شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

درمان بدون دارو


درمان بدون دارو
تندرستی انسان‌ها و راه‌های درمان در طول تاریخ همواره توجه دانشمندان و اندیشمندان را به خود جلب کرده است. در سده‌های گوناگون دست به طبابت زدند که از علوم پزشکی هیچ چیز نمی‌دانستند. هر قدر انسان‌ها از راه‌های درمان و کشف پیچیدگی‌های بدن انسان آگاهی یافتند، دانش پزشکی بیشتر متحول شد و بیشتر به راز و رمز درمانی پی برد، اما کسانی بودند که از علوم پزشکی به معنای امروز آن اطلاعاتی نداشتند ولی افراد زیادی را در دوران‌های دور و نزدیک درمان کردند. این نوشته، نگاهی دارد به درمان‌های شفابخش، بدون استفاده از دارو و در عین حال عجیب:
در آوریل سال ۱۹۷۴، یک مرد انگلیسی میان‌‌سال که تعطیلاتش را در ”لوکا“ شمال ایتالیا می‌گذراند، روی تختخواب هتل خمیازه‌ای کشید و ناگهان دردی شدید در عضلات پشتش پیچید که شانه و بازوی او را از کار انداخت. مرد که از شدت درد در کف اتاق افتاده بود ” یان‌پارسو“ نام داشت. او سراسر شب را از شدت درد ناله کرد و صبح روز بعد، درد کشنده در ستون فقرات و پشت و شانه و بازویش ادامه یافت. او ناگزیر به کشورش انگلستان بازگشت و شروع به معالجه کرد. انواع دارو، ماساژ، فیزیوتراپی، کشش، آمپول و ... هیچ‌کدام درد او را آرام نکردند و حتی بعضی از روش‌ها نیز به درد شدت بخشیدند. سرانجام، بنا به پیشنهاد دوستی، به مطب طبیب سوزنی به شهر مجاور رفت. مرد چینی که پدر و پدربزرگش نیز به همین کار اشتغال داشتند و این هنر را به او هم آموخته بودند، چند سوزن مخصوص، به نقاط مختلف بدن پارسون فرو کرد و دوره معالجه او را ۱۲ جلسه تجویز کرد و به این ترتیب به دردهای او پایان بخشید.
● آیا طب سوزنی پارسون را معالجه کرد؟
طب سوزنی بیش از پنج هزار سال است که در چین رواج دارد و قدمت آن ظاهراً به عصر حجر می‌رسد. طبق فلسفه تائو چینی، در هستی همه چیز در هماهنگی دو نیروی مکمل هم به نام ”یانگ“ و ”یین“ قرار دارد. ”یانگ“ یا حرکت مثبت، عنصر فعال و جهنده و ”یین“ عنصر منفی و ملایم است. هم‌چنین گفته شده است که ”یانگ“ نور و روشنائی ”یین“ ظلمت و تاریکی است که این دو به‌صورت مساوی، نیروی زندگی را تشکیل می‌دهند. چینی‌ها عقیده‌ دارند تا زمانی‌که ”یانگ“ و ”یین“ توازن دارند، نتیجه آن ،هماهنگی بدن است ولی افزوده شدن یکی از آنها، فرد را به بیماری می‌کشاند.
در کتابی که مربوط به طب سوزنی است و از ۲۰۰ سال پیش باقی مانده، نوشته شده، زمانی که ”یانگ“ قوی‌تر است، بدن داغ و خشک است و منافذ پوست به هم نزدیک می‌شوند و شخص احساس می‌کند تنفس‌هایش بریده‌، بریده شده و حتی با فعالیت‌های بدنی زیاد نیز عرق نمی‌کند. حالت بی‌قراری، تب، خشکی چشم و دهان او را آزار می‌دهد. شکم او سخت می‌شود و به یبوست مزاج مبتلا می‌گردد. همیشه زمانی که ”یانگ“ قوی‌تر است، شخص زمستان را به راحتی پشت سر می‌گذارد ولی تحمل تابستان و هوای گرم برای او غیرممکن است.
منظور از فلسفه طب سوزنی، توازن میان ”یانگ“ و ”یین“ دو نیروی هستی است که گفته شده در سراسر بدن جریان دارد و در کانال‌های نصف‌النهار به چرخش در می‌آید. این مدارهای نصف‌النهاری، هیچ‌گونه ارتباطی با جریان خون یا سیستم عصبی بدن ندارند و با وجود نقش اصلی آنها در طب سوزنی، وجودشان هرگز ثابت نشده است. ولی خط سیر پیرامون و سطح بدن، به دقت و با ریزه‌کاری نقشه‌برداری شده و آن‌گونه که گفته شده است، ۱۲ نقطه نیروی هستی در بدن، با اعضاء داخلی بدن، مثل قلب نصف‌النهاری، مثانه نصف‌النهاری و غیره، مستقیماً رابطه دارند و در سایر نقاط، شاخه‌های ضعیف‌تر رابط نصف‌النهاری هستند.
به عقیده پزشکان سنتی چین، این مسیر در افراد سالم به زحمت قابل تشخیص است، ولی در بیماران مربوط به مدارهای نصف‌النهاری، ظاهراً فعال و قابل درک است.
حدود ۹۵۰ نقطه برای سوزن‌زنی در بدن شناسائی شده است. طبق عقیده دانشمندان چینی، اعضاء بدن، هرکدام نبض مخصوص به خود را دارند. مثلاً نبض کبد باید صدای سیم آلت موسیقی داشته باشد، نبض قلب صدای کوبیدن، نبض طحال صدای متناوب و نوبتی و نامنظم و نبض کلیه باید صدای سنگ بدهد. البته پزشکان غربی، به این مسئله اعتقادی ندارند، ولی چینی‌های سوزن‌زن، از این راه است که سالیان دراز توانسته‌اند بیماری‌ها را تشخیص دهند و دریابند که بیماری از ضعف کلی است یا از خوب کار نکردن اعضاء بدن. آنها معمولاً رنگ پوست بیمار را هم شناسائی می‌کنند و در مورد نوع زندگی و بعضی از مسائل او می‌پرسند و سپس در می‌یابند که چه نقاطی از بدن باید سوزن بخورد.
بعد از قرن‌ها معالجه از طریق طب سوزنی در چین، قبل از جنگ دوم جهانی، این نوع درمان در چین از رونق افتاد و روش معالجه غربی جای آن را گرفت و با انقلاب کمونیستی سال ۱۹۴۹ این کار دوباره رونق یافت و مائوتسه تونگ (Mao Tese Tong) ـ رهبر چین ـ دستور داد دوباره طب سوزنی در کنار طب غربی، در مدارس عالی و دانشگاه‌ها تدریس شود. اطباء سوزنی بعد از آن توانستند با موفقیت به ویژه بیماری‌های آسم، برونشیت، تشنج، دیسانتری، تنگی نفس، نفخ، تب، گاستریت، بواسیر و سایر بیماری‌های روحی را در کنار طب غربی معالجه کنند و گاه هر دو مورد را با هم به کار گیرند. هم‌اکنون طب سوزنی بیشتر برای بی‌حسی‌های موضعی در جراحی‌ها، جای بیهوشی‌های کامل را گرفته است و گاه فقط از یک سوزن برای بی‌حسی استفاده می‌شود. در حال حاضر در بیشتر بیمارستان‌های چین این شیوه مورد استفاده قرار می‌گیرد، حتی در جراحی سینه که قلب نیز نمایان است (جرای بای‌پس) بیمار در طی جراحی، حرف می‌زند و می‌خندد و برای رفع ضعف بدن، غذا هم می‌خورد. بعد از طب سوزنی، باید از طب انگشتی نام برد که با فشار انگشت، درد را برطرف می‌کنند و بیمار را معالجه می‌کنند. طی سالیان دراز، افرادی هم پیدا شدند که با فشار انگشت و جابه‌جائی استخوان‌های بدن، درد را از بین می‌بردند. آنها معتقد بودند دردها بر اثر جابه‌جائی تدریجی استخوان‌ها به وجود می‌آید و مانند شکسته‌بندی‌های خودمان همه نقاط و محل استخوان‌های اصلی یا استخوان‌های نازک و کوچک را با لمس بدن بیمار تشخیص می‌دادند.
سر انگشتان آنها آن‌قدر حساس بود که بعضی از آنها به شهرت‌های زیادی رسیدند. یکی از ماهرترین آنها، خانم ”ساراماپ“ (Saramap) بود که در میان مشتریان بی‌شمارش، باید از ملکه انگلستان نیز نام برد. گروهی از پزشکان بر ضد او قیام کردند و با او به مخالفت برخاستند. گفته می‌شود که یک‌بار یکی از پزشکان مردی را که در واقع ناراحتی نداشت به نیت رسوا کردن خانم ”ساراماپ“ نزد او فرستاد و خواست استخوان او را جا بیندازد.
خانم ”ماپ“ با انگشتانش استخوان‌های او را بررسی کرد و فوراً ماجرا را دریافت. به همین دلیل، کتف مرد را پیچاند که از جا در رفت. سپس او را با یک پیام نزد همان پزشک فرستاد و گفت اگر قادر نیستید او را معالجه کنید، او را دوباره به محل کار من بازگردانید.
در پایان قرن نوزدهم، شکسته‌بندی به معالجه با فشار انگشت و ماساژ مبدل شد که ممکن است در نگاه اول ظاهراً تفاوت زیادی با هم نداشته باشند. متخصصان هر دو رشته، معتقدند مرض و درد زمانی پیش می‌آید که در ساختمان فیزیولوژیکی بدن، یک قسمت به خطا پرورش یابد.
عضلات و استخوان‌ها اگر در چنین نقاط خاطی بدن درست جابه‌جا شوند، بدن خود را خیلی زود مرمت خواهد کرد و سلامتی باز خواهد گشت. بنابراین این سئوال پیش می‌آید که چگونه عضوی می‌تواند سایر قسمت‌های بدن را به بیماری بکشاند.
شکسته‌بندها عقیده داشتند، مفاصل جابه‌جا شده یا در رفته، یک خاصیت مویرگی دارند که با جریان خون، ارتباط مستقیم پیدا می‌کنند. ماسورها (کسانی که ماساژ می‌دهند) معتقدند جریان خون و سیستم سلسله اعصاب، هر دو با هم، بیماری‌ها و دردها را مضاعف می‌کنند.
هنر شکسته‌بندی و جااندازی استخوان با فشار دست در غرب توسط ”آندروتیلور استیل“ (Andro Tailor Stil) پسر یک کشیش کشف شد. در سال ۱۸۶۴، سه کودک مبتلا به بیماری مننژیت ستون فقرات، با هیچ داروئی درمان نشدند و هر سه جان سپردند. استیل به جسد بچه‌ها خیره شد و به فکر فرو رفت و با خود گفت باید چاره‌ای پیدا کنم تا دیگران را بتوانم نجات دهم. او دیگر به قدرت دارو اعتقادی نداشت و به مرور قانع شده بود که درمان بیماری‌های جسمی، در بدن انسان نهفته است. او در خاطراتش می‌نویسد: ”خداوند با مهارت، چاره را در محل ماده، در جائی که روح و زندگی با هم ستیز می‌کنند، قرار داده است.“
استیل، ۱۰ سال آناتومی و علم تشریح بدن انسان را مطالعه کرد و از گورها، مرده‌ها را بیرون کشید تا آنها را تشریح کند. او استخوان‌ها را در جیبش مخفی می‌کرد تا مرتباً با دست آنها را لمس کند و بتواند بشناسد و درک کند که در هر زمان و هر حالت استخوان‌ها به چه طریق عمل می‌کنند. او سرانجام به این نتیجه رسید که بیماری و سلامت، براثر تغییر وضعیت ستون فقرات به وجود می‌آید. صدماتی که در حرکات عادی و روزمره در این مفاصل دخالت می‌کنند گاه آن‌قدر سبک و بی‌اهمیت هستند که بیمار از آنها خبر ندارد. او می‌نویسد: ”من در سال ۱۸۷۴ دریافتم که از هجوم خون به همه قسمت‌های بدن، مثل یک رودخانه جاری، سلامت یا درد منتشر می‌شود.“
”استیل“ مانند دیگر طبیبان سوزنی چینی، به وجود نیروی هستی در بدن معتقد بود، هر چند نامی برای آن نگذاشته بود. او نیز مانند سوزن‌زنان چینی، از راه معاینه دقیق بدن، با لمس سر انگشتان، نوع بیماری را تشخیص می‌داد. یک سوزن‌زن، قسمت‌های مختلف و نبض‌های متفاوت را در بدن درک می‌کند. ”استیل“ و شکسته‌بندهائی که از تکنیک او پیروی می‌کنند، ستون فقرات را برای درک ریزه‌کاری‌های ساختمان بدن، حس می‌کنند. آنها معتقدند تحریک ستون فقرات اجازه می‌دهد نیری هستی و گردش خون، دوباره به طور آزاد در سراسر بدن جاری باشند. شکسته‌بندی‌های قدیم، هیچ داروئی مصرف نمی‌کردند و اولین برداشت آنها برای این تکنیک این بود که بدن تقریباً هر وضع خراب و ایرادی را خودش مرمت می‌کند. روش ”استیل“ این بود: ”پیدایش کن! ثابت و برقرارش کن! و به حال خود بگذار تا درست شود!“
کسانی که با فشار سرانگشت استخوان‌ها را جابه‌جا می‌کنند و آن را سیستم کامل شفابخشی می‌دانند، عقیده دارند که بیماری‌های زیادی براثر جابه‌جائی استخوان‌ها، لگن و ستون فقرات به وجود می‌آید و راه درمان آنها می‌تواند از طریق متعادل ساختن ”یانگ“ و ”یین“ یا انرژی‌های مثبت و منفی در بدن باشد. طب چینی، علم آیروودای هند، فشار درمانی و ماساژ یومی‌هوی ژاپنی می‌توانند به این مشکلات پاسخ دهند.
منبع : مجله دانش یوگا