چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا
بازی بزرگ یا چانهزنی بزرگ
دو ماه دیگر دولت بوش به پایان راه میرسد اما پرونده افغانستان همچنان باز است و هفت سال پس از فروپاشی رژیم طالبان همچنان این گروه در این کشور حضور دارد و با حملات انتحاری خود امان را از نیروهای خارجی ربوده است. اگر هفت سال پیش آمریکا با شعار دموکراسی در افغانستان به این کشور هجوم آورد اما نهتنها دموکراسیای در این کشور دیده نشد بلکه آنچه عیان است حملات انتحاری علیه نیروهای خارجی و هدف قرار دادن شهروندان افغان از سوی طالبان و نیروهای خارجی است. با این اوصاف دولت افغانستان بهتر دید به جای نبرد بیسرانجام با طالبان به مذاکره با آنها بپردازد؛ مذاکرهای که میان طالبان و دولت افغانستان با میانجیگری ملکعبدالله پادشاه عربستان از سه تا هفت مهرماه (۲۴ تا ۲۷ سپتامبر) صورت وقوع یافت. این مذاکره یک جنبه داخلی دارد و یک جنبه خارجی.
۱) جنبه خارجی مذاکرات: برخی معتقدند که این مذاکره را میتوان به مثابه شکاف میان انگلیس و آمریکا تعبیر کرد. انگلیسیها به دلیل سابقه مستعمراتیشان در خاورمیانه بیشتر با این حوزه آشنایی دارند و به صورتی بسیار ظریف عمل میکنند. انگلیسیها یکسالی است که هر از گاهی به صورت پنهانی مذاکراتی را با طالبان در مناطق جنوبی تحت کنترل خود انجام داده و آمریکاییها را متهم به وخیمترکردن اوضاع در افغانستان کردهاند.
گوردون براون نخستوزیر انگلیس بیشتر خواستار استراتژی خروج از این وضعیت است تا تداوم جنگ بیسرانجام و پایان ناپذیر با طالبان. سال گذشته مذاکراتی میان دو نماینده انگلیسی با طالبان فاش شد که منجر به اخراج آنها از این کشور شد. در هر حال، مارک کارلتون اسمیت فرمانده نیروهای انگلیسی و شرارد کوپر کولز (سفیر بریتانیا) از این مذاکرات استقبال کردند. اسمیت گفت این مذاکرات دقیقا همان پیشرفتی است که شورشیان را نیز در بر میگیرد. کولز سفیر بریتانیا نیز افزایش نیروهای آمریکایی در این کشور را منجر به وخامت اوضاع دانسته بود.
افزایش نیروهای آمریکایی کابوسی برای انگلیسیهاست و آن دقیقا همان چیزی است که انگلیسیها از آن وحشت دارند. وی افزود: «هر گونه افزایش نیرو تصور از ما به عنوان نیروی اشغالگر را تقویت و حملات را بیشتر خواهد کرد». کولز همچنین اذعان کرد:
ـ «استراتژی آمریکا در افغانستان محکوم به شکست است». در واقع، مذاکره با طالبان تنها پیشنهاد انگلیسیهاست. سال گذشته در مذاکرهای که میان آنها با طالبان در گرفت منجر به کاهش چهار برابری حملات طالبان به نیروهای انگلیسی در جنوب این کشور و در برابر افزایش چهار برابری تلفات نیروهای آمریکایی و افغان شد.
اما آمریکاییها مواضعی متناقض اتخاذ نمودند. دولت بوش هر چند از این مذاکرات ابراز تعجب نمود اما بسیار سرد واکنش نشان داد. برخی مقامهای دفاعی آمریکا گفتند ایالات متحده از این امر «متعجب شده» که از سوی دولت افغانستان از این مذاکرات مطلع نشده است. از سوی دیگر رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا نیز اعلام کرد که کشورش تنها با هدف جذب برخی رهبران طالبان و بازگشت آنها به آغوش دولت افغانستان از این مذاکرات حمایت میکند.
حال این پرسش مطرح شده که اگر ایالات متحده پس از گذشت هفت سال از نبرد با طالبان به مذاکره با این گروه پرداخته اصولا چرا به افغانستان حمله کرد؟ چرا همان ابتدا به مذاکره با طالبان نپرداخت؟ آمریکا با سروسامان دادن نسبی به اوضاع عراق، بر این است که بخشی از نیروهای خود را به افغانستان اعزام کند. دیوید مککیرمان فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان خوستار اعزام ۱۵ هزار نیروی اضافی شده است در حالی که به او وعده داده شده که تا بهار آینده کمتر از نصف این میزان نیرو به افغانستان اعزام خواهد شد. پیشتر نیز اعلام شده بود که برای پیروزی در افغانستان علاوه بر نیروهای فعلی مستقر در این کشور نیاز به ۷۰ هزار نیروی مضاعف همراه با تجهیزات و تسلیحات جدیدتر است.
گیتس یکبار اعلام کرده بود که ارتش ملی افغانستان باید به ۱۲۲ هزار نفر برسد به علاوه ۸۲ هزار پلیس که در مجموع ۲۰۴ هزار نفر میشود. حال پرسش این است که در صورت افزایش کمی نیروی ارتش افغان آیا به لحاظ کیفیت و کارایی و تاکتیک مبارزه نیز افزایشی را تجربه خواهد کرد؟
نباید فراموش کرد که افغانستان ضمن اینکه فقیرترین کشور دنیاست، ضعیفترین دولت دنیا (غیر از سومالی که فاقد دولت است) را نیز دارد. لذا به تعبیر برخی ناظران این کشور فاقد ظرفیت کافی برای جذب سرمایه خارجی جهت مبارزه با تروریسم است. بر این باید فساد دولتی را نیز افزود؛ فسادی که حتی نهادهای سازمان ملل نیز به آن اذعان کردند؛ فسادی که بهطور مثال نشان میدهد برادر رئیسجمهور افغانستان با همکاری طالبان به قاچاق مواد مخدر میپردازد.
لذاست که بر اساس نظر تحلیلگر Foreign Affairs این سرمایهها میتواند پیامد بیثبات کنندهای داشته باشد. این سایت شورای روابط خارجی آمریکا برای حل بحران افغانستان دو راه حل ارائه میدهد:
۱) تعهد نسلی: همچون تعهدی که ایالات متحده در قبال آلمان و کره جنوبی متعهد شد. در حالی که این راهحل که منجر به حضور بلندمدت آمریکا در این کشور میشود با مخالفت همسایگان افغانستان (چین، روسیه، هند، پاکستان و ایران) مواجه است. لذا تامین امنیت در افغانستان از سوی ناتو و آمریکا مستلزم حضور طولانی مدت آنهاست به این دلیل که کشورهای برشمرده افغانستان را جزء حوزه نفوذ خود میدانند و مخالف حضور نیروهای فرامنطقهای در کنار گوش خود هستند.
۲) یک طرح دیپلماتیک منطقهای که بتواند برای ثبات در افغانستان اجماع نظری به وجود آورد. این «اجماع نظر» بدین معناست که پاکستان به دلیل اتحاد کابل- هند و آمریکا و اتحاد ایران- روسیه از این دو قطب ترسناک است و باید آرامش خاطر او را فراهم آورد؛ چرا که معتقد است آنها برای برانداختن نفوذ پاکستان متحد شدهاند.
به همین دلیل است که آمریکا ناامیدانه پس از هفت سال نبرد فرآیند مذاکرات را دنبال کرده و خواستار پیوستن طالبان به فرآیند سیاسی افغانستان شده است.
در عین حال باید افزود که مبارزه هفت ساله آمریکا در افغانستان به این باور در میان افغانها دامن زده که واشنگتن پنهانی به حمایت از طالبان میپردازد تا نه تنها حضور خود را توجیه کند بلکه بهانهای برای افزایش نیرو نیز داشته باشد. هدف این کشور نیز تضمین دسترسی به منابع انرژی آسیای مرکزی و مقابله با نفوذ چین است.
به تعبیر «دیوید فروم» از موسسه آمریکن اینترپرایز «طالبان در حال حاضر قوی و غرب ضعیف به نظر میرسد». سال ۲۰۰۹ نیروهای ناتو افزایش چشمگیری در این کشور خواهد داشت. چهار واحد ارتش آمریکا وارد این کشور میشوند. آلمانیها هم هزار نیرو اعزام خواهند کرد. در واقع روی دیگر حملات طالبان را هم میتوان ناشی از ضعف آنها زیرا تلفات طالبان نیز از سال گذشته سیری صعودی داشته است و به حدود چهار هزار نفر رسیده است.
۲) جنبه داخلی: دومین جنبه موضوع انتخابات ریاستجمهوری سال آینده افغانستان است. کرزای از این حربه برای نفع بردن در انتخابات آتی بهره میبرد. طالبان عمدتا در مناطق پشتون نشین فعالند. لذا پشتونها نمیخواهند یا تمایل ندارند که در انتخابات آینده به کرزای رای دهند چرا که او خود ریشه پشتون دارد و آرای آنها نقشی اساسی در تعیین رئیسجمهور آینده دارد.
پس مذاکرات دولت افغانستان با طالبان را میتوان در راستای ترسیم چهرهای صحیح از کرزای ارزیابی کرد. اما تناقضی در این میان به چشم میخورد و آن اینکه بسیاری از پیاده نظامهای طالبان عمدتا پشتون هستند. در همین زمینه «دیوید فروم» میافزاید:
ـ «در میان طالبان نیز شکافهایی به چشم میخورد که میتواند به نفع نیروهای ائتلاف باشد. بسیاری از آنها سربازان پیاده روستاهای پشتوننشین هستند که تمایلی دیگر به جنگ ندارند. آنها به دو دلیل میجنگند: یکی اینکه به آنها پول داده میشود و دیگر اینکه از ترس انتقام فرزندان و خانواده هایشان وار نبرد شده اند».
به بیان دیگر در صورت عدمتمکین آنها از دستورات رهبران، خانوادههایشان از سوی افرادی در پاکستان تهدید میشوند. از سوی دیگر نه تنها کرزای به فساد دولتی متهم شده است بلکه برادر او احمدولی کرزای نیز به قاچاق موادمخدر و همکاری با طالبان متهم شده است. لذا این موارد احتمال کنار زدن کرزای را افزایش میدهد. کوتاه سخن اینکه طالبان در حال حاضر به نظر میرسد دست بالا را دارد چرا که نه تنها دولت افغانستان را وادار به پذیرش مذاکره کرده بلکه دولتمردان آمریکا نیز مخالفتی با این موضوع نداشتهاند. انگلیسیها نیز از سال گذشته درگیر مذاکرات پنهانی با طالبان بودهاند.
در هر حال، دولت آینده آمریکا باید با این «بازی بزرگی» که در افغانستان به راه انداخته دست و پنجه نرم کند. این بازی بزرگ به مثابه مسابقه «بزکشی» در افغانستان میماند که چند نفر بر سر یک بز به مسابقه میپردازند. لذا دولت آینده آمریکا باید این «بازی بزرگ» را به سوی یک «چانهزنی بزرگ» سوق دهد تا اوضاع منطقه بهبود یابد.
● تضادی از زمین تا آسمان
▪ مواضع اوباما: وی خواهان اعزام هرچه سریعتر نیروهای تازه نفستر به افغانستان است. وی به نقل از فرماندهان نظامی آمریکا میگوید اوضاع در این کشور نه تنها بهتر نشده که رو به وخامت دارد و به منابع و نیروهای بیشتری در آنجا نیاز است. اوباما میگوید: «به من گفته شده است که این جنگ باید مسوولانه خاتمه یابد. طی ۱۶ ماه ما باید تعداد سربازانمان را کاهش دهیم و آسایش را برای سربازان و خانوادههایشان به ارمغان آوریم اما در عین حال باید به تلاشهایمان در افغانستان ادامه دهیم تا بن لادن را زنده یا مرده دستگیر کنیم. وی میافزاید ما نمیتوانیم افغانستان را از عراق جدا کنیم چرا که آنچه فرماندهان ما گفتهاند این است که در حال حاضر نیروی کافی برای سروسامان دادن اوضاع افغانستان در اختیار نداریم و من دو یا سه واحد ارتش را به آنجا میفرستم.
▪ مواضع مک کین: وی معتقد است پس از اخراج شوروی از افغانستان ما دست از منطقه شستیم و آنگونه که باید حضور نداشتیم. سیانان در گزارشی به نقل از مک کین میآورد که همان استراتژی که در عراق به کار گرفته شد باید دقیقا در مورد افغانستان نیز اجرا شود. آنچه مسلم است این است که هر چند این دو نامزد در مواضع خود دارای شباهتها و تفاوتهایی هستند اما زمانی سخنانشان قابلیت اجرا مییابد که در کاخ سفید مستقر شوند.
محمدحسین باقی
منبع : روزنامه کارگزاران
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت دولت سیزدهم آمریکا رافائل گروسی رئیس جمهور رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی محمد اسلامی انتخابات شورای نگهبان مجلس
سلامت هواشناسی قتل تهران شهرداری تهران بارش باران حجاب سیل پلیس آموزش و پرورش فضای مجازی شهرداری
خودرو مسکن حقوق بازنشستگان مالیات سایپا قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی بورس
نمایشگاه کتاب تلویزیون سینما تئاتر دفاع مقدس سریال سینمای ایران موسیقی کتاب
اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان
رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه فلسطین رفح حماس روسیه چین نوار غزه ترکیه اوکراین طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر ذوب آهن لیگ قهرمانان اروپا نساجی لیگ برتر فوتبال ایران بازی لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون مایکروسافت گوگل باتری ناسا فضاپیما
سازمان غذا و دارو بیماران خاص استرس کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون