پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


فیلم فتنه پیامبر رحمت و امت ناخلفش


فیلم فتنه پیامبر رحمت و امت ناخلفش
این روزها، کج اندیشی های یک هلندی باعث شده تا ما دوباره یاد خصوصیات ویژه پیامبری بیافتیم که خود را منسوب به امت او می دانیم.
دوباره بهانه ای بدست آمده تا ما ویژگی های جامعه مدنی را که پیامبر در مدینه پایه گذاری کرد، از لابلای کتب تاریخی بیرون بکشیم و فخر کنیم که پیامبر ما صدها سال پیش از آنکه اندیشه تدوین منشور حقوق بشر به ذهن انسان غربی خطور کند، حقوق بشر را در جامعه اش اجرا می کرد.
انتشار "فیلم فتنه" بر روی سایتهای اینترنتی باعث شده تا ما دوباره یادمان بیاید! که پیامبر ما، پیامبر رحمت بود و اهل جمال و جلال. به پوشیدن جامه های سفید سفارش می کرد و از عطرهای خوشبو استفاده می نمود. زلف هایش به نزدیک شانه هایش می رسید و موهای سپید شده اش که با رنگ سرخ رنگ شده بود، به سرخی می زد.
دوباره نگاهی به تاریخ کرده ایم و با شور و هیجان از رفتار دموکراتیک مآب او می گوییم در غزوه احد و احترام به نظر اکثریت که در نگاه او مهم تر از هرچیزی بود. حتی به قیمت به خطر افتادن جامعه نو پای اسلام.
از قرار دادهایی که با اقلیت های دینی می بست بی آنکه به باورها و عقاید آنان اهانت کند، سخن می رانیم و نگاه متفاوتی که به زنان و بردگان داشت، گروه هایی که بیشترین صدمه را از جهالت عرب دیده بود و اینکه حتی حقوق انسانی اسرای جنگی را مورد توجه قرار داد.
خواندن یادداشتهایی از این دست درباره سیره پیامبر اکرم که این روزها می توان نمونه های آن را در هر مجله، روزنامه و سایتی دید؛ به انسان احساس آرامشی خاص می دهد و اعتماد به نفس برای اینکه در برابر فیلم ۱۶ دقیقه ای "گیرت وایلرز" ، نماینده راستگرای مجلس هلند، سینه سپر کنیم و به تصویر غلط و نادرستی که او از جوامع اسلامی و آموزه های قرآن در فیلم موهن فتنه تصویر کرده، با منطقی مستدل اعتراض نماییم اما ...
اما پیش از آنکه فرصت کنم دلخوش شوم به این همه افتخار در کارنامه پیامبرم؛ سئوال آزاردهنده ای ذهنم را به خود مشغول می کند.
● چرا تصویر این پیامبر اینقدر غریب است برای من؟!
نامت را قبضه کرده ایم. نامت را ، کتابت را ، پیامت را . هیچ وقت هم هیچ کس نیامده یقه ما را بگیرد و بگوید که قلابی هستیم! این روزها اکثر آدمها حوصله این کارها را ندارند انگار! عادت کرده اند به "اسم ها" دل ببندند، بی آنکه به "مسمی ها" توجهی کنند. توی حرفهایشان، عقایدشان، عباداتشان و نقدهایشان هم.
غرق روزمرگی های خودمان هستیم؛ بی آنکه دغدغه خاصی داشته باشیم در مورد شناخت تو و یا دین تو. همین که نامت روی ما باشد، کفایت می کند. فقط هر از گاهی که کسی تو را و دینت را زیر سئوال می برد؛ صدای هیهاتمان بلند می شود. یاد پیامبری می افتیم که تمام تاریخ زندگی اش قابل دفاع است و اصول مکتبش متعالی. صدای خنده تمسخرآمیزمان بلند است که آموزه های دینی ما صدها سال پیش از آنکه حتی شما وارد قرون وسطی شوید، کرامت انسان و حقوق بشر را مورد توجه قرار داده؛ بی آنکه بیاندیشیم، این چهره که اینقدر قابل دفاع و موجه است؛ چرا اینطور با بی انصافی مخدوش می شود این روزها!؟
نمی دانم کجا و کی اصول جامعه مدنی را که پی ریزی کرده بودی در تاریخ جا گذاشتیم. فقط می دانم سرزمین هایی که نام مکتب تو را یدک می کشند، هیچ شباهتی به جامعه ای که آنروزها در میان قبایل جاهلی ساخته بودی، ندارند.
در این سرزمین ها زنها هنوز هم علارغم تمام تلاش های تو، شهروند درجه دو هستند و فعالین جنبش زنان را به نام اسلام بازداشت می کنند.
در این سرزمین ها پدرها به خودشان اجازه می دهند تا کودکان ۱۴ ساله خود را به نام دین، سنگسار کنند.
در این سرزمین ها آدمها بدون اینکه توجیه شوند، بازداشت می شوند و گاهی بدون اینکه فرصت قضاوت شدن داشته باشند، محاکمه!
در این سرزمین ها قاضی زنی را که مورد تجاوز دسته جمعی قرار گرفته به شلاق محکوم می کند که در ماشین یک بیگانه چه می کرده!
برده داری هنوز منسوخ نشده و نمی دانی از گرده انسانها چه بهره کشی ها که نمی کنند این روزها.
عدالت، مساوات و برابری دست نیافتنی به نظر می رسد و شکاف طبقاتی حاکم در این سرزمین ها سرسام آور است.
به خاطر حفظ شئونات دینی، قلم ها را می شکنند و زبان ها را می برند و آزادی بیان و عقیده، شوخی مسخره ای به نظر می رسد!
ما اینجا مشغول چیزهای دیگری هستیم.
آنقدر دغدغه تلفظ حروف عربی را از مخرج درست داریم که اصلا یادمان می رود فکر کنیم چرا این همه نماز و دعا و تلاوت های زیبا از کلام خدا هیچ تحولی را در ما ایجاد نمی کند.
سرمان آنقدر گرم تکثیر و تهیه قرآن با خطوط زیبای نستعلیق، گاهاً با طلا و در ابعاد ذره بینی و بیاضی تا قطع های خیلی بزرگ است، که یادمان می رود به فحوای پیامت بیاندیشیم. همین قدر مطمئنیم که این کلام خداست و نجات بخش انسانها و اصلا فکر هم نمی کنیم که چرا با وجود این کلام نجات بخش, در جهان سوم در جا زده ایم.
دریوزگی به صورت یک شغل درآمده و ما دیگر جرات نمی کنیم به آدمهایی که از ما کمک می خواهند، اعتماد کنیم.
جوانان به خاطر مشکلات مالی نمی توانند تشکیل خانواده بدهند و ما به جای حل مشکل بیکاری و تورم، ازدواج موقت را ترویج می کنیم.
بلاد کفر! مغزهای ما را می خرد و ما از سر بی مغزی!، به کالاهای آنان وابسته شده ایم.
می بینی؟ با این توصیف تو فکر می کنی جز تاریخ درخشان ۱۴۰۰ سال پیش و جامعه مدنی که در میان بادیه نشین های عرب ساخته بودی؛ ما هیج سند معتبر و مستندی برای دفاع در برابر کج اندیشی های آدمهایی که منتظر بهانه ای برای سیاه نمایی این دین مبین هستند؛ در دست داریم؟
حق این است که ناممان را از روی تو برداریم تا دیگر شنیدن نام محمد، اسلام و قرآن؛ یادآور جهان سوم نباشد. یادآور خاورمیانه، یادآور ما و یادآور حقوق فردی و اجتماعی که نقض می شود در سرزمین های ما. آنوقت دیگر کسی تو را با ما اشتباه نمی گیرد و دیگر به جای زیر سئوال بردن ما و عملکردهایمان؛ چهره تو و پیامت بی انصافانه مخدوش نمی شود.
هیچ تردیدی نیست که افرادی مثل وایلرز که در اسلام ستیزی شهره هستند، از ساختن چنین فیلمی هدفی جز سیاه نمایی و متزلزل کردن موقعیت جمعیت رو به رشد مسلمانان در جهان و به خصوص اروپا ندارند. جملات پایانی این مستند که به تحریک اروپائیان جهت جلوگیری از گسترش اسلام و به تعبیر فیلم، پیشگیری از گسترش خشونت و پایمال شدن حقوق زنان، کودکان، اقلیتهای دینی و مذهبی می پردازد؛ دال بر این حقیقت است.
اما مساله ای که باعث تاسف و نگرانی است، این نکته است که بسیاری از اروپائیان این سیاه نمایی ها را باور می کنند. منظورم روشنفکران و اندیشمندان که بیشتر از تبلیغات تحت تاثیر واقعیات هستند نیست؛ منظورم اقشاری از جامعه است که حوصله، وقت و انگیزه خواندن تاریخ، آموزه ها و سیره پیامبر یک دین دیگر را ندارند و اخباری که می شنوند برایشان مستند است. و این علامت سئوال بزرگ در ذهن انسان ایجاد می شود که عملکرد ما (سرزمین های اسلامی) چقدر با تاریخی که این روزها با افتخار در حال بازخوانی شدن است، شباهت دارد!؟
نادیا منتظر