پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

اوباما خطرناک تر از بوش، ضرورت بیداری عدالتخواهان!


اوباما خطرناک تر از بوش، ضرورت بیداری عدالتخواهان!
۱) مطالعه ساختار نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی آمریکا در چند دهه گذشته و به ویژه پس از انقلاب اسلامی، نشان می دهد تصمیمات کلان و استراتژیک دولت آمریکا به وسیله اتاق فکرهای حافظ منافع نظام سرمایه داری جهانی اتخاذ می گردد. این استراتژی ها با جا به جایی افراد تغییر نخواهد کرد و تنها نقش سردمداران کاخ سفید، تعویض تاکتیک هایی است که آن هم قبلا به وسیله اتاق فکرهای حافظ منافع کارتل ها و تراست ها مهر تایید خورده است. چه این که به صورت واضح و آشکار و در بحران مالی جهانی نمود یافت و با ورشکسته کردن بانک ها و بنگاه های دسته چندم با ضرر مقطعی بانک ها و بنگاه های بزرگ در دراز مدت همه چیز را به نفع آنان رقم زد و دولت هم به موقع برای حفظ این نظام فاسد و نابرابر وارد صحنه شد و زمام خصوصی ترین اقتصاد دنیا را در دست گرفت.
۲) تجربه تاریخ آمریکا و بررسی گفتمان های حاکم بر دولت ها و سیاست مداران و فعالان سیاسی آمریکا و عملکردهای آنان نشان می دهد که مسئولان آمریکا بر خلاف مکتب حاکم بر سیاست مداران بسیاری از کشورها از جمله کشور ما - که زاپاتائیسم را پی گرفته و در زمان خارج قدرت بودن شعارهای تند و انقلابی داده و بعد از ورود به حاکمیت محافظه کار می شوند - در هنگامی که خارج قدرت قرار دارند شعارهای آرام و در زمان حضور در حاکمیت گاهی حتی از سخنگویان ایدئولوژیک خود پیشی می گیرند. نگاهی به مسئولان همین سه دهه آمریکا در زمان حضور و خروج از حاکمیت خود مهم ترین موید این مسئله است.
۳) حضور خرها و فیل ها(نمادهای حزب دموکرات و جمهوری خواه) در کاخ سفید تفاوت جدی در این استراتژی ها به ویژه در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی نخواهد کرد. نمونه سیاست های کارتر و ریگان، کلینتون و بوش پدر و پسر به ویژه در مواجهه با ایران اسلامی این مطلب را نشان داده است. به ویژه در زمانی که بحران های جدی در نظام سلطه و بر هم خوردن مالیخولیای بهشت جهانی سازی - که البته ضمن وجود جدی بحران باید به پشت صحنه های آن واقع بینانه نگریست - مشخص شده است و حتی نظریه پرداز پایان تاریخ -فرانسیس فوکویاما- سخن از پایان "پایان تاریخ" می گوید و برای از بین نرفتن هژمونی خود به هر اقدامی دست می یازد و به شدت به دنبال حذف تنها گفتمان بدیل خود، یعنی اسلام گرایی است، مواجهه با ایران به عنوان کانون بیداری اسلامی صورت دیگری می یابد.
۴) شعارهای باراک حسین اوبامای محبوب سیاه پوست مبنی بر تغییر در سیاست خارجی به ویژه در زمینه مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط با ایران را باید در همین پازل بررسی کرد. اوباما با ارائه این چهره ی صلح طلبانه محبوب به عنوان نماینده سیاهان و سایر اقشار لگدمال شده در آمریکا و دارای ریشه های آفریقایی و اسلامی، بهترین پرچم برای اتخاذ سیاست های منافقانه است. از سویی سیاست های کلان تغییر نکرده است و استراتژی کماکان حذف تنها حوزه فرهنگی و سیاسی فعال و آلترناتیو لیبرال دموکراسی و سرمایه داری یعنی ایران اسلامی است. از سویی دیگر، این شعارها کج فهمان، سازش طلبان، عافیت خواهان و ساده انگاران را به اشتباه می اندازد و در جامعه جهانی نیز با اتخاذ این چهرۀ منافقانۀ صلح طلبانۀ بیرون آمده از اقشار محروم و تحت ستمِ سیاه پوست، وجهه جنگ طلبی را عوض خواهد کرد. گرچه قطعا اوباما به مکتب خلاف مکتب زاپاتاییسم ایرانی، بعد از کسب قدرت تندتر خواهد شد. اما بسیاری را به اتخاذ استراتژی ها و پاداستراتژی های غلط وا خواهد داشت. درست مثل اتخاذ سیاست رخوت زای گفتگوی تمدن ها -که پایه علمی هم نداشت- در مقابل سیاست جنگ تمدن ها.
۵) طرح شعار و تلاش برای تحقق "مذاکره و رابطه با امریکا" در طول سه دهه گذشته و در راس همه در سه سال گذشته و در دوران حاکمیت اصول گرایان، در قالب مذاکرات بغداد، تاسیس دفتر حافظ منافع، دیدار نمایندگان، اجازه رفت و آمد دادن و دیدار مسئولین عالی دولتی با دلالان دست چندم مذاکره و رابطه مثل هوشنگ امیر احمدی، نشان داد که جناح های سیاسی به ظاهر متخاصم کشور در نداشتن منظومه صحیح فکری از آرمان های انقلاب و امام و بی توجهی به فرمایشات رهبر معظم انقلاب، با هم هم داستان اند. به ویژه در شرایطی که با محبوبیت داخلی و شعارهای ضد استکباری، نوعی اعتماد به نفس کاذب در بین برخی مسئولین برای حل مسائل و اختلافات مبنایی و ریشه ای سه دهه ملت ایران با استکبار جهانی، آن هم بدون تحقق شروط مردم و مقام عظمای ولایت، خطر اتخاذ تصمیمات غیر صحیح را دو چندان می کند.
۶) از سویی آرمان استکبار ستیزی نظام اسلامی، به عنوان اولین نقطه تفاوت اسلام ناب و اسلام آمریکایی، غیر قابل تغییر است و از سوی دیگر با تغییر تاکتیک های مسئولین آمریکا مواجهیم. در این شرایط، نبود چارچوب تئوریک مشخص برای حل این پارادوکس و به ویژه نزدیکی به انتخابات ریاست جمهوری که انجام کارهای پر سر و صدا را برای کاندیداهایی که آنها هم از دوگانه چپ و راست ایرانی خارج نیستند و به تبع آن اکثرا نیز به منظومه فکری امام و رهبری احاطه ندارند، اهمیت این مسئله را دو چندان می کند.
۷) در چنین شرایطی، از سویی ضرورت ارائه چارچوب تئوریک برای عمل فعالان سیاسی و دستگاه دیپلماسی و از سوی دیگر ضرورت ارائه مواضع جریان اسلام گرا و عدالتخواه، به ویژه ارائه معیارهای امام راحل و حاضر، در این مورد به شدت احساس می گردد. چرا که عمل مقابل دشمنی که خصومت خود را آشکارا و وقیحانه اعلام می کند، بسیار آسان تر از عمل مقابل دشمنی است که در لفافه و منافقانه عملب می نماید و درون جبهه خودی و سایر عدالتخواهان، حق طلبان و آزادی خواهان جهان انشقاق ایجاد می کند. باید بپذیریم که حضور باراک حسین اوباما با ریشه های آفریقایی، سیاه و اسلامی و با شعارهای تغییر محور، بسیار خطر ناک تر از حضور جرج بوش هاست. لذا در این شرایط باید با ظرافت بیشتری عمل کرد. ضرورت حضور در این صحنه بسیار زیاد است و به تعبیر امام خمینی، سکوت امروز فردای ذلت باری را در پی خواهد داشت.
منبع : مطالبه