شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


نوستالژی آژیر قرمز


نوستالژی آژیر قرمز
جنگ از آن دسته مقولاتی است که همواره دستمایه های داستانی فراوانی را دراختیار داستان نویسان قرار می دهد. ادبیات هر جنگ ، چه بخشی از آن که در زمان وقوع جنگ نوشته می شود و بیشتر جنبه تهییج و تشویق به نبرد دارد و چه بخشی که در سالهای پس از واقعه یعنی هنگامی که جنگ به حادثه ای تاریخی تبدیل شده است به نگارش درمی آید، در روند ادبیات هر ملتی به عنوان شاخصه ای توانمند در نظر گرفته می شود، چنان که بخش عظیمی از ادبیات اروپا را می توان به قبل و پس از ۲جنگ جهانی تقسیم کرد. حوادث و وقایع اجتماعی دیگری که تا این حد بتواند در روند ادبیات نقش تعیین کننده ایفا کند، شاید چندان زیاد نباشد؛ انقلاب استقلال سیاسی و بدون شک جنگ ، از این دسته وقایع هستند. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. یکی از اثراتی که جنگ تحمیلی بر جای نهاد، ایجاد ژانر جدیدی در ادبیات ایران بود با نام ادبیات جنگ یا ادبیات دفاع مقدس. فارغ از هر جبهه بندی و موضعگیری ، ادبیات جنگ بخش مهمی از فعالیت این سالهای نویسندگان ما را شامل می شود که به هیچ عنوان قابل چشمپوشی نیست. مجید قیصری از آن نویسندگانی به شمار می رود که با عنوان داستان نویس جنگ شناخته شده اند.
چندی پیش مجموعه ای با نام «سه دختر گل فروش » توسط انتشارات سوره مهر به بازار کتاب آمده است که درواقع گردآوری مجددی است از ۳ کتاب قبلی این نویسنده با نامهای «صلح»، «جنگی بود، جنگی نبود» و «نفر سوم از سمت چپ» که به ترتیب در سالهای ۱۳۷۴، ۷۵و ۷۹منتشر شده و حالا در یک کتاب گردهم آمده اند. بجز اینها از مجید قیصری کتاب دیگری به نام «ضیافت به صرف گلوله» در سال ۱۳۸۰منتشر شده است که آن هم حال و هوای جنگ دارد. سه دختر گل فروش مجموعه ای است حاوی ۲۶داستان کوتاه و یک داستان بلند با نام جنگی بود، جنگی نبود که در مجموع ۲۷۰ صفحه را شامل می شود.
در تمام داستان های کتاب ، دغدغه جنگ اصلی ترین موضوع بحث است ، چه جنگ به معنای شرح و توصیف صحنه های نبرد در داستان هایی مانند بار، عطر عربی فردوس، کرک جوانی، سه دختر گل فروش و جنگی بود، جنگی نبود و چه تکیه بر پیامدهای جنگ و تاثیرات آن نظیر بیشتر داستان های این مجموعه و به نظر می رسد این مشق دوم برای نویسنده اهمیت بیشتری دارد.
به چند دلیل: اول تعداد داستان های قابل دسته بندی در این گروه ، دوم گستردگی و تنوع موضوعات و دستمایه ها، سوم هنرنمایی بیشتر نویسنده در این داستان ها و...
یکی از اصلی ترین دستمایه های قیصری در داستان های این مجموعه ، پرداخت شخصیت های درگیر جنگ پس از اتمام جنگ است. از این گونه می توان به داستان های صلح ، نفر سوم از سمت چپ ، آداب سفر، پدر ساکت ما، ماهی آزاد و تعدادی دیگر اشاره کرد. عمدتا این شخصیت ها درگیر مسائل مختلفی هستند که اصلی ترین آن نوستالژی جنگ است: «به گذشته که نگاه می کنم می بینم فقط از جنگ نوشته ام و آدمهای جنگ. هر چه سعی می کنم خودم را بند موضوعی دیگر کنم می بینم نمی توانم... (جنگ بس است / ص ۱۷۸). این تمام ماجرا نیست. گاه شخصیت های قیصری نمی توانند جنگ را تمام شده به حساب آورند. در داستان صلح ، با شخصیتی سر و کار داریم با نام مالک که پس از جنگ در منطقه است و می خواهد هرطور شده انتقام پدر شهیدش را بگیرد و نصیحت های این و آن به گوشش نمی رود: «بالاخره یکی شون رو می زنم و با دست رو سینه اش می زد و می گفت : این جام می سوزه ، می فهمید؟» (ص۲۴) و البته کسی نمی فهمد. این نفهمیدن ها گاه شامل افراد خانواده شخصیت هم می شود. آداب سفر، داستان کوتاه دیگری از این دست است. داستان زنی که اکنون پس از سالها از ترکش باقیمانده در بدن شوهرش باخبر می شود و نمی فهمد مرد «چرا تا به حال گذشته اش را از او پنهان می کرده؟» (ص۶۶)این پرسشها بی پاسخ باقی خواهد ماند.
پدر مرتضی که پسرش خانه و زندگی را ول کرده و به بیابان رفته ، با این پرسشها درگیر است: «مثل هزاران مسافری که در تاریکی شب توی بیابان سوسوی چراغی را از دور می بینند و از خود می پرسند اینها اینجا چه می کنند؟ من هم از خودم می پرسم واقعا پسرم در این بیابان چه می کند؟ (ماهی آزاد / ص ۱۰۳)
بخشی دیگر از شخصیت های مجید قیصری درگیر مشکلات دیگری هستند: فرزندان گمشده در جنگ ؛ مواظب باش ، چاپ فوری و بوم غلتون در این دسته جای می گیرند و گاه ماجرا برعکس می شود، یعنی از زاویه دید فردی که مفقودالاثر است و درواقع در اسارت دشمن، به شرح ماجرا می پردازد. مانند داستان بنویس تا دیر نشده. مجروحان جنگ نیز عده ای دیگر از شخصیت هایی را شکل می دهند که قیصری باید به آنها می پرداخته؛ افرادی با همان دغدغه های دوران جنگ: «می دونی مثل این می مونه که تازه از یه خواب عمیق بیدار شده باشی و حالا بخواهی از یه زمان دیگه حرف بزنی که باهاش خیلی فاصله گرفتی.» (ص ۸۹)
این نقل قولی است از زبان مردی که در جنگ یک دستش را از دست داده و برای جوانی که آن سالها را تجربه نکرده از جنگ می گوید (نیستان). چیزی که بوده و دیگر نیست نیز داستانی از این گونه است و به نحوی دیگر داستان پدر ساکت ما که به مشکلات روحی پدری پس از جنگ و خانواده او اشاره دارد. از بهترین داستان های کتاب که اتفاقا حول محور درگیری های ذهنی و روانی شخصیت های پس از جنگ می گردد باید به ۲ داستان یک اسم عربی و نیز نقش نعش اشاره کرد. داستان نقش نعش حکایت مردی است که هر جمعه خاطره ای تکراری را نه تنها به یاد می آورد که آن را باز آفرینی می کند و در این رهگذر گاه شخصیت حقیقی دخترش و شخصیت زنی که سالها پیش در جبهه به او کمک کرده است، درهم می آمیزد. قیصری در ۲۷ داستان مجموعه اش ظاهرا بنا داشته به تمام ابعاد جنگ بپردازد و برای هر مقوله ای دست کم یک داستان شاهد مثال آورده است. از درونمایه ها و دستمایه های داستان ها که بگذریم ، درباره سبک داستان های مجموعه سه دختر گل فروش گفتنی کم نیست. بیشتر داستان های این مجموعه براساس موقعیت هایی شکل گرفته اند که تا حد زیادی ، برآیندی از ذهنیت ، منش یا کنش آدمهای درگیر جنگ است. داستان عطر عربی فردوس ، نمونه جالبی است. شخصیت اصلی جوانی بومی است که برای نشانه گذاری شهر تحت اشغال و آوردن اطلاعات برای نیروهای خودی ، شبانه وارد شهر خالی از سکنه شده است ، ولی شوق دیدار خانه دختری که پیش از جنگ دوستش می داشته، او را وادار می کند به خانه آنها سری بزند با آن که می داند در خانه هیچ کس نخواهد بود: «حتی نمی داند دختری که خودش را به خاطر او به خطر انداخته زنده است یا مرده.» (ص ۷۳)
اگر چه دیگر برای بازگشتن دیر است و هوا دارد روشن می شود، اما مرد به شهودی دست یافته که داستان با آن تمام می شود. او در می یابد که نباید آن تاریخ را از یاد ببرد. نمونه دیگر این نوع روایت را می توان در داستان نفر سوم از سمت چپ جستجو کرد.
این نوع موقعیت ها گاه داستان را تا حدی به شیوه ریموند کارور و در نهایت نوعی رئالیسم مدرن نزدیک می کند که البته در بیشتر موارد قیصری از پرداخت آن عاجز مانده است ؛ چرا که نویسنده غالبا به دنبال بستن داستان با فرجامی قطعی است و پایان بندی ها جای چون و چرا باقی نمی گذارد. (البته این سخن به تمام قصه ها قابل تعمیم نیست.) از این رو به نظر می رسد نویسنده بیشتر به دنبال گفتن است تا چگونه گفتن. این وضع گاه به حدی نابهنجار می شود که به طور مثال در داستان کرک جوانی یا جنگ بس است. به حد یک گزارش نزول می کند. این مشکل در داستان بلند جنگی بود، جنگی نبود با نمود بیشتری مشاهده می شود.
داستانی ۸۰ صفحه ای که در آن فقط یک سری وقایع دنبال هم ردیف شده اند تا گزارشی حاصل آید از حمله نصفه و نیمه ای که با شکست مواجه شده و پایان. نه پرداخت دقیقی از شخصیت ها (اسماعیل ، فرمانده گردان و حتی راوی)، نه صحنه پردازی موفقی.تنها توصیف هایی که گاه چنگی به دل می زند و گاه نمی زند. حتی بعضی شخصیت ها در نیمه راه داستان چنان گم می شوند که گویا اصلا نبوده اند، مانند مجتبی که ظاهرا قرار است شخصیتی کلیدی باشد یا پیرمردی که از ابتدا همسفر راوی است تا پادگان یا شخصی که یکی دو بار بیشتر اسمش نیامده (حاجی) و معلوم نیست چرا باید فورا پرونده اش بسته شود یا اصلا از اول چرا باید می آمده تا به این زودی برود. با تمام این حرفها، چنان که پیشتر اشاره شد، بیشتر داستان ها موفق از کار درآمده اند و اگر از چند داستان که بهتر بود یا از مجموعه حذف شوند یا جرح و تعدیلی در آنها صورت گیرد، بگذریم بقیه داستان ها نمونه های خوبی به شمار می روند. گفته شد که از موفقیت های کار قیصری توصیف است. این نیز ناگفته نماند که شخصیت پردازی یکی دیگر از نقاط قوت داستان های مجموعه سه دختر گل فروش به شمار می رود، چنان که اشاره شد قیصری سعی بر آن داشته تا در مجموعه اش از انواع و اقسام اشخاص درگیر جنگ نمونه هایی ارائه کند که البته موفق هم بوده و دست کم شخصیت هایی که به صحنه می آورد اغلب پخته و پرقدرت اند. کاش آن موارد که اشاره شد در این مجموعه به چشم نمی آمد تا می شد سه دختر گل فروش را جزو آثار شاخص داستان جنگ در این سالها به شمار آورد.

محسن حکیم معانی
منبع : روزنامه جام‌جم