جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


بربریت ایرانیان یا یونانی‌ها


بربریت ایرانیان یا یونانی‌ها
طی دو ماه گذشته سینماهای بسیاری از كشورهای جهان مخصوصا ایالات متحده آمریكا و اروپا شاهد نمایش فیلمی به نام «۳۰۰» بوده‌اند كه توسط شركت برادران وارنر در هالیوود ساخته شده است و فروش بالای آن همچنان ادامه دارد.
این فیلم كه بر اساس كتاب فرانك میلر رمان نویس مشهور تهیه شده، داستان مقاومت گروه كوچكی از یونانیان در تنگه ترموپیل را دستمایه اصلی خود قرار داده است. موضوع فیلم «۳۰۰» لشگركشی سپاهیان ایران در دوره پادشاهی خشایارشاه به یونان است كه منجر به ورود سپاهیان ایران به قلب سرزمین یونان و به آتش كشیدن شدن آتن می‌شود. در نهایت نیز پس از برآورده شدن اهداف خود كه همانا تنبیه یونانیان و تلافی دسیسه‌های آنان در عصر پدرش داریوش هخامنشی كه منجر به آتش كشیده شدن شهر سارد مركز ایالت لیدیه در آسیای صغیر ( از متصرفات ایران عصر هخامنشی) بود، به ایران بازگشت. البته بخشی از لشگریان ایران خصوصا كشتی‌های جنگی هخامنشی در این جنگ كه به سالامین معروف گشته است به دلیل موقعیت نامناسب جغرافیایی از ناوهای جنگی یونانیان شكست خوردند و این امر با بزرگ نمایی یونانی به شكست ایرانیان در مقابل یونانی‌ها معروف گردیده است با این حال همان گونه كه اشاره شد پادشاه هخامنشی كه حتی شنیدن نام او لرزه بر اندام یونانیان می‌انداخت اهداف خود را در این سفر جنگی تامین شده دید و این شكست كه پس از فتح آتن پدید آمد تاثیر چندانی بر روحیه شاه وارد نیاورد و او پیروزمندانه رهسپار كشور خود گشت.
فیلم «۳۰۰» كه با اهدافی كینه توزانه و به قصد تحقیر و توهین ایران و ایرانیان در عهد باستان ساخته شده است فیلمی یكسویه علیه عظمت و شكوه ایران عصر هخامنشی و در دوره‌ای است كه ایرانیان پرچمدار و مشعله‌دار تمدن و فرهنگ جهانی بودند و جدای از تنها ابرقدرت جهان آن روزگار در زمینه‌های گوناگون فرهنگی هنری نیز یگانه روزگار خویش محسوب می‌شدند.
در این فیلم كه با سرمایه‌ای عظیم و توسط یكی از كارگردانان معروف سینمای‌ هالیوود، «ژاك اشنایدر»، تولید شده ایرانیان موجوداتی وحشی زشت، نفرت انگیز، بی مغز، فرو رفته در پرده‌های عظیمی از جهالت و نادانی و فاقد قدرت تصمیم‌گیری معرفی شده اند. در راس این سپاهیان زشت روی نیز شاه هخامنشی سیاه پوست كه علاوه بر كریه المنظری دارای شخصیتی فرو مایه و پست با خصوصیاتی زنانه ترسیم گردیده است قرار دارد. در مقابل یونیان مردانی سفیدچهره زیبا روی، شجاع، با تدبیر، مصمم و دلیر به تصویر كشیده شده‌اند كه در سایه خرد و فرزانگی فرماندهی شجاع به نام لئونیداس در مقابل میلیون‌ها نفر سپاهیان ایرانی حماسه‌ای عظیم را خلق نموده و پس از به خاك و خون كشیدن هزاران تن از سربازان ایرانی جان خود را فدا كرده‌اند!
شدت تحریفات موجود در این فیلم به اندازه‌ای است كه علاوه بر ایرانیان مقیم اروپا و آمریكا، بسیاری از تماشاگران غربی نیز از نحوه ساخت فیلم «۳۰۰»ابراز نارضایتی كرده و آن را توهینی علیه تاریخ و تمدنی جهانی دانسته اند. به هر صورت آنچه كه مشخص است ساخت این گونه فیلم‌ها كه پس از فیلم الكساندر یا اسكندر دومین حلقه توطئه فرهنگی جدید غرب علیه ملت سرافراز ایران محسوب می‌شود، ترفندی نو با ظاهری فریبنده و جذاب برای مخدوش ساختن تاریخ و تمدن درخشان ایران در عهد باستان و خصوصا در دوره هخامنشیان كه از نظر فرهنگ مادی و معنوی و معتقدات دینی سرآمد عصر خود بوده و نخستین ملتی محسوب می‌شدند كه صور و افكار را بین شرق و غرب مبادله كرده و موجبات پیوند و نزدیكی فرهنگ و هنر جهان‌های شرق و غرب را میسر ساختند و از این جهت تمام تمدن‌های جهانی مدیون این دولت می‌باشند.
همان گونه كه اشاره شد موضوع جنگ ایرانیان بایونان در دوره خشایارشا چهارمین پادشاه هخامنشی موضوع اصلی فیلم «۳۰۰» را تشكیل می‌دهد ولی پیش از ورود به این بحث ضروری است روابط ایرانیان با مردمان یونان در دوره هخامنشیان از ابتدای تشكیل پادشاهی هخامنشی به صورت گذرا و مختصر بررسی شده و سپس جنگ سالامین از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد.
كوروش، بنیانگذار سلسله هخامنشیان كه به احتمال زیاد همان ذوالقرنین مورد اشاره در قرآن است از نسل پارسیان بود. پارسیان مردمانی آریانژاد بودند كه هر چند تاریخ آمدن آنان به ایران مشخص نیست ولی در كتیبه‌های آسوری از سده نهم پیش از میلاد از آنان با عنوان پارسواش یاد شده است و به نظر می‌رسد آنها ابتدا در حوالی دریاچه ارومیه یا كرمانشاه می‌زیسته‌اند و در قرن هفتم پیش از میلاد بتدریج رهسپار جنوب شده و در منطقه‌ای كه به كشور پارس موسوم گشت مستقر گشتند. آنان تحت پیشوایی هخامنشی حكومت خود را تاسیس كردند و قلمرو این پادشاهی در ابتدا بخش‌هایی از استانهای فعلی فارس و خوزستان را در بر می‌گرفت. پارسی‌ها كه به مناسبت بنیانگذار خویش خودرا هخامنشیان می‌خواندند بعدها پس از شكست دولت عیلام بخش‌هایی از این پادشاهی را نیز ضمیمه خود ساختند و به بتدریج به دولتی بزرگ در بین دولتهای بزرگ آن عصر نظیر عیلام، آسور و ماد مبدل گشتند و بعدها به دو شاخه اصلی و فرعی تبدیل شدند.
دولت پارس در دوره پادشاهی كورش و در سایه تدبیر و قدرت والای فرماندهی این پادشاه خردمند پادشاهی‌های بزرگ آن عهد همچنین ماد، لیدیه و بابل را تحت سیطره خود در آورد و دولت هخامنشیان به عنوان یكی از بزرگترین پادشاهی آن عصر یا به عرصه گیتی نهاد. كوروش پس از فتح لیدیه كه بخشی از كشور تركیه كنونی را شامل می‌گردید. با یونیانان ساكن در منطقه آسیای صغیر همجوار گشت كه تا پیش از آن تحت حاكمیت پادشاهی لیدیه قرار داشتند و مدت كوتاهی پس ازآن كلیه یونانیان منطقه آسیای صغیر شامل جزایر لس بوس (lesbos) و چیوس (chies)، فرنگیه (phrggie)، كیلیكیه (cilgcie) و لیكیه (lycie) سیطره پادشاهی هخامنشی را پذیرفته و خراجگزار كوروش گردیدند. كوروش نیز برای اطمینان خاطر از این یونانیان بخش غربی آسیای صغیر را كه محل استقرار یونانی‌ها بود به دوایالت تقسیم كرد و مركزیت یكی از این ایالات را شهر سارد (پایتخت سابق كشور لیدیه) و كرسی ایالت دیگر را شهر داسكلیون (dasklyon) قرار داد و برای هر یك از شهرهای یونانی این ایالات فرماندهی منصوب كرد تا مانع اتحاد این شهر‌ها شود. از آن زمان ایران با یونانیان مستقر در مجمع الجزایر یونان كنونی هم مرز گشت و این وضعیت تا پایان پادشاهی هخامنشی تداوم یافت.
در دوره پادشاهی كوروش درگیری خاصی بین ایران و یونانی‌ها پیش نیامد و یونانی‌ها كه از قدرت پادشاهی جدید التاسیس هخامنشی دچارهراس شده بودند بشدت سعی داشتند از هر گونه اقدامی كه خشم كوروش را فراهم می‌آورد خودداری ورزند.
البته به نظر می‌رسد كوروش درصدد گسترش فتوحتات خود تا قلب یونان و تسخیر تمامی مجمع الجزایر كنونی یونان نیز بوده است و در ملاقات با هیئت اعزامی از سوی اسپارت نیز عنوان كرده بود: من با مردمی كه در میدان جمع می‌شوند تا به قید قسم بیكدیگر دروغ گویند... اگر زنده ماندم چنان كنم كه... از بیچارگی خود بنالند. این اظهارات نشان می‌دهد بنیانگذار پادشاهی هخامنشی اگر فرصتی پیدا می‌كرد متصرفات خود را از آسیای صغیر تا بونان نیز ادامه می‌داد ولی جنگ‌های در شرق ایران در نواحی خراسان، سیستان تا حوالی پاكستان و هند و همچنین تسخیر بابل كه یكی از عظیم‌ترین پادشاهی‌های آن زمان بود به وی اجازه تحقق این هدف را نداد.
پس از كشته شدن كوروش در جنگ با اقوام نیمه‌حشی ماساژت‌ها (masegetes) و بر تخت نشستن كمبوجیه ولیعهد و پسر او پادشاه جدید فتوحات پدرش را ادامه داد و پس از فرونشاندن شورش‌های داخلی تسخیر مصر را در سال ۵۲۶ ق.م. در سرلوحه اهداف خود قرار داد. این لشكر كشی عظیم كه علاوه بر فتح مصر منجر به تسخیر لیبی و بخش‌هایی از شمال سودان گردید، سه سال به ل انجامید و در سال ۵۲۲ قبل از میلاد كمبوجیه در هنگام بازگشت به ایران در شام (سوریه كنونی) به گونه‌ای مبهم و نامعلوم كشته شد و داریوش اول هخامنشی پس از به قتل رساندن فردی موسوم به گئوماتای مغ كه به دروغ خود را بردیا برادر شاه خوانده بود و سركوبی شورشی‌های گسترده داخل به عنوان پادشاه بعدی سكاندار دولت نوپای هخامنشی گشت.
در آن زمان علاوه بر مستعمرات یونانی آسیای صغیر و تراكیه و مقدونیه، بعضی از جزایر یونانی تابع ایران بودند. و تقریبا یك سوم كل مجمع الجزایر یونان در تحت حكومت ایران بودند. دو سوم دیگر یونان دربرگیرنده دولت‌هایی بودند كه بعضی از آنان در واقع شهرهایی بودند و برخی دیگر بزرگتر از شهر بودند. مهم ترین این دولت شهرها آتن و اسپارت بودند كه در آتن حكومت ملی و در اسپارت حكومت الیگارش (حكومت عده‌ای كم براكثریت مردم ) برقرار بود.
این دولت شهرها هر چند از قدرت ایران در هراس بودند ولی در مواقع خطر از ایران طلب كمك می‌كردند. با این حال شیوه آنها در مقابل حكمرانان ایرانی توام با عذر و پیمان شكنی بود و سعی می‌كردند به هر طریق موقعیت ایران را در آسیای صغیر و متصرفات یونانی آنان تضعیف نمایند. در راستای این سیاست، منافقانه یونانیان آسیای صغیر در سال ۴۹۸ ق.م با همكاری آتنی‌ها به طور ناگهانی به شهر سارد مركز ایالت ساحلی حمله كرده و آن را آتش زدند. این امر اگر چه با عكس‌العمل سخت ایران و شكست شورشیان آسیای صغیر همراه بود ولی موجبات خشم عمیق داریوش را از مداخله آتنی‌ها در امور داخلی آسیای صغیر كه تحت حاكمیت ایرانی بود برانگیخت و او تصمیم گرفت با لشكركشی به یونان آنان را مجازات كند.
این امر موجب لشكركشی نظامیان ایران به یونان شد كه به جنگ ماراتون معروف گردیده است. در ین جنگ كه در سال ۴۹۰ ق.م. اتفاق افتاد دولت‌های آتن و اسپارت از دستور داریوش مبنی بر سر تسلیم فرود آوردن خودداری ورزیدند و شاه هخامنشی تصمیم به سركوبی آنان گرفت. در جنگ ماراتون گر چه برخی از شهرهای یونان به تصرف ایران در آمدند ولی موقعیت نامناسب لشگریان ایران در خلیج آتیك و بهره گیری قشون یونانی از اسلحه‌های سنگین در مقابل سلاح‌های سبك ایرانی‌ها موجب شكست ایرانی‌ها شد. این جنگ كه یكی از سرداران داریوش فرماندهی آن را به عهده داشت اهمیت چندانی برای دولت هخامنشی نداشت ولی یونانیان در قبال آن هیاهو و تبلیغات فراوانی به راه انداختند.
جنگ سالامین كه در سال ۴۸۱ ق.م در دوره سلطنت خشایارشا به وقوع پیوست یكی از مهم ترین جنگ‌های بین ایران و یونان به شمار می‌رود و اهمیت آن از آنجا ناشی می‌شود كه پادشاه هخامنشی خود شخصا فرماندهی این جنگ را بر عهده داشت. در ارتباط با این جنگ هرودت گفته است كه اندیشه این جنگ به تحریك دمارات پادشاه سابق اسپارت كه در زمان داریوش به ایران پناهنده شده بود و ازنزدیكان خشایارشاه بشمار می‌رفت شكل گرفت و او درصدد آن بود كه پس از فتح كل شبه جزیزه یونان به پادشاهی آن دست یابد.
از سوی دیگر بزرگان ایرانی نیز كه شكست ماراتون را دون از شأن ایرانی می‌دانستند شاه را به لشكركشی به یونان دعوت كردند و در این میان گروهی از بزرگان یونانی نیز كه به دربار ایران پناهنده شده بودند نیز آتش برافروخته شدن جنگ را دامن می‌زدند. سرانجام شاه كه در ابتدا چندان تمایلی به این امر نداشت متقاعد شد و در سال ۴۸۱ ق.م لشگری متشكل از نژادهای مختلف در آسیای صغیر گردهم آمده و آماده لشكر كشی به شبه جزیزه پلوپونزس شدند. در ارتباط با این سپاه نقل قول‌های مختلفی در كتب یونانی دیده می‌شود. هرودت با اشاره به این‌كه ۴۶ گونه از نژادهای ساكن در ایران این سپاه بزرگ را تشكیل می‌دادند شمار جنگجویان آن را اعم از پیاده نظام، سواره نظام و ملوانان دو میلیون و سیصد هزار نفر دانسته است كه به همراه قوای امدادی و نیروهای لجستیك به ۵ میلیون نفر بالغ می‌شده است!
سایر مورخان یونانی نیز شمار ارتش ایران را بین دو تا چهار میلیون نفر دانسته اند. این امر از جهات مختلف قابل نقض است كه در پایان داستان جنگ به آن پرداخته می‌شود و در نهایت باید گفت تعداد سپاهیان ایران در جنگ سالامین بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بوده است. این سپاه پس از عبور از تنگه داردانال كه در آن عصر هلس پونت خوانده می‌شد از روی پلی كه به وسیله قایق‌ها و به دستورشاه ساخته شده بود وارد اروپا شدند و این امر تحت نظارات خشایارشا صورت گرفت و پس از پایان انتقال سپاهیان از روی تنگه داردانال‌شاه جایی زرین و قدحی از زر و یك شمشیر و یك كمان پارسی را به عنوان هدیه به دریا انداخت.
در جریان این لشگركشی منطقه شمال یونان تحت تصرف ایرانیان در آمد و سپاه ایران پس از آن كه مقدونیه تسالیا و چند شهر دیگر در شمال و مركز یونان سرتسلیم فرود آوردند رهسپار آتن شد. در مقابل این امر آتنی‌ها كه خطر عظیمی را احساس می‌كردند، تلاش كردند با ایجاد اتحاد با سایر دولت‌های یونانی اتحادیه‌ای در برابر ایرانیان تشكیل دهند. در آن عصر بین دولت شهرهای یونان همچون آتن، اسپارت، آرگوس و گلن اختلافات داخلی وجود داشت كه حتی در برخی مواقع موجب بروز جنگ‌هایی بین این دولت‌ها می‌شد. از این روی مردم آتن كه خود را در تیررس قشون ایران می‌دیدند سعی كردند با از بین بردن این اختلافات آنها را در مقابل سپاه ایرانی متحد سازد. با این حال تنها اسپارتی‌ها حاضر به اتخاذ با آتنی‌ها شدند و این بدان سبب بود كه می‌دانستند پس از ورود سپاه ایران به آتن آنها نیز بشدت مجازات خواهند شد و مكافات اعمال مداخله جویانه خود را در شهرهای یونانی آسیای صغیر خواهند دید.مسیر لشكر كشی ایران از دو سمت خشكی و دریا بود و خشایارشا در صدد بود همزمان در دو مسیر پیش رود، بدون این‌كه مشكل خاصی پیش آید لذا نظم و ترتیب قشون و تهیه آذوقه و ساختن پل‌ها و اصلاح راه‌ها بخوبی پیش بینی شده بود و حتی در شمال كوه آتوس (athoss) كانالی حفر شده بود تا بر خلاف جنگ ماراتون كشتی‌های ایرانی دچار طوفان نشوند.
مسیر سپاه ایرانی به سوی آتن از كوهستانی می‌گذشت كه تنگه‌ای باریك به نام «ترموپیل» در آن قرار داشت. این تنگه بین كوهی بلند و دریا واقع بود و عرض آن تنها به اندازه‌ای بود كه یك عرب جنگی از آن گذر كند. از این رو یونانیان كه از روبه‌رو‌ شدن با ایرانیان در دشت‌های باز بیم داشتند تصمیم گرفتند با استقرار در این تنگه باریك راه سپاه ایرانی را سد كنند. هفت هزار سپاه یونانی به فرماندهی لئونیداس(leonides) مامور حفاظت از این تنگه شدند و ۲۷۱ كشتی یونانی نیز تحت فرماندهی یوری بیادس (Euribyades) مامور مقابله با كشتی ایرانی شدند.
ایرانیان پس از رسیدن به تنگه ترموپیل، پی بردند كه در خط ساحلی باریكه از خشكی به پهنای صد دریای كوه وجوددارد و قوای یونانی در این منطقه مستقر شدند. خشایارشا پس از انتظاری چند روزه كه به كشتی‌های ایرانی فرصت عبور از معبر یوریپوس را می‌داد، دستور حمله به تنگه ترموپیل گشودن آن را صادر كرد.
در ابتدای امر به دلیل موقعیت این تنگه صدها تن از ایرانیان در حمله به سپاهیان سنگین اسلحه یونانی به قتل رسیدند ولی پس از آن كه فردی یونانی راهی از میان كوه را به ایرانیان نشان داد لشكر ایرانی در پشت سر یونانیان در آمد این امر موجب عقب نشینی و فرار بخش عمده ۷۰۰۰سرباز یونانی از محل استقرار خود گشت.
با این حال لئونیداس با سیصد اسپارتی و هفتصد یونانی ( از دیگر شهرهای یونان) حاضر به ترك مكان خود نشد و نبرد سختی درگرفت كه منجر به قتل لئونیداس و تمام یونانی‌ها شد. پس از آن ایرانیان رهسپار جزیره آتیك كه آتن در آن قرار داشت شدند ولی آتنی‌ها پیش از ورود ایرانی‌ها شهر را تخلیه كردند و مردم را به شهرهای دیگر فرستاده و گریختند. خشایارشا پس از ورود به آتن گروهی از آتنی‌ها را كه در ارك گرده آمده و به مقاومت برخاستند شكست داد و این شهر را به تلافی حریق شهر سارد در عهد داریوش آتش زد و خبر فتح آتن را به نایب السلطنه خویش در ایران نیز اعلام كرد و در واقع به هدف اصلی خود كه مجازات آتنی‌ها بود، نائل آمد.
البته برخلاف سپاه بری، نیروهای دریایی ایران نتوانستند به اهداف خود نائل آیند. آنان در برابر مصب رود پینوس (peneius) دچار طوفانی سخت شدند كه منجر به از بین رفتن ۴۰۰ كشتی ایرانی شد. پس از آن در مقابل جزیره سالامین ( یا سالامیس) كشتی‌های ایرانی به مصاف ناوهای یونانی رفتند ولی تنگی مكان جنگ و فزونی شمار ناوگان ایرانی به ضرر آنها تمام شد و موجب برخورد بسیاری از كشتی‌های ایرانی به یكدیگر و غرق شدن آنان گشت.
به موازات این امر، كشتی‌های بزرگ و سریع‌السیر ایران نتوانستند عملیات مورد نظر خود را انجام دهند و شمار زیادی از آنها در اثر برخورد با هم از كار افتاده و واژگون گشتند. از این رو خشایارشا كه هدف نهایی خود را كه همانا تنبیه آتنی‌ها بود، تأمین شده می‌دید تصمیم به بازگشت گرفت و پس از برجای نهادن بخشی از سپاهیان خود در یونان به ایران بازگشت.
□□□
در فیلم «۳۰۰» علاوه بر آن‌كه سعی شده است ابهت و عظمت سپاه ایران به سخره گرفته شود بلكه تمدن و فرهنگ ایران زمین نیز عمیقاً خدشه دار گردیده و تصویری تیره و تاریك از ایرانیان آن عهد ترسیم گردیده است. از این رو سعی می‌شود به نكات مورد اشاره در فیلم كه نشاندهنده بربریت و وحشی گری ایرانی‌هاست پاسخ داده شود:
۱) در این فیلم داستان جنگ سالامین به گونه‌ای ترسیم شده است كه به شكست كامل ایرانیان منجر شده است در حالیكه ایرانیان در خشكی به پیروزی كامل رسیدند و شكست دریایی آنها نیز عمدتاً به دلیل وضعیت نامناسب خلیج سالامین و تنگی فضا برای حركت كشتی‌های بزرگ ایرانی بود كه موجب شد آنها نتوانند به مقابله با كشتی‌های یونانی پردازند و حتی برخی از كشتی‌های ایرانی پیش از ورود به كارزار در اثر برخورد با یكدیگر غرق شدند.
شایان ذكر است در آن عهد، ایرانی‌ها مردمانی دریانورد نبودند و ناوگان آنها از كشتی‌های گوناگون ملل مختلف همچون فینیقی‌ها، مصری‌ها و یونانی‌های آسیای صغیر تشكیل می‌شد و از نظر جنگی فاقد وحدت كامل بودند. بر خلاف یونانی‌ها كه ملتی دریانورد و استاد این بودند و راه‌های دریایی را خوب می‌شناختند. علاوه بر آن بخش قابل توجهی از لشكریان ایرانی فاقد اسلحه سنگینی بودند و در مقابله با یونانی‌های غرق در فلز و كلاهخود نتوانستند آنچنان كه باید مهارت خود را در تیراندازی و جنگ و گریز به نمایش گذارند. مضاف بر آن ایرانیان عمدتاً در دشت‌های پهناور و هموار آسیا جنگ كرده بودند و سواره نظام ایران نتوانست در كشور كوهستانی یونان و گذرگاههای تنگ و باریك آن كمك مؤثری به پیاده نظام خود بنماید. لذا در ابتدای جنگ با یونانیان در تنگه ترموپیل پیاده نظام ایرانی تلفات نسبتاً سنگینی را متحمل گشت.
۲) در نبرد ترموپیل سعی شده است شمار سپاهیان ایرانی كه به خاك و خود غلطیندند بسیار سنگین نشان داده شود در حالیكه بجز در ابتدای نبرد كه به دلیل تنگی فوق العاده تنگه گروهی از ایرانیان (كمتر از یك هزار نفر) به قتل رسیدند پس از دور زدن تنگه ترموپیل این یونانیان بودند كه با تلفات بسیار سنگینی مواجه شدند و صرف نظر از هزاران نفری كه عاجزانه از مقابل سپاهیان ایرانی گریختند سایر افراد یونانی باقیمانده تا آخرین نفر به قتل رسیدند.
۳) در این فیلم شجاعت لئونیداس و یاران وی بیش از حد ممكن بزرگ نمایی شده و به عنوان حماسه‌ای ابدی به تصویر كشیده شده است. در حالیكه بر طبق قوانین دولت شهر اسپارت آنان موظف بودند در جنگ با دشمنان خود هیچ گاه میدان را خالی نكنند و فرار از جنگ سخت ممنوع بود. در تواریخ یونانی گفته شده است كه مادران اسپارتی زمانیكه پسران خود را در آغاز جنگها مشایعت می‌كردند به آنها می‌گفتند «فرزند – با سپر با بر سپر» یعنی یا فتح كن و با سپر خود پیروزمندانه بازگرد و یا كشته شو تا جنازه ات را بر روی سپر و با احترام به خانه آورند. از این جهت نمی‌توان گفت تا پیش از این جنگ هیچ گاه یونانی‌ها تا آخرین نفس به جنگ نپرداخته بودند و واقعه نبرد ترموپیل در تاریخ یونان امری استثنایی و منحصر به فرد محسوب نمی‌شود. در مقابل آن ایرانیان نیز بارها رشادت و شجاعت خود را در جنگ با یونانیان به نمایش گذاشتند به گونه‌ای كه سپاهیان پارسی و مادی در آن عهد سرآمد جنگاوران زمان خود محسوب می‌شدند و حماسه آریو برزن و یاران او كه در كوه‌های كهكیلویه راه را بر سپاهیان اسكندر مقدونی بسته و تا پای جان ایستادند تنها یكی از حماسه‌های جاودان تاریخ ایران است.
۴) گزاف‌گویی مورخان یونانی در میلیونی نشان دادن شمار سپاهیان ایرانی كه در فیلم «۳۰۰»نیز بر آن تأكید شده است كاملاً مردود شمرده می‌شود. در كتب مورخان یونانی علاوه بر پارسی‌ها و مادی‌ها، كاسیها، هیركانیان، آسوریان، باختری‌ها، اعراب، آریایی‌ها، پارتی‌ها، سكاها، هندی‌ها و حبشی‌ها با سلاح‌های خاص خود در جنگ سالامین شركت داشته اند. آنان پس از ارائه توضیحات مبسوط در مورد اقوام مختلف ایرانی شركت كننده در سپاه زمینی ایران، نیروی دریایی ایران را افزون از هزار و دویست ناو دانسته‌اند كه فینیقیان و مصریان و یونانیان رعیت ایرانی فراهم كرده بودند. هرودت تركیب این لشكر كشی را كه در تاریخ به سپاه بزرگ معروف شده از این قرار دانسته است:
پیاده نظام: یك میلیون و هفتصد هزار نفر
سواره نظام: یكصد هزار نفر
ملوان و كارگزاران نیروی دریایی: پانصد و ده هزار نفر
كه جمع آنها بالغ بر دو میلیون و سیصد و ده هزار نفر می‌شده است و این جدای از سایر دست اندركاران اعم از نیروهای امدادی، پشتیبانی، ترابری، خدمتگزاران و... بوده كه شمار این لشكر را از پنج میلیون متجاوز می‌ساخته است. همانگونه كه مشخص است این ارقام كاملاً مبالغه آمیز بوده و حكایت از ساختگی بودن آن می‌نماید چرا كه حتی امروز و با پیشرفت‌های حیرت انگیز نظامی كنونی نیز حركت دادن لشكری پنج میلیونی از ایران به یونان كنونی در مدتی كمتر از شش ماه غیر ممكن به نظر می‌رسد آن هم در شرایطی كه نیروهای ایرانی در عبور از تنگه داردانل پلی موقت بر آن ساخته و در برخی از مكانهای یونان نیز مجبور بوده‌اند، به دلیل كوهستانی بودن بسیار آهسته پیش روند.
با در نظر گرفتن لزوم رساندن غذا و آذوقه به سپاهیان در خشكی و دریا و با تأكید بر آن كه در آن عرصه كل جمعیت ایران نزدیك به بیست میلیون نفر بوده است لذا رقم پنج میلیون نفر كاملاً ساختگی و فرضی محسوب می‌شود. از این روی با بررسی كل جوانب امر می‌توان اینگونه تصور كرد كه لشكر ایران به همراه نیروهای پشتیبانی كننده در حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بوده‌اند زیرا با امكانات آن روزگار تأمین آب و غذای بیش از این مقدار غیر ممكن بوده است.
۵) در فیلم «۳۰۰» ایرانیان افرادی كریه‌المنظر، سیه روی، زشت و ترسو ترسیم شده‌اند كه همچون انسان‌هایی غول نما فاقد قدرت تدبیر و تعقل بوده اند. در كنار آن هم خشایارشا فردی زن گونه با آرایش غلیظ و زیور آلات گوناگون نشان داده شده است كه بی بهره از هر گونه عظمت و شوكتی بوده است. در این ارتباط باید گفت اصولاً ایرانیانی كه از نژاد آرایی بوده‌اند مردان و زنانی بلند بالا و خوش قامت به شمار می‌آمدند كه این امر در مورد پارسیان و مادها كه دارای موهای روشن و چشمان سبز و آبی بوده‌اند كاملاً متمایز بوده است.
در كتیبه‌های هخامنشی در شوش و تخت جمشید نیز علاوه بر شاهان، ایرانیان انسان‌هایی خوش سیما با پوشاك مناسب ترسیم شده‌اند و در آن عهد زنان ایرانی از جهت نجابت و زیبایی و مردان ایرانی از بابت شجاعت و جنگاوری سرآمد عصر خود محسوب می‌شده اند. هردوت در نقل تاریخ باستان بارها از تهور و جسارت و روح سلحشوری پارسیان كه به تعبیر او «در شجاعت هیچ دست كمی از یونانی‌ها نداشتند» یاد كرده و سایر مورخان یونانی عهد باستان نیز از شجاعت و دلاوری ایرانیان در مصاف با یونانی‌ها یاد كرده اند. بنابراین منابع، ایرانیان در راستگویی و سورای و تیراندازی سرآمد روزگار خود بودند و با اسرای جنگی خویش نیز جوانمردانه رفتار می‌كردند.شاهان ایرانی نیز چنان‌كه از كتیبه‌های تخت جمیشد مشخص است، مظهر عظمت ایران عهد هخامنشی بوده و همگی بلندقد و خوش قامت بوده اند. در نقوش تخت جمشید پادشاهان هخامنشی از جمله خشارشاه با ریش بلند و گیسوان بافته بر تخت زرینی قرار گرفته‌اند و تاجی بلند و مشعشع بر سر داشته‌اند كه این تاج مخصوص پادشاه بوده است.
منابع قدیمی یونانی خشایارشا را مردی زیبا و بخشنده و خوش محضر و بزرگ منش دانسته‌اند كه هر چند فاقد تصمیم گیری كوروش و داریوش بود ولی رأی درست و منطقی را می‌پسندیده است. نقل شده است كه در هنگام به آتش كشیده شدن تخت جمشید چون اسكندر مجسمه خشایارشا را افتاده بر زمین دید، چنین گفت: «آیا باید بگذرم و بگذارم تو بر زمین افتاده باشی تا مجازات شوی در ازای این‌كه به یونان لشكر كشیدی یا تو را به احترام آن روح بزرگ و صفات خوبی كه داشتی بلند كنم.»
۶) در فیلم «۳۰۰»ایرانیان افرادی فاقد آزاد اندیشی دانسته شده‌اند كه جملگی تحت امر كامل پادشاه بوده و حتی فرماندهان عالی آنها اجازه اظهار نظری در مقابل پادشاه نداشته‌اند. علاوه بر آن ایران زمین سرزمینی عاری از فرهنگ و تمدن دانسته شده است كه مردمان آن در وحشی‌گری و بربریت كامل به سر می‌برده‌اند.
در مقابل یونان سرزمین دموكراسی و اخلاق والا و صفات عالی انسان دوستانه معرفی شده است. در این ارتباط لازم است توضیح كوتاهی در مورد تمدن و فرهنگ ایرانی در دوره هخامنشیان ارائه شود. ایران عهد هخامنشی بزرگترین دولتی بود كه تا آن زمان تشكیل شده بود و ۴۶ نوع مردم از نژادهای مختلف با مذاهب و زبانها و عادات و اخلاق گوناگون در این پادشاهی وسیع زندگی می‌كردند.
این مردمان كه هر یك دارای تاریخچه و فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود بودند در تبعیت از معتقدات مذهبی خود آزادی كامل داشتند و این پادشاهان هخامنشی كه مبتنی بر توحید بود بر آنها تحمیل نمی‌شد. آنان عادت و اخلاق و زبان ملل تابعه خود را حفظ كرده و علاوه بر آن مردمان نو ایالت آزادانه مؤسسات ملی و سلسله امرای خود را به عنوان میراثی ملی نگهداری می‌كردند.
قوانین ایرانیان نیز در آن عهد با قوانین فعلی كشورهای پیشرفته تفاوت چندانی نداشت و برای قتل و هتك ناموس مجازاتهای سختی در نظر گرفته می‌شد. عدالت و اجرای آن مبنای اصلی قوانین حقوقی آن دوره را تشكیل می‌داد و قضات كه جایگاه رفیع داشتند وظیفه خود را تا دم مرگ انجام می‌دادند. با این حال در صورت عدم اجرای عدالت از كار خود بركنار می‌شدند.
هردوت نقل كرده است كه پارسیان هرگز نیكی‌ها را برای شخص خود تقاضا نمی‌كنند بلكه درخواست سعادت برای تمام ملت و شاه می‌كنند. جامعه ایرانی در عهد هخامنشی جامعه‌ای كاملاً اخلاقی بود كه بر پایه راستی و درستی بنا شده بود و دروغ و خیانت و پیمان شكنی در بین ایرانیان سخت نكوهیده بود. سجایای اخلاقی این جامعه مبتنی بر عدالت و حقیقت از كتیبه داریوش در بیستون كاملاً مشخص است: «.... اهورا مزدا مملكت مرا از هجوم (دشمنی)، از محصول بد، از دروغ محفوظ دارد. نه هجوم (دشمن)، نه محصول بد، نه دروغ ضد این مملكت پیشرفت نكند.... »
قوانین حكومتی اعم از كشوری و لشكری نیز به بهترین شكل تمام مردم ایالات مختلف را در بر می‌گرفت و علاوه بر آن ایالات كشور پهناور ایران از طریق شاهراه‌های بزرگ به یكدیگر متصل می‌شدند و امنیت كامل نیز در جاده‌ها حكمفرما بود. همچنین تجارت و بازرگانی در ایالات به بهترین نحوه ممكن در جریان بود و محموله‌های پستی در كمترین زمان به دورترین نقاط كشور ارسال می‌شدند. فرهنگ و تمدن مادی عصر هخامنشیان نیز در حد عالی زمان خود بود و ویرانه شهرها و دخمه‌ها و كاخهایی كه تاكنون به یادگار مانده تصویر ناقصی از ابنیه معظمی است كه توسط هخامنشیان برپا گشته بود، بیش نیست.
از جمله این آثار هنری تالار صد ستون در تخت جمشید بود كه از معجزات هنر و فن معماری شمرده می‌شده است. هنر عهد هخامنشی نیز سبك التقاعی داشته و این امر بیشتر بدین سبب بوده است كه اقوام گوناگون ساكن ایرانی در زینت بخشی به جلوه‌های هنری ایرانی عادات و رسوم و سلیقه‌های خویش را به كار می‌بسته اند. از جمله در تخت جمشید می‌توان هنر اقوام گوناگون اعم از آشوری‌ها، بابلی‌ها، مادها، لیدی‌ها، یونانیان، مصری‌ها، فینیقی‌ها و دیگر ملل را مشاهده كرد كه از این نظر نوعی آوردگاه هنرهای جهانی است. ایرانیان همچنین از نظر اختراع خط و نوشتار و ضرب سكه نیز سرآمد روزگار خود محسوب می‌شدند. شاهان هخامنشی نیز در حكومت خود جنبه استبدادی نداشته و معمولا تصمیمات مهم حكومتی را از طریق شورا و مشاورت با خردمندان و افراد صاحب نظر اتخاذ می‌كرده‌اند.
آنان در زمان بروز آمدن شورشهای داخلی و لشكر كشی به خارج از مرزهای كشور نیز شورای سلطنتی تشكیل داده و به بررسی جوانب امر می‌پرداختند. خشایارشا نیز در هنگام لشكركشی به یونان شورای جنگی تشكیل داد و اگر چه در ابتدا چندان تمایلی به اعزام سپاه به یونان نداشت ولی با شنیدن استدلالات اعضاء شورا با این امر موافقت كرد. این شواهد نمایانگر حاكم بودن روح دمكراسی بر پادشاهان هخامنشی بوده است كه به آزاد اندیشی معروف بوده‌اند.
در مقابل در یونان همدوره با هخامنشیان اگر چه بازار دمكراسی و احترام به حقوق افراد و افكار فلسفی رواج داشت ولی در تمام مدت بین دولت شهرهای یونانی جنگ و جدال برقرار بود و در اوج نظام برده داری در یونان حقوق و آزادیهای فردی مردم به هیچ عنوان مورد توجه و اعتنا نبود.
به هر صورت آنچه كه مشخص است با پدیدار شدن پیشرفتهای علمی فرهنگی ایران در عرصه‌های گوناگون از جمله توسعه انرژی هسته‌ای و توسعه دانش كشور در عرصه‌های همچون ژنتیك، شبیه سازی، ساخت داروی ضد ایدز و... دشمنان دیرینه ایران در صددند به همراه توطئه‌های سیاسی اقتصادی خود علیه ملت بزرگ ایران از زاویه فرهنگی نیز جنگ جدیدی را علیه ایران آغاز كنند كه رهبر معظم انقلاب چندی پیش از این تهاجم جدید فرهنگی غرب با تعبیر ناتوی فرهنگی یاد كردند. ساخت فیلم «۳۰۰» تنها یك حلقه از مجموعه حلقه‌های توطئه و تهاجم جدید غرب به فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران محسوب می‌شود كه به تازگی و از زمان اكران فیلم اسكندر مقدونی آغاز شده و بدون شك با تیررس قرار دادن تاریخ این سرزمین در ادوار مختلف تاریخی ادامه خواهد یافت و چه بسا در آینده نزدیك شاهد تولید فیلمهایی باشیم كه تمدن و فرهنگ و هنر ایرانیان در دوره‌های اشكانیان و ساسانیان در مقابله با رومیان مورد تحقیر و اهانت قرار گیرد.
در این راستا رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران كه علاوه بر رسالت توسعه و گسترش فرهنگ و تمدن ایرانی در خارج از مرزهای میهن ما وظیفه حفظ و پاسداشت فرهنگ دیرینه ایران را بر عهده دارند باید از طریق مصاحبه با رسانه‌های گروهی كشورهای حوزه ماموریت خویش و سخنرانی در محافل علمی فرهنگی به روشنگری در ارتباط با این توطئه جدید غرب علیه ایران كه در لفافه‌های فریبنده و خوش آب و رنگ قرار گرفته است پرداخته و ابعاد این دسیسه‌های فرهنگی را برای مردم كشورهای مختلف جهان روشن سازند.
دكتر امیربهرام عرب احمدی