى)
     ـ سجه در دست و دعا بر لب و سجاده به دوش پى تزوير و ريا تازه مسلمان شده‌ايم (صائب)
      ٭ ........................... معصيت را خنده مى‌آيد ز استغفار ما (صائب)
سحر تا چه زايد شب آبستن است
رک: ببين تا چه بازى کند روزگار
سحرخيز باش تا کامروا باشى
نظير:
شب‌خيز باش تا کامروا باشى (از سخنان بزرگمهر)
ـ صبح خيزى دليل فيروزى است (جامى)
    ـ به گَهْ‌خيز باشيد هر سال و ماه که گاه سعادت بوَد صبحگگاه (داراب زردشتى)
ـ خواب بامدادى مانع روزى مى‌شود
ـ به گفتِ انبيا از خواب برخيز
    ـ کسى‌که بر سرِ خواب سحر شبيخون زد هزار دولت بيدار را به خواب گرفت (ظهير فاريابى)
    ـ نشود آب زندگى ريزان مگر از ديدهٔ سحرخيزان


همچنین مشاهده کنید