جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معمای تضاد


معمای تضاد
هراكلیتوس ۵۴۶ تا ۴۸۴ق.م. افسوسی، در میان فیلسوفان پیشاسقراطی، از عمق و اصالت ویژه ای برخوردار است. در روزگار باستان، او را فیلسوفی «گریان»، «تاریك» و «بدبین» خوانده بودند. در واقع، این القاب حكایت گر واكنش تند هم روزگارانش به رازآلودگی و پرمدعایی سخنان او بود. اما هراكلیتوس، در دوره جدید، مورد احترامات فائقه فیلسوفان بزرگی قرار گرفت. هگل، شلایرماخر، نیچه و هایدگر، هم با زبان و هم با محتوای سخنان او همدلی فراوانی نشان داده اند. فهم تاریخی اندیشه های هراكلیتوس، جز با فهم تقابل و تقارن اندیشه های او با اندیشه های فیلسوفان متقدم و متاخرش امكان پذیر نیست. ارسطو، هراكلیتوس را در زمره «فیلسوفان طبیعی» به شمار آورده اما از نظر ناقدان امروزی، سویه هایی از اندیشه او بسیار فراتر از درك زمانه خود بوده و اساسا نمی توان آنها را تنها در افق فلسفه طبیعی جای داد. به جرات می توان گفت كه ژرفای برخی از سخنان هراكلیتوس تنها در پرتو دانش فلسفی معاصر روشن خواهد شد.
به نظر می رسد هراكلیتوس در عین رویكرد نقادانه به فیلسوفان ماقبل خود، عناصری را نیز به طور جدی از آنها اقتباس كرده است. آناكسیماندروس پیش از هراكلیتوس به تضاد میان اشیای جهان اشاره كرده بود اما آن را امری ناپایدار و عرضی دانسته و گفته بود در نهایت همه اشیا بنا به ضرورت ananke و به اقتضای عدالت dike تاوان بیدادگری خود را می دهند و به سوی مبداء وحدت بخش خود آپایرون برمی گردند. اما از نظر هراكلیتوس، تضاد، نه امر عرضی، كه ذاتی جهان بود. هراكلیتوس می گوید ستیزه تضاد «پدر و پادشاه همه اشیا است» زیرا عدالت تنها در ستیزه تحقق پیدا می كند. آناكسیماندروس جنگ اضداد را به عنوان بی نظمی و اختلال ملاحظه می كرد، چیزی كه نباید باشد، چیزی كه صفای «واحد» را آلوده می كند. اما هراكلیتوس این دیدگاه را نمی پذیرد.
در نظر او كشمكش اضداد، نه تنها لكه ای بر وحدت «واحد» نیست بلكه برای وجود «واحد» اساسی است. در واقع «واحد» فقط در كشمكش اضداد وجود دارد: «ما باید بدانیم كه جنگ در همه چیز وجود دارد و ستیزه عدل است و تمام اشیا به سبب ستیزه به وجود می آیند و از میان می روند.» او با تكیه بر همین اندیشه به هومر كه می گفت «كاش ستیزه از میان خدایان و آدمیان رخت برمی بست» خرده می گیرد و می گوید كه «او هومر نمی دانست كه برای نابودی و تباهی جهان دعا می كند، زیرا، اگر دعای او به اجابت می رسید، همه چیز از میان می رفت.» چنانچه یگر می گوید هراكلیتوس در اینجا از اندیشه هماهنگی harmonia فیثاغوری یاری می جوید: «چیزهای مخالف با هم متحد می شوند. از چیزهای ناموافق زیباترین هماهنگی ها پدید می آید.» با این توصیف می توان گفت هراكلیتوس بی آنكه اندیشه «وحدت» و «هماهنگی» را كنار بگذارد، درك جدیدی از آنها ارائه می كند كه با دریافت متعارف انسان ها نیز سازگاری بیشتری دارد. ایده او را می توان «وحدت در عین كثرت» یا «هارمونی تضادها» نام نهاد.

مسعود زنجانی
منبع : روزنامه شرق