دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا

پس از چهار سال


پس از چهار سال
من بیشتر در این مقاله مایلم به چند نكته دیگر درباره آزاد شدن غزه بپردازم كه امیدوارم تصویر روشن تری از اوضاع به دست دهد:
۱- دست كم در بیش از ۲۰ قرن گذشته هیچگاه فلسطینیان حاكمیت مستقل بر سرزمین خود نداشته اند. فلسطینیان اقوامی بودند كه از ناحیه جزیره «كرت»، در مدیترانه، حدود ۵ هزار سال قبل به این منطقه كوچیدند و قبیله های متعددی با حاكمیت خاص خود برقرار كردند كه همواره با یكدیگر در حال نزاع بودند و در مقابل دشمنان مشترك اتحاد موقت پیدا می كردند. پس از پا گرفتن حاكمیت «عبریان» گریخته از مصر به دست جانشینان حضرت موسی(ع)، آن هم در محدوده ای كه در بزرگترین مرحله خود در زمان حكومت حضرت داوود (ع) و سلیمان (ع) به همین كرانه باختری با دو بخش شمال و جنوب محدود می گشت، و سپس با آمدن بخت النصر و از میان رفتن حكومت عبرانیان، مردم فلسطین بتدریج تحت حاكمیت وابسته به آشوری ها و سپس ایرانیان (در زمان كورش بزرگ) در آمدند و سپس این حاكمیت به امپراتوری روم شرقی (بیزانس) انتقال یافت تا اینكه فتح اسلامی رخ نمود و بیت المقدس در زمان خلیفه دوم به تصرف مسلمانان در آمد و جزئی از منطقه «شام» شد كه سوریه و اردن و لبنان كنونی را در برمی گرفت. چندین قرن نیز صلیبیان بر این منطقه حاكم شدند تا اینكه صلاح الدین ایوبی سرزمین فلسطین را آزاد كرد و آن را جزء قلمرو «ایوبیان» در آورد تا در مرحله بعدی «ممالیك» بر آن مسلط شوند و سپس این سرزمین را به دولت «عثمانی» بسپارند. این وضعیت ادامه داشت تا اینكه فاتحان جنگ نخست جهانی در ابتدای قرن بیستم متصرفات عثمانی را میان خود تقسیم كردند و فرزندان شریف حسین مكی را در حجاز و شام و عراق حاكمیت دادند و دو منطقه را از بقیه جدا ساختند: لبنان كه به فرانسوی ها سپرده شد؛ و فلسطین كه تحت قیمومت بریتانیا در آمد.داستان نفوذ تدریجی صهیونیست ها به این سرزمین و تلاش برای تشكیل «میهن قوم یهود» در آن، به جای «اوگاندا» كه ابتدا رهبرانشان به آن نظر داشتند و یا جایی در امریكای لاتین، بسیار معروف است و پژوهشهای زیادی در باره آن صورت گرفته است.پس از جنگ دوم جهانی و در پناه نظم نوین جهانی برآمده از آن و قدرت یابی آمریكا و استقلال تدریجی سرزمینهای تحت استعمار و تشكیل اسرائیل، بریتانیا از منطقه فلسطین خارج شد و حاكمیت در مناطق فلسطینی غیر اسرائیلی به دو كشور عربی به صورت موقت سپرده شد: غزه به مصر و كرانه باختری به اردن. مخلص كلام اینكه فلسطینیان قومی دیرپایند كه در سرزمینی كهن سابقه تاریخی غیر قابل انكاری دارند، ولی هیچگاه در سرزمین خود حاكمیت به مفهوم سنتی و جدید آن را نداشته اند. این مطلب در نقطه مقابل شعار معروف بنیانگذاری اسرائیل است كه فلسطین را چنین توصیف می كردند: سرزمینی بدون مردم و مردمی (منظور یهودیان) بدون سرزمین.
۲- انتفاضه های مردم فلسطین به قیامهایی گفته می شود كه در درون سرزمینهای اشغالی از همان دهه سوم قرن بیستم آغاز شد و بخشی و حلقه ای از زنجیره مبارزات به هم پیوسته مردم فلسطین است كه به نوعی «جنگ» بی سلاحان شباهت دارد و دیگر حلقه های آن را عملیات های چریكی و اعتصاب ها و غیره تشكیل
می دهد. در این دنیا نمی توان كسی را یافت كه فقط برای جنگیدن بجنگد، بلكه همواره جنگ «تلاش نظامی» برای رسیدن به «غایت سیاسی» تلقی شده و می شود. دست كم در چند دهه اخیر ملت فلسطین دو انتفاضه را، بعد از حمله اسرائیل به لبنان، تجربه كرده است: یكی «انتفاضه بزرگ» كه از اواخر دهه هشتاد میلادی در قرن گذشته شروع شد و در اوایل دهه نود پایان یافت؛ و دیگری انتفاضه «مسجد الاقصی» كه از سال ۱۳۷۹ ه ش (۲۰۰۰ میلادی) آغاز شد و بعد از ۴ سال و بعد از درگذشت مرحوم عرفات به پایان رسید. هر دو انتفاضه را عرفات با مشاركت دیگر گروههای فلسطینی موافق یا مخالف خود رهبری كرد.نتیجه سیاسی انتفاضه بزرگ راه افتادن «مذاكرات اوسلو» و سپس عقد توافقنامه های آن در سال ۱۳۷۳ و دستیابی فلسطینیان به نوعی «حاكمیت محدود خودمختار» بود كه برای یافتن تعریف دقیقی ازآن بسیاری دچار مشكل بودند؛ ولی هر چه بود وبه رغم كشته شدن رابین و روی كار آمدن نتانیاهو (از جناح لیكود) ادامه یافت و در دوره كوتاه دولت ایهود باراك (از حزب كار) رنگ و لعاب بیشتری یافت تا اینكه با روی كار آمدن آریل شارون (از جناح لیكود) ضربه های مرگبار شدیدی را متحمل شد؛ ولی باز هم دوام آورد. زمانی كه عرفا ت در كمپ دیوید دوم حاضر نشد به پذیرش شروط اسرائیلی ها تن دهد و از قضیه قدس و بازگشت آوارگان در مقابل وسوسه های مالی و سیاسی چشم بپوشد و مذاكرات در آخرین لحظات شكست خورد، بسیاری همان زمان معتقد بودند كه خلاء سیاسی ناشی از شكست ۷ سال مذاكره را خشونت پر خواهد كرد. همه منتظر تحولی جدیدی بودند تا اینكه رفتن شارون به مسجد الاقصی جرقه را روشن كرد و انتفاضه جدیدی آغاز شد و فلسطینیان به این نتیجه رسیدند كه باید با قیام جدیدی به حق پایمال شده خود در مذاكرات دست یابند.پس از انتفاضه بزرگ، جهان متقاعد شد كه ملتی به نام فلسطین «موجودیت» دارد؛ و انتفاضه مسجد الاقصی همگان را متقاعد ساخت كه این ملت باید به «حاكمیت» دست یابد.
۳- باریكه غزه فقط ۳۶۰ كیلومتر مربع وسعت دارد كه حدود ۴/۱ میلیون فلسطینی در آن زندگی می كنند و از این رو، بیشترین سرانه جمعیت به وسعت را در جهان دارد و از دیر باز بسیاری آن را «بمب جمعیتی»
می خواندند و بودند در اسرائیل كسانی مانند رابین كه آرزو داشتند «صبحی از خواب برخیزند و ببینند كه غزه را آب برده است» . درمیان این جمعیت فشرده فلسطینی تنها حدود ۸۵۰۰ شهرك نشین مأمور بودند تا از اندیشه «اسرائیل بزرگ» حمایت كنند و همواره چند برابرشان سرباز و تجهیزات اسرائیلی مستقر بود تا از آنان در برابر فسطینیان صاحب زمین و حق حمایت كند. به نظر من، این مقوله را بیشتر خود اسرائیلی ها باب كرده اند كه غزه برایشان «تقدس توراتی» ندارد و خروج از آن لطمه ای به موجودیت اسرائیل نمی زند. می بینید كه بزرگترین مخالفان با عقب نشینی از غزه را گروههای متدین در اسرائیل تشكیل می دهند كه آرزوی مرگ شارون را دارند و او را تكفیر می كنند. اسرائیلی ها، حتی آن زمانی كه در پی تشكیل اسرائیل بزرگ بودند، بتدریج دریافتند كه غزه به باری گران بر دوش آنها تبدیل شده و هیچگاه نمی توان «بافت جمعیتی» آن را به ضرر فلسطینیان تغییر داد. خروج شهرك نشینان اسرائیلی از غزه به معنای «ریشه كن شدن موجودیت» صهیونیستها در این منطقه است. ممكن است ارتش اسرائیل گاه و بیگاه باز هم به غزه یورش برد و آسمان و دریای آن را از آن خود بداند، ولی باید به خاطر سپرد كه دیگر مستعمره ای یهودی نشین در غزه ساخته نمی شود و دیگر هیچ صهیونیستی در پی بازآوری حاكمیت اسرائیل بر این منطقه بر نخواهد آمد. اصلی ترین عامل برای رخ دادن این پدیده بزرگ تاریخی، یعنی دومین عقب نشینی اجباری اسرائیل بعد از جنوب لبنان تحت فشار مقاومت اسلامی و ضدصهیونیستی، چیزی نیست جز قیام مردم فلسطین كه شرایطی نوین در منطقه و جهان و حتی در درون خود اسرائیل آفرید و دیگران را به فكر نقشه راه و كمیته چهارجانبه انداخت.
انتفاضه های بزرگ و مسجد الاقصی آمریكا را ناچار ساخت تا برای حل بحران به طرح اوسلو و سپس «نقشه راه» تن دهد كه مكمل یكدیگرند و گوهره و روح هر دوی آنها رسیدن فلسطینیان به نوعی حاكمیت و سپس داشتن كشور مستقل خودشان است.
۴- شارون را در اسرائیل «پدر شهركسازی»
می شناسند كه اینك به دست خود همان شهرك ها را ویران می كند و ساكنانش را برای همیشه از غزه خارج می كند. این اعتقاد در میان برخی از متفكران اسرائیلی وجود دارد كه این موجودیت با خطر بزرگی روبروست و باید به دنبال افق سیاسی تازه ای گشت و موقعیت اسرائیل را در سطح جهان بهبود بخشید.طبق آماری كه خود اسرائیلی ها منتشر می كنند، حدود ۳۵% جوانان اسرائیلی می خواهند كه برای همیشه از آنجا مهاجرت كنند. معنای دیگر این خواست این است كه حدود یك سوم جوانان اسرائیلی هیچ آینده ای برای خودشان در كشورشان متصور نیستند.بنابراین، شارون ناچار شد به راه حل جدید و افق سیاسی تازه ای بیندیشد و آرزوی اسرائیل بزرگ را كنار بگذارد و طرح عقب نشینی یكجانبه را به اجرا گذارد تا به همه شكست طرحهای امنیتی و سیاسی قبلی خود را اعلام دارد. شارون خود در توجیه عقب نشینی گفته است كه «شرایط خطیر داخل اسرائیل و اوضاع منطقه ای و بین المللی او را به این امر واداشته است» .
۵- بدیهی است كه شارون و دیگر رهبران اسرائیل تلاش می كنند كه كمترین لطمات را از این تحول ببینند و برای همین هم می كوشند هر نوع حاكمیت فلسطینی را چنان بی رمق سازند كه تنها پوسته ای از حاكمیت داشته باشد و باز هم بدیهی است كه آمریكاییان نیز در كنار این متحد همواره استراتژیك خود باقی خواهند ماند؛ اما و صد اما نكته مهم این است كه فلسطینیان بعد از قرنها می توانند بر دست كم بخشی از سرزمین خود حكومت كنند و به دنیا «شایستگی داشتن حاكمیت» را نشان دهند. بازهم روشن است كه شارون، با طفره رفتن از مذاكرات و یكجانبه عمل كردن و بدون هماهنگی با طرف فلسطینی، سعی می كند كه كار را به غزه و شمال كرانه باختری محدود كند و قضیه را فیصله یافته تلقی كند؛ اما هستند در میان اسرائیلی ها و همچنین فلسطینیان كه اولی با تلخ كامی و دومی با شادكامی معتقدند كه این تحول بزرگ آغازی است برای عقب نشینیهای بعدی و حتی فروپاشی اسرائیل. از زمانی كه گلدا مایر هویت و موجودیت ملت فلسطین را انكار می كرد سالهای زیادی نگذشته است و اینك جانشینان او بناچار حتی حق حاكمیت این ملت را به رسمیت می شناسند. بعد از غزه همه چشمها به كرانه باختری دوخته
می شود. مردم و گروههای فلسطینی مبارزه خود را شاید به شكلی متفاوت با گذشته به آنجا منتقل می كنند و طرفداران داخلی و بین المللی مذاكرات دیر یا زود بناچار درپی یافتن راه حلی برای برچیدن دیواره غیر قانونی حائل برخواهند آمد و مرزها را در مدتی نه چندان بلند به شرایط سال ۱۹۴۹ بر خواهند گردانید.فرار اسرائیل از جنوب لبنان تا عقب نشینی از غزه تنها ۴ سال زمان گرفت. تا چند سال دیگر عقب نشینی بعدی رخ خواهد داد؟
سید محی الدین ساجدی
sajedism@yahoo.com
منبع : روزنامه همشهری