یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

اگ(۵)


اگر صد سال در مشکى کنى دوغ همان دوغ است همان دوغ استهمان دوغ
 

(از مجمع‌الامثال)

اگر صد سال مار پرورى چون بزرگ شود اول گزند بر تو کند (سَمَک عيّار)
رک: يکى بچهٔ گرگ مى‌پروريد...
اگر طوطى زبان مى‌بست در کام نه خود را در قفس ديدى نه در دام
اگر طوطى زبان مى‌بست در کام

(وحشى بافقى)

رک: زبان سرخ سرِ سبز مى‌دهد بر باد
اگر ظلم مى‌کنى اندکى رحم هم داشته باش
نظير: يک جو ظلم، يک جو رحم
اگر عاقلى يک اشارت بس است٭
رک: آنکس که اهل بشارت است اشارت داند
٭ سعدى گفته است:
از اين بِهْ نصيحت نگويد کَسَت اگر عاقلى يک اشارت بَسَت
اگر عبداللطيف بگذارد!
رک: خدا خواسته اگر حضرت عباس بگذارد
اگر عذر است اين نيز بس است
نظير: به ملانصرالدين گفتند: طنابت را بده. گفت: رويش ارزن پهن کرده‌ام. گفتند: روى طناب که ارزن پهن نمى‌کنند گفت: اگر عذر است اين نيز بس است.
اگر عربى مى‌گويم: 'لا' اگر ترکى مى‌گويم: 'يُخ' ، و اگر فارسى مى‌گويم: 'نه' !
اگر علم هاروت و ماروت را هم به نادان بدهند باز هم خر است!
نظير: خر عيسيٰ گرش به مکّه برند چون بيايد هنوز خر باشد (سعدى)
اگر على ساربان است مى‌داند شتر را کجا بخواباند٭
٭ حکيم سورى مضمون اين مَثَل را در بيتى زيبا چنين سروده است:
گر على ساربان بوَد داند که شتر را کجا بخواباند٭٭ (سعدى)
٭٭حکيم سورى مضمون اين مثل را در بيتى زيبا چنين سروده است:
گر على ساربان بود داند که شتر را کجا بخواباند
براى اطلاع از ريشه و داستان اين مثل رک: امثال و حکم دهخدا، ج۱،ص۲۲۳
اگر عنقاز بى‌برگى بميرد شکار از دست گنجشکان نگيرد (سعدى)
اگر عيب داشت مى‌لنگيد
به مزاح: عيبى ندارد
اگر غافل چَرى غافل خورى تير ٭
نظير:
مباش ايمن از گردش روزگار (فردوسى)
- جهان را به غفلت سپردن خطاست (اديب پيشاورى)
٭ تحريفى است از مصراع چهارم اين دوبيتى باباطاهر:
جره بازى بُدُم رفتم به نخجير سيه‌دستى بزد بر بال مو (=من) تير
برو غافل مَچر در چشمه‌ساران که گر غافل چَرى غافل خورى تير
اگر فردوس بَر رُوى زمين است همين است و همين است و همين است
اگر فضول نباشد جهان گلستان است
رک: اگر فضول نباشد شاه چه مى‌داند پس قلعه کجاست؟
اگر فضول نباشد شاه چه مى‌داند پس قلعه کجاست؟
نظير:
اگر فضول نبود شاه از کجا مى‌دانست خمب و درّه کجاست
- اگر فضول نباشد جهان گلستان است
اگر فيل در جنگل نبود گاوميش خيلى پُز مى‌داد
رک: در حوضى که ماهى نباشد قورباغه سپهسالار است
اگر قارّى کنى، اگر قورّى کنى، پول داده‌ام و مى‌خورمت! (عامیانه).
رک: اگر زاقّى کنى، زيقّى کنى مى‌خورمت!
اگر قاطر کسى را رم ندهى کسى را با تو کارى نيست
اگر قبر مفت گير آوردى برو توش بخواب!
رک: مفت باشد، گلوله جفت‌جفت باشد!
اگر قلندر نگويد دنيا به گُنْدَم دلش مى‌ترکد
صورت ديگرى است از مَثَل 'اگر لوطى نگويد دنيا به گُندم دلش مى‌گندد'
اگر قماربازى عاقبت داشت ليلاج به‌جائى مى‌رسيد
اگر کاسه‌ دهى کوزه خورى تو٭
رک: با هر دست بدهى از همان دست پس مى‌گيرى
٭ اگر جنگ آورى کيفر برى تو .................... (اسعد گرگانى)
اگر کافر بودم مسلمان شدم
اگر کاه از تو نيست کاهدان از تُست
رک: کاه از تو نيست کاهدان که از تو است
اگر کبک نکند قهقههٔ بى‌جا، کى مى‌داند کجا کرده جا؟
اگر کَل کلاه داشت بر سر خود مى‌گذاشت
نظير: کل اگر طبيب بودى سر خود دوا نمودى
رک: اگر بابا بيل زنى باغچهٔ خودت را بيل بزن
اگر کور بودى چرا تو چاه خرم‌آباد نيفتادى (و روى گندم‌ها افتادى)؟
چرا نفع شخصى خود را در نظر مى‌گيرى؟
نظير: اگر غش کند هميشه روى کيسهٔ جوز يا گندم غش مى‌کند.
اگر کوه بدخشان لعل گردد به ديدار بدخشانى نيرزد
اگر گاوت خوش خوراک شد سرت را بگذار و بخسب، اگر زنت خوش‌خوراک شد جُلت را بردار و در رو!
اگر گاوى بيفتد در علفزار بيالايد همه گاوان ده را ٭
رک: يک بُز گَر گلّه را گَرگين مى‌کند
٭ تحريفى است از مصراع دوم اين قطعهٔ منظوم سعدى:
چو از قومى يکى بى‌دانشى کرد نه کِهْ را منزلت مانَدْ نه مِهْ را
نديدستى که گاوى در علفزار بيالايد همه گاوان ده را (گلستان، باب دوم)
اگر گربه نوبه کند گوشت ديزى سالم مى‌ماند
اگر گرسنه‌اى بار ببر به آسيا
براى تأمين معيشت خود بايد کار کرد
اگر گرگ نباشى گرگانت بخورند
رک: چوب نرم را موريانه مى‌خورد
اگر گفتند خاک‌انداز، تو خودت را جلو بينداز!
رک: وقتى گفتند خاک‌انداز...
اگر گفتن سيم باشد، خاموشى زر است
نظير:
سخن اگر زر است خاموش گوهر است
- خاموشى دويم سلامت است (قابوس‌نامه)
- سخن بلاست، خاموشى طلاست
اگر گُل نيستى خار هم مباش
نظير:
اگر يار نيستى اغيار هم نباش
- اگر يار شاطر نيستى يار خاطر هم مباش
- گر مرهم دلى نشوى نيشتر هم مباش (صائب)
- زنبور درشت بى‌مروّت را گو بارى چو عسل نمى‌دهى نيش مزن (سعدى)
رک: اگر نوشم نه‌اى، نيشم چرائى؟
اگر گناه ببخشند شرمسارى هست
نظير:گيرم که ز من در گذرانى به کَرَم از آن شرم که ديده‌اى چه کردم چه کنم (خيّام)
اگر گوشتش نزار است آبگوشتش بسيار است
مقایسه شود با . فلفل نبين چه ريز است بشکن ببين چه تيز است
اگر گوشت هم را بخورند استخوان يکديگر را دور نمى‌اندازند
رک: گوشت يکديگر را بخورند استخوانشان را پيش غريبه نمى‌اندازند.
اگر گوئى که بتوانم قدم در نِهْ که بتوانى و گر گوئى که نتوانم برو بنشينکه نتوانى(از جامع‌التمثيل)
نظير:
چون چنين خواهى خدا خواهد چنين (مولوى)
- خواستن توانستن است
اگر گوئى نکو گو اى برادر٭
رک: اگر نان گندمت نيست زبان مردمى تو را چه شد؟
٭...................... که نيکوگوى با نفع است و بى‌ضرّ (ناصرخسرو)
در اين مصراع ناصر خسرو براى رعايت قافيه کلمهٔ ضرّ را به‌جاى 'ضرر' به‌کار برده است.
اگر لالائى مى‌دانى چرا خوابت نمى‌برد؟
رک: اگر بابا بيل‌زنى باغچهٔ خودت را بيل بزن
اگر لوطى نگويد دنيا به گُندم دلش مى‌گندد!
صورت ديگرى از 'اگر قلندر نگويد دنيا به گُندم دلش مى‌ترکد'


همچنین مشاهده کنید