جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

محمد قوچانی: شهروند دیروز ، امروز و فردا


محمد قوچانی: شهروند دیروز ، امروز و فردا
اولین بار که نام محمد قوچانی را خواندم به روزگار ۱۵ سالگی بر می گردد اگر ذهنم درست یاری کند ویژه نامه نوروزی عصر آزادگان یا نشاط اولین بار چهره او را به تصویر کشیده بود و همه با جوانی روبرو شدند که با وجود ظاهری جوان توانسته بود با مقالات و نوشته هایش زوایای مختلفی را در عرصه سیاسی کشور ترسیم نماید که پیش از او وهمقطارانش کسی بدان ورود پیدا نکرده بودو او با «پدرخوانده و چپهای جوان» ، «یقه سفیدها»،«جمهوری مقدس» و «برادر بزرگتر مرده است» به عرصه خطرناکی پای نهاد.
محمد قوچانی یعنی همان دست پرورده سازمان مجاهدین انقلاب که کار روزنامه نگاری را با نشریه محلی «کادح» گیلان آغاز کرده بوددر مدت زمانی کوتاه توانست به یکی از معروف ترین روزنامه نگاران ایران تبدیل شود.
نوشته هایش همیشه زیبا بود و خواندنی . دوست و دشمن از حرفه ای بودن او تعریف می کردند و منتقدانش هیچ گاه نوشتنش را زیر سوال نبردند.
اولین بار که تصویر او را در سیما دیدم باز می گردد به زمانی که او برای مدتی کوتاه رهسپار اوین شده بود تا پختگی اش افزون گردد گرچه وساطت شیخ اصلاحات و اظهار پشیمانی او در محضر محکمه او را پس از ۳۶ روز بازداشت راهی مدیریت در عرصه مطبوعات کشور نمود.
جامعه ایرانی اما همه داماد عمادالدین باقی را از «شرق » می شناسند جریده ای حرفه ای که گرچه نتوانست بمانند «جامعه» فصلی نوین در روزنامه نگاری ایرانی بگشاید ولی حرفه ای بودن را به رخ همه کشاند تا اینبار قوچانی زیر سایه بزرگان کارگزاران خود نمایی کند همانها که تا چند صباحی پیش از حبس،« پدر معنویشان »را افشا می نمود و به همراه گنجی و باقی و ... راهی جز نرفتن به مجلس ششم برای او باقی نگذاشتند.
قوچانی و تیمش هر روز به قول مدیر مسئولشان روزانه کتابی چند صد صفحه ای را نشر می نمودند تا آنکه بار دیگر توقیف به سراغشان آمد تا به ایشان یاد آوری نماید امنیت شغلی همیشه معنایی تفسیر ناشدنی برایشان داشته و خواهد داشت و از آن زمان شد که او و همراهانش استراحت های طولانی در خانه را برای بارها تجربه نمودند . «هم میهن »نیز ایشان را تجربه کرد تا صفحه آرایی مدرن در عرصه روزنامه نگاری حرفه ای ایران نیز چند صباحی بیش دوام نیاورد و هر روز ندایی سر آید که قوچانی راهی این نشریه و آن نشریه گشته است تا شهروند امروز...
«شهروند امروز» او آمده بود تا «صدای عام اصلاح طلبان» باشد و به قول خودش «راست مدرن» را به جامعه بشناساند .هفته نامه ای که هر هفته منتظران زیادی داشت و در همه شهرها در مدت زمانی کوتاه نایاب شدنش همه را رهسپار این دکه و آن باجه برای یافتنش می نمود .
قوچانی در «شهروند امروز »همه را به پای میز گفتگو نشاند از مهدی کروبی گرفته تا فاطمه رجبی.
او اینبار نیز اثبات کرد هیچ کس نمی تواند از جریده قوچانی برای ارتباط با افکار عمومی بگذرد .
«شهروند امروز »به راه بود تا زمانی که باز دست زمانه بر آن قرار گرفت که ایران اینبار بی شهروند شود.
نمی دانم قوچانی در۳۲ سالگی چه در سر خواهد داشت. آیا ادای دین به شیخ مهدی کروبی را سر لوحه رفتار سیاسی خویش قرار خواهد داد یا همراهی با مریم باقی برای مدتی در منزل.
در هر صورت تنها چیزی که می توان در پایان سخن گفت این است که قوچانی مدرن بودن را خوب آموخته است. او امروز با استاد سابق خویش محسن آرمین نیز سر ناسازگاری می نهد تا به همه بگوید من روزنامه نگاری مستقلم نه یک عنصر حزبی گرچه میزان صداقت نهان شده در پشت این کلام را فقط خود می شناسد و بس.
به هر حال قوچانی برای من نیز در حکم استادی بوده است که همواره با خواندن نوشته هایش درسی جدید در عالم روزنامه نگاری آموخته ام و بارها خواستم به این امر افتخار نمایم که همچون روزنامه نگاران جوان دیگر که آرزوی «قوچانی» شدن همواره در ذهنشان نهان بوده است او را دریچه ای می دانم به سوی پیشرفت .
و خوب می دانم که« قوچانی» شهروند خوبی برای دیروز ، امروز و فردای ایران خواهد بود .
مجید خرمی
www.majidkhorrami.blogfa.com