یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

حیات سیاسی در خاورمیانه


حیات سیاسی در خاورمیانه
واقعیتی که از کتمان‌ناپذیری و حضور پررنگ برخوردار است، ماهیت متفاوت حیات سیاسی در کشورهای خاورمیانه عربی در مقام مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته که اکثر قریب به اتفاق آنها در قاره اروپا متمرکز می‌باشند، باید مطرح شود. هستی این تفاوت ریشه در مقوله‌های ذاتی و تغییر ناپذیر ندارد بلکه برآمده از کیفیت حیات در شکل‌های متفاوت و حیطه‌های متمایز آن هست. حیات سیاسی یک پدیده اجتماعی است و پرواضح است که کیفیت و خصلت آن نیز می‌بایستی متناسب با محیط اجتماعی، محیط روانی و محیط مادی باشد که در آن رشد یافته است. حیات اجتماعی که در بطن آن مقوله سیاست متجلی می‌شود در هر جغرافیایی از ویژگی‌های خاص برخوردار است که این کاملا طبیعی و قاعده‌مند می‌باشد. با در نظر گرفتن اینکه ظرفیت‌های اقتصادی پی در پی در حال تحول هستند، با وقوف به این نکته که سطح تکنولوژیک به ضرورت ایستا نمی‌باشد، با درک این واقعیت که تعاملات اجتماعی به لحاظ تغییرات مداوم در چشم‌اندازهای فکری مسیرهای مختلفی را به اجبار باید تجربه کنند و با آگاهی به این مهم که جدا از اینکه در سطح جامعه به ضرورت‌های سیاسی چه چیزی به مشاهده می‌آید، دگرگونی در قلمروهای ذهنی در لایه‌های زیرین به‌‌طور مداومی به وقوع می‌پیوندند. پس پرواضح است که تمامی پدیده‌ها در قلمرو جامعه باید تجلی ارزش‌های حاضر در حیطه جغرافیایی و سطح توسعه و رفاه به نظر آیند. هر پدیده‌ای ویژگی و خصلت‌هایی را که به نمایش می‌گذارد، کسب کرده است و محل این کسب هم جامعه است. سطح غنای ذهنی و وسعت رفاه اقتصادی در نتیجه نقش موثر در شکل دادن به هویت پدیده‌های در اجتماع دارا می‌باشند. هویت سیاسی در هر قلمرویی در رابطه مستقیم با ویژگی‌های مادی و روانی آن جامعه قوام می‌یابد. هویت سیاسی در خاورمیانه عربی از ویژگی‌های خاصی برخوردار است که برخاسته از کیفیت حیات در این جغرافیا باید محسوب شود.
در خاورمیانه عربی، حیات سیاسی از این ویژگی مهم و انکارناپذیر برخوردار است که به شدت غیرپویا، غیرخلاق و به گونه‌ای وسیع منفعل می‌باشد. برخلاف جغرافیایی مانند اروپا که در بیشتر مناطق آن، حیات سیاسی از پویایی و چالش بهره‌مند است، در خاورمیانه عربی، حیات سیاسی ترویج‌گر سکون، پذیرش بدون نقد، تعامل مبتنی بر نادیده‌انگاری حقایق و از همه مهم‌تر نادیده انگاشتن بازتاب‌های انسانی عملکردهای قلمرو سیاست است. معضل حیات سیاسی بدین روی شکل گرفته است که اظهارنظرها یا اقدامات سیاسی کاملا حسابگرایانه هستند. این بدان معناست که فقدان اصالت اندیشه کاملا محرز و مشهود است. در این جوامع فعالان و علاقه‌مندان به سیاست کاملا وابسته و متکی به «فکر کردن» قبل از بیان نظرات و دغدغه‌های خود هستند. افرادی که در رابطه با سیاست به اظهارنظر می‌پردازند و به دلایل متفاوت به این حیطه علاقه نشان می‌دهند، غالبا و اکثرا نگاه بسیار منفعت‌طلبانه را دارا هستند و کمتر درگیر اندیشه‌های متعالی و مسوولیت و تعهد اجتماعی می‌باشند. فعالان، نویسندگان، قلم‌زنان و دیگر افرادی که در حوزه سیاست حضور را به نمایش می‌گذارند، در چارچوب یک فلسفه سیاسی یا یک اندیشه و ارزش سیاسی که به آن اعتقاد داشته باشند به ارزیابی، اظهارنظر یا نقد نمی‌پردازند. آنها قبل از اینکه بیان را آغاز کنند یا نوشته را به تحریر درآورند، اول «فکر می‌کنند» که چه چیزی باید بیان شود و چه نوع نقد یا ارزیابی باید ترسیم شود که فزون‌ترین بهره و سود و بیشترین میزان امکان ترقی در سلسله مراتب اجتماعی را حادث شود. معیار بهبود شرایط اجتماعی، ارتقای حیات انسانی، تهذیب اخلاقی، تعالی معنوی و توسعه همه‌گیر نیست بلکه کسب منافع مادی و میوه‌های اجتماعی در نظر است. زمانی که فرد قبل از اینکه به اظهارنظر یا به نقد و ارزیابی بپردازد، «به فکر کردن» بپردازد، به این معناست که او درگیر جدا کردن و سوا کردن است.
او آنچه سودآور و ایجادکننده بهره شخصی است دنبال می‌کند و در نتیجه پدیده‌های اطراف را براساس فلسفه سیاسی خاص و یک اندیشه انسانی به ارزیابی نمی‌گیرد. او حقایق را مخدوش و واقعیات را تعریف غیرواقعی می‌کند و به نادیده انگاشتن تعهد اجتماعی می‌پردازد در راستای اینکه حیات شخصی خود را ارتقا دهد. او با توجه به اینکه چه چیزی مطلوب برای بهبودی وضعیت شخصی است به تعریف پدید‌ه‌ها می‌پردازد تا زمانی که فکر کردن قبل از بیان نظرات سلطه داشته باشد، حیات سیاسی بی‌بهره از ظرفیت برای تحول و دگرگونی با توجه به شرایط اجتماعی باقی خواهد ماند. آنچه در جوامع خاورمیانه عربی مشهود است، گستردگی حیات سیاسی است که تهی از نقدپذیری و تطابق با واقعیات مادی و معنوی می‌باشد.
تنها در یک صورت است که حیات سیاسی فرصت تحول و پذیرایی دگرگونی را دارا می‌شود و آن هم هنگامی است که اظهارنظر و نقد براساس «اندیشه کردن» باشد. زمانی که بررسی و ارزیابی جامعه براساس اندیشه‌کردن باشد، بدان معناست که منافع شخصی، ارتقای فردی و بهره‌های خانوادگی مورد نظر نیست بلکه آنچه به نقد و ارزیابی حیات می‌دهد توجه به فلسفه‌های سیاسی و ارزش‌های متفاوت سیاسی است. معیار ارتقای جامعه و کارآمدتر کردن و پاسخگوتر نمودن ساختار قدرت سیاسی است و به همین روی هر فردی سعی می‌کند با توجه به گرایش‌های سیاسی و فلسفی خود، آن اندیشه و ارزش را که از نقطه‌نظر او مطلوب است، مبنای عملکرد نظری قرار دهد. توجهی به این نمی‌شود که چه سود فردی به بار می‌آید بلکه خواست این است که تحول و ترقی اجتماعی حادث شود. زمانی که فرد قبل از تحریر یا بیان نظر خود اندیشه کردن را پیشه می‌کند، به این معناست که او به جدا کردن و سوا کردن نمی‌پردازد بلکه آنچه را به ذهن او می‌آید بدون واسطه بیان می‌کند. او به پیامدهای گفته خود توجه نمی‌کند چرا که بیان او مبنای فلسفی و اعتقادی دارد و مبتنی بر باور و یقین است. اما اگر مبنای اظهارنظر و تحریر، فکر کردن باشد به این معناست که توجه وسیعی به نتایج می‌شود چون هدف از هر ابراز نظری سود شخصی است و توجهی به اجتماع نمی‌شود. مشکل خاورمیانه عربی این است که حیات سیاسی در چارچوب «فکر کردن» و نه «اندیشه کردن» شکل گرفته است.
حسین دهشیار
منبع : روزنامه کارگزاران