جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


آن چه یک جوان جویای کار باید بداند


آن چه یک جوان جویای کار باید بداند
● كاركردن پیشكش، فعلاً بدهی بالا نیار!
دوست و استاد مهربانی داشتم كه معلم اقتصاد بود. البته مدیریت مالی هم درس می‌داد و خلاصه در این گونه مسایل سال‌ها كار كرده بود. ایشان جمله‌ی جالبی داشت كه همیشه می‌گفت: «كار كردن پیشكش، فعلاً بدهی بالا نیار!»
این جمله را چند بار شنیده بودم، نمی‌دانم شاید من را مستعد بالا آوردن بدهی می‌دید كه مرتب تكرار می‌كرد. اما هر چه هست، اكنون پی به سخنانش می‌برم. راست می‌گفت، خود من هم‌اكنون سركلاس همین حرف را می‌گویم. بچه‌ها حالا كه كاری ندارید لااقل بدهی هم نداشته باشید.
آخر می‌دانید قرض گرفتن و پول قرضی را خرج كردن خود یكی از لذت‌های بسیاری از جوانان امروز است، ایرانی و خارجی هم ندارد.
گونه‌ی جدیدی از بحران مردم جهان است، دلیل آن هم خیلی روشن است، و حتی روزانه چند ساعت روبروی تلویزیون و رادیو و اینترنت باشی و پی در پی با آگهی‌های مستقیم و غیرمستقیم ترغیب به خرید شوی طبیعی است كه میل به مصرف در درونت زبانه بكشد و اگر نداشته باشی تن به قرض و بدهی بدهی.
خاصیت تبلغیات اغواگر است دیگر و كاری هم نمی‌توان برای آن انجام داد، تنها باید خود را در برابر ویروس‌های تهاجمی آن محافظت كرد.شاید بپرسی مگر واكسن ندارد؟
در پاسخ باید بگویم تنها واكسن موجود آن در بكارگیری «عقل و منطق» است كه همه براساس نیاز داریم. تنها باید از آن استفاده كرد.
البته در این باره نقص عجیبی در آموزش و پرورش و آموزش عالی ما به چشم می‌خورد و آن این است كه در مدرسه و دانشگاه از روش‌های انتگرال‌گیری و رسم منحنی‌های عجیب و غریب تا فرمول شیمیایی سنگ‌های كره‌ی ماه با ما صحبت می‌كنند اما در حد یكساعت هم درباره‌ی زندگی و ادامه‌ی درست زندگی به ما نمی‌گویند.
هر چند معلمان و مدرسان خوش‌فكر همیشه وجود دارند و ما مدیون بسیاری از آنان هستیم. اما در مجموع احتمالاً مدرسه و دانشگاه تنها انسان‌هایی را تربیت می‌كنند كه تنها از فیزیك و شیمی و ریاضی می‌فهمند و كمتر درباره‌ی اداره‌ی یك زندگی دانش آموخته‌اند.
در این میان افراد درباره ی شیوه‌ی زندگی تنها با مجموعه‌ای از شنیده‌ها و دیده‌های خود روبرو هستند كه در مجموع بسیاری از آنان به شدت آمیخته با خرافات است. خرافه‌هایی كه در میان بسیاری هم به شدت رسوب كرده است.
یكی از این خرافه‌ها كه عموماً نزد جوانان رایج است این است كه راه و روش به دست آوردن ثروت و دارایی وابسته به شانس و تقدیر و انجام كارهای پرخطر و با ریسك بسیار بالاست، كه عموماً در كودكی و جوانی شكل می‌گیرد و محكم می‌شود.
● انگیزه‌ی كامیابی
آدم‌ها، انگیزه‌‌ی كامیابی را در دوران كودكی به دست می‌آورند. از این رو داستان‌های نوشته شده در كتاب‌های درسی نقش قاطعی در پرورش انگیزه‌ی كامیابی جوانان ایفا می‌كند.
یكی از اندیشمندان مدیریت فردی است كه این موضوع را اثبات كرده، او كه فردی است با نام «مك كله لند» این موضوع را به وسیله‌ی یك بررسی جامع آماری ثابت كرده است. برای این كار او داستان‌های كتاب‌های درسی مربوط به سال ۱۹۲۵ را از ۴۰ كشور مختلف جمع‌آوری كرد تا ببیند جوانان و مردان و زنانی كه در سال ۱۹۲۵ این كتاب‌ها را خوانده‌اند و اكنون ۲۰-۳۰ یا ۴۰ ساله هستند در چه وضعیتی هستند.
او این كتاب‌ها را براساس موضوع‌های مربوط به «كامیابی» و «میل به كوشش و پشتكار» امتیازبندی كرد.
او نشان داد كه توسعه اقتصادی در این كشورها در بیست و پنج سال بعد به سطح انگیزه‌ی كامیابی منعكس شده در كتاب‌های درسی ارتباط مستقیم داشته است.
جالب است بدانید كه او برای اثبات آن به بیان دو داستان از این كتاب‌های درسی پرداخته است و نقطه نظرش را با آوردن برگزیده‌ای از دو داستان متضاد بیان كرده است. یكی از این دو، داستانی است كه بدبینی را به كودك تلقین می‌كند:
«دنیا وهم و خیالی بیش نیست، چه كار كنی، چه نكنی تفاوت نمی‌كند، آنچه مهم است بخت و اقبال است، افراد زیادی با تقلب و بدون كوشش به پول‌های فراوانی رسیدند و انسان‌های فراوانی هستند كه هر چقدر كوشش می‌كنند شكست می‌خورند. برخی هم یك شبه راه صد ساله را طی كرده‌اند، بدون شانس انسان چیزی ندارد و این سرنوشت است كه تعیین كننده‌ی زندگی است نه فرد و...» و داستان دیگر داستانی است كه به دانش‌آموزان كوشش برای پیروزی را القا می‌كند:
«من را برای گذراندن دوره‌ای فشرده به یك هنرستان فرستاند. از فرط خوشحالی به گریه افتادم، روزهای اول درسی را كه معلم می‌داد، نمی‌فهمیدم. همیشه روی ورقه‌هایم یك ضربدر قرمز كشیده می‌شد. پسربچه‌ای كه پهلوی من نشسته بود، شاگرد كوشا و خوبی بود، وقتی كه معلوم شد نمی‌توانم مسایل را حل كنم، او پیشنهاد كرد كه به من نشان دهد چگونه آن‌ها را حل كرده است. اجازه نداشتم از روی دست او بنویسیم. بایستی خودم یاد می‌گرفتم، ورقه‌اش را به او پس دادم و توضیح دادم كه باید خودم تكلیف را انجام دهم. بعضی وقت‌ها روی مساله‌ای تا نیمه شب كار می‌كردم... تا اینكه نمره‌هایم بالا رفت، فارغ‌التحصیل شدم و اكنون در كارم موفقم.»
كاملا روشن است كه داستان اولی بدبینانه است و ناخودآگاه میل به كوشش را برای رسیدن به نتایج بهتر از بین می‌برد در حالی كه داستان دوم خوشبینانه است و انگیزه پیشرفت را تقویت می‌كند، به این شیوه‌ كتاب‌های درسی نقش اساسی در جهت پیشرفت دراز مدت كودكانی كه آن‌ها را می‌خوانند فراهم كرده است و پس از سال‌ها كودكانی كه كتاب‌های پرانگیزه‌ی درسی را خوانده‌اند در كار خود بسیار موفق و در مقابل كودكانی كه انگیزه‌ی كامیابی در آنان نابود شده بود به مردمی بی انگیزه در بزرگسالی تبدیل شدند.
مك كلد لند ضمن پژوهش‌های وسیع خود در كشورهای در حال توسعه نشان داده است كه توسعه اقتصادی در این كشورها به سبب ضعف انگیزه كامیابی‌شان، آهنگی آهسته دارد، چرا كه اگر مردم انگیزه‌ای واقعی برای پیشرفت و بهبود سرنوشت خودشان را نداشته باشند، هر قدر هم كه به آن‌ها كمك شود، توسعه‌ی اقتصادی قابل ملاحظه‌ای به دست نخواهد آمد.
او توصیه می‌كند كه می‌بایست به كودكان آموزش داد كه مانند كسی كه كشش نیرومندی در جهت كامیابی دارد، فكر كنند، حرف بزنند و عمل كنند.
در كشور ما نیز تقویت انگیزه كامیابی، به ویژه در میان كودكان دبستانی كاری است كه ضرورت آن در صورت تمایل به بهبود اوضاع كشور ضروریست.
● نتیجه‌ی تحقیق ۲۰ ساله
اكنون كه سخن بدین جا رسید خوب است قدری درباره‌ی ثروتمندان واقعی بدانیم و روش آن‌ها را بررسی كنیم.
كتابی نوشته شده با نام «همسایه میلیونر، اسرار شگفت‌انگیز ثروتمندان» «The Millionare Next Door» كه نتیجه‌ی تحقیقی ۲۰ ساله است، یعنی نویسندگان آن به شكل پیوسته ۲۰ سال به بررسی رفتار ارزش‌آفرینان ثروتمند پرداختند و حاصل آن شده این كتاب، در این تحقیق به روشنی بیان می‌شود كه:
«بسیاری از افراد جامعه، درك غلطی در مورد چگونگی ثروتمند شدن افراد دارند. آن‌ها نمی‌دانند كه به ندرت ارث تحصیلات عالی یا حتی هوش و ذكاوت فوق‌العاده می‌تواند آینده‌ساز باشد. زیرا ثروت در میان این گروه از مردم نتیجه‌ی كار مستمر، پس‌اندازهای مداوم و زندگی در سطحی پایین‌تر از درآمد موجود می‌باشد. نویسندگان این كتاب در مقدمه‌ی كتاب می‌گویند:
«ما بیست سال پیش بررسی خود را درباره‌ی این كه مردم چگونه ثروتمند می‌شوند، آغاز كردیم. همان‌طور كه ممكن است حدس زده باشید، در وهله‌ی اول با پرسش از مردمی كه در محله‌های به اصلاح سطح بالای مملكت زندگی می‌كردند شروع كردیم.
با گذشت زمان چیز عجیبی كشف كردیم. خیلی از مردمی كه در خانه‌های گرانقیمت زندگی می‌كنند و ماشین‌های لوكس سوار می‌شوند ثروت زیادی ندارند. سپس چیز عجیب‌تری كشف كردیم. بسیاری از مردمی كه ثروت زیادی دارند حتی در محله‌های سطح بالا نیز زندگی نمی‌كنند!
این كشف كوچك زندگی ما را تغییر داد و موجب شد كه ما زندگی آكادمیك را رها كنم به فكر بررسی بیشتر این موضوع بیفتیم.
حال ممكن است بپرسید چه چیز این اكتشافات تا این اندازه جذاب است؟ در پاسخ به روشنی می‌خواهم بگویم كه بیشتر جوانان و مردم موضوع را اشتباه فهمیده‌اند. زیرا ثروت و درآمد یكی نیست و این را بسیاری از مردم نمی‌دانند چرا كه حتی اگر درآمد خوبی داشته باشید و آن را خرج كنید ثروتمند نمی‌شوید.
فقط سطح بالا زندگی می‌كنید. اما ثروت آن چیزی است كه می‌اندوزید نه آن چه خرج می‌كنید، همان‌طور كه پیش‌تر نیز بیان شد خیلی به ندرت شانس یا ارث یا مدارك بالا یا حتی تیزهوشی، مردم را قادر به انباشت ثروت می‌كند.
پس ثروت در اكثر مواقع نتیجه‌ی سبك زندگی توام با سخت‌كوشی، پشتكار، برنامه‌ریزی و بیش از همه چیز انضباط است، این دو نویسنده در ادامه‌ی نوشته‌ی خود می‌نویسند، كارآفرینانی كه ما در این تحقیق مورد بررسی قرار دادیم از نظر مالی مستقل هستند، اكثر این افراد فرزندان افراد سرشناسی نیستند بلكه بیش از ۸۰ درصد آنان افرادی عادی هستند كه ثروت خود را در یك نسل جمع‌آوری كرده‌اند.
جالب است كه این كار را به آهستگی و مرتب و بدون امضای قراردادهای چند میلیونی و بدون برنده شدن در قرعه‌كشی و بخت‌آزمایی به دست آوره‌اند.
هر چند نشان دادن افرادی كه به ناگاه ثروت بادآورده‌ای را از راه قرعه‌كشی و شانس و اقبال به دست آورده‌اند زیاد تبلیغ می‌شود اما چنین رخدادهایی نادر هستند، چرا كه در طول زندگی یك فرد بزرگسال، احتمال ثروتمند شدن او از این راه‌ها كمتر از یك در چهار هزار است. (این اطلاعات بر پایه‌ی تحقیقات آماری است)
در بررسی‌های گوناگون این اطلاعات درباره‌ی شیوه‌ی زندگی مردمان دولتمند به دست آمده است:
۱) سطح زندگی آنان پایین‌تر از امكانات مالی‌شان است.
۲) آنان زمان، انرژی و پول خود را به طور موثر در راه‌هایی كه منجر به تولید بیشتر می‌شود به كار می‌گیرند.
۳) آنان معتقدند كه استقلال مالی مهمتر از به نمایش گذاشتن آن است.
۴) والدین این افراد از آنان حمایت مالی نكرده‌اند.
۵) فرزندان آنان نیز تحت حمایت ایشان نیستند.
۶) انتخاب شغلی آنان صحیح بوده است و ا زكار كردن خسته نمی‌شوند.
۷) شكت‌های آن‌ها كمتر از دیگران نبوده است، اما پشتكارشان بیشتر از بقیه مردم است.
● صدای كردار از صدای گفتار بلندتر است
این جمله شاه بیت این نوشته است.
شنیده‌ام كه دانشمندان علوم رفتاری در پژوهش‌های خود نشان داده‌اند كه بدترین روش برای تغییر رفتار مردم نصحیت كردن مستقیم است. هر چند در دنیای علوم انسانی هیچ قانون ۱۰۰ درصدی وجود ندارد، اما این گفته چندان هم دور از ذهن و غیرواقعی نیست.
در كتابی جمله‌ی زیبا و معنی‌داری نوشته بود كه می‌گفت: «صدای كردار از صدای گفتار بلندتر است.» و همه چیز در همین یك جمله نهفته است. اگر نوشتن را با همین یك جمله پایان دهم و بگویم این همان چیزی بود كه می‌خواستم امروز بگویم كار چندان نادرستی نكرده‌ام.با این حال بد نیست كه با یك نمونه از طبیعت جانداران سخن را ادامه دهم.
نویسنده‌ای كره‌ای كه كتاب «سنگفرش هر خیابان طلاست» را نوشته است در بخشی از كتاب خود می‌نویسد: «در طبیعت گونه‌ای عنكبوت زندگی می‌كند كه پس از تخم‌گذاری با تنیدن تار تخم‌هایش را می‌پوشاند. پس از مدتی بچه عنكبوت‌ها از تخم بیرون می‌آیند و عنكبوت مادر بی آنكه در فكر آسایش خود باشد، برای یافتن غذای بچه‌های خود به تكاپو می‌افتند (همان كاری كه همه جانداران دیگر انجام می‌دهند.) هنگامی كه بچه عنكوبت‌ها آن چنان رشد كردند كه خود به دنبال غذا بروند، مادر از شدت خستگی و ناتوانی از پای درمی‌آید و می‌میرد...هنوز تمام نشده.
شگفت‌انگیزتر از این، عنكبوتی است كه پس از این كه بچه‌هایش از تخم بیرون آمدند، بدن خود را به جای غذا به خورد آنان می‌دهد. نكته در این است كه ادامه زندگی بچه عنكبوت‌ها به جان بازی مادر بستگی دارد.»
در آغاز نوشته گفتم كه اینها را یكی از كارآفرینان (ارزش‌آفرین) بزرگ كره در كتاب خود نوشته بود تا به وسیله‌ی آن جوانان خواننده‌ی كتاب را به اشتیاق و جنبش وادار كند.
او در ادامه كتاب می‌نویسد: «آری آسایش نسل آینده به فداكاری نسل كنونی بستگی دارد» در زندگی هیچ چیز رایگان به دست نمی‌آید و هیچ چیز تصادفی نیست. هر چه بیشتر زمین را بكنید، گودال بزرگتری خواهید داشت و هر چه این گودال عمیق‌تر باشد آب چاهتان بیشتر خواهد بود.
او در ادامه كتاب می‌نویسد: «اصل اساسی همین است و بس و به یاد داشته باشید بهترین زمان برای كوشش بیشتر زمانی است كه همه از كوشش خود دست كشیده‌اند. برای بسیاری از ما جوانان یا پیران شاید باوركردنی نباشد، اما اكنون دوره‌ی باور كردن باور نكردنی‌هاست، پیر و جوان هم ندارد، زن و مرد هم نمی‌شناسد.
«اندیشمندانه، بیندیشیم و پشتكاری امیدوارانه داشته باشیم»
منابع
۱ـ اندیشه‌های بزرگ در مدیریت (۱۳۷۶)- رستم جی- برگردان ایران نژاد پاریزی
۲ـ همسایه میلیونر، اسرار علمی ثروتمندان (۱۳۷۹) استنلی- برگردان سهیلا موسوی رضوی
۳ـ سنگفرش هر خیابان از طلاست- كیم و چونگ- محمد سوری
بابك بهی- مدرس كارآفرینی (ارزش‌ آفرینی)
منبع : بازار کار