پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
از اینشتین بیاموزیم
●روی پل یا زیر پل
وقتی اینشتین با یکی از استادان همکارش روی پلی قرار ملاقات گذاشت، همکارش گفت: ولی این دور از شان شما است که روی پل منتظر من باشید و باعث شرمندگی من خواهد شد. اینشتین پاسخ داد: چه فرق میکند، کاری که من میکنم یعنی فکر کردن، در همه جا می توان انجام داد، چه روی پل، چه زیر پل، چه پشت میز!
●استفادهی نابهجا
به هنگام سفر اینشتین به ژاپن، یک ریکشاو( وسیلهی نقلیهای به دو چرخ که انسانی آن را میکشد) در اختیار او قرار دادند تا در خیابانهای باریک و کورهراههای ناهموار از آن استفاده کند. نپذیرفت و گفت: من هیچگاه از انسان دیگری به جای حیوان نمیتوانم استفاده نمیکنم و اجازه نمیدهم او من را حمل کند!
●حفظ نمیکنم
اینشتین از کودکی از حفظ کردن درسها و انجام دادن تکلیفهای دبستانی متنفر بود و بیشتر به مطالعهی آزاد علاقه داشت. در امریکا هنگام ملاقات با ادیسون از او سرعت صوت را پرسیدند. فریاد زد جه میدانم؟ این چیزها را به آسانی میتوان در هر کتاب درسی پیدا کرد. چه لزومی دارد آنها را به حافظه تحمیل کنم!
●ستایش بدون تفکر
یکبار وقتی مورد توجه شدید و کف زدن پیوستهی امریکاییها قرار گرفت، به خبرنگاران گفت: نباید گول این چیزها را خورد. مردم امریکا به طور معمول بدون تفکر تحسین میکنند. و در جای دیگر گفته بود: چهقدر جای تاسف است که همه درباره من سخن میگویند بدون آن که حرفهای من را بفهمند. من به طور معمول از سوی کسانی ستایش میشوم که زحمت فهمیدن حرفهای من را به خود نمیدهند. یا آنان دیوانه هستند یا من!
●همیشه وقت دارم
اینشتین بر خلاف بیشتر استادان همکارش که با ژست میگفتند" وقت ندارم"، همیشه با افتخار میگفت: من همیشه وقت دارم، زیرا کاری که من انجام میدهم، یعنی فکر کردن، در همه جا امکان پذیر است. در خیابان، در ایستگاه اتوبوس، سر قرار، در کلاس درس و ...!
●مغز هیجده ساله
از اینشتین پرسیدند: آیا فرض این که ساعت در حال حرکت، کند شود یا میلهی در حال حرکت، طولش کاهش یابد، عجیب و دور از ذهن سلیم نیست؟ در پاسخ گفت: از کجا معلوم که فرض تغییرناپذیر بودن آنها عجیب نباشد؟ عقل سلیم چیزی نیست جز باورهایی که تا پیش از هیجده سالگی در مغزها جای میگیرد!
●عقل نسبی و حقیقت مطلق
اینشتین میگفت: عقل بشری هم مانند فضا نسبی است. از این رو، باید نسبی اندیشید و احکام مطلق صادر نکرد. کشیشی از او پرسید: آیا شما که همه چیز را نسبی میدانید، به حقیقت مطلق هم اعتقاد دارید؟ در پاسخ گفت: من هم به حقیقت مطلق اعتقاد دارم، اما روش من برای رسیدن به حقیقت تفاوت دارد. من برای رسیدن به حقیقت مطلق، همه چیز را نسبی تلقی میکنم!
●درشکهی اینشتین
شبی دیر وقت که میخواست از مهمانی به منزل بازگردد، میزبان گفت: اجازه بدهید برایتان درشکه صدا کنم. دیر شده و راه شما دور است. اینشتین گفت: هیچ درشکهای بهتر از این دو پای خودم نیست! شب خوبی است و قدم زدن به من فرصا میدهد اندکی فکر کنم. شب شما بخیر! آری، قدم زدن بزرگترین تفریح او بود، زیرا گردش را نزدیکی به طبیعت میدانست.
منبع : جزیره دانش
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی معلمان رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی قوه قضاییه تهران روز معلم پلیس اصفهان سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو سایپا کارگران تورم
نمایشگاه کتاب سریال جواد عزتی تلویزیون عفاف و حجاب فیلم سینمایی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین انگلیس اوکراین نتانیاهو ترکیه یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تماس تصویری هواپیما تبلیغات اپل تلفن همراه گوگل همراه اول آیفون ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن دیابت بیماری قلبی مسمومیت داروخانه