یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جنگ حران، نبرد کراسوس و سورنا


جنگ حران، نبرد کراسوس و سورنا
در ۲۰۶۰ سال پیش یعنی در ۵۳ سال قبل از میلاد، قوای «كراسوس» سردار رومی و «سورنا» سردار اشكانی (پارتی) در شش می ۵۳ ق.‌م (۱۶ اردیبهشت) آماده نبرد با یكدیگر شدند تا آنكه در ۱۹ خرداد (۹ ژوئن) چنین سالی بعد از یك نبرد خونین، كراسوس سردار رومی كشته شد.
از آن زمان به بعد به مدت هفتصد (۷۰۰) سال بین دو ابرقدرت باستان یعنی روم و ایران اشكانی و ساسانی حالت جنگ و گاهی صلح برقرار بود. به طوری كه مورخان به سبب كثرت سال‌های جنگ بین ایران و روم، به جنگ‌های ۷۰۰ ساله بین ایران و روم اشاره كرده‌اند.
البته بین مورخان در مورد كشته شدن كراسوس در روزهایی كه از آنها نام بردیم اختلاف‌نظر است. اما در این امر اتفاق‌نظر دارند كه جنگ حران (كاره) در منطقه‌ای در شمال بین‌النهرین (مزوپوتامیا) بین «اورفه» و «راس‌العین» به وقوع پیوسته و كراسوس كشته شده است. بهتر است كه به این امر باور داشته باشیم كه در فاصله بین ماه می تا اوایل ژوئن ۵۳ قبل از میلاد این جنگ روی داده است.
● وضعیت جهان، ایران و روم در قرن اول ق.‌م
در قرن اول قبل از میلاد (ق.‌م)، ایران اشكانی توانست با مسلط شدن بر ارمنستان و آسیای صغیر و تمام بین‌النهرین تا مرز «سوریه» همسایه امپراتوری روم شود.در غرب امپراتوری ایران، سرزمین‌های زیر متعلق به امپراتوری روم بود:
تمام اروپا شامل شبه‌جزیره ایتالیا، گالیا، فرانسه، شبه‌جزیره ایبری (اسپانیا)، انگلستان، سرزمین‌ ژرمن‌ها و شمال آفریقا تا سوریه. فقط مدت كوتاهی «بطلیموس دوازدهم» به اتفاق خواهرش «كلئوپاترا» بر مصر حاكم بودند كه بالاخره مغلوب «اكتاویوس» سردار رومی شدند.
بدین ترتیب دو امپراتوری نیرومند بر جهان حكمفرما بود. یكی در اروپا، شمال آفریقا تا سوریه به نام دولت نیرومند روم و دیگری امپراتوری پارتی (اشكانی) كه همه خاورمیانه به جز سوریه در قلمرواش بود و مرزهای شرقی آن تا هند و سرزمین كوشانی‌ها در بخش شرقی افغانستان وسعت داشت ولی حدود متصرفاتش به اندازه دوران هخامنشی نمی‌رسید.
برای آنكه بدانیم كه در قرن اول ق‌.م به غیر از ایران و روم ابرقدرت دیگری در دنیا وجود نداشت، لازم است بدانیم كه نوادگان «آشوكا» امپراتور هند از خاندان سلطنتی «موریا» (Maurya) درگیر در مسائل مذهبی و گسترش دین بودا بوده و حتی این دین را به سیلان نیز تسری دادند.
در چین جانشینان «ویوتی» از سلسله «هان» سرگرم نبرد با قبایل مهاجم از آسیای مركزی بودند و ارتباطی بین چین، هند و روم از طریق تجارت ابریشم وجود داشت كه آن هم در سال ۵۳ ق‌.م با بروز جنگ ایران و روم قطع شد.
ژاپنی‌ها نیز تا مدت نزدیك به هزار و پانصد سال دروازه‌های كشور خویش را روی خارجیان بسته بودند. برای بررسی جنگ ایران و روم در زمان «ارد» بایستی با دولتمردان ایران و روم آشنا شویم و سپس به جنگ حران و نتایج آن بپردازیم.
● ارد اشكانی و سرداران روم
«ارد» (orodes) (اشك سیزدهم) از فرمانروایان ایران در فاصله سال‌های ۵۵ تا ۳۷ به مدت ۱۸ سال بر سرزمین وسیع ایران از نزدیكی كوه‌های هیمالایا در شرق گرفته تا مرز سوریه حكومت می‌كرد. پروفسور عباس مهرین شوشتری در كتاب ایران‌نامه، درباره نام «ارد» می‌نویسد كه :[«ارد به فارسی «هوراوده» تلفظ می‌شد و ترجمه آن خوشرو یا خوش‌رخ است. ارتش او با دولت توانای روم پیروزمندانه جنگ كرد و پیروز شد.
سردار بزرگ ایران به قول مورخان رومی (سورنا) نام داشت و احتمال دارد كه در حقیقت، سورن (سورنا) لقب خانوادگی باشد. نام اصلی او «مونه سس» بوده كه ماونگهه اوستایی و «ماه» فارسی از آن گرفته شده است.
ریشه لفظ «سورن» از «سوره» فارسی است كه به معنی قهرمان یا تواناست. در شرافت و نجابت خانوادگی او گفته‌‌اند، كه از خانواده‌های بزرگ پارتی از بهترین محسوب می‌شد.»] برخی گفته‌اند كه در خوی جوانمردی اگر او را با ارد مقایسه كنیم، پادشاه اشكانی ناجوانمرد بود و سورنا دارای تمامی خصلت‌های یك انسان نجیب، شجاع و شرافتمند بود.
استاد مهرین شوشتری در وصف چهره او می‌نویسد: «چهره دلكش و دل دشمن‌شكن داشت و هر گاه به جنگ می‌رفت هزار شتر بار و بنه برمی‌داشت و همیشه یك هزار سوار سنگین اسلحه و یك هزار سوار سبك اسلحه در ركاب داشت. همه سپاه ویژه او، ۱۰ هزار نفر می‌شدند. اصولا خانواده سورن در مراسم دیهیم‌گذاری، تاج بر سر پادشاهان پارتی می‌گذاشتند.
سورنا (سورن) كه در واقع می‌توان گفت كه فرماندهی لشكری را برعهده داشت كه در حكم «سپاه جاویدان» دوره هخامنشی بود، موقع حمله كراسوس به مرزهای غربی ایران بیش از ۳۰ سال نداشت.»
پلوتارك، مورخ بزرگ قدیم درباره او می‌نویسد: «چون ارد می‌دانست كه سپاه كراسوس به چه میزانی از نظر عده و تجهیزات قوی است، صلاح در آن دید كه سورن ۳۰ ساله را برای جلوگیری از این خطر بزرگ (حمله كراسوس) به سپهسالاری كل قشون ایران منصوب كند، چون اگر چنین نمی‌كرد و شخصا با كراسوس روبه‌رو می‌شد واقعه شكست داریوش سوم از یونان تكرار می‌شد.
● سرداران روم باستان (در زمان ارد)
در سال ۶۰ ق‌.م یعنی پنج سال قبل از به سلطنت رسیدن ارد اشكانی، سه نفر سردار رومی به نام‌های «سزار»، «پمپه» و «كراسوس» جهت اداره قلمرو وسیع روم با یكدیگر متحد شدند و اولین «تریم ویرات» (Triumvirate) یا اتحاد رجال سه‌گانه روم را تشكیل دادند كه هدف آن حكومت سه‌نفره (تروئیكا) (Troika) بود.
مشهورترین آنها از نظر مال‌دوستی و خست و رباخواری و احتكار، كراسوس بود. این سه نفر قلمرو امپراتوری روم را به ترتیب زیر بین خود تقسیم كردند:
۱) «جولیوس سزار» شمال و غرب اروپا را كه انگلستان و فرانسه و آلمان و ... باشد به خود اختصاص داد.
۲) «پمپه» (پمپی) كه مركز امپراتوری روم یعنی شبه جزیره ایتالیا را تحت سلطه خود درآورد.
۳) اما كراسوس داعیه سلطه بر مشرق زمین را داشت. با جنگ‌های داخلی روم با «اسپارتاكوس» در جنوب شبه‌جزیره ایتالیا و پیروزی بر بردگان شورشی و به دست آوردن طلاهای زیاد و تصرف املاك كسانی را كه «سولا» (Sulla) سردار رومی از اطراف امپراتوری روم اخراج كرده بود، كراسوس اقتدار كافی به دست آورده بود. فروش آن املاك، كراسوس را به یك فئودال ثروتمند كه دارای خزاین زیاد طلا بود تبدیل كرد.
او لقب بزرگ‌ترین محتكر را در امپراتوری روم به خود اختصاص داد و مامور شد پس از آمدن به سوریه خاك ایران را در نوردیده و سپس به سرزمین افسانه‌ای هند راه یابد كه به داشتن طلاهای زیاد اشتهار داشت.
● جنگ كراسوس با ایران و نتایج آن
كراسوس برای رسیدن به اهداف خود كه تسخیر ایران و هند و تجدید افتخارات دوران اسكندر بود در آوریل سال ۵۴ ق‌.م با لژیون‌های رومی كه تعدادشان به ۶۰ هزار نفر می رسید (هر Legion تا پنج هزار نفر می‌رسید) به سوی ایران تاخت. هر لشكر رومی را لژیون می‌گفتند و هر لشكر رومی از چند «مانیپول» (تیپ) شكل می‌گرفت.
هر لژیون دارای یك پرچم (درفش) بود كه به آن «وكسیلیوم« (vexillum) می‌گفتند. پیشاپیش لژیون‌های رومی یك واحد پیشتاز (طلایه‌داران) كه عنوان «فالانش» را داشتند حركت می‌كردند كه وظیفه آنها زدن اولین ضربت به دشمن و از میان بردن روحیه لشكر مقابل بود.
كراسوس با ۱۲ لژیون توانست خود را به مرزهای ایران (مرز سوریه و بین‌النهرین) برساند. اما سپاهیان ایران مانند روم از قانون جنگ‌های منظم پیروی نمی‌كردند بلكه تیراندازان رزمنده پارتی با حالت جنگ و گریز عملیات چریكی انجام می‌دادند. به طوری كه دشمن را به درون منطقه خود كشانیده و سپس به او تاخت می‌آوردند و این رمز پیروزی پارتی‌ها (اشكانیان) بود.
زمانی كه كراسوس به مرز شام و بین‌النهرین رسید از جانب سورنا، سفیری به نام «واگز» در مرز از طرف سپاه ایران این پیام را برای كراسوس فرستاد: «ای كراسوس اگر این سپاه را كه در فرمان شماست دولت روم و سنای آن كشور فرستاده است كه بر ایران بتازند، ایرانیان آماده هستند كه تا دم واپسین ایستادگی كنند و چنانچه مجلس سنای روم و دولت روم با اشاره به اراده شما همراه نیست و شما به میل و هوس خود چنین قصدی كرده‌اید، ایرانیان بر پیری شما بخشیده و رحم آورده، دستور می‌دهند كه به آسودگی و تندرستی به مرز و بوم خود برگردید.» كراسوس از این پیغام جسورانه برآشفته و گفت كه پاسخ پادشاه ایران و سورنا را در سلوكیه پایتخت ایران خواهم داد.
سفیر و نماینده سورنا پس از این سخن كراسوس تبسم كرد و كف دست خود را به كراسوس نشان داده و گفت: هرگاه روی این كف دست ممكن است مو در آید، شما نیز به شهر سلوكیه می‌توانید داخل شوید و جواب پادشاه ایران را بدهید.
بعد از این پیام بود كه ارد با پیاده‌نظام خود داخل ارمنستان شد و این مملكت را اشغال كرد تا پادشاه آن نتواند سواره‌نظام خود را به كمك رومی‌ها وارد بین‌النهرین كند. كراسوس می‌خواست كه از فرات عبور و سلوكیه را تسخیر كند.
ولی سپاه ایران به فرماندهی سورنا با جنگ و گریز او را به سمت حران كشانید و سپس متوجه بیابان‌های بی‌آب و علف كرد در حالی كه رومیان عادت داشتند كه در سرزمین‌های سرسبز و علفزار و سنگفرش بجنگند. كراسوس برای آرایش نیروهایش، بر بازوی راست لژیون‌ها، «كاسیوس» را گماشت و بر جناح چپ پسرش «پبلیوس» (peblius) را و خود در دل لشكر جای گرفت.
در این هنگام فرزند دیگر كراسوس به نام «فابیوس» كه زیردرست ژولیوس سزار در خاك گل اقامت داشت با هزار و چهارصد سواره نظام اهل گالیا (فرانسه) برای كمك به كراسوس وارد حران شد. ولی طی یك جنگ و گریز كشته شد و كراسوس ناگهان ملاحظه كرد كه سر فرزندش بر بالای سرنیزه پارتی‌‌ها بلند است.
تاكتیك سپاه ایران این بود كه در عقبه سپاه شترانی كه بارشان تیر بود حركت می‌كردند و لشكریان ایرانی در موقع گریز خود را به شتران رسانیده و تیرها را برداشته و به سرعت خود را به دشمن می‌رسانیدند و تیراندازی می‌كردند.
از جانب دیگر ایرانیان طبل‌هایی ساخته بودند كه اندرون آن ریك‌هایی قرار داده بودند كه هنگام حمله به قوای روم با كوبیدن به آنها باعث رمیدن اسب‌های سواره‌نظام رومی می‌شدند. در این جنگ كه ایرانی‌ها چهل هزار نفر بیشتر نبودند، نزدیك به هفتاد هزار رومی را شكست دادند در حالی كه پسر كراسوس را نیز كشته بودند.
بعد از كشته شدن فابیوس، نماینده سورنا به اردوی كراسوس آمد و به او گفت كه قوای پارتی امشب را به شما مهلت می‌دهد كه برای فرزندت سوگواری كنی- بعد از این واقعه سورنا شخصا به اردوی كراسوس رفت و به او پیشنهاد مذاكرات صلح را داد. چون كراسوس اسبش تلف شده بود، از سورنا خواست كه یك اسب مخصوص به او بدهد.
سورن بنا بر میهمان‌داری ایرانیان و اظهار دوستی پاسخ داد كه در این موقعیت كراسوس میهمان دولت ایران است و حتما باید لوازم تشریفات از جانب دولت ایران به او داده شود. اسبی كه به شما تقدیم كرده‌ام از جانب پادشاه ایران است،‌ در این موقع سورن به اتفاق كراسوس با اسبی كه ایرانی‌ها به او داده بودند به سمت اردوی ایران جهت مذاكرات حركت كردند- به رسم ادب ویژه مردم ایران، میهمان به ویژه كه سردار دشمن هم باشد، محترم بود. دو نفر از مهتران اصطبل بر دو جانب اسب كراسوس راه می‌رفتند و یكی افسار اسب را می‌گرفت.
اما رومیان خیال كردند كه خدعه‌ای در كار است و ایرانیان می‌خواهند كه كراسوس را اسیر كنند كه ناگهان جنگ كوچكی درگرفت و یكی از سرداران رومی به نام اكتاویوس چند نفر از سپاه ایران را كشت و در این گیرودار جنگی درگرفت و كراسوس كشته شد و سر او را نزد ارد آوردند. از آنجایی كه ارد فردی زرپرست بود، طبق دستور وی چشم و دهان او را از طلای مذاب پر كردند.
نتیجه این جنگ ۲۰ هزار كشته رومی و ۱۰ هزار نفر اسیر بود و علاوه بر آن تمام درفش‌های سپاه روم را ایرانیان به غنیمت گرفتند.
● نتایج شكست روم از ایران
به غنیمت بردن تمام پرچم‌های روم لكه ننگی بود كه بر دامان ارتش روم نشست. بعد از این شكست جولیوس سزار، سردار بزرگ رومی می‌خواست كه انتقام این شكست را از ایران بگیرد. ولی قبل از تدارك حمله به ایران در ۱۵ مارس ۴۴ ق.م داخل مجلس سنای روم با خنجر برتوس و شمشیرهای دشمنانش كشته شد.
عاقبت در زمان پادشاهی فرهاد چهارم اشكانی بین ایران و روم در زمان زمامداری «اكتاویوس» در سال ۲۰ قبل از میلاد صلح برقرار شد و فرهاد چهارم قبول كرد كه همه وكسیلیوم‌های رومی (درفش‌های رومی) را به كشور روم مسترد كند.
در عوض، اكتاویوس سردار بزرگ و زمامدار روم كنیزی ایتالیایی به نام «تئاموزا» به فرهاد چهارم بخشید كه در نتیجه ازدواج با او «فرهاد پنجم» به دنیا آمد. بعد از پیروزی پارتی‌ها بر رومیان دنیای آن روز به این نتیجه رسید كه رعب و هیبت رومی قابل شكست است و رومیان نیز مانند سایر ملل گاهی پیروز و گاهی دچار شكست می‌شوند.
واقعه تلخی كه بعد از این جنگ برای ایران روی داد آن بود كه سورن را كه بحق باید ابومسلم عصر اشكانی دانست در جوانی پس از چنان خدمات شایان كشتند. مورخان رومی نوشته‌اند كه ارد از روی بدگمانی، ترس و حسد چنین قهرمانی را كشت و ایران را از خدمت چنین سرداری محروم ساخت.
سیروس غفاریان
منابع:
۱- ایران‌نامه، جلد سوم، نوشته عباس مهرین شوشتری، انتشارات بانك ملی ایران، ۱۳۲۱
۲- نگاهی گذرا بر جریانات بزرگ تاریخ جهان، نوشته سیروس غفاریان،‌ دانشنامه بزرگ فارسی، تهران، ۱۳۷۸
۳- تاریخ آسیا، رنه گروسه. ترجمه مصطفی فرزانه، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۲۹
۴- كلیات تاریخ، هـ- ج نوشته ولز، ترجمه مسعود رجب‌نیا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران ۱۳۵۲
۵- تاریخ روم، آلبرماله و ژول ایزاك، ترجمه غلامحسین زیرك‌زاده، ابن‌سینا، تهران، ۱۳۴۱
۶ـ نگاهی به تاریخ جهان جلد اول‌، نهرو، ترجمه محمود تفضلی، امیركبیر، تهران، ۱۳۴۱
۷ـ تاریخ ایران قبل از اسلام، پیرنیا، عباس اقبال، انتشارات نگاه‌، تهران، ‌۱۳۸۶
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید